خبر و دیدگاه

شناسایی رسمی طالبان، زانوزدن در برابر تروریزم _ بخش سوم

واقعیت امر این است که معجون ومرکبی به نام طالب پدیده ای امروزی نیست که به ارزشهای امروزی ونیازمندیهای معاصر انسان باور داشته باشد. طالبان هم در اعتقاد وهم به لحاظ سیاسی خواهان برگشتاندن مردم در تمامی عرصه ها به دوران دور تاریخ اند، که از باورهای دین قبیله یی برخاسته است. تاریخ گاهی دچار پس لرزه ها وعقبگرد های وحشتناکی می شود وموجوداتی را بیرون میدهد که محصول زمان نیستند. واقعاً تاریخ وزمان در تولد بیوقت طالبان اشتباه کرده است. اعتقاد وبرداشتهای سیاسی طالبان به چند سده پیش برمیگردد. از همین رو با« امر بالمعروف ونهی عن المنکر»، شلاق زدن در محضر عام، تیربارانهای صحرایی، سنگسار، سربریدن در ملای عام، دست خزدزد را بریدن ، تعزیر وتحقیر، میخواهند مردم رابه همان دوره ای مغاره نیشینی برگردانند.
با آنکه رهبران ومتولیان دینی طالب از رفاه ومزایای زندگی در قرن حاضر استفاده می کنند؛ ولی به لحاظ اعتقاد، رفتار وکردار سیاسی وحکومتداری در سده های دور تاریخ زندگی میکنند ودر واقع مردگان اعصار وقرون وسطا اند که دوباره از گورهای های خود بر خاسته اند. این مرده های متحرک فکری با آنکه در هوتلهای چند ستاره جا خوش می کنند، از موتر های ضد گلوله استفاده می کنند، با هوا پیماهای پیشرفته در سیر وسفر اند و در خانه های شان از مودرن ترین فن آوری غرب استفاده می کنند، اما تمام این فن آوری مودرن، دانش های انسانی و رسیدن انسان به سطح بلند تکامل در زمان نیز نتوانسته است در طرز رفتار وتفکر این آدم نماها تغییری وارد کند. طالبان همان فرهنگ سیاسی وحکومتداری را نمایش میدهند، که بشر هزاران سال پیش با گذشتن از بالای جسد ها، خون وآتش آن را پشت سر گذاشته است.
غنیمت گیری ملکیت مردم، کنیز وغلام پروری، برده جنسی ساختن زنان، محروم کردن مردم از حق طبیعی آنها، کوتاه کردن دست مردم از شرکت در مقدرات ملی وسیاسی، پیشبرد تبعیض سیستماتیک علیه غیر پشتونها وزنان، ایجاد امارتی که به جای ارایه خدمات به مردم آنهارا تحویل مرگ می دهد وروزانه هزاران نفر با گرسنگی، فاقگی وبی سر پناهی ونبود حد اقل امکانات برای زنده ماندن جان شان را از دست میدهند. حاکمیت طالبان تنها مؤظف است از مردم پول جمع کند و میان خود تقسیم کنند. ازنظر آنها مردم هیچگاهی از صغارت سیاسی بیرون نمی شوند، تا خود سرنوشت سیاسی وملی شان را تعیین کنند. باید ولی، وصی وامیر آنها از سوی یک ویا چند تن متخصص! مدرسه « اکوره ختک» تعیین شود. این مجسمه های بی روح از تکامل یک هزار وچهارصد سال زمانی ودیگر شدن زمان وزندگی، اندیشه وباور انسان چیزی را درک وحس نمیکنند. در ذهن آنها تغییر، تکامل، اصلاح وحرکت در زمان خشکیده است. طالبان نمیتوانند با معیار های آزادی، حقوق بشری، دموکراسی وایجابات امروز آشتی کنند وحق مردم را در تعیین سرنوشت ملی وسیاسی شان به رسمیت بشناسند.
جلسه های متعدد، نشستهای بین المللی، تماسها، « تعامل با طالبان» وسرازیر کردن کمک به آنان در نتیجه وسوسه های پاکستان، دولتهای حامی تروریزم وطالبان نیکتایی دار صرف فرصت کمایی کردن وگام برداشتن برای به رسمیت شناختن تدریجی طالبان از سوی دولتها ومجامع بین المللی است.
تضاد اعتقادی وسیاسی آخند، ملا، طالب وچری از جنس طالبان با زندگانی امروز، نیاز امروز، خواست امروز در تضاد کامل قرار دارد و مردم با شیوه ای طالبانی هرگز از این بحرانهای پیچیده سیاسی، اقتصادی، اجتماعی،فرهنگی ودست وپنجه نرم کردن با فقر ومرگ بیرون نخواهند شد. آنهائیکه به آزادی و آزادگی باوردارند، به این باور قطعی نیز رسیده اند، که باید ارزشهای مدرن حقوق بشری، آزادی، کثرتگرایی، عرفیگرایی را نگهدارند و کیش اسلام سیاسی، سلفی و وهابی را رها کنند. اسلام معنویت بزرگ وراه رستگاری اُخروی است که نه باید با قدرت وسیاست آلوده شود. یا باید با انسانیت هم میهنی، عدالت، برابری، برادری با هم زندگی کنیم؛ یا: با دل وجان به کارزار مقابله با این دشمنان سفاک ارزشهای متعالی انسان بپیوندیم. راهی برای برگشت وجود ندارد. حق حاکمیت مردم با روشهای امارت طالبانی جور در نمی آید وامارت طالبانی هیچنوع مشارکت سیاسی عادلانه را بر نمی تابد و نباید دنباله این پینه ووصله ای ناجور باشیم. ( ادامه دارد )

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا