شعر

کفتر صلح

 

باز گرفتم من سر نخ تا گره را باز کرد
ان نبرد کهنه و نو را ز سر اغاز کرد
گوشه خاموش بودن چاره سازکار نیست
بر شکست این سکوت باید بلند اواز کرد
دشمنان صلح هنوز در پشت در استاده اند
نسل نو را بر دفع ان بایدش دمساز کرد
جاهلان دور سنگ سخت در حفظ کهنه اند
نسل نو با هم نمودو راه نو افراز کرد
مشکل ما کهنه گی فرهنگ جا افتاده است
این قفس باید شکست براسمان پرواز کرد
ما درین افسون ومکر درقید معدوم خودیم
با تامل تیر را بر سوی خصم پرتاب کرد
حیله گراز دشمن است باید بدانی ان توهم
دیده باشی خصم کارخود همی با ناز کرد
برسریروتخت شاه ما یک دیگررا می کشیم
ان یکی از خود این قتل و غارت ساز کرد
انتحار در شرع انسانی گناهی غالب است
دشمنان بر قتل مردم این روش را ساز کرد
وقت ان است تا بگیریم سرنوشت خود به کف
راه وحشت بست و بر خود راه نو احراز کرد
این طفیلی های دشمن را به عقل بیرون کنیم
کفتر صلح را رها از پنجه های بازکرد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا