خبر و دیدگاه

حقیقت بهشت و جهنم

 

بنا بر آموزه های عرفانی انسان موجود جاویدان است. اما حیات جاویدان در کدام جهان خواهد بود. در مورد عالمی که آنجا حیات جاویدان خواهیم داشت تفاوت نظر نزد عارفان و عوام دین موجود است و ما در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت.

کلمهء جهان از جهنده گرفته شده است، چون همیشه در حرکت است. یعنی همیشه در حالت تکامل و شدن است. به این دلیل جهان مادی در سلسلهء مراتب وجود پائینترین مرتبه میباشد. ماده به آن شکل که مردم فکر میکنند وجود ندارد. بلکه صورت وجود است که ذهن آن را میسازد. صورت مطابق قانون نفیء نفی در هرلحظه به وجود آید و در لحظهء بعد به عدم رود. آنچه در این داستان مهم است اطلاعات و معلومات است. که در اثر حرکت جوهری از حالت بالقوه به حالت بالفعل آید و آن حرکت چیزی نیست جز نمایش استعداد های اعیان ثابته که از عدم به وجود آیند و دوباره به عدم روند. البته دوستان عزیز بدانند که وقتی حرف از عدم آوردیم هدف ما هستی مطلق است.

منشا مفهوم عذاب جهنم حجاب هستی مجازی است زیرا جهنم ادراک تضاد، تقابل، قیود و صفات نقص است که فقط در جهان ماده میتواند معنی داشته باشد. از نظر عارفان خداوند جهنم ندارد. چون عذاب کردن مخلوق با عشق و مهربانی خداوند در تضاد است. عذاب و نفرت مربوط به ضعف و ناتوانی انسان است و خداوند مبرا از صفات ضعیف انسانی میباشد. البته وقتی انسان از خواب ذهن بیدار شود، خودش خود را محکوم خواهد کرد. از نظر ما چنین نیست که بهشت و جهنم بعد از مرگ اتفاق افتند بلکه همین حالا موجود هستند. طوری که در نوشته های قبلی گفتیم انسان همزمان در حد اقل دو عالم است و اسپین بالا و پائین الکترون نمایانگر این مدعاست. اگر از دوگانگی روح و ماده بگذریم، عالم فقط روح است. پس بهشت و جهنم را نباید دو جای مختلف که انسان بعد از مرگ آنجا خواهد رفت دید، بلکه این دو مفهوم را باید بصورت دو مقام واحدیت و احدیت دید.

تن  تو حجاب عزت  پس او هزار جنت *** شکران و ماه رویان همه همچو مه مطهر

ز تو هر صباه عیدی ز تو هر شبست قدری*** نه چو قدر عامیانه که شبی بود مقدر

اما آنچه در قرآن و کتب بنی اسرائیل صراحت دارد این است که زندگی پس از مرگ تداوم همین زندگی مادی و دنیوی است. مطابق آیات قرآن حشر در روز قیامت بیرون شدن جسم ها از قبر ها میباشد. و در آن روز عذاب الهی بالای جسم فیزیکی صادر میشود و جهنم آتشی است که خداوند افروخته و دشمنان خود را در آن عذاب میکند. از نظر مولف قرآن جهنم دارای ادراک است و به پرسش های خداوند پاسخ میدهد و با او صحبت میکند. آنجا عذاب بی پایان در نظر گرفته شده است از جمله آتش و عطشی که جز با زقوم سوزاننده برطرف نمیشود.

اما در ادبیات دینی بهشت جای است که پیروان یک دین در آن ساکن میشوند و از نعمت های چون عسل، میوه و سایهء درختان و زنان برخوردار میشوند. این مشخصات در صحرای بی آب و علف عربستان توانسته بود که تصویر خوبی از بهشت باشد. تا حدی که زندگی خود را فدای رسیدن به آنجا میساختند. اما امروز چنین چیز ها از امور عادی زندگی محسوب میشود و بعید است کسی زندگی خود را بخاطر عسل و میوه یا سایهء درختان یا زنان زیاد فدا سازد تا وارد چنین بهشتی شود. اگرچه دلالان دین در کشور های عقب مانده همین حالا هم از فرستادن مردم به جنت و دوزخ عایدات خوب دارند. در ادبیات دینی آن بهشت همان مسکن آدم و احوا است که قبل از هبوط در زمین زندگی میکردند. در قرآن تقریبا دوصد آیت در مورد بهشت و جهنم ذکر شده است و دوستان همه کم و بیش با آنها آشنایی دارند و پرداختن به تمام آنها در حوصله این نوشتار نیست. اما امروز علم ثبوت کرده است که انسان در اثر تکامل به وجود آمده است و داستان آدم و احوال قصهء است در حد شعور اطفال.

اما حقیقت بهشت و جهنم چیست؟ باید گفت که اصلا پرسیدن این سوال که بهشت یا جهنم کجاست غیر منطقی به نظر میاید. چون زمان و مکان خاصیت ماده است. یعنی تحول در مکان است که مفهوم زمان از آن انتزاع میشود. پس اگر جنت و دوزخ مادی باشند، خاصیت ماده را دارند و آن تغیر و حرکت و ترکیب میباشد. از جانب دیگر آنچه در آن ترکیب و تغییر باشد فنا پذیر است و از بین خواهد رفت. به این دلیل عارفان با جسمانی بودن خلود یا حیات جاویدان مخالف اند. خلود به معنی جدا بودن چیزی از برخورد با فساد و تباهی و باقی ماندن آن به حالت اولی میباشد. به معنی دیگر جاویدان بودن است و زوال و تباهی آنجا راه ندارد. به همین دلیل جاویدان است چون ترکیب عناصر مادی را ندارد. پس جسمانی بودن بهشت و جهنم عقلا پذیرفتنی نیست. حضرت مولانای بلخ در این مورد فرموده اند.

آن جهان جز باقی و آباد نیست    زانکه ترکیب وی از اضداد نیست

تاریخ اندیشه نشان داده است که آن های که در بحر بیکران معرفت الهی روی امواج آن موج سواری کرده اند گاهی چشمشان به آنطرف ساحل جهان مادی افتاده است و به نحوی خود را وارد بحث زندگی پس از مرگ نموده اند.

بدان که عالم اخروی به بقای فاعلش که آگاهی است باقی بوده و فنا و نقصان در آن راه ندارد.در آن عالم که موطن امر بسیط است از تضاد و ترکیب و سایر مشخصات ماده خبری نیست. آنجا حیات و ادراک هست اما نه به واسطه‌ی حواس حسی بلکه ما در باطن خود نیز حواس باطن داریم که خاصیت شان عین حواس حسی است.

حالا ببینیم که عارفان در مورد بهشت و جهنم چه نظر دارند. از نظر عارفان خداوند جهنم ندارد بلکه فقط بهشت دارد و بس. عذاب و آنهم عذاب جسمانی با لطف، رحمت و عشق الهی سازگار نیست. خداوند نه تنها کسی را عذاب نمیکند بلکه آنچه از آلودگی های ذهنی نصیب نفس میشود را پاک میکند. مثلا دوستان میدانند که وقتی روز به پایان میرسد و شب فرا میرسد هورمون های در بدن فعال میشوند و ما را مجبور میسازند تا بخوابیم. وقتی به خواب میرویم مغز به صورت خودکار فعال میشود و آنچه از عدم معرفت و زشتی ها نصیب نفس میشود را پاک میکند تا انسان خود را راحت احساس کند.بهشت منتهی الیه حرکت کمالی انسان های صادق، راستگو، با معرفت و نیکوکار است. از نظر ما انسان خودش عمران کنندهء بهشت و جهنم خود است و بهشت و جهنم را در باطن خود حس میکند. انسان امروز تاریخ تکامل زمین و آسمانها را لحظه به لحظه از آغاز خلقت تا همین حالا میداند. در این جریان جایی برای جنت و دوزخ آدم و احوا دیده نشده است. قابل یاد آوری است که آیندهء زمین و آسمانها هم به کمک علوم خیلی دقیق محاسبه شده است. امروز هر انسان که با علوم مدرن آشنا باشد میداند که در نهایت زمین و آسمانها و هرچه فیزیکی است نابود خواهد شد. در صورتی که زمین و آفتاب از میان رود چگونه ممکن است قبر ها باقی بمانند و مردم از قبر ها بیرون شوند و با پای فیزیکی خود به جنت و یا دوزخ فیزیکی روند. وقتی به تاریخ نظر اندازی میبینی که از میلیارد ها انسان که در این کرهء خاکی زندگی کرده اند قبری باقی نمانده است. از نظر ما آنچه رسول اسلام در شهود تصویری کشف کرده اند، آنها را به همان صورت حسی قبول کرده اند. بدون آنکه آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. چنانچه در نوشتار قبلی گفتیم این نوع وحی ضرورت تحلیل عقلی دارد. از نظر ما بهشت یعنی لذت روحی و دوزخ یعنی عذاب روحی، هر انسان این دو حالت را حس میکند، چون او همزمان در هردو عالم است. ماده از بین خواهد رفت و هر انسان محصول درخت معرفت خود را با خود خواهد برد و آن را خواهد چشید. چون اعمال و کردار انسان تابع معرفت اوست. به این دلیل خداوند را نباید بنیانگذار جهنم دانست بلکه خود انسان عمران کنندهء بهشت یا جهنم خود است. خداوند خیلی دوست داشتنی و مهربان است او را باید عاشقانه دوست داشت. اوست که به عدم لباس وجود بخشید و تمام ضروریات مخلوق را خلق کرد و هرلحظه وجودء موجود را پالایش میدهد. بدانید که زشتی های زندگی حاصل معرفت خود شما است. خداوند را مسئول زشتی های زندگی تان ندانید بلکه به نفس و معرفت خودتان نظر اندازید. بدان که خداوند فقط جنت را آفریده است و آنچه در ادبیات دینی به نام جهنم ذکر شده است. پروسه تکامل عقلی انسان است. روزی انسان خواهد دانست که.

بنی     آدم اعضای      یکدیگرند *** که در آفرینش ز یک جوهر اند

چو عضوی به درد آورد روزگار دگر *** دیگر عضو ها  را نماند قرار

اگر کسی از ما دزد شد دستش را قطع نکنیم بلکه آسیب شناسی کنیم و ببینیم که فلان شخص چرا دزدی کرده است. او را باید کمک کرد. بدان که وقتی دست او را قطع کنی دست خودت را قطع کرده باشی. ما باید او را با معرفت سازیم و ثروت تولید شدهء زمین را با تمام مخلوقات عادلانه تقسیم کنیم تا دیگر کسی دزدی نکند و جایی برای دلالان دین و بهشت و جهنم و مردم سالاری تقلبی باقی نماند. دلالان خود شان مصروف ساخت و ساز بلند منزل اند ولی فرزند مردم غریب را بخاطر یک لقمه نان به کشتارگاه میبرند بعد میگویند این خاست خدا بود. حرکت تکاملی عقلی انسان آهسته ولی پیوسته جریان دارد و در جوامع آگاه نمونه های خوبی از مردم سالاری حقیقی را میشود دید. روزی خواهد رسید که انسان از اعمال گذشتگان خود شرم خواهد کرد. مردم جهان با هم مخلوط خواهند شد. عشق و عاطفه جای زشتی ها را خواهد گرفت. ثروت تولید شدهء جهان مساویانه تقسیم خواهد شد. مردم جهان فقط یک امت خواهند شد. سرعت تبادل اطلاعات باعث خواهد شد که جهان به یک دهکده تبدیل شود. در آن روز انسان بهشت گم شدهء خود را دوباره خواهد یافت. آن بهشتی که میلیارد ها سال قبل در اثر انفجار بزرگ از دست داده بود. خداوند آن را دوباره خواهد ساخت. بعد آن زمین و نظام شمس و تمام فضا زمان از هم متلاشی خواهد شد و ما در نقطه صفری در آنجا که همه چیز از آنجا آغاز یافت قرار خواهیم گرفت و سفر فضا زمان به پایان خواهد رسید. در آن روز هرکی هرچی در این سفر انجام داده است میداند و خاطرات خود از با خود خواهد داشت. خاطرات در مغز فیزیکی نبوده بلکه معلومات طبقه بندی شده در سطح کوانت میباشند. هرکی با معرفت تر بود و اعمال نیکوتر داشت بهشتش بهتر و آن کسی که بی معرفت بود و اعمال زشت انجام داده بود بهشتش بد تر خواهد بود. خداوند جهنم ندارد. جهنم اثر عدم معرفت است.

این بود داستان بهشت و جهنم. آنچه در غواصی در بحر بیکران معرفت به ما مشهود و مکشوف شد.

بدانید که شما در خدا و خدا در شماست. اصلا شمایی وجود ندارد هرچه هست اوست. آنچه انسان را در این خاکدان زنده نگهداشته عشق و محبت است. پس عشق و محبت خدا است. اگر عشق نمی بود هیچ نوزادی چه از جنس انسان یا حیوان زنده نمیماند. پس عشق و محبت بقای انسان را تضمین میکند. او یکتا و یگانه است، اما در افراد مختلف ظاهر شده است. کار دنیا وقتی نتیجه خواهد داد که انسان بداند که او زنده به دادن و گرفتن محبت است. دروغ ، خیانت، فساد، خشم، جنگ، اعمال شیطان است. هرکه این نکته را درک کرد و به آن عمل کرد نامهء اعمال خود را همینجا بدست خواهد آورد. عینیت انسان عین ذات اوست و ذات او قائم به،  به خود که آگاهی است میباشد. به این دلیل او جاویدان است. انسان میرود تا به کمال رسد، یعنی به ذات خود که آگاهی کامل است برسد. او مفهوم کامل را میداند این به این معنی است که او از عالم کامل آمده است و در عالم ناقص قرار گرفته است و آرزو دارد این جهان ناقص را کامل سازد.

مفهوم بهشت و جهنم در سیر تاریخی از نگاه دین خوف از خدا و از نگاه عرفان به محبت و عشق به خدا میرسد. از نگاه ما خوف نباید هدایتگر مومن باشد. بلکه عشق هدایتگر است. خدا را نباید به خاطر تجارت بهشت و جهنم بلکه  بخاطر این که او سزاوار پرستش است پرستید. و پرستش نه در حد بعضی عادات روزمره بلکه در حد عشق باشد. یعنی فرق بین معشوق و معبود نباشد. مقام عشق به خدا در دل مومن باید بلندتر از هر عشق و علاقهء دیگر باشد.

از نظر عارفان گناه و جهنم یعنی دوری از خدا و بهشت یعنی حضور. اگر حضور معشوق که معبود هم هست نباشد انسان خود را در جهنم احساس میکند. ما چشمهء  کوثر را بدون لطف معشوق آتش جهنم میدانیم. پس حجاب دوزخ حضور و کشف باشد. چنانچه عدم روشنائی تاریکی است. لازم نیست انتظار بکشیم تا بمیریم و نامه اعمال ما را به دست راست یا چپ ما دهند بلکه بهشت و جهنم ما همین حالا جریان دارد. به عبارت دیگر جهنم نتیجهء فراق انسان از خداوند است. این حالت را قرب و بعد نیز گویند. اما این فراق معنی حقیقی ندارد چون همه موطن و مقامات، صور و مراتب حق میباشد. به این ترتیب جهنم جز توهم و حجاب چیز دیگری نیست.از نظر ما بهشت و جهنم درجهء معرفت شخص و وحدت ذاتی وجود است.این عذابء  حجاب را با رفع جهل میتوان از بین برد. حقیقت انسان جمع تمام عوالم است و حجاب بین خدا و انسان خود مجازی است که ذهن برای ما تراشیده است.به این ترتیب حجاب غلیظ تر از خود ذهنی نیست. حجاب را میتوان با درک و معرفت و متصف شدن به اوصاف کمالی حق رفع کرد. اما باز هم تبعیت از اعراض انسان را محروم از حضور و مشاهدهء تصویری میسازد. مشاهده تصویری شامل حال کسی میشود که مومن به توحید وجودی باشد. یعنی شخص خداوند را باطن تمام کائنات بداند. در آنصورت هر طرف نگاه کنی او را میبینی. به هر طرف سجده کنی به او سجده کرده باشی، نه بلکه سجدهء در کار نیست. کی به کی سجده کند. در صورتی که در تمام اتم ها و مالیکول های وجود شما و تمام کائنات  او حضور دارد. اصلا جهانی وجود ندارد، هرچه هست اوست. وجود او چنان غالب است که به غیر او جایی نگذاشته است. آیا این یک امر عقلانی است وقتی کسی به خودش سجده کند؟ نه. بلکه این همه عبادات ظاهری نتیجهء حجاب و غفلت است.

پس بدان که خلود جسمانی مشکلات اساسی دارد. اگر معاد جسمانی باشد در آن صورت اتفاقات در زمان و مکان اتفاق خواهند افتاد. یکی از خاصیت های  زمان و مکان این است که در آن اعادهء معدوم محال است. یعنی محدود و مقیید است. از جانب دیگر فساد پذیر و متغییر است. این خواص نمیتوانند منطبق به خواص مجردات باشند. پس معاد جسمانی از نظر عقلی محال است. آنچه در عالم مجرد واقع است وحدت عینی است چون حواس باطن عین حواس ظاهر است. ولی آنچه در عالم جسمانی واقع است و حدت نوعی یا مثلی است، یعنی حواس ظاهری شباهت مثلی یا نوعی با عالم مجرد دارد.  چون در زمان و مکان واقع است فناپذیر است. ما این همانی یا وحدت و هویت مان را به اساس جسم تعریف نمی کنیم. بلکه به اساس اطلاعاتی که در مغز داریم تعریف میکنیم. چون اطلاعات خاصیت غیر مادی دارند. مربوط میشوند به وجود نه ماهیت. پس چون وجود جاویدانه است اطلاعات مغز و شخصیت روانی ما هم جاویدانه است.

بهشت و جهنم حقیقت وجودی خود انسان است. که از عالم اعیان ثابته تا عالم جسمانی ظاهر است. از نظر اعلای عرفانی هردو عالم با هم ارتباط تنگاتنگی دارند. عالم مجرد عالم اطلاعات است و عالم جسمانی تجسم عالم اطلاعات است. عارفان آرزوی بهشت مادی را ندارند. چون فساد پذیر است. حضرت حافظ فرمودند.

از در خویش خدا را به بهشتم مفرست*** که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

سر کوی معشوق یعنی مقام احدیت. جایی که آنجا توازن مطلق و جاویدان است و قید جسمانی ندارد.

یا در جای دیگر میگوید.

پدرم روضه ای رضوان به دو گندم بفروخت*** نا خلف باشم اگر من به جوی نفروشم

از نظر حضرت حافظ بهشت اگر خاصیت مادی داشته باشد برابر به یک جو هم ارزش ندارد.

پس بهشت و جهنم نه در ماده و نه خارج ماده بلکه باطن ماده و در ابعاد و مراتب دیگر وجود است. عمر ما چون در قالب ماده میگذرد و ماده خاصیت ترکیبی دارد کوتاه است. اما در ابعاد دیگر بینهایت خواهد بود. نتیجهء این عمر چند روزهء دنیا را تا بینهایت با خود خواهیم داشت. آن تاثیر نتیجهء حضور نفس در قالب ذهن و ماده است. آنچه راهبر نفس است عشق است. اما عشق هم در عالم مقیید ماده محدود شده، تحت تاثیر تعصبات ذهنی قرار میگیرد. در این حالت راه حضور عاطفه و محبت بسته شده، فضا برای حواس شیطانی چون جنگ، دروغ، خیانت، نفرت و فساد باز میشود. پس جهنم و شیطان حقیقت وجودی خارجی ندارند بلکه حالاتی هستند که از عدم محبت و لطافت نصیب نفس میشوند. خداوند نه شیطان دارد و نه جهنم بلکه عدم روشنائی تاریکی و عدم تاریکی روشنائی است.

 

امید این امانت به مستحق برسد. ۱۶-۱۱-۲۰۱۹ 

  

 

 

   

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا