خبر و دیدگاه

خدمتگار وپادوی خوب برای شمالی ها وجنوبی ها

چند نکته ای در مورد فرمایش دوستان:
۱ ـ تعدادی از سروران عزیز تاجیک ما نتیجه گیری نهایی کرده اند که ما نتوانستیم در کشور باهم زندگی مشترک کنیم واگر کشور را تجزیه کنیم، ما میتوانیم با هم همسایه خوب باشیم. از کجا معلوم که همسایگی به خوبی بگذرد؟ واقعیت این است که این عزیزان در تجزیه کشور به شمال وجنوب خدمتگار وپادوی خوب برای شمالی ها وجنوبی ها خواهند شد ونه همسایه خوب برای شمالی ها وجنوبی ها.
۲ ـ دوستان، تجزیه طلبی را حق دانسته اند. بر چی موازینی، برچی ضابطه هایی. کدام ریفراندم برگزارشده است، کدام قرادادوجود دارد، کدام قانونی در این مورد تصویب شده است، یا حد اقل کدام نظر پرسی ای در میان خود تاجیکان صورت گرفته است ویا کدام شیوه ای دیگری در تثبیت این حق وجود دارد. چرا این حق در مورد دولتهایی: هند، پاکستان، چین، روسیه، ترکیه، عراق وتعداد دیگر از کشور های همسایه که عملاً با جنبشهای تجزیه طلبی مواجه اند، به رسمیت شناخته نمی شود؟
۳ ـ اینکه طالبان وتمام حاکمیتهای قومی وابسته به بیرون مسئول مستقیم وبی تردید جریانهایی واکنشی تجزیه طلبی، تنشهای قومی وفرهنگی وبحران فراگیر ملی وسیاسی در کشور اند، هیچ شک وشبه ای وجود ندارد. اما دوستان واقعاً طالبان تجزیه طلب اند؟ طالبان بر عکس، تمامیتخواه ، سلطه گر ودنبال تامین مناسبات سلطه وتابعبت در روابط جوامع واقوام برادر با حاکمیت یک قومی اند. معلوم نیست به کار بردن واژه ها به طور سرچپه چرا به خورد مردم داده می شود.
۴ ـ اعصاب تعدادی از دوستان عزیز از این بابت خراب است که طالبان حاکمیت یک قومی، یک گروهی خود محور واتنوسنتریست اند ودر مشاعره های شان از شاعران اقوام دیگر دعوت نکرده اند و بنابرین راه تقسیم همین حالا فرا رسیده است. مگر این دوستان تا کنون شک داشته اند که طالبان گروه فاشیستی، تروریستی و نیروی مزدور جنگ نیابتی ارتش پاکستان در کشور بودند وهستند!
واقعیت مسلم این است که طالبان نه حاکمیت مردم را بر پایه اصول وروشهای دموکراسی می پذیرند، نه مشارکت اجتماعی وقومی را در حاکمیت، نه ارزشها وموازین حقوق بشری وکرامت انسانی ونه حقوق زنان را واین موارد را بدون کشف دوستان، خود بارها اعلام کرده اند. طالبان یک گروه ضد ملی اند؛ زیرا از آفتاب روشنتر است که آنان « ارتش افغانی» پاکستان بودند وهستند. طالبان قدرت را در رقابتهای سیاسی ـ اجتماعی از راه زور به دست نیاورده اند، بلکه حاکمان امریکایی، ارتش پاکستان وحاکمیت قبیله یی احمدزی قدرت را در یک خیمه شب بازی به آنها تحویل دادند. اگر دوستان با این ارزیابی موافق باشند، بنابران دلیلی وجود ندارد که ما طالبان را جز راه حل پروسه سیاسی بدانیم. آنچه دوستان از حق نام می برند، حق مشروع والزامیت مبارزه ای سیاسی این است که همه نیروهای سیاسی متحداً مردم را در براندازی واسقاط این رژیم ضد بشری بسیج کنند.
اگر این براندازی حقانیت دارد، چرا ما همه توان، انرژی وامکانات خودرا که در تجزیه به عنوان حق به کار می گیریم؛ از این حق برای براندازی استفاده نکنیم؟ اگر توان براندازی را نداشته باشیم. بدون شک توان تجزیه، کنفدریشن وفدریشن را هم نخواهیم داشت واین مساله آن قدر روشن است که نیاز به منطق تراشی سیاسی ندارد.
۵ـ عده ای که تا کنون پنداشته اند که هر ذوات محترمی راکه « ک.ج.ب.؛ سی.آی.ای.؛ آی.اس.آی. وام.آی ۶. به عنوان رهبربرگرده ای مردم، گروه ها، سازمانها، جریانها واحزاب سیاسی از پستوخانه های استخباراتی تحمیل کرده وهنوز هم می پندارند که رهبری جامعه حق مسلم شان است، سخت راه خطا پیموده اند.
رهبران ملی ومردمی را حوادث داغ، جنگ، بحران سیاسی و… بیرون میدهد واز میان مردم سرداران وسرقافله ها کسانی انتخاب می شوند که در کنار مردم می ایستند وهزینه وقربانی میدهند ونه من وتو که جان خود را نجات داده ایم و مردم را در میدان محشر به حال خود رها کرده ایم. با آنهم صدای ما بیشتر برای تجزیه به عنوان یک حق بلند است. تجزیه قلمرو قیچی شده ای که در هر بلست ومتر آن هزاران سر از همین تاجیکان مدفون است. ما چرا تجزیه کنیم. چرا آن طلبه ها دوباره به مدرسه های اکوره ختک، دیوبند وحقانیه به مراکز اصلی شان بر نگردند؟
دور از امکان نیست که آی.اس.آی. در کنار« ارتش افغانی» خود چند جاسوس تاجیک خود را در کنار الیگارشی قبیله یی، فاشیستی وتروریستی طالبان قرار دهد؛ اما فرجام رهبران استخباراتی همان است، که تاریخ ثبت وضبط کرده است ومردم شاهد فراز ها وفرود های رهبران دستساز استخبارات بیرونی ودرونی بوده اند.
در اخیر به عنوان یک معترضه عاجزانه بگویم که طالبان و طالبان پیشین با برنامه، استراتیژی و« ماستر پلان» هیچ نگفتند، غوغا نکردند، هیاهوی وهوچیگری به راه نینداختند واما تنها عمل کردند وزیر نام وحدت ملی، برابری، برادری، امت اسلامی واخوت اسلامی همه هست وبود تان را ضبظ کردند وشما با قیل وقال زمین وزمان را به هم دوختید واما بنام خدا یک بار عمل نکردید وفرجام بازی همین است که من وتو فراری از آن دورهای دور نظاره گر وتماشاچی ایم وهمین.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا