خبر و دیدگاه

سیاست های ناکام و عطش قدرت خواهی ترامپ و احتمال سقوط آمریکا

 

پیروزی جوبایدن؛ چالش ها و فرصت ها برای حکومت و مردم افغانستان

ترامپ رئیس جمهور آمریکا تا هنوز پیروزی بایدن را نپذیرفته است و وی تاکنون چندین بار در پیام های  تویتری خود ادعای پیروزی کرده و گفته به اسنادی دست یافته است که پیروزی او را حتمی گردانیده است. بایدن که از طریق رسانه های آمریکا برندهء انتخابات ریاست جمهوری امریکا خوانده شده است. وی این سخنان ترامپ را خطرناک و خلاف منافع ملی آمریکا خوانده است. این در حالی است که تا کنون بایدن۲۹۰ الکترال کالج را بدست آورده است که پیروزی او را قطعی نشان می دهد. بر اساس پیشنهاد ترامپ مبنی بر تقلب در شماری مراکز رای دهی شمارش آرا آغاز شده است و شمارش آرا هنوز پایان نیافته است. شمارش آرا در ایالت های کارولینای شمالی و ایالت آریزونا و جورجیا ادامه دارد و در صورتی که ترمپ برندۀ ایالت نخستین و  جوبایدن برندۀ دو ایالت اریزونا و جورجیا شود. در این صورت بایدن ۳۰۶ رای الکترال کالج و ترامپ ۲۳۲ رای بدست خواهد آورد و بایدن مسیر خود را برای برگزاری مراسم تحلیف ریاست جمهوری در ۲۰ ژانویه، هموار می کند. در همین حال مرکز «تحقیقات ادیسون» به همراۀ رسانه های عمدۀ خبری امریکا پیش بینی کرده اند که ترامپ پیروز ایالت کارولینای شمالی است که ۱۵ رای الکترال دیگر به او می دهد. این ایالت از جمله آخرین ایالت هایی است که نتیجۀ  آرای انتخابات را اعلان میکند. تا روی جمعه بیش از ۹۸ درصد آرای این ایالت شمرده شده بود و ترامپ با ۷۳ هزار رای از رقیبش جلو بود. پنجشنبۀ گذشته شبکه های مهم خبری امریکا پیروزی بایدن را در ایالت اریزونا پیش بینی کردند. بیش از ۹۹ درصد آٰراء در این ایالت شمرده شده و بایدن با اختلاف حدود ۱۱هزار رای از ترامپ جلوتر است. خبرگزاری رویترز و رسانه‌های عمده خبری نظیر نیویورک تایمز، سی.ان.ان، شبکه خبر ان.بی.سی، و واشنگتن پست پیش‌بینی می‌کنند بایدن پیروز نهایی در رای گیری ایالت آریزونا است، ایالتی که به طور تاریخی یک پایگاه محکم «جمهوری خواهان» به شمار می رود؛ اما ترامپ از اعلام پذیرش شکست در رقابت های ریاست جمهوری خودداری کرده است و می‌گوید که انتخابات را از طریق مجاری قانونی به چالش خواهد کشید. هرچند ترامپ تا کنون دربارۀ نتیجۀ انتخابات امریکا سخنرانی نکرده‌است؛ اما ادعا هایش را دربارۀ تقلب در انتخابات تکرار می‌کند؛ اما رسانه‌های غربی گزارش می‌دهند که او برای این ادعاهایش، هیچ ثبوتی ندارد. هرگاه ترامپ بر موضع خود استوار باقی بماند. در این صورت بدون تردید بحران در چند قدمی آمریکا رسیده است. 

ترامپ در گرماگرمی از رقابت ها میان او و بایدن و انکار ترامپ از پذیرش پیروزی بایدن، بجای آنکه فضا را برای رفتن بایدن رئیس جمهور جدید امریکا فراهم بسازد، برعکس در صدد ایجاد تغییرات جدی در بخش های کلیدی مانند، پنتاگون، سی آی ای است. چنانکه وی تغییرات جدید را در پنتاگون بوجود آورده و پس از برکناری مارک اسپر از مقام وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا از سوی دونالد ترامپ، در کنار مقرری کرستوفرمیلر را جانشین مارک سپر نمود و سه چهره وفادار به رئیس جمهوری به بالاترین مقام‌ها در پنتاگون منصوب شدند. وی “لیزا گوردن” زنی که مسئول زرادخانۀ هسته ای آمریکا بود و او را برکنار و «آنتونی تاتا» که رمان های جنگی تخیلی در مورد حمله اتمی مسلمانان به آمریکا را می نویسد، رئیس بخش سیاست پنتاگون تعیین کرده است. وی  در جنگ عراق فرمانده ی نظامی بوده و آنجا عراقی ها را مثل مگس می کشت، بعد که از کار برکنار شد، باراک اوباما را “همدست تروریست ها خواند. وی در پانزده سال گذشته ده رمان جنگی آخرالزمانی نوشته است. دو نفر دیگر کش پاتل بحیث رئیس ستاد ارتش و داگلاس مک گرگور بحیث مشاور وزیر دفاع تعیین شدند که به پارتیزان های افراطی مشهور اند. ترمپ تا کنون به جای لیزا گوردن کسی را بعنوان مسئول بمب های هسته ای آمریکا که شمارشان به  ۶۴۰۰ عدد اند و قدرت تخریب برخی از آنها هزار برابر بمب هیروشیما است، انتخاب نکرده است. گفته می شود که خودش می خواهد مسئولیت زرادخانۀ هسته ای را به عهده بگیرد. آگاهان بدین باور اند که شاید وی در چند ماۀ دیگر شماری از دیوانگان را در مقام های مهم بگمارد و زنجیرۀ دیوانگان در کاخ سفید را تکمیل کند. 

یکی از این افراد «آنتونی تاتا» مفسر سابق شبکه فاکس‌نیوز است که پیش از این به دلیل مواضع تند و تیزش به‌ویژه علیه اسلام نتوانسته بود موافقت سنا را برای تصاحب یک پست دولتی کسب کند. تغییرات ناگهانی در پنتاگون در حالی روی می‌دهد که کارکنان نظامی و غیرنظامی این وزارت پس از انتخابات در انتظار پایان کار دولت کنونی و تشکیل کابینه جدید بودند. با توجه به برکناری وزیر دفاع، این نگرانی در پنتاگون به وجود آمده که دیگر مقام‌هایی که به اندازه کافی به ترامپ وفادار نیستند هم از کار خود برکنار خواهند شد. جیمز اندرسون، معاون بخش سیاسی پنتاگون روز سه‌شنبه ۱۷ نومبر استعفا داد و به سرعت جای خود را به آنتونی تاتا، ژنرال تک ستاره بازنشسته داد. اندکی بعد، جوزف کارن، معاون بخش اطلاعات هم از مقام خود کناره گرفت و جایش رو به ازرا کوهن-واتنیک داد. استعفای آقای کارن البته پیش از این برنامه ریزی شده بود و احتمالا ربطی به تغییر وزیر دفاع نداشت. این دگرگونی‌ها تنها دو روز پس از انتصاب کریستوفر میلر به سرپرستی پنتاگون روی داد. میلر علاوه بر جایگزینی چهره‌های جدید با مقام‌های مستعفی، رئیس دفتر خود کَش پَتل را هم به وزارت دفاع آورد و او را به جای جن استوارت، رئیس دفتر مارک اسپر مشغول به کار کرد. پَتل و کوهن-واتنیک، از چهره‌های به شدت وفادار به دونالد ترامپ به شمار می‌روند و پیش از این در شورای امنیت ملی کار می‌کردند. وی این همه تغییرات را بخاطر به کرسی نشاندن آرزو های خود بوجود آورده است. بیشتر تازه مقرر شده ها خواهان خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان اند و در برابر خواست ترمپ مقاومت نمی کنند. در حالی که مقام های برکنار شده با این نظر ترامپ مخالف بودند. این کار او نگرانی ها را در جامعۀ امریکا به بار آورده است. این تغییرات تازه در پنتاگون بوسیلۀ ترامپ بیش از همه نمایانگر یک هشدار در عرصۀ سیاست خارجی امریکا است که این تغییرات نه تنها بیرابطه به حوادث انتخاباتی کنونی در امریکا است، بلکه به خروج نیروهای امریکایی از افغانستان نیز پیوند دارد. این تغییرات می تواند، زنگ خطری برای دموکراسی آمریکا باشد که مایۀ نگرانی هایی در پیوند به انتقال قدرت در امریکا شده می تواند. از سویی هم این تغییر ایجاد نوعی دودستگی میان نیرو های نظامی امریکا است که برای آیندۀ امریکا چالش آفرین است و بویژه این که ترامپ در صدد  ایجاد تغییراتی در دستگاۀ جهنمی سی آی ای است که شاید هدف از آن افشای سیاست های امریکا در داخل و خارج این کشور باشد. این موضوع می تواند، تکانی افتضاح بار را در امریکا به بار آورد. 

در این تردیدی نیست که ترامپ با این حرکت مخالفانش را به چالش کشانده است و بازی های دیگری هم در رابطه به داشتن اکثریت در سنای این کشور ادامه دارد که هدفش به چالش کشیدن بایدن و حزب دموکرات است تا مانع طرح ها و برنامه های او شود. از سویی هم گمانه زنی هایی وجود دارد که در صورت کناره گیری ترامپ رهبران پسا او رهبران خطرناک تری را به امریکا عرضه خواهند داد که برای امریکا و جهان خطرناک است. شماری بدین باور اند که هدف از ظهور ترامپ نوعی پرده پوشی به فساد گسترده و نبود شفافیت و ادعا های نادرست و غیر اخلاقی در درون جامعۀ امریکا است و در خارج هم تبدیل کردن امریکا به  نظام قدرتمند مصرفی که به فرار سرمایه از امریکا و ضربه زدن به روند جهانی شدن و افزایش روحیۀ خارجی ستیزی است. احتمال دارد که رهبران پسا ترامپ ادامه دهندۀ این برنامه ها باشند. حال که دو حزب قدرت مند امریکا به جان هم افتاده اند، دیده شود که چه پیامدی را در قبال خواهد داشت و امریکا از این آزمون چگونه بیرون بدر خواهند شد. 

کارشناسان بدین باور اند که در رابطه به افغانستان چندان تفاوت فاحشی میان موضع ترامپ و بایدن وجود ندارد، زیرا هر دو خواهان خروج نیرو های امریکایی از افغانستان هستند. هرگاه تنش ها ادامه یابند و بر بنیاد قوانین آمریکا سنای این کشور حرف آخر را در این باره خواهد گفت. هرچند دموکرات ها در مجلس نماینده گان اکثریت را حفظ کرده اند و گفته می شود که احتمال دارد، این بار بازهم جمهوری خواهان در سنا اکثریت را حفظ کنند. در این صورت بایدن با چالش رو برو خواهد بود. هرگاه سنا به سود ترامپ نظر بدهد و در این صورت بازهم بحران در چند قدمی آمریکا یدک می کشد. به گفتهء چامسکی جمهوری خواهان بیشتر کلاهبرداران اند و احتمال کوتاه آمدن‌ آنان در برابر برد بایدن اندک است. افتضاح انتخاباتی جدید در آمریکا بی پیشینه است و هرچند باری در زمان نیکسون افتضاح انتخاباتی به نام افتضاح واترگیت و نصب استراق سمع نیکسون وادار به استعفا گردید. اما بحران تازهء انتخاباتی در آمریکا بی پیشینه است. آیا این بحران تا جایی پیش خواهد رفت که نظام آمریکا را تحت تهدید قرار خواهد داد و براساس پیش بینی های علمی هر توجی دارای حضیض یا نقطهء عطف است که سقوط را در پی دارد و بنا براین آیا گفته می توان که تضاد ها، اختلاف ها، نابرابری ها و آنچه بازمانده از سیاست های بویژه ترامپ در آمریکا به نقطهء غیر قابل بارگشت رسیده است که انفجار اجتماعی را در امریکا در پی داشته باشد و آیا گفته‌می توان که آمریکا را زوال تا سرحد تجزیه شدن به تهدید خواهد گرفت. این پرسشی است که چند روز بعد پاسخ خواهد یافت. اوضاع سیاسی در آمریکا زنامداران و سیاستگران افغانستان را به آزمون تازه می کشاند تا تک روی ها و خودخواهی ها و تمامیت خواهی ها را کنار گذاشته و منافع ملی را بر منافع شخصی و زبانی و قومی ترجیح داده و بر مصداق این شعر اقبال لاهوری” رفتن به پای مردم بیگانه در بهشت- حقا که با عقوبت دوزخ برابر است عمل نموده و با یک بازنگری تازه این شعر را چراغ راهء شان قرار بدهند.

در واقع علت شکست ترمپ در انتخابات امریکا اتخاذ سیاست های شتاب زده و ناسنجیدۀ او در سیاست های داخلی، سیاست های خارجی و امضای توافقنامۀ ننگین خلیل زاد با طالبان در دوحه است. رویکرد های سیاسی  تک روانۀ ترمپ در داخل امریکا بیشترسبب انزوای سیاسی او شد. درگیری او با شخصیت ها و رسانه های امریکا خلاف روش رئیسان جمهور پیشین امریکا بوده که حیثیت سیاسی او را زیر پرسش برده است. چنان که بد ترین سخنان او درباره خا نم کما له حارس ازطرف ما درهندی وازطرف پد رجا ما ئیکای وسیاه پوست، معاون جوبا یدن رقیب اش وپا سخ های سخت و زشتی هم از او دریافت کرد. به همین گونه رفتار ناشایست او با آوره گان لاتینی در مرز های مکسیکو نمود و همنوایی او با راست افراطی یا نیو نازی یعنی راست افراطی سفید پوستان، کشته شدن سیاه پوستان  و مورد توهین قرار دادن نلسن مندیلا مبارز خستگی ناپذیر افریقای جنوبی (۲۰۱۳) سبب شد که بسیاری سیاه پوستان به سود بایدن رای بدهند. این رویکرد او سبب  ظهور نهضت زنده گی سیاه هان امریکا گردید. رفتارهای اسلام ستزانۀ ترمپ در برابر مسلمان پس از مراسم تحلیف او آغاز شد. چنان که اول ماۀ جنوری ۲۰۱۷ روزیکه او بعد ازسوگند به حیث رئیس جمهوردرکاخ سفید آغازبه کارکرد، زن های بسیاری ازهمه رنگ ها ودین ها دراطراف کاخ سفید علیه او دست به تظاهرات زدند ویک خا نم یهودی کاخ نشین تازه کارکاخ سفید ترمپ را مخا طب قرارداد و گفت:” من یهودی هستم و با شنده نیویارک می باشم وبه تو هشدارمی دهم که اگرشعارهای را که علیه اسلام و مسلمان ها داده ای ، موافق آن ها عمل نکنی ،مسلمان می شوم ونام اسلامی هم به خود می گذارم!”درگیری های ترامپ با نماینده گان مسلمان کنگرۀ امریکا چون، خا نم رشیده طُلیب فلسطینی تبار وخا نم الهان عمر سوما لی تبار و مورد توهین قرار دادن آنان نه تنها حیثیت او را پایین آورد که خشم مسلمانان امریکا را برضد او نیز برانگیخت. وی خواست تا با سرزنش کردن حزب دموکرات، این حزب را سوسیالیست معرفی کند. درحا لیکه برنی سند رز نما ینده شا خۀ چپ گرای حزب نامبرده ازمیدان کارزار انتخا با تی بیرون شده بود. سندرز به گفتۀ چامسکی از هواخواهان « نیودیل» صادق و اصیل است که در طیف سیاسی امریکا سال ها پیش عرض وجود کرده است و نیودیل به های چپ افراطی گفته می شود. این گروه در امریکا به عنوان هذیان گویان یاد شده است که به گفتۀ آیزنهاورزیر پرسش بردن نیودیل ها معنای تعلق نداشتن به سپهر سیاسی است. این اتهامات و برچسپ زدن سوسیالیسم بر بایدن اثرات معکوس بر روند انتخابات امریکا گذاشت که سبب بازنده گی ترمپ شد. از سویی هم حمله های ترمپ به بارک اوباما سبب شده که برد ترمپ را به صفر تقرب بدهد. ترمپ در سیاست های داخلی خود در عرصۀ اقتصادی هم سیاست های موفقی نداشت. وی به مردم وعده های کاهش فقرو کاهش کروکا را داده بود و اما وعده هایش را بسر نرساند. این وعده های سرگرم کننده اش نه تنها به سر نرسید و برعکس فقر افزایش هم یافت و فاصله میان اقشار جامعه زیاد هم شد. چامسکی ترامپ را جنا یت کارترین رئیس جمهوردرتاریخ امریکا خوانده و خواهان مبارزه برضد او شد تا بایدن به پیروزی برسد. وی سیاست های جمهوری خواهان را ناکام معرفی کرده است. وی خروج امریکا از پیمان هسته ای با ایران وخروج از پیمان محیط زیست را سبب منزوی شدن امریکا در جهان دانسته و تایید اروپایی ها را از این پیمان تصمیمی موفقانه خوانده است. تصمیم ترمپ را بخاطر بیرون شدن از پیمان محیط زیست تلاشی برای ویرانی محیط  زیست نامیده است و علت خروج امریکا را از این پیمان همکاری جمهوری خواهان امریکا دانسته که در سنای این کشور از اکثریت برخوردار اند. 

ترمپ می خواست، ایده آل فوکویاما نویسندۀ امریکایی جاپانی تبار را تحقق ببخشد که در کتاب خود به نام « پایان تاریخ وآخرین انسان » نوشته است. میشل فوکو، در این کتاب در خصوص مفهوم و چیستی قدرت، درک سلسله مراتبی ساده را رد می کند و معتقد است قدرت یک مفهوم ساده ابلاغی از بالا به پایین و دستوری نیست، بلکه در شبکه ای از روابط در هم پیچیده، ساری و جاری است. همان چیزی که ساختار جامعه را تعیین و آن را مشروع می کند. قدرت در این مفهوم ریشه در لایه های مختلف تعاملات اجتماعی و زبانی (مفاهیم) دارد. فوکو به طور کلی قدرت را یک وضعیت استراتژیکی پیچیده و مرتبط و تفکیک ناپذیر از دانش و معرفت می داند که صرف در مالکیت کسی نیست؛ بلکه در همه جا و همه ی مکان ها حضوری دایمی و چشم گیر دارد. وی می گوید، آنچه سبب بازتولید نظم موجود در جامعه می شود، گرۀ خورده به نظمی است که مجموعه مفاهیم را در خرد جمعی جامعه تولید می کند و مشروعیت می بخشد. تعریف میشل فوکو از قدرت به لحاظ نظری کمک وافری به جامعه شناسی جدید نموده است. وی در رابطه به قدرت و حکومت کشمکش میان فرادستان و فرودستان را نوعی توهم خوانده  و اظهار می دارد که نباید قدرت را به عنوان امتیازی که تصاحب و تملک می شود در نظر گرفت، بلکه باید آن را به منزله ی شبکه ای از مناسبات دانست که همواره در حال گسترش و فعالیت است. از نظر او افراد در این شبکه کم و بیش درگیر اند، چه بالایی ها و چه پایینی ها، همگی در مسیر اعمال قدرت اند. وی در توصیف اثرات قدرت، مخالف کاربرد واژه های منفی مانند؛ «قدرت طرد می کند»،«سرکوب می کند»،«جلوگیری و سانسور می کند» است. از نظر او این واژه ها …مبین مناسبات قدرت نیست و به عقیدۀ وی،«قدرت تولید می کند.» راسل قدرت را نوعی توانمندی تعریف می‌کند که توانایی ایجاد تأثیرات مورد نظر را داشته باشد و از نظر او قدرت مفهوم کمی پیدا می‌کند. هالسی قدرت را نیازمند اقدام و ملاصدرا قدرت را کیفیت نفسانی می داند که منشأ انجام کاری یا ترک آن است. 

پایان تاریخ و آخرین نظر فوکو  در واقع آغاز جهان نو – لیبرال – آزاد یعنی امریکایی بدون رقیب و جهان زیر فرمان امریکا که به حقیقت بدل نشد. برخلاف نظر فوکویاما با وارد شدن چین در بازار جهانی، نازیسم در نیمۀ دوم آن و کمونیسم روسیه مانع گردن کلفتی ها و خودکامگی های امریکا شد. اکنونی می بینیم که ظهور چین بحیث قدرت نوظهورآسیا یی درقرن بیست ویکم، سبب پریشا نی خاطرامریکا شده است. از سوی دیگر روسیۀ  زیر فرمان پو تین هم که درویرانه ای شوروی سا بق سر بلند کرده است و افکار به چالش کشیدن امریکا را دارد و حالا امریکا از برتری های تسلیحاتی بویژه راکت های  ۴۰۰- s  او خیلی هراس دارد. در حالیکه امریکا پس از فروپاشی شوروی اشتباۀ بزرگی را مرتکب شد و با دادن پسوند سیاسی به اسلام آن را بجای کمونیسم نصب کرد و به مبارزه برضد آن پرداخت. این مبارزۀ احمقانۀ امریکا سبب ظهور تروریسم جهانی شد که اکنون امریکا را ازافغانستان تا لیبیا وسوما لی درشرق وشمال نیجریه درغرب افریقا ، به چا لش گرفته است. با آنهم او شکست را نپذیرفته و می خواهد در چهار سال آینده رویا های ناکام خود را تحقق ببخشد. 

سیاست های خارجی ترمپ نیز سبب شکست او در انتخابات کنونی امریکا شد. وی بسیاری کشور ها را بخاطر منافع امریکا و اسراییل تحت فشار قرار داد. وی از   کشور سودان خواهان غرامت شد و مقام های این کشور گفت، در صورت  غرامت پرداختن به قربانیان امریکایی که در حملۀ تروریستی القاعده در کینیا کشته شده بودند، کشور سودان را از فهرست تحریم شده گان بیرون می کند. پمپو وزیر خارجۀ امریکا این موضوع را در سفرش به سودان با فتاح برهان جنرال کودتاچی برضد عمر بشیر ابراز کرد. نخست وزیر سودان که شخص ملکی است، به پاسخ پمپو گفت که بر سر راۀ اعلامیۀ مشترک دو کشور دو مشکل وجود دارد، نخست این که سودان ۳۳۵میلیون دالر ندارد و دوم این که حکومت سودان هنوز مشروعیت پیدا نکرده است. از طرفی هم خروج او از برجام و میثاق اقلیم جهانی پاریس سیاست خارجی او را سخت ضربه زد. 

سیاست های ترمپ در پیوند به اروپا هم تباه کارانه است و وی دست به یک سلسله تلاش هایی خلاف منافع اروپای غربی، زیلاند جدید و آسترالیا  زده است که فروپاشی ناتو و کشور های یاد شده را به سود چین و روسیه رقم زده است. شگفت آور این که دوستان ترمپ مانند؛ جیربولسنارو نخست وزیربرازیل که دوست فکری او است، مانند خودش متهم به بی تفاوتی در برابر کرونا است که سبب مرگ صد ها هزار شهروندان کشور خود شده است.بطورنمونه ، ترمپ کارهای بسیاری درجهت فروپا شی ناتو به نفع پکن ومسکو کرده است. کارهای که مخالف منافع اروپای غربی وزیلاند نو واسترالیا وبه نفع روسیه وچین می با شند. درامریکای مرکزی وجنوبی هم که تنها جیربولسنارو نخست وزیربرازیل که دوست ذهنی وفکریی ترمپ می با شد وهردوشان بخاطربی تفاوتی دربرخورد با وایرس کرونا با عث مرگ صد ها هزار شهروندان کشورهای خود شده اند دوست هم دیگرمی با شند.

 کشورهای فقیر امریکای مرکزی وجنوبی هم که بخاطر سیا ست های ضد انسا نی- مهاجرتی ترمپ، ازاونفرت دارند و مکسیکووکانادا بخاطرلغو قرارداد سه جا نبه تجارتی از او افسرده است. به این ترتیب ترمپ ایالات متحده  را درقارۀ امریکا هم منزوی کرده است. چنان که فرید زکریا یکی ازتحلیلگران شبکه ای تلویزیون سی اِن اِن ، گفته بود :« ترمپ ادعا می کند که امریکا را درجهان نمره اول می کند اما نه اول نمره بلکه آن را تنها می کند ودرواقع جهان بدون آن را رقم می زند.»  وضع کنونی امریکا درجهان نشان می دهد که ترمپ آن را نه نمره اول بلکه به یک کشورمنزوی وجهان سومی تبد یل کرده است. به گونۀ مثال پذ یرفته نشدن نتیجه انتخابات ریا ست جمهوری توسط ترمپ برای ماندن درکاخ سفید؛ درحا لیکه جوبا یدن برنده ای آن شناخته شده است، نشان می دهد که نهاد های دموکراتیک امریکا هم توسط او بسیارتضعیف گردیده ست. 

رویکرد ترمپ در برابر مبارزه با تروریزم بویژه پاکستان ابهام آلود بود و است و امضای توافقنامۀ امریکا با طالبان با به حاشیه رانده شدن حکومت و مردم افغانستان در دوحه سبب شرمساری واشنگتن در سراسر جهان شده است. هربرت مک‌مستر، مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا در صحبت با برنامه هارد‌تاک بی‌بی‌سی گفت:« افغانستان بزرگترین ناکامی سیاست خارجی اداره ترامپ است. ما ( امریکا) خروج را چنان اولویت دادیم که با طالبان علیه دولت منتخب افغانستان، همدست شدیم.» وی ازوده، « فکر می‌کنم ما آنچه را همین حالا در افغانستان می‌بینیم آغاز یک فاجعه انسانی در این کشور است. شاید هم دوباره برگردیم به همان وضعیتی که طالبان و گروه‌های جهادی دوباره کنترل مناطق را در دست بگیرند، تجارت مواد مخدر را در دست بگیرند، و تبدیل به تهدید بزرگی برای بقیه جهان شوند.» خلیل زاد با امضای این معاهده به خواست پاکستان و چشم پوشی از لانه های تروریستی در  این کشور تمامی امتیازات را به طالبان و پاکستان سپرد. از سویی هم پیروزی بایدن در انتخابات ریاست جمهوری امریکا و تحولات تازه در این کشور چالش ها و فرصت های جدیدی را بر سر راهء حکومت و مردم افغانستان بوجود آورده است. هرگاه زمامداران و سیاستگران کشور بازهم نتوانند از این چالش ها بحیث فرصت های تازه و از فرصت های جدید بحیث جستجوی راه حل های معقول استفاده و در ضمن با اتخاذ تدابیر جدی و بنیادی، البته اجتماعی از آنها برای صلح و جنگ استفاده نکنند. به یقین افغانستان با دشواری های خطرناکی رو به رو خواهد شد. افغانستان برای رهایی از بحران های در حال ورود و احتمالا تجدید نظر آمریکا در رابطه به توافقنامهء دوحه، دشواری های تازه را به استقبال خواهد گرفت. از از این رو حکومت افغانستان مکلف است تا به هر بهایی ممکن اجماع ملی را به گونۀ واقعی بوجود آورد تا تصامیم آن برخوردار از حمایت تمامی گروه ها، اقوام، نهاد ها و اقشار گوناگون کشور باشد و تصامیمش در رابطه به صلح و جنگ  سرنوشت ساز و تعیین کننده باشد. 

بنا بر این حکومت ناگزیر است تا به سراغ رهبران و سیاستگران جهادی و غیرعادی و سایر نهاد های مدنی و فرهنگی جدا جدا برود و آنان را برای پیوستن به اجماع ملی ترغیب کند. درعین زمان سیاستگران کشور هم بیش از این از دور زدن های حکومت خودداری کنند و بجای تضعیف در صدد تقویت حکومت شوند و با کار مشترک مشت واحدی برضد تروریستان و حامیان منطقه ای و بین المللی آنان شوند. دولت به این تلاش ها تا زمانی ادامه بدهد که اجماع واقعی و نه اجماع فرمایشی در کشور بوجود آید. زیرا اجماع ملی مشت کوبنده ای بر دهن طالبان و حامیان پاکستانی و ایرانی آنان است. حکومت در این رابطه باید قدم های بلند و استواری بردارد واز تکروی و تک خواهی ها اجتناب و تلاش کند تا برای عبور از فصل دشوار کنونی راه های موثر و مثمر ر ا جستجو و مشتی کوبنده و آهنین بر دهن تروریستان حواله کند. در غیر این صورت چالش ها مثل گذشته پرچالش و فرصت ها هم از دست خواهد رفت. 

این در حالی است که به سیاست های آیندهء بایدن در پیوند به افغانستان نمی توان خوش بین بود. بایدن در سال ۲۰۱۰ گفته بود که طالبان دشمن آمریکا نیست و اما در سال ۲۰۱۱ گفت که دولت افغانستان را آنقدر قوی باید ساخت که از موضع قوی با طالبان صحبت کند؛ اما دیدگاهء او در رابطه به خروج نیرو های امریکایی از افغانستان با ترمپ متفاوت است. او باور دارد که خروج کامل نیرو های امریکایی از افغانستان مانند عراق خطرناک است. از این رو او می گوید، تروریست ها باید نابود شوند و از این رو او طرفدار بخشی از نیرو های خاص امریکا در افغانستان است تا تروریستان را سرکوب کنند. اما نظریه ها و خوش بینی های بایدن نسبت به پاکستان نگران کننده است. 

بایدن در سال های ۲۰۱۱ به هالبروگ گفته بود که او جان دختر خود را در افغانستان به خطر نمی اندازد. بایدن برای کرزی گفته بود که پاکستان برای آمریکا ۵۰ مرتبه بیشتر از افغانستان اهمیت دارد. هدف از این سخنانش کم میلی او به اوضاع افغانستان است. بایدن در آن زمان طرح والکانایزیشن داشت و خواهان حکومت فدرالی در افغانستان بود. وی دلیل این نظریهء خود را متحد ناپذیری مردم افغانستان خوانده بود. خوش بینی بایدن نسبت به پاکستان گمانه زنی هایی را در پی دارد که شاید او اشتباه اخلاف خود در مورد افغانستان را دوباره مرتکب شود و افغانستان را به پاکستان بسپارد. در این صورت بار دیگر افغانستان در تور نظامیان پاکستان خواهد افتاد و روزگار دشوار تاره ای را در پیش خواهد داشت. در این حال پاکستان جنگ فرسایشی و نیابتی را تا زمانی در افغانستان به پیش خواهد برد که به صلح دلخواه اش در افغانستان برسد. احتمال دارد که پاکستان برای رسیدن به این هدف به ترفند ها و سناریو های جدیدی زیر نام القاعده، داعش طالب و نام های بدون مسمای دیگر دست زند. امکان دارد که شماری را برای دلخوشی و جلب اعتماد امریکا خلع سلاح و با تشکیل گروه های تازه از عقب امریکا را به چالش بکشد. یگانه راه منطقی برای حکومت افغانستان و نجات این کشور ایجاد اجماع ملی و استحکام مناسبات و تامین وحدت ملی برای رسیدن به اقتدار ملی است. یاهو

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا