خبر و دیدگاه

بزرگترین حماقت خودفریبی و باور به چیزیست که وجود ندارد

فارسی زبانان دو ساندروم دارند: نافهمی سیاسی ـ تاریخی و نا فهمی اقتصادی!
سیاست با اقتصاد آغاز می گردد. لنین با تاثیر پذیری از نظریه کلازویتس درست گفته بود:«سیاست بیان فشرده و متمرکز اقتصاد است.»
زمانی که فهم اقتصادی در بین فارسی زبانان مفقود باشد و از اقتصاد سیاسی بی خبر، آنگاه یک راه می ماند، دنباله روی ـ دنباله روی در قدرت [شاهی، جمهوری ها و طالبی] به عقب پشتونتبار ها با قناعت جایگاه های از پیش تعیین و سهمیه بندی شده و پذیرش نقش درجه دوم و دستنگر زیر نام اشتراک در «دولت همه شمول».
آنهمه سیاستبازان فارسی زبان به ویژه در دو دهه اخیر در اصل بردگان قدرت بوده اند تا نمایندگان قومی زبانی.
آن گله های مدعی رهبری فارسی زبانان نه سرمایه انسانی مردم خویش را درست میدانستند و میدانند و نه به آن بها قایل اند؛ نه از نقش و اهمیت محیط جغرافیایی و ژیوپولتیکی خویش به حیث امکان توسعه باخبر اند و نه هم از ارزش و توانمندی های بزرگ طبیعی یعنی منابع طبیعی خود واقف اند.
فقر سیاسی سیاستگران یک قوم سبب فقر عمومی آن ها می شود!
وضعیت فارسی زبانان چنین است، زیرا:
• اندیشمند بودن در بین اینها دربهترین حالت تمسک به مسایل دینی است، که در آن حوزه حق بدعت به جز از تکرار مکررات را ندارند.
• آینده نگری فکری به ویژه در درون نسل جوان فارسی زبان به ندرت دیده می شود. بیشتر آنها دنباله رو، مُقلد و مطیع اند.
• مهم نیست مطیع کی اند اما اطاعت پذیری کود ژنتیکی آنها است.
• مشام بسته در حوزه سیاست و قدرت دارند و از همین خاطر بوی قدرت را هیچگاه درست حس نمی کنند.
• مثل کَر ها عادت به سرجنباندن و تایید دارند تا این که خود چیزی بگویند و طرح رهایی مطرح کنند.
• منتظر اند تا لقمه را دیگری به ویژه خارجی ها به دهان آنها بدهد و از فکر ابتکار و حرکت سیاسی بی بهره اند!
با چنین خصایص مشکل است در برابر ایدیولوژی حاکم پشتونی و حاکمیت پشتونتباران به مبارزه سیستماتیک برخاست؛ زیرا:
ـ نخست شناخت روشن از موضوع و مفهوم قدرت در میان فارسی زبانان مفقود است،
ـ و دوم از ایدیولوژی مدون ناسیونالیسم قومی رنج می برند.
اقوام فارسی زبان پیش از این که هویت قومی داشته باشند هویت دینی دارند. داشتن دین خیلی خوب است، اما هویت دینی در سراسر جهان اسلام مشترک است.
جغرافیای فرهنگی و زبانی فارسی به گونه طبیعی پلورالیستی است و سه مذهب سنی، شیعه جعفری و اسماعیلی را در خود جاه داده است.
اما اکثریت سنی ها به عوض توجه به هویت زبانی و مشترکات فرهنگی، بیشتر با نگاه دین باورانه نزدیکی شان را با طالبان و افراطی های سنی مشترک می یابند تا همسویی و همکناری با همزبانان و هم فرهنگی های خویش.
به همین خاطر فارسی زبانان جمع نمی شوند و اکثریت را به وجود آورده نمی توانند!
بیشتر متن هایکه زاده می شوند در همین مسیر اند و نه در سمت و سو دهی هویت سازی بر پایه تاریخ، فرهنگ و تمدن فارسی.
می بینیم که عقلانیت در بین فارسی زبانان مفقود است. در نبود عقلانیت هویت هم مشکل میداشته باشد و شکل نمی گیرد.
تمام زدو بند ها و معامله گری های فارسی زبان ها ـ به ویژه تاجیک ها ـ با پشتونتبار ها عمدتاً بر بستر ایدویولوژی های مذهبی [کمونیستی و اسلامی] بوده است تا هویتی!
بر پایه این ایدیولوژی ها معامله گران تنها کوشیده اند داخل قدرت ساخته شوند نه تغییر سیاست به نفع مردم خویش!
و بالآخره آنعده از فارسی زبانان که برون از آن ایدیولوژی ها به گونه دنیوی فکر می کنند، در نوع دیگر معامله را بر مبارزه ترجیح داده اند.
آنها فکر ستراتیژیک نداشته و ندارند و در مسایل سیاسی و اجتماعی از حد غریزه فراتر نمی روند ـ رومانتیک، شاعرانه و احساساتی برخورد می کنند.
به همین خاطر برخورد های اینها نه عقلانی و نه بلند مدت بلکه واکنشی ، کوتاه مدت، زود گذر و فراموشکارانه بوده است، چون حافظه بلند و کوتاه معیوب دارند.
مسوولیت بار اصلی ضعف ها ، کوتاه فکری ها و شکست ها بر دوش این گروه پراگنده، بی برنامه و حتا خود محور «کودکانه» است!
ــــــــــــــ
ستراتیژیک فکر نمودن تنها زمانی ممکن می شود هرگاه نظریه رهنمای همگانی برای اقوام فارسی زبان در همه عرصه های هویتی ـ سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ـ تدوین شود.
اگر اندیشمند فارسی زبان ـ هرچه عاجل ـ به این امر فکر نکتد دیری نخواهد بود که هویت مردم مان به وسیله زور و فشار نابود خواهد شد!

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. دوستان ارجمند به سلامت باشید .
    دراین صفحه اسم وسط جناب نویسنده یکبار بهرمان آمده و یکبار بهرام . نفهمیدم کدام یک دقیق و درست است .
    لطفا بنده را راهنمایی بفرمایید .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا