خبر و دیدگاه

حضور زیانبار و خطر ساز و توطئه بار آمریکا در افغانستان

 

آمریکا پس از بیست سال حضور زیانبار و توطهء آمیز و مبهم و رمزآلود و خطرساز  افغانستان را ترک می کند. حالا که نیرو های آمریکایی بزرگترین پایگاه شان در بگرام را ترک کردند و ممکن متباقی نیرو های آمریکایی پیش از یازدهم سپتامبر افغانستان را ترک کنند. ترک بگرام به مثابهء بزرگ ترین پایگاهء آمریکا در افغانستان برهرنوع گمانه زنی ها خط بطلان کشید که می گفتند، آمریکا افغانستان را ترک نمی کند؛ اما هزاران دریغ و درد حالا که آمریکا افغانستان را ترک می کند. آنچه عقب خود برجای می گذارد، جز یک دولت ضعیف و فاسد و کشوری ناامن و فقیر و بدبخت و تیره روز و پر از نفاق قومی و مذهبی با اکثریت بیکار و چندین میلیون معتاد و معلول چیز دیگری از خود برجای نمی گذارد. بدتر از آن آمریکا خلاف تعهد و میثاق های خود افغانستان را در حالی ترک می کند که ناامنی ها به گونهء بی پیشینه در این کشور افزایش یافته است که تروریزم طالبانی خطرناک تر و دندان تروریزم داعش چندین مرتبه از القاعده تیزتر شده است. تاسف بارتر این که آمریکا در حالی افغانستان را ترک می کند که با امضای توافقنامه با طالبان تمامی میثاق ها با دولت افغانستان به ویژه معاهده ء استراتیژیک با این کشور را هم نقض کرده و در برابر هجوم بی پیشینهء پاکستان در افغانستان سکوت اختیار کرده است. از سویی هم آمریکا در حالی بربنیادتواففنامهء دوحه از افغانستان می رود که طالبان این توافقنامه را نقض کرده و مفاد های آن معلق باقی مانده است. طالبان نه تنها روابط شان با القاعده را قطع نکرده و برعکس خلاف تعهد شان خشونت ها را افزایش داده اند. در عین زمان روند گفت و گو ها در دوحه به بن بست رسیده است و خلیل زاد هم در برابر خشونت های طالبان و لشکرکشی های پاکستان لب به سکوت فرو بسته است  . 

آمریکایی ها با شعار های پرزرق و برق دموکراسی سازی و دفاع از حقوق بشر و حکومت داری خوب و مبارزه با فساد و  مبارزه با تروریزم و محو کشت و قاچاق مواد مخدر وارد افغانستان شدند. به نوشتهء کتاب ” جنگ آمریکا در افغانستان” نخستین بار که گیری شرون عضو سی آی ای آمریکا با داکتر عبدالله و فهیم صحبت کرد. برای آنان گفت که امریکا در افغانستان دموکراسی می خواهد. مارشال فهیم برایش گفت که او با دموکراسی امریکا مشکل ندارد و تنها دو نفر در میان نا موجود اند که چندان تمایل به دموکراسی شما ندارند‌. گیری می پرسد که آن دو نفر کی است؟ فهیم نی گوید، آن دو نفر استاد ربانی و استاد سیاف است. گیری در پاسخ به او می گوید، مردم دیگر بالای استاد ربانی اعتبار ندارند و اما چای صبح را با استاد سیاف می خورم و موضوع را همرایش حل می کنم. از این سخن گیری معلوم بود که سازمان سیا از قبل در مورد استاد سیاف برای او اطمینان داده بود. هرچند مقام های امریکایی بعد ها در جای پای مقام های بریتانیا پای نهادند و گفتند، جامعهء فیودالی و قبیله ای افغانستان برای دموکراسی ساخته نشده است. ممکن از همین سبب بود که نیرو های آمریکایی زیر نام مبارزه با تروریزم آنقدر دست به خشونت زدند و در تلاشی های شبانه آنقدر باشنده گان جنوب و جنوب شرق و شرق را توهین و تحقیر کردند که آنان را غیرمستقیم وادار به رفتن به صفوف طالبان نمودند. به همین گونه آنقدر زندانیان را در زندان بگرام شکنجه کردند که این زندان مسما به فابریکهء طالب سازی شد. امریکایی ها آنقدر افکار ضد قومی را در افغانستان دامن زدند که حتا در این رویکرد از ” فوروارد پالیسی” انگلیس هم سبقت جستند. چنانکه هالبروگ گفت در خانهء هر پشتون یک تروریست است. این سخنان او سبب رفتن ۹۰ درصد زندانی از تبار پشتون در زندان بگرام شد. این حالت خشم آقای غنی را برانگیخت و در زمان انتقال صلاحیت از نیروهای آمریکایی به نیروهای افغان در قندهار شکوه کرد که نود درصد زندانیان بگرام از یک قوم است. همزمان به آن آقای کرزی بگرام را فابریکهء طالب سازی خواند. پس از این گفته ها  بود که هزاران تن تروریست به وسیله طیاره ها و موتر ها از جنوب به شمال منتقل شدند تا از بالکان ایزیشن افغانستان پیشگیری کنند و اما هدف چیز دیگری بود که همانا کشت و زرع داعش در شمال کشور بود. در همان زمان گزارش های بین المللی از انتقال داعش از سوریه و عراق از طریق ترکیه به شمال افغانستان خبر دادند و این موضوع آنقدر گرم شد که البغدادی در لباس افغانی در افغانستان  نشان داده شد. هدف اصلی از این سفربری تهدید روسیه و چین و صدور داعش به این دو کشور و متحدان سنتی آنان بود تا از بلندپروازی های اقتصادی چین و برتری جویی های روسیه پیشگیری کند. هرچند با خروج آمریکایی ها و سپردن این ماموریت به طالبان این معادله در حال تغییر است و چین خواهان مشمولیت افغانستان سلام علیکم کریدور ۶۲ میلیارد دالری است. به این ترتیب خروج آمریکایی ها معادلات جدید اقتصادی و سیاسی و استراتیژی را رقم می زند که بر اهمیت جیو ایکونومیک و جیوستراتیژیک و جیوپولیتیک افغانستان می افزاید که بازی های ستراتیژیک آمریکا را در آینده تحت شعاع می آورد.

آمریکایی ها به این هم بسنده نکردند و میلیون ها دالر برای طالبان دادند تا از مناطق تحت کنترل آنان بدون مزاحمت کاروان های اکمالاتی خود را عبور بدهند. این پول ها جدا از بیشتر از ششصد میلیون دالر بود که به نوشتهء تایمز لندن آقای کرزی برای بازسازی طالبان داد. اینکه نظامیان آمریکایی چقدر دالر برای دهقانان هلمندی دادند تا در کشت تریاک افزایش به عمل آورند. گزارش های به نشر رسیده که نظامیان آمریکایی در تابوت ها مواد مخدر را از افغانستان قاچاق می کردند. 

هدف از اشاره به نکات بالا این است که امریکایی ها در اصل نه برای مبارزه با تروریزم به افغانستان حمله کردند و نه هم به هدف نابودی کشت و قاچاق مواد مخدر و نه هم برای تحقق دموکراسی و حقوق بشری و  تشکیل حکومتداری خوب و تامین حاکمیت قانون به افغانستان آمده بودند. از همین سبب بود که زیر چتر حمایت آنان فاسد ترین حکومت ها تحت رهبری سیاستگران آلوده به فساد و فساد پرور شکل گرفت. امریکایی ها که مصروف برنامه های راهبردی ناکام و ناتمام خود بودند و از آنان در زمینه های بالا توقع هم نمی توان داشت و اما افسوس که داخلی ها مصروف غارت و انتقال پول به بانک های خارجی هستند.

امریکا در حالی افغانستان را ترک می کند که اختلاف شدید میان دولت و گروه های سیاسی موجود بوده و طالبان با القاعده قطع رابطه نکرده و نه تنها القاعده نیرومندتر شده و داعش زیر چتر حمایت شبکهء حقانی هم در حال قامت آرایی بیشتر است. هم چنان آمریکا در حالی افغانستان را ترک می کند که طالبان بیش از هر زمانی نیرومند شده و بیش از صد ولسوالی را در اختیار دارند و پیشروی شان هنوز ادامه دارد. از سویی هم آمریکا می رود و اما دولت ضعیفی را پشت سر می گذارد که مقام های آمریکایی عمر آن را شش ماه پس از خروج نیرو های شان  پیش بینی کرده اند. شاید دلیلش این باشد که دولت ویتنام با وجود داشتن اسلحه و امکانات فراوان و اطمینان آمریکایی ها، پس از شش ماه خروج آنان سقوط کرد.

شگفت آور این که خروج آمریکایی ها از افغانستان شباهت هایی با خروج شوروی پیشین از افغانستان دارد. تا جایی سازش شوروی پیشین با مجاهدین و رها کردن حکومت نجیب از سوی شوروی با وعده هایی مبنی بر ادامه ء کمک ها برای او،  شباهت به وعده های آمریکایی ها دارد و ترک میلر فرماندهء نیرو های امریکایی شباهت به ترک جنرال گروموف رئیس فرقهء چهل شوروی دارد؛ اما وعده خلافی ها و تنها رها کردن های کشور ها از سوی آمریکا پیشینهء زیادی دارد.

چنانکه آمریکا از هرکسی که پشتیبانی کرده و بالاخره او را در نیمه راهان در دهن گرگ افکنده است. از همین رو است که تمامی زمامداران مورد حمایت آمریکا در آخر از این کشور ابراز بیزاری کرده اند. چنانکه حسنی مبارک گفت: نباید به آمریکا اعتماد می کردم؛ معمر قذافی گفت: بزرگ‌ترین اشتباه عمرم اعتماد به آمریکا بود؛ محمد مرسی گفته است: اشتباه استراتژیک من و عامل اصلی شکست انقلاب مصر اعتماد به آمریکا بود؛ بن علی گفت: دلیل سقوط من اعتماد بیجای من به آمریکا بود؛ منصور هادی در یمن گفت: اگر فریب آمریکا را نمی خوردم در قدرت باقی می ماندم و صدام در لحظه اعدامش گفته بود: این طناب دار را آمریکاییها به گردن من انداختند. تمام تاریخ نگاران معاصر در کشور معتقد اند که دلیل سقوط دولت مردمی مصدق و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بدلیل اعتماد بیجای مصدق به آمریکا بود. در کتاب پاسخ به تاریخ،  محمد رضا شاه پهلوی در آخرین روزهای عمرش می گوید: دلیل فروپاشی سلطنت من اعتماد به آمریکا بود، یعنی حتی شاه هم بعد از سالها رفاقت و خدمت به آمریکا، فهمیده بود که نمی‌توان به آمریکا اعتماد کرد. این جمله معروف از او است “… آن زمان که صاحب قدرت بودم تصور میکردم که اتحاد من با غرب بر مبنای اتحاد و اطمینان دو جانبه برقرار است شاید این اطمینان و اعتماد یک اشتباه بود …” دلیل اصلی این اشتباه عدم درک و یا دست کم گرفتن منافع ملی آمریکا است. از آنجا که گفته اند، در قاموس سیاست دوست دایمی و دشمن همیشگی وجود ندارد؛ تنها منافع ملی است که دوستی ها و دشمنی ها را رقم می زند.

از سوئی هم کمک هایی را که آمریکا به افغانستان نموده، بیشتر آنها حیف و میل گردیده است. یک قسمت زیاد آن به جیب سه لابی و مافیای خطرناک آمریکا رفته است. این سه لابی عبارت اند از لابی سیاسی که در راس آن کیسینجر و لابی اسلحه که در راس آن بایدن و لابی نفت که در راس آن دم چینی قرار دارند. آمریکا ادعا دارد که بیشتر از شصت میلیارد دالر را برای تحهیز اردوی افغانستان هزینه کرده است. این در حالی است که ارتش افغانستان از نداشتن تجهیزات جنگی زمینی ک هوایی رنج می برد ک نبود تجهیزات جنگی کافی و نرسیدن آنها به ولسوالی ها سبب عقب نشینی ارتش و پولیس در بسیاری ولسوالی ها شده است. از همین رو هدف اصلی سفر مشاور امنیت ملی افغانستان به روسیه را درخواست کمک های نظامی از این کشور تشکیل می داد. به همین گونه سایر کمک های مالی آمریکا در افغانستان طور شاید و باید خوب به مصرف نرسید و بیشتر آنها بوسیلهء خارجی ها  و شماری داخلی ها در موجی از زد و بند های پیدا و پنهان به غارت رفتند . 

جالب اینکه سخنگوی طالبان می گوید که ولسوالی ها را آنان سقوط نداده؛ بلکه در تفاهم با ادارهء کابل برای آنان تسلیم داده شده اند. روز جمعه دوم جولای سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه نگرانی خود را از تغییر معادله میدان جنگ در شمال افغانستان ابراز کرد و نگران بود که اکنون جناح های مرتبط با داعش در این منطقه فعالیت کنند. او علت این تحولات را رفتار غیر مسئولانه برخی مقام ها در کابل و خروج عجولانه ناتو دانست!

هدف از نوشتهء بالا شکوه کردن از آمریکا نیست؛ زیرا آمریکا برای منافع ملی و انتقام جویی وارد افغانستان شده بود. از همین رو آمریکا در افغانستان به نماد اختلاف برانگیز بدل شد و با حضور آن افغانستان به جزیره های قدرت گروهی و قومی و مذهبی بدل شد. بنابراین از امریکا نه در آغاز و نه هم اکنون بیش از این توقعی می توان داشت.  آمریکا اگر بیشتر از یک تریلیون دالر در جنگ افغانستان هزینه نموده؛ آن را نه برای خوشبختی مردم افغانستان و شکوفایی این کشور؛ بلکه برای رسیدن به اهداف خودش مصرف کرده است. اگر چنین نمی بود، امروز افغانستان پس از خروج آمریکا دارای تجهیزات پیشرفتهء جنگی زمینی و هوایی می بود و همچنان از لحاظ اقتصادی هم مقام بلندتری می داشت؛ اما برعکس طالبان در زمان پایان خروج آمریکا بر بیش از هشتاد ولسوالی زیر نام عقب نشینی تاکتیکی  تسلط یافته اند. در حالی که علت این عقب نشینی ها نبود سلاح و مهمات است و دولت توان اکمالات جزوتام های خود را  ندارد؛ اما آمریکایی ها سلاح و مهمات خود را به شکل مواد بیکاره به فروش رساندند. آمریکا در زمان خروج هایش از افغانستان در سال به ارزش هفت تریلیون دالر سلاح را از این کشور بیرون و به پاکستان تحفه داد. در حالی که  نیرو های دفاعی و امنیتی افغانستان به آنها نیاز شدید داشتند. آمریکا نه تنها در عرصهء نظامی؛ بلکه در سایر عرصه ها نیز کار های بنیادی و بازدهنده نکرده است و نباید از آمریکا چنین انتظار داشت و چنین انتظاری از کشور های جهانخوار چون آمریکا امری بیهوده است. درست بر مصداق این شعر سعدی” حقا که با عقوبت دوزخ برابر است  آخر این که آمریکا برای همیشه به افغانستان نیامده بود و اگر اکنون نمی رفت و فردا هایی باید می رفت. تجربه نشان داده که هیچ کشوری تا کنون کشور دیگری را به آبادانی و شکوفایی نرسانده است؛ مگر این که مردم آن کمر همت را برای شکوفایی کشور شان بسته اند و تنها برای آبادانی وطن خود از دیگران کمک دریافت کرده اند. در این صورت است که در برهه هایی از تاریخ مردمان یک کشور بحیث تاریخ سازان در سطح گیتی می درخشند؛ اما هزاران دریغ و درد که رهبران و سیاستگران افغانستان حال و هوای دیگری دارند و این حال و هوا بجای آنکه آنان را در ردیف تاریخ سازان صعود بدهد؛ برعکس آنان را در ردیف محکومان تاریخ قرار داده است.  آنان نه تنها از حضور پر چالش امریکا در افغانستان بحیث فرصت خوب برای شکوفایی و رستگاری مردم این کشور استفادهء بهینه نکردند و برعکس با سازش های پنهان با طالبان و سایر تروریستان بسیاری فرصت ها را از دست دادند و بنا بر سیاست های ضعیف و ناآگاهی های سیاسی و گرایش های گروهی و تباری،  افغانستان را به جهنم بدل کرده اند. سیاستگران افغانستان باور و اعتماد به نفس و غرور مردم افغانستان را نابود کردند و آنان را دست و پا بین سخاوت امریکایی ها کرده اند. عامل اصلی بدبختی افغانستان کسانی بود که آمریکا آنان را حاکم بر سرنوشت مردم افغانستان کرد. چنانکه این نامهء باکر گواهء آشکار بر آن است. آقای دانا روهراباکر عضو مجلس نمایندگان آمریکا از ایالت کالیفرنیا در نامه سرگشاده ای که عنوانی داکتر زلمی خلیل‌زاد نوشته است، در بخشی از آن با صراحت از سرسپردگی و وابستگی حامد کرزی به طالبان، نیز چنین یادکرده است: ” با وجود این‌که این اتحاد شمال بود که با طالبان در هر میل افغانستان جنگیده بود و با کسانی که ما یک‌جا با آن‌ها به مقابله برخاستیم. ما {امریکایی‌ها} کرزی را (به‌طور دوامدار) پشتیبانی کردیم؛ پشتونی که در سالیان هجوم طالبان در پاکستان به ‌سر برده و حتا آماده بود نقش سفیر طالبان در ملل متحد را بپذیرد، اگر حکومت طالبان به رسمیت شناخته می‌شد که خوشبختانه نشد. … 

حالا مردم ما آنقدر از سیاست های ضد ملی و ضد مردمی سیاستگران جهادی و لیبرال و تکنوکرات و طالبانی زیر چتر سناریوی امریکا به نام ” مبارزه با تروریزم” خسته و دل زده شده اند که به هیچ یک باور ندارند و تنها به صلح باور داشته و خواهان صلح اند؛ زیرا سیاستگران از چهل سال بدین سو به خصوص پس از حملهء امریکا با شعار های عوام فریبانه، احساسات و عواطف و آرزو های مردم افغانستان را به بازی گرفته اند و از حضور آمریکا برای غارت های بیشتر به حیث “گاو شیری” سود بردند. امریکا در حالی که این همه را می دانست و اما در برابر تمامی غارت های کلان نوعی سکوت اختیار کرد. از این رو مردم افغانستان حالا از رفتن آنان استقبال می کنند؛  زیرا سرنوشت خود را در اسارت حضور آمریکایی ها تلقی می کنند. بنابراین مردم ما با رفتن امریکایی ها خود را مالک سرنوشت خود تلقی می نمایند و بدین باور اند که با رفتن امریکایی ها فرصت های جدید برای صلح و جنگ بوجود می آید. زیرا با خروج نیرو های آمریکایی بهانهء اشغال پایان یافته و سلاح مشروعیت طالبان برزمین افگنده می شود. به این ترتیب. بر ادعای دارالحرب طالبان خط بطلان کشیده شده و افغانستان به دارالسلام بدل و جنگ طالبان به کلی فاقد مشروعیت می شود. در این صورت در معادلهء صلح و جنگ تغییرات فاحش رونما می گردد. این جا است که در پایان امیدواری به صلح افزونتر از جنگ می گردد. خروج نیروهای آمریکایی می تواند، فرصتی جدید برای اجماع میان دولت و گروه ها در کابل بدهد و از سویی هم زمینهء بیشتر انعطاف و آشتی پذیری طالبان با دولت و سایر جناح ها را میسر خواهد ساخت. در غیر این صورت افغانستان بار دیگر به جنگ داخلی غوطه ور خواهد شد.از این رو جا دارد تا خروج نیرو های آمریکایی  را بجای نشانهء چراغ سرخ؛ برعکس چراغ سبز تعبیر نمود؛  زیرا حضور بیست سالهء آمریکا در افغانستان برای مردم افغانستان چندان شادی آفرین نه؛ برعکس برنا شادی های مردم افغانستان افزود و بس.حکومت های فاسد و ضعیف در تبانی با مشتی مافیا های گوناگون محصول آن است. زیر چتر حضور امریکا ناامنی ها به گونهء بی پیشینه افزایش یافت، افغانستان با حضور بیش از بیست و سه گروه تروریستی برخوردار از حمایت پاکستان به یکی  از ناامن ترین کشور ها تبدیل شده که مکان امنی برای قاچاقچیان اسلحه و مواد مخدر است که غیر و بیکاری و تهی دستی و بیکاری در آن بیداد می کند. بنابر این حضور زیانبار و مبهم و مرموز و توطئه بار بیست سالهء آمریکا در افغانستان جز درد و غم و وحشت و داشت چیز دیگری نیست.  شگفت آور اینکه تنها تروریستان نیستند که بر مردم افغانستان انواع وحشت را تحمیل کرده اند؛ بلکه آمریکایی ها با رفتن شان با پخش هشدار ها هر روز فضای افغانستان را وحشتناک تر ساخته اند.یاهو  . 

 

متن‌ نامه روهرا بکر به خلیل زاد

خلیل‌زاد، برگردان به فارسی: داکتر لعل‌زاد، منبع: خراسان زمین، مورخ ۱۳ دلو ۱۳۹۱

لینک متن انگلیسی نامه دانا روهرابکر۲

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا