خبر و دیدگاه

تاریخ وحال مردم ما فرقی با هم ندارد _ بخش پنجم

بخش پنجم
خروج امریکا و داعیه مقاومت
آن طوریکه از خروج کامل نیروها حرف زده میشود، چندان با واقعیت بازیهای منطقه یی دراز مدت امریکا در حما یت از پاکستان، اسلام سیاسی،سلفی، وهابی وگروه های تروریستی همخوانی ندارد. با در نظرداشت داد وستد های پشت پرده خلیل زاد با طالبان برای برگرداندن طالبان به قدرت در نتیجه یک معامله پنهانی، حضور امریکا در پشت سر ابزاری به نام طالبان تا حد یقین در اینده امکان پذیر است. پس از خروج نیروهای نظامی امریکا وناتو، امریکا، پاکستان وحتی ترکیه با در نظرداشت تجارب پیشین به بازی مشترک شان در برابر روسیه، چین، ایران، هند خواهند پرداخت و طالبان با تمام زیر مجموعه های اسلام سیاسی، سلفی و وهابی افزار این مداخله وسیاست های منطقه یی آنان خواهند بود.
مقاومتی که از آن سخن زده میشود، اکنون در چه وضعی است؟
مقاومت پیشین بر ضد ارتش افغانی وتجاوز آشکار وپنهان پاکستان بر محوریت استاد ربانی به عنوان رهبر سیاسی مقاومت وفرمانده مسعود به حیث رهبر نظامی ـ سیاسی، صورت گرفت که هردو از کاریزمای سیاسی ونظامی برخوردار بودند. مقاومت توانسته بود یک اتحاد نظامی و اجتماعی و اما شکنند سیاسی را با جوامع واقوام برادر گره بزند. هرچند جامعه تاجیک در تمام تاریخ سده های پسینش از اتحاد سیاسی واجتماعی برخوردار نبوده است؛ اما در آن برهه تاریخ اکثریت جامعه از این مقاومت پشتیبانی کردند.
مسالۀ اساسی در آن زمان این بود که نیروهای نظامی منجسم در اختیار فرماندهان بود و اسلحه و مهمات کافی برای جنگیدن در برابر طالبان داشتند. به لحاظ منطقه یی هم بخشی از دولتهای منطقه و قدرتهای جهانی هرچند با سیاست کج دار ومریز، از مقاومت دفاع میکردند، که مقاومت دوم در این لحظه از آن برخوردار نیست؛ اما این مقاومت ازامکانات بالقوه برخور دار است، زیرا مردم نسبت به گذشته از سطح آگاهی سیاسی وملی بلندی برخوردار استند و دو نیروی ( زنان و جوانان) به عنوان رقیب سیاسی وفکری طالبان در جامعه حضور گسترده دارند و مبارزات سیاسی این دوقشر پر رنگ جامعه ازهمدردی افکار عامه جهانی برخوردار خواهد شد.
دولتهای حامی مقاومت دیروز به استثنای هند، در کنار طالبان قرار دارند. به ارتش ونیروهای امنیتی نیز در بست نمیتوان باور داشت و دغدغه این نیروهای در تن دادن به کشتن وکشته شدن بیشتر نیازمندی های اقتصادی و دریافت لقمه نانی بخور ونمیر است، تا دفاع آگاهانه از یک موضع سیاسی وفکری و این امر فروپاشی ارتش را با کم شدن امکانات مالی تسریع میکند و بسیار احتمال دارد که ارتش ونیروهای امنیتی در خطوط قومی تجزیه شوند.
تعدادی زیادی از فرماندهان نظامی ورهبران سیاسی که به داعیه مقاومت وفادار بودند، درعملیات مشترک پیچده طالبان، پاکستان، امریکا و حاکمیتهای کرزی ـ احمدزی از میان برداشته شدند ونمیتوان بر این رهبران میلیادر، معامله گر، جبون ومادون سیاسی دیگران که وسعت تفکر وسیاست شان از جیب، منافع خانواده وجمع کردن ثروت فراتر نمیرود، باور و اطمینان کرد. بزرگترین مشکل مقاومت نبود رهبران سیاسی ونظامی است که بتوانند از شعار های میان تهی، احساساتی وموج سواری به رویکردهای عملی مبارزه سیاسی رو بیاورند و تلفیق سیسماتیک وهمآهنگ از مبارزه سیاسی ونظامی را برای داعیه مردم سلاری، عدالت و برابری بین جوامع مختلف تبارز بدهند.
نبود رهبران با وجاهت ملی و سیاسی از یکسو و نبود احزاب تاثیرگذار سیاسی سراسری ملی که بتوانند مسئولیت رهبری داعیه مقاومت سرتاسری را به عهده بیگیرند، از سوی دیگر از معضل اساسی در این مرحله است. اگر جمعیت اسلامی بتواند بر افتراق داخلی و چند پارچگی خود فایق آید، به حزب سیاسی بر نامه محور بدل شود، برنامه روشن ملی را برای یک اتحاد سیاسی واجتماعی وحکومت داری پسا خروج قوتهای امریکایی وناتو پیش بکشد، اهدافش را در دفاع از ارزشهای فرهنگی، تمدنی و ارزشهای اجتماعی وملی ونامتمرکز سازی قدرت تبیین کند و قادر شود معامله گران وثروت اندوزان بی خاصیت سیاسی راکه هرروز قبله، جامه وموضع بدل میکنند در یک فرایند دموکراتیک، قانونی وحقوقی طرد کند، میتواند مانند قبل به محور مقاومت تبدیل شود؛ زیرا جمعیت نهاد سیاسی سراسری است و تجربه یک دوره پیشین مقاومت را در کارنامه دارد.
آیا برگردان طالبان از سوی پاکستان وامریکا به پیروزی سیاسی خواهد انجامید؟
تجربه امارت اسلامی و رویکرد فکری و سیاسی طالبان به طور قطع اثبات کرده است، که طالبان شانس پیروزی سیاسی را ندارند. طالبان با پیشبرد سیاست های قومی، پشتونیستی و فاشیستی از یکسو و تمثیل دین خشک قبیله یی که در خدمت سیاست وحکمروایی قبیله یی قرار دارد، به طور طبیعی با یک جبهه ومقاومت سیاسی سراسری جوامع واقوام غیر پشتون مواجه خواهند شد و هرگز این امکان را ندارند که این مقاومت سیاسی را بشکنند. با در نظر داشت افراط کاریهای مذهبی ورویکردهای سلفی گری و وهابی که صد درصد ضد شیعه ها موضع دارد، به طور طبیعی با مقاومت یک پارچه شیعه های افغانستان روبرو خواهند شد. سال ۲۰۲۱ ، سال ۱۹۹۴ نیست زنان وجوانان نه تنها اینکه از سطح بلند آگاهی سیاسی و صنفی بر خوردار استند، در صحنه سیاسی کشور حضور چشمگیر دارند، و شکستاندن این مقاومت اکثریت قاطع جامعه نه برای طالبان مقدور است ونه میسر. مقاومت سیاسی ونظامی همزمان بدون هیچ تردید در برابر طالبان شکل خواهد گرفت و رهبر و رهبران خودش را از میان مردم خواهد یافت. جامعه در هیچ برهه تاریخ بی صدا نمی ماند. این ها همه عواملی استند که شکست قطعی سیاسی طالبان را رقم خواهد زد.
مضاف بر آنکه بازیهای منطقه یی نیز تغییر خواهد کرد. متحدان امروزی طالبان در وجود روسیه، ایران، چین و دیگران با خطر بالقوه و بالفعل دهشت افگنی طالبان مواجه خواهند شد. طالبان هم اکنون تعدادی زیادی از اسلام گرایان سیاسی اویغور، چیچنی، جندالله، حزب التحریر، انصار الله، مدعیان خلافت اسلامی وده ها گروه تروریستی را در ترکیب خود دارند، که با جابجایی امارت اسلامی بر خلاف این هیاهوی مبارزه با تروریزم ، در کشور آشیانه میسازند و حملات شان را از خاک افغانستان بر ضد این دولت ها به پیش خواهند برد و این مساله میتواند صف بندیهای جدیدی را ایجاد کند و طالبان نمیتوانند در برابری فشار منطقه یی تاب بیاورند.
مقاومت میتواند خط روشن سیاسی بین پوپولیست ها، هوچی های سیاسی، حرافان، لاف زنهای سیاسی از یکسو و از جانب دیگر رهبرانی بکشد که در عمل مسئولیت رهبری مبارزه سیاسی ونظامی را به عهده می گیرند و تلفیق منطقی بین این دوبخش مبارزه را برقرار میکنند. در دوران مقاومت دوم هم حرف اول را مقاومت نظامی خواهد زد، زیرا پس از بن بست خوردن هر سیاستی دوران تقابل نظامی فرا میرسد. زمان، زمان عمل است، نه حرافی های میان تهی و لاف زنی های سیاسی. رهبران مقاومت باید در کنار مردم از نوامیس ملی، دینی، هویت، فرهنگ، منافع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شان با اسلحه گرم دفاع کنند و نه اینکه شعار بی پشتوانه و عوامفریبانه را در هوا پف کنند.
مقاومت تنها با حرف زدن، کنفرانس مطبوعاتی، شو وفیشن سیاسی نمیتواند شکل بگیرد. رهبرانی از جنس مسعود میخواهد، که در کوره راه های مبارزه سخت ودشوار بر تعهد شان با مردم بایستند ومسئولیت رهبری شان را به شایستگی در عمل به نمایش بگذاراند. در برابر یک نیروی تروریستی، دهشت افگن، اجیر جنگی وارتش آی.اس.آی. که حاضر به پذیرفتن هیچ تعامل سیاسی با مردم وگروه های سیاسی نیست، تنها سنگر نظامی است که مقاومت را تعریف میکند. استاد ربانی و مسعود تنها حرف نزدند، نمایش ندادند، بلکه جبهه سیاسی ونظامی را در عمل متحد کردند.
پایان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا