خبر و دیدگاه

اما واگر های سفر نخست وزیر پاکستان

بخش نخست
سفر عمران خان به کابل وملاقاتش با « متفکر دوم جهان » در مورد صلح! واکنشهای متفاوتی را بر انگیخته است. تعدادی حرفهای گرم عمران خان را تغییر سیاست پاکستان پنداشتند؛ عده ای هم مجبوریت پاکستان به صلح در افغانستان را معضل اقتصادی پاکستان وانمود کردند و اما در این میان بخشی از سروران روشنفکر تاجیک بیش از همه بر درست بودن موضع پاکستان دربرابر افغانستان قلم زده و تمام کاسه وکوزه را بر سر حکومت وابسته ی احمدزی شکستانده اند واین مقاله نویسی ها هنوزادامه دارد. صحه گذاشتن بر حق به جانب بودن سیاست نظامیان پاکستان در قبال کشور ما که در چهار دهه پسین بیشتر از همه سیاست مداران، رهبران سیاسی، فرماندهان نظامی، شخصیتهای اجتماعی، فرهنگی، سازمانها وگروه های تاجیک تبار را در همسویی با گرایش های فاشیستی هدف گرفته و از میان برده است، تا از سر راه برنامه های استراتیژیک آنها کنار زده شوند، واقعا مایه شگفتی است. به این ترتیب در افتادن پاکستان با جمعیت اسلامی، ترور استاد ربانی، فرمانده مسعود، ده ها وصدهای دیگر، شاید فردا شاهکار های آی. اس. آی. برای منافع ملی؟! کشور ما پنداشته شود و حرف زدن از مقاومت در برابر پاکستان ومزدوران گوش به فرمانش یاوه گویی بیش نباشد.
پیش از این که دوستان جوان وتازه کار ما در مورد حقانیت سیاست پاکستان یخن پاره کنند، سیاستمداران و فرماندهان پیشین تمام جوامع واقوام غیر پشتون این راه را مطابق با سفارشات امروزی دوستان پیموده بودند، ولی با دریغ آن تجربه ها نتنها اینکه شکست خورد، بلکه ثمر همسویی با آی. اس.آی. ونظامیان پاکستانی را با خون و ویرانی کشور پس گرفتند. استاد ربانی پس از کودتای داود خان به پاکستان پناهنده شد و در دوران جهاد همسو با پاکستان بود. فرمانده مسعود در زمره همان چهل تن نخستین اسلام گرایان سیاسی بود، که در پاکستان آموزش نظامی دیده بودند و پس از آن در شورش علیه داود خان سهم گرفتند. رهبران جامعه برادر ازبیک و هزاره در شورای همآهنگی به خواست پاکستان شرکت کردند. مارشال دوستم روابط بسیار گرم با آی. اس. آی. وارتش پاکستان برقرار کرد؛ دهلیز هوایی بین اسلام آباد وپشاور با مزار شریف گشوده شد. بخشی از شبکه آی.اس.آی. زیر نام قونسلگری پاکستان در تاسیسات نفت وگاز شمال در مزار شریف جابجا شد. مارشال درجمله نخستین کسانی بود که در تمام جلسات به محوریت پاکستان شرکت میکرد. او به سپارش پاکستان نخستین متحد طلبان در جنگ علیه دولت اسلامی استاد ربانی بود و طالبان به کمک مارشال دوستم توانستند حوزه غرب را تصرف کنند، اما آقای دوستم مجبور شد، چند بار از هجوم ارتش افغانی پاکستان به شمال فرار کند. با میانجی گری آی.اس.آی. ملک خان طالبان را به شمال برد واما پس از گرفتن مزار در صدد دستگیری او برآمدند. استادعبدالعلی مزاری به اساس مفاهمه با پاکستان طالبان را تا دروازه های ارگ رساند. اما در بازگشت دستگیرش کردند وبه طور فجیعانه به قتل رسید. طالبان در کنار حب و بغض قبیله یی شان دساتیر پاکستان را اجرا میکردند واگر پاکستان نمیخواست، هیچیک از این اتفاقات به میان نمی آمد و…
دوستان عزیز تاجیک ما همیشه مرده ریگ مرز دیورند را چنان با آب وتاب بیان میکنند، که بار ـ بار خواندنش به افسانه ی هزار ویک شب میماند. چیزیکه به تاریخ پیوسته است. اما در عین زمان ازخواستهای دیگر پاکستان برای صلح! حرفی نمیزنند و موارد دیگر را چنان از یاد میبرند، که گویا تمام عم وغم نظامیان پاکستان دیورند است و اگر به رسمیت شناخته شد، پاکستان به استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی واراده سیاسی مردم افغانستان برای تعیین مقدرات ملی وسیاسی شان تمکین کرده و سنگ تمام میگذارد و در آن زمان آفتاب صلح پاکستانی همه را گرم خواهد ساخت. در حالیکه این نوع برخورد تک بعدی یا از سر ساده انگاری وعوامگرایی است، یا هم واقعا برای عده ی مساله بده وبستان و رشوه سیاسی پسا صلح از سوی پاکستان مطرح است. پیشاپیش سفر نخست وزیر پاکستان برخی رهبران خود خوانده جامعه پا از مقاله نویسی فرا تر گذاشتند و با برگزاری کنفرانس مطبوعاتی به جای پاکستان، هند را مسئول تداوم جنگ چهار دهه اعلام کردند، تا مواجب شان بالا برود.
مرزهای افغانستان در اواخر قرن نوزده از سوی استعمارگران بریتانیایی خط کشی شد وجغرافیه ی جدیدی در قلب خراسان به نام افغانستان شکل گرفت و از آن زمان تا کنون مرز دیورند توسط همه زمامداران قبیله یی وابسته خارجی به رسمیت شناخته شده است. در این جای هیچ تردید نیست، که خط دیورند، مرز رسمی دولت پاکستان ودولتواره ی کابل است. ادعایی اینکه این خط پشتونها را در دو کشور تقسیم کرده و از این رو قابل پذیرش نیست، بر دو مبنا عاری از حقیقت است:
یک، سرزمین تاریخی پشتونها همین پاکستان فعلی است، اگر ادعایی به لحاظ تاریخی مطرح باشد، باید پشتونها به کتله اساسی واصلی شان در پاکستان بپیوندند ونه بالعکس؛ مساله دوم این است، که ایجاد افغانستان در قرن نوزده با همین جغرافیه موجود نتنها پشتونها، بلکه ازبیکها، بلوچها، پشه یی ها، تاجیکها، ترکمن ها، نورستانی ها، هزاره ها ودیگران را در دو ویا سه کشور تقسیم کرد. حال چرا یکی دوباره متحد شود ودیگران محکوم به تجزیه باشند؟ اگر اتحاد را همه جوامع واقوام برادر در بیرون از مرز با همتباران شان مطرح کنند، دیگر جغرافیه ی سیاسی به نام افغانستان باقی نمی ماند. منطقی ترین راه همکاری،هم میهنی وزیست مشترک در زیر یک جتر سیاسی اینست که این جغرافیه را با حفظ حقوق شهروندی برای همه حفظ کنیم و در پیشرفت وتکاملش بکوشیم، نه اینکه تجزیه اش کنیم و یا دنبال ادعای ارضی بر کشورهای دیگر باشیم.
ما حق داریم دیورند را به عنوان یک مرز رسمی به رسمیت بشناسیم؛ زیرا مرز رسمی است و اما حق نداریم از سیاست تجاوزگرانه پاکستان و غسل دادن مردم در خون توسط پاکستان دفاع کنیم. کسی نمیتواند با عنوان کردن خط فرضی واقعیت مرز رسمی را تغییر دهد؛ زیرا ما با پاکستان دیروز مواجه نیستیم. پاکستان امروز اگر ازسوی هند احساس خطر کند. اما افغانستان بازیچه سیاستهای آن قرار گرفته است. در بسیاری نقاط مرزی از سی تا پنجاه کیلومتر پاکستانی ها اینطرف مرز را اشغال کرده اند به این حساب مرزهای جدیدی در داخل افغانستان به وجود آمده است ودیگر دیورندی مطرح نیست و اشغال بخشهای بیشتر کشور با تداوم این وضع پیش خواهد آمد. ( ادامه دارد)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا