خبر و دیدگاه

افغانستان در آستانۀ یک گذار یا تحول بزرگ

 

افغانستان در آستانۀ یک تحول بزرگ تاریخی قرار دارد که نقطۀ عطفی در زنده گی معاصر مردم این کشور به حساب می رود. این روز برای مردم افغانستان یک روز نهایت مهم وحیاتی است و این روز نشانگر آن است که ملت ها در عین زمان که روز های دشوار، حوصله شکن و نفس گیری را تحربه می کنند، به همین گونه روز های بس مهم تاریخی و سرنوشت ساز را نیز تجربه می کنند که می توان گفت نقطۀ عطف و سرنوشت سازی در زنده گی شان به حساب می رود. 

مردم افغانسنان روز شنبه برابر به شش میزان به پای صندوق های رای می روند و چهارمین دور انتخابات ریاست جمهوری را برای گزینش رئیس جمهور مورد نظر شان تجربه می کنند. آشکار است که در این انتخاب به دنبال کسی خواهند رفت که صداقت، کارنامه های خوب، پرهیزگاری، وفا به عهد، پشت کار، وطن دوستی، اتکا به نفس، اعتماد به خود و مردم از کم ترین ویژه گی های آن به حساب می رود و نه تنها این؛ بل نیت واقعی و ارادۀ پایدار سیاسی برای مبارزه با فساد و محو فقر و حاکمیت قانون و تامین عدالت داشته و مخالف هر گونه تبعیض و تعصب و انحصار قدرت و تبار گرایی باشد. مردم افغانستان از تجربۀ زمان خوب آموخته اند که به چه کسی باید رای بدهند وبدون ترید ویژه گی های یادشده در محراق انتخاب مردم افغانستان قرار خواهتد داشت. آشکار است که چنین روز سرنوشت ساز خاطره انگیز برای هر کشوری مهم و با اهمیت است؛ اما برای مردم افغانستان که از چهل سال بدین سو دو تهاجم را پشت سر نهاده اند و در جنگ و ناامنی بسر می برند، مهم تر و حیاتی تر از هر کشوری است و از این رو در عقب هر تحولی چشم انتظار امیدوار کننده را برای بهتر چرخیدن زمان در سر می پرورند. بویژه اکنون که وحشت جنگ و حملات دهشت افگنانۀ طالبان در کنار تبعیض و تعصب و انحصار قدرت و تمرکز همه چیز در یک مشت آهنین، در موجی از فساد گستردۀ مافیایی و تباری و بی عدالتی بیش از هر زمانی بر شانه های مردم افغانستان سنگینی دارد و زورگویان و قانون شکنان و غاصبان و غارتگران و زنباره ها بر گرده های آنان سوار اند. این انتخاب برای شان مهم تر از هر رمانی است؛ زیرا مردم افغانستان تشنۀ حاکمیت قانون و تامین یکسان و برابر عدالت و صلح و ثبات کشور شان اند و بی صبرانه لحظه شماری می کنند که این انتخاب آنان را برای رسیدن به اهداف یادشده نزدیک تر نماید. حال پرسش این است که آیا این انتخابات مردم افغانستان را برای رسیدن به اهداف بالا و دیگر آرزو های انسانی شان کمک می کند یا خیر. این پرسشی است که پاسخ گفتن به آن در شرایط کنونی که افغانستان با دشواری های سخت نفس گیر و دشوار رو به رو است، چندان ساده نیست؛ اما بازهم این به معنای آن نیست که امیدواری را به کلی از دست داد و همه چیز را پایان یافته حساب کرد؛ زیرا تا ریشه در آب است و امیدی ثمر است و نباید به کلی مایوس شد.

چه خوب می شد که برای پیش گیری از رفتن انتخابات به دور دوم و کاهش تقلب و فرصت سازی بهتر برای رای دهنده گان و کمک به ناظمان و در ضمن کاستن از ثقلت تدابیر در روز رای دهی نامزدان نسبتا هم سو و هم فکر  در دقیقۀ نود اندکی از دغدغۀ رسیدن به قدرت خود را فارغ نمایند و فارغ از هوای سیاسی و رویا های طلایی رسیدن به ارگ بیشتربه خود آیند و با ارجگذاری به منافع ملی و وحدت ملی و اقتدار ملی تن به همدیگر پذیری بدهند و به قول معروف ” یک جو از هوا های بلند خواهی ها پایین آیند” و به گونۀ واقعی و صادقانه در فکر مردم شوند و رنج مردم داشتن را در دقیقۀ نود ا نتخابات فراتر از رسیدن به قدرت تلقی کنند. بنا بر این چه بجا و منطقی و معقول خواهد بود که نامزدان محترم برای رسیدن به این مامول بزرگ در چند تکت محدود انتخاباتی یا یکدیگر بسیج شده و ایتلاف های نیرومند را در چند تکت انتخاباتی قوی شکل بدهند. این رویکرد عاقلانه و انسانی می تواند حداقل از رنج مردم مظلوم افغانستان کمی بکاهد و در این صورت علاقمندی و شور و هلهله مردم  برای اشتراک در انتخابات افزون تر خواهد شد. گفته می توان که این تصمیم بر روحیه مردم و فضای انتخابات تاثیر مثبت بر جا گذاشته و بعید نیست که اندکی از خشم طالبان هم در پیوند به انتخابات بکاهد. در ضمن از احتمال بحرانی شدن اوضاع نیز پیشگیری شود. امید می رود که تمامی نامزدان به دور دو و یا سه تکت انتخاباتی بسیج شوند و پیش از برگزاری انتخابات و رفتن انتخابات به دور دوم هم از رنج خود و هم از رنج مردم کم نمایند و در ضمن در هزینه های انتخابات در دور دوم هم صرفه جویی بوجود خواهد آمد. با تاسف که چنین هم نشد و از سویی هم 

ممکن این انتخابات نتواند ما را به تمامی آرزو های ما برساند؛ اما انتخاب یک شخص خوبتر و گزیده تر ممکن ما را اندکی بر آرزوی های ما نزدیک تر بسازد. حال با مردم افغانستان است که در انتخاب شان چه ملاک ها را در نظر می گیرند، ملاک های قومی، زبانی، مذهبی و گروهی یا جز این ها و فارغ از این وابستگی ها و تعلقات به کسی باید رای بدهند که او تا حدودی ثابت کرده باشد که از این تابو ها عبور کرده و در زنده گی شخصی، سیاسی و حکومتداری خود فارغ ار روابط و وابستگی های یادشده عمل کرده باشد و تقوا، پاکی، وطن دوستی، توانایی، تخصص، اهلیت و صداقت افراد برایش ارجحیت و برتری داشته باشد. افغانستان در حال جنگ و از لحاظ سیاسی اقتصادی و اجتماعی آشفته به یک رهبر ملی فرا قومی و فراگروهی و با وقار و مدبر نیاز دارد و نه به رهبری که تعصب و تبعیض و قوم پرستی و ولایت پرستی و گروه پرستی از کارنامه های مهم زنده گی اش باشد. با این حال افغانستان به یک رهبر صادق، افغانستان شمول، انعطاف پذیر، کثرت گرا و همدیگر پذیر عمل گرا و نه شعارگرا و دروغگو نیاز دارد. این کشور جنگ زده به رهبری نیاز دارد که در عمل ثابت کرده باشد که فاسد نیست و با مفسدان و غارتگران سازگار نبوده و با مافیای سیاسی و اقتصادی در تضاد واقعی بوده و در زمان لازم بدون هر گونه سازش و مدارا برضد آنان عمل کرده و می کند. بنا بر این افغانستان بیش از هر زمانی به یک رهبر عادل، قاطع، مصمم و خدمتگار واقعی مردم نیازمند است تا عدالت را برابر و بدون تبعیض در جامعه پیاده کند و چون حضرت عمر نخستین بار قانون را برای تامین عدالت در مورد فرزند خود عملی نماید. این کار ها با شعار های مردم فریبانه، دغل بازی ها و تبلیغات کذایی حاصل نمی شود؛ بلکه دست کمی از آنان در عمل به اثبات رسیده باشد. از همین رو عدالت در کنار نگاۀ توحیدی به جامعه و انسان از پایه های مهم یک حکومت مقتدر و با اعتبار است و عدالت است که پایه های متزلزل یک نظام را استوار و آشفتگی ها و هرج و مرج اقتصادی و سیاسی و اجتماعی آن را نابود می سازد. در چنین حالت است که اعتماد مردم بر دولت افزایش یافته و دولت هم برای پاسداری از اعتماد مردم، باید برای آنان زمینه های کار و اشتغال زایی را در عرصه های گوناگون دولتی و شخصی از طریق تشویق سرمایه گذاری ها بوسیلۀ متشبثین داخلی و خارحی فراهم نماید. 

این زمانی ممکن است که سرمایه داران خویش را زیر چتر حمایت یک رهبر وطن دوست و عملگرا احساس نمایند و از امنیت کامل اقتصادی بهره مند باشند. این کار را یک حکومت مسؤول، پاسخگو و عدالت پسند و عادل از طریق حاکمیت قانون و تطبیق یکسان قانون بر شهروندان می تواند، برای سرمایه گذاران فراهم کند. زیرا کسب اعتماد مردم به عدالت و بازگشت احساس اصل مجازات مکافات بر بنیاد عدالت خود نیروی محرکه است که احساس عدالت پروری و خودداری از ظلم را در تک تک شهروندان کشور تقویت می کند. این کار که ارادۀ محکم سیاسی و عدل عمری را در عمل و نه در شعار می طلبد. آشکار است که  از عهدۀ چنین ماموریت انسانی و در ضمن خطرناک تنها یک رهبر متعهد به مردم در حرف و عمل، کمر بسته و عیار و خداجوی برآمده می تواند تا سنگ را در شکم ببندد، خدمت به خلق نماید، برضد مفسدان و غداران و غاصبان و مافیاهای رنگارنگ به گونۀ دوامدار و سازش ناپذیر مبارزه کند و پوزه مفسدان قلدران را به رمین کوبد. شاید خواننده گان بگویند و الزام آورند که چنین رهبری با حداقلی از این صفات چند نفر از جمله گاندی و مندیلا و محدود کسانی دیگر درجهان خود را ثابت ساخته اند و پس در افغانستان جنگ زده که بیشتر رهبران اش کارنامه های سباه دارند و بر هر یک اتهامات گوناگونی وارد است، چگونه می توان چنین رهبر ابده آل را سراغ نمود. هرچند در کشور ما قحط الرجالی نیست و هستند، انسان های شریف، امین، صادق و در ضمن آگاه و حتا متخصص که هرگاه برای شان فرصت فراهم شود، حداقلی از این ماموریت را انجام می دهند؛ اما شرایط طوری شده که فرصت ظهور و حضور همچو افراد در شرایط کنونی که همه چیز مافیایی شده و در تار و پود جامعۀ ما چنان تخم سرطانی نفاق، تعصب تباری و اختلاف های گروهی و گرایش های افراطی گروهی خانه کرده است که پیدایی و حضور فعال همچو افراد صالح از زیر امواج متلاطم و طوفانی  را در جامعۀ ما ناممکن گردانیده است. بازهم این به معنای نفی کلی آنانی از میان نامزدان ریاست جمهوری نیست که حداقل از یکدیگر از بسا جهات برتری دارند. حال بر شهروندان افغانستان است که با توجه به اصل نسبیت به کسی رای بدهند که بهتر ونخبه تر و صادق تر و ملی تر باشد و در درازمدت آنان را به دست کمی از آرزو های بزرگ که در بالا ذکر شد، نزدیک تر بسازد.

ممکن دوستانی الزام آورند که احتمال تقلب در انتخابات روز شنبه موجود است و شاید تمامی آزرو های مردم افغانستان قربانی تقلب های سازمان یافته و مهندسی شده شود. حال بر کمیسیون های انتخاباتی، نامزدان ریاست جمهوری، نهاد های ناظر بر انتخابات و رای دهنده گان در همکاری نزدیک با نیرو های امنیتی کشور باید اشد تلاش های هماهنگ، مشترک، جدی و پیگیر شان را برای پیشگیری از تقلب به خرج بدهند تا از هر نوع تقلب جلوگیری کنند. کمیسیون های انتخابات و گروه های ناظر تدابیری را اتخاذ کنند که از تقلب شماری عناصر فرصت طلب در میان نیرو های امنیتی به گونۀ جدی جلوگیری شود. چنانکه در انتخابات های گذشته چنین کار صورت گرفت و این بار نباید تکرار شود. تقلب کاران شناسایی و به پنجۀ قانون سپرده شوند و کمیسیون آن را دنبال کند. تقلب در سطح کوچک و بزرگ دشمنی آشکار با مردم افغانستان است و تقلب کاران و سازمان دهنده گان تقلب باید بدانند که دست زدن به تقلب بازی با آتش است و عاملان تقلب خاینان ملی و نوکران شبکه های استخباراتی و دشمنان مردم افغانستان اند که هدف شان به بحران بردن کشور و حادثه آفرینی مب باشد. پیش گیری از تقلب کمک به استقلال و یک افغانستان مستقل و غیروابسته و فارغ از نیرو های خارجی و مداخلۀ پاکستان و شکست تروربزم خواهد بود. برای جلوگیری از تقلب اشد تلاش شود تا والیان، فرماندهان و سایر مقام های دولتی بجای بجای دست یازی به تقلب برای برگزاری یک انتخابات شفاف و بدون تقلب همکاری صادقانه کنند و وظیفۀ اصلی شان را که همانا تامین امنیت مراکز رای دهی است، به حسن صورت انجام بدهند. از سویی هم شهروندان افغانستان باید صادقانه و صمیمانه با نیرو های امنیتی در سراسر کشور همکار باشند تا از یک سو انتخابات شفاف صورت بگیرد و از سویی هم تروریستان فرصت نفوذ به مراکز انتخاباتی را پیدا نکنند. عاملان تقلب باید بدانند که مسؤولیت هرگونه به به بحران رفتن کشور بدوش آنان خواهد بود و نزد مردم پاسخگو هستند. مهندسان، طراحان و عاملان  تقلب دیروزباید از کارنامه های سیاۀ انتخاباتی شان عبرت گرفته باشند که چگونه افغانستان را به کام تروریزم، تبعیض قومی، تعصب زبانی و گروهی افگندند و نه تنها این که بدتر از آن افغانستان را سال های سال به عقب افگندند و روند ملت سازی را آسیب پذیرو دموکراسی نوپای را از پای افگندند. این عراده های شیطان نباید، این بار به سیاه کاری و خیانت ملی خود ادامه بدهند و بار دیگر با سازماندهی تقلب های گسترده افغانستان را به بحران مرگبار رو به رو کنند. اما هزاران دریغ و درد که عاملان تقلب مورد تحسین و نوازش قرار گرفتند و اما مخالفان تقلب و فرزندان صدیق این کشور مورد بی مهری قرار گرفته و حتا از مقام های شان عزل و از حکومت رانده شدند. عاملان این سیاه کاری ها را هیچ گاهی مردم آزاده و وطن دوست افغانستان از هر  قوم و تبار و مذهب هرگز فراموش نخواهند کرد.

شاید هم دوستانی بگویند که  فرض کنیم که تقلب صورت نمی گیرد و اما باز هم در میان نامزدان ریاست جمهوری شخص مناسب یا ایده آلی را نمی بینند که به  آن رای بدهند و بنا بر این بگویند که حاضر به رای دهی نیستند. این گفته نمیتواند از بارمسؤولیت انسانی، اجتماعی، تاریخی و جغرافیای آنان در قبال وطن و مردم بکاهد؛ زیرا رای امانت انسانی و الهی است که باید این امانت را در زمان لازم به امانت دار امینی باید سپرد و نسپردن آن در هر حالی پشت پا زدن به رسالت خطیر تاریخی یک شهروند مسؤول  است. این به معنای آن نیست که چشم ها را بست و به سود کسی رای داد؛ بلکه این یادهانی به معنای درک اهمیت رای و قدرت آن است که شاید با یک رای تو یک کسی برنده حساب شود. در این صورت تو در تمامی افتخارات و جنایاتش شریک هستی. از این رو باید تلاش کرد تا به کسی رای داد که دست کم از به جلو رفتن یک نامزد نامطلوب پیش گیری کرد. این برنده گی وجدان تو را برای همیش راضی و با طراوت نگهمیدارد و اما گزینش برعکس درد جانکاۀ وجدانی در پی دارد. پس به کسی رای بدهید که از درد جانکاۀ وحدانی درامان بمانید.

۵  میزان ۱۳۹۸

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا