خبر و دیدگاه

ایجاد کمیسیونهای انتخاباتی برای تقلب

در تمامی کشورهایی که حاکمیت سیاسی مبتنی بر ارادۀ آزاد سیاسی شهروندان شکل میگیرد، در ترکیب کمیسیونهای انتخاباتی چهره های تاثیرگذار، شخصیتهای با وجاهت سیاسی، بیطرف، خوشنام، کارشناس، با تعهد به مردم، رسالتمند، دارای وسعت نظر سیاسی و صاحب پایگاه اجتماعی راه می یابند که انتخابات را امانت مردم و یک پروسه ملی دانسته و برای تحقق اراده سیاسی مردم در تشکیل حاکمیت سیاسی دین میهنی ومردمی شان را بسر میرسانند. اما در افغانستان در تحت تملک حاکنمیت های دست نشاندۀ قومی همه چیز به شمول انتخابات بر پایه توطیه، فریبکاری، نیرنگ بازی، لطایف الحیل، نمایش و صحنه آرایی برای حفظ انحصار قدرت سیاسی ــ قومی، رنگ وجلا داده میشود.
پروسه های سیاسی، انتخابات، تعیین اعضای کمیسونهای انتخابات، شیوه هایی انتخاباتی، قانون انتخابات، تعیین حوزه های انتخاباتی، همه و همه برای تداوم حاکمیت دست نشانده و دموکراسی افغانی! که بر قوم وقبیله سالاری تکیه دارد، بنا میشود. هربار پیش ازینکه درامۀ قومی انتصابات زیر نام انتخابات! به راه انداخته شود، برای مهندسی « انتخابات » در گام نخست پیش زمینه های تقلب و کودتای انتخاباتی چیده میشود. این امر از تغییر و تبدیل کارمندان بلند پایه حکومت مرکزی، تا جابجایی های گسترده در مقامهای محلی قدرت دولتی به سود مهره ای مورد نظر و حد اکثر به نفع تیم حاکم را در بر میگیرد. در هر انتخابات دوره ای ریاست جمهوری و مجلس نمایندگان، کمیسونهای انتخاباتی مرکزی و محلی سر از نو وبر طبق منافع سیاسی وقومی تیم حاکم دستچین و گزینش میشوند که هدف از تغییر و تبدیلی و پهره بدلی کمیسیونها راه اندازی تقلب و کودتای انتخاباتی است.
پیشبرد پروسه های سیاسی، کارزارهای انتخابتی، اتحاد ها و ائتلاف های سیاسی از۲۰۰۴ میلادی بدینسو یک ویژگی اساسی داشته و آن اینکه همه ای تلاشها برای به انزوا وحاشیه نشین ساختن سیاسی تاجیکان متمرکز بوده است. روندهای سیاسی شکل گرفته پس از بن، در واقع در کنار جنگ خونین طالبان علیه جامعه و ترورهای زنجیره ای تعداد زیادی از رهبران وفرماندهان تاجیک تبار، بایک اتحاد سیاسی و جنگ نرم اعلام ناشده ای رسمی حاکمیت قومی در اتحاد های مقطعی علیه جامعه تاجیک به راه افتاده، که « حکومت وحدت ملی» بر حدت وشدت آن افزده است. در واقع تاجیکان با همان فورمول جناب حکمتیار در شورای هماهنگی روبرو بوده و سر مویی ماهیت ائتلافها واتحاد های سیاسی در برابر جامعه تغییر نکرده است. از همین بابت است، که، جناب حکمتیار، جنگ در افغانستان را جنگ قومی میداند و اگر حکمتیار در بیانیه تلویزونی شان یک قوس معترضه باز میکرد و آنرا جنگ در برابر جامعه تاجیک میدانست، بیشتر واقعیت و وضیعت حاکم بر فضای سیاسی را توصیف میکرد.
حاکمیت دست نشاندۀ قومی، وضیعت سیاسی را به گونه ای رقم زده است، که چهره های تاثیرگذار جامعه نتوانند کاندید شوند و یا هم تیم فاشیستی حاکم کاندیدهای متعددی را از نام جامعه برای پاشاندن رای تاجیکان از آستینش بیرون آورده و به میدان رقابت فرستاده است. باصرفه ترین راه دیگر کمیسیون سازی دوره ای است، که توسط آن رای جامعه را میدزدند. از همین شیوه ها تاکنون برای دست یابی آسان به قدرت و تغییر نتیجه انتخابات به سود یک تیم استفاده ابزاری و ناجایز شده است. در واقع کمیسیونهای مرکزی ومحلی انتخابات دستپاکی بوده اند، برای تحمیل مهره هایی استخباراتی کشورهای خارجی از سران الیگارشی قومی و قبیله ای بر گردۀ مردم زیر نام انتخابات؟! و این مساله به سنت رایج کارزارهای سیاسی و انتخاباتی در کشور تبدیل شده است.
یکی از شگفتی های انتخابات « افغانی» اینست، که مدعیان قدرت و کاندیدان انتخابات ریاست جمهوری، خود گماشته های شانرا به کمیسیونهای انتخاباتی فرستادند. یعنی کاندیدان و افراد دست چین شده برای کمیسیونهای انتخاباتی بیشتر از یک قماش اند، که به سود هم حزبی ها وکاندیدان تقلب کنند« خود کوزه ، خود کوزه گر وخود گل کوزه ». چرا اشرف غنی احمدزی به چنین اختراع بی پیشینه دست زد؟ برای اینکه او به راحتی میتوانست با بکار گیری ازین شیوه تاجیکان را از عضویت در کمسیونهای انتخاباتی محروم کند. زیرا در پی قومی سازی تمام نهاد های ملی، بائیست کمیسیونهای انتخاباتی نیز از تاجیکان تصفیه میشدند. از زمرۀ ۱۸ تن کاندید ریاست جمهوری ۱۴ تن آن از یک قوم است و همین ۱۴ رای کافی است، که تاجیکان از ترکیب اجتماعی کمیسونهای انتخاباتی به گونۀ دموکراتیک؟! حذف شوند. تمام اختراع ها و اکتشافهای متفکران تیم فاشیستی به مدیریت وایسرای افغانستان جناب خلیل زاد از ۲۰۰۱ بدینسو به این مساله معطوف بوده است، که دولت ــ ملت، یک قومی ساخته شود و پیش از همه تاجیکان به عنوان رقیب اجتماعی وسیاسی و چالش بر انگیز برای انحصار قدرت وحاکمیت دست نشانده ای قومی حذف شوند.
نبوغ اشرف غنی احمدزی برای سرهم بندی کمیسیونهای انتخاباتی هم یک نمونۀ روشن حذف وتبعیض سیستماتیک تاریخی در برابر تاجیکان است. مدافعان جامعه تاجیک! که هر وقت وناوقت آذان بیموقع میدهند، در هنگام رای گیری با این حذف سیستماتیک غنی یکسره خاموش ماندند و در برابر این تبعیض آشکار مهر به لب زدند. متفکر قبیله که این رهبران را تاکنون سر انگشت چرخانده است، با یک پیش پرداخت، که آنرا نیز بعدا حذف کرد، مدافعان را درزمان رای گیری خاموش ساخت و گویا منافع جامعه تاجیک مساوی است به همان منافع شخصی وگروهی عده ای که از نام جامعه تجارت میکنند. این به خوبی پرده از ریاکاری این مدافعان! بر میدارد، که بهانه تاجیک خواهی شان، صرف امتیازگیری شخصی است وبس.
درشوره زار قبیله گرایی تمامی پروسه های سیاسی در کشور با همان « دموکراسی افغانی» که در ماهیتش، جز قوم محوری وقبیله سالاری بنام قوم « اکثریت» چیز دیگری نیست، رنگ وروغن میشود و کمیسیونهای حکومتی انتخاباتی نیز برای پیروزی سران حاکم یک قوم و قبیله مانند مهره هایی شطرنج چیده میشوند. برای هر انتخابات، کمیسیونهای انتخاباتی به سان افزارهای بی جان و فاقد اراده سر از نو آرایش و پیرایش وگزینش میشوند. در انتخابات ۲۰۰۴ و ۲۰۰۹ میلادی کرزی مهره هایی خودش را در هردو کمیسیون مرکزی و همین طور ارگانهای انتخاباتی محلی چید و در ۲۰۱۴ هم کمیسیونهای جدید را برای پیروزی اشرف غنی احمدزی دست چین کرد. کاندیدی که در انتخابات ۲۰۰۹ با گرفتن سه درصد رای موفق شده بود، بوسیله ای کمیسونهای انتخاباتی و افزارهای متمم آن بعد از شکست، پیروز انتخابات اعلام شد. سپس نوبت اشرف غنی رسید، که برای پیروزی هم تیمی هایش کمیسیون بسازد و همه در انتخابات ۲۰۱۸ مجلس نمایندگان شاهد شاهکاری کمیسونهای انتخاباتی دستساز احمدزی بودیم وبودند. حال باز اشرف غنی احمدزی برای تقلب وکودتا در « انتخابات» ۲۰۱۹ میلادی کمیسونهای جدید تشکیل داد، تا برآیند انتخابات! بر طبق برنامۀ از پیش تعیین شده رقم بخورد و در واقع مردم برای پر کردن فیلمنامۀ نوشته شده از قبل به صحنه آورده شوند و دیگر نقشی در تعیین مقدرات ملی وسیاسی و تشکیل حاکمیت نداشته باشند. هیاهوی، مصرف صدها میلیون دالر، تلفات انسانی و خسارات فراوان مالی در کارزارهای انتخاباتی برای هیچ!
قابل تذکر است، که با وجود قیل وقال و دهل و نغاره زدن از تقلب که گوش فلک را کر کرده است، از ۲۰۰۴ میلادی بدینسو، این سر وصداها نه در نتیجۀ انتخابات تاثیر گذاشت ونه هم کسانی که این پروسۀ ملی را به گند کشیدند، در یک دادگاه عادلانه محاکمه شدند، بلکه همه پس از به سر رساندن ماموریت شان به سود تیم حاکم، وزیر، سفیر و مشاور مقرر شدند و از بابت حق لسکوت در مدیریت تقلب، صاحب میلیونها دالر شدند.
یکی از طنزهای تلخ تاریخ « حکومت افغانی» و « دموکراسی افغانی» اینست که در همه ای کشورهای جهان، کمیسیونهای انتخابات برای برگزاری شفاف وعادلانه انتخابات، صیانت از آرای مردم، پیشبرد ونظارت بر پروسه های انتخاباتی، امانت داری در شمارش آرای مردم واعلام نتیجۀ انتخابات بر پایه اراده سیاسی مردم برای تشکیل حکومت، گماشته میشوند. اما در کشور ما کمیسونها برای دزدی آرای مردم توظیف میشوند، که فرد خاصی را به قدرت بنشانند. یعنی کمیسیون نه برای انتخابات، بل برای پیروزی فرد خاص و قوم خاص دستچین میگردد. با چنین رویکرد انتخاباتی! همه چیز از پیش روشن است و این مردم است که برای اجرای یک نمایش مضحک و صحنه آرایی به کار گرفته میشود. در چنین صحنه سازیهای « انتخاباتی» جز اینکه « دموکراسی افغانی» نمایش داده شود، جایی برای تمثیل ارادۀ آزاد سیاسی مردم و نقش آنها در ایجاد حاکمیت سیاسی مشروع و برخاسته از اراده مردم وجود ندارد.
راه حل اساسی برای ختم تداوم انحصار قدرت و انتخابات عادلانه در کشور اینست که قانون اساسی و قانون انتخابات از ریشه تغییر واصلاح شود. سیستم نمایندگی انتخابات جاگزین وضع فعلی شود. انتخابات به گونۀ رقابتی بین احزاب سیاسی برگزار شود و کمیسونهای انتخاباتی از سوی احزابی برگزیده شود، که حد اقل پنج درصد کرسیهای مجلس نمایندگان را در اختیار داشته باشد، آنهم از افرادی کارشناس در امور انتخابات که عضویت هیچ حزب سیاسی را نداشته باشند. مساله مهم دیگر اینست، که هرسه قوا ( اجرائیه، مقننه و قضائیه) به گونه مستقل ایجاد شوند و ریاست جمهوری در راس سه قوا، از قوای اجرائیه منفصل گردد و این مقام نه از طریق انتخابات عمومی، بلکه در جلسه مشترک هردو اتاق پارلمان به اکثریت آرا انتخاب شودو حق تشکیل حکومت، حق حزب برندۀ انتخابات باید باشد. درینصورت گذار از سلطنت مطلقه قومی به یک حکومت پاسخ ده، مسئول ومشروع سیاسی، که دارای قاعدۀ وسیع اجتماعی باشد، ممکن است وبس.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا