خبر و دیدگاه

ادامه بازی بزرگ در افغانستان

هداف اساسی قدرت های بزرگ و منطقه در افغانستان
وقتی یک محقق تاریخ افغانستان موقف راهبردی ( استراتیژیک) افغانستان را مطالعه می کند، این سرزمین زیر عنوان The Great Game یا بازی بزرگ بین قدرت های بزرگ همیشه ساندویچ شده است. در قرن نزدهم بازی بزرک بین روسیه تزاری و بریتانیا بود و در قرن بیستم جای آن را اتحاد جماهیر سوسیالستی شوروی و ایالات متحده امریکا گرفت. تفاوت بین دو قرن گذشته و قرن بیست و یکم درین است که در اثر فواره گاز و نفت در ایران و عربستان سعودی، این دو کشور در تصمیم گیری راهبردی نه تنها اقتصادی بلکه اعتقادی منطقه خود را سهیم میدانند. گرچه وهابی ها از گذشته های دور یعنی عصر امیر شیر علی خان در همین کوشش بودند تا عقاید مذهبی خود را بالای مردم افغانستان بقبولانند که موفق نشدند و بعد در عصر امیر عبدالرحمن خان همین کوشش را کردند و بازهم ناکام ماندند. اما پطرو دالر و جهاد افغانستان در مقابل ابر قدرت دست چپی راه را برایشان هموار ساخت تا به افغانستان رسوخ کنند. در عصر امیر شیر علی خان و امیر عبدالرحمن خان از افغانستان کشیده شدند و این مطلب تاریخی در رساله های زیر عنوان شهاب ثاقب و تقویم الدین به وضاحت تصریح شده است.
با اینکه افغانستان از ذخایر معدنی سرشار  غنی  بوده و است اما سیاست نسبی بیطرفی دوران ظاهر شاهی مانع بهره برداری شد و افغانستان نتوانست موقعیت استراتیژیک خودش را در منطقه از نگاه سیاسی و اقتصادی تضمین کند و این پسمانی اقتصادی زیاد تر افغانستان را فشار داد و چون صلاحیت اقتصادی از خود نداشت نمیتوانست در مورد سرنوشت خودش تصمیم گیرد. این موضوع باعث شد که افغانستان حتی صلاحیت مردمی خود را در صفت رهبری از دست بدهد . توجه کنید که نادرشاه به کمک مثلث سه گانه مذهب ، قوم و انگلیس به قدرت رسید. در زمان صدارت سردار محمد هاشم خان یک کابلی جرّأت نمیکرد از پیاده رو سفارت شوروی در کابل عبور و مرور کند ( خاطرات پدر مرحوم این نویسنده مرحوم استاد محمد یونس مشهور به متخصص کیمیا ) . در زمان صدارت سردار محمد دَاوُدَ و شکست مذاکرات همکاری با ایالات متحده امریکا ، افغانستان نه تنها شکل پاندول ساعت دیواری را گرفت بلکه زیاد تر به قدرت دست چپی منطقه حائل تمایل پیدا کرد. برنامه های اقتصادی روی دست گرفته شد و اما این برنامه ها زیر عنوان تجارت بارتری زیاد تر به نفع اتحاد جماهیر شوروی بود. افغانستان مواد خام و طبیعی خود را به شوروی میداد و در عِوَض اسلحه و ماشین آلات را دریافت میکرد که نه تنها استهلاک میشد، افغانستان را متکی به پرزه جات روسی کرد. این روش اقتصادی دوره صدارت سردار محمد دَاوُدَ باعث پسمانی اقتصادی افغانستان گردید. در عِوَض شوروی سابق مواد خام ما را دریافت میکرد و آن را  در روند و سیر  اقتصادی شامل می ساخت و با أسعار دالر در بازار بین المللی به فروش می رسانید. مسله پشتونستان بعد دیگر سیاست های بازی بزرگ بود که همه انرژی افغانستان را مانند اینکه ریگ آب را کش میکند چوشید.
نه تنها افغانستان یک دشمنی جاویدانی را با پاکستان بخشید در عین زمان سیاست بیطرفی افغانستان را به چالش مواجه کرد که بلاخره ظاهر شاه مجبور شد تا دست سردار دَاوُدَ را از کار بگیرد و افغانستان را شامل دهه دیموکراسی سازد. دوره ریاست جمهوری سردار و روش های یک جانبه بلاخره کشور را سرنگون کرد و به قوای دست چپی  منطقه حائل موقع را مساعد ساخت تا قوای چپی در بازی بزرگ برنده شوند. جهاد افغانستان بعد از اشغال قوای سرخ بازی بزرک را به أوج آن رساند. ایالات متحده امریکا همان بازی های را که انگلیس  ها در قرن نوزده کردند،  امریکا در قرن بیستم کرد. ایالات متحده منحیث یک کشور بزرگ سرمایه داری اعتقاد داشت که پول و سلاح می تواند شوروی را در منطقه شکست دهد و شکست هم داد. جهاد به نفع امریکا و زیان افغانها تمام شد زیرا افغانها بعد از ختم جهاد نتوانستند یک نظام که برای منافع علیای کشور باشد سازمان دهی کنند . درین کشمکش، چون جهاد یک مساله اعتقادی بود ؛ امریکا به کمک عربستان سعودی و میانجیگری پاکستان مثلث گناه را تشکیل دادند. سلاح امریکایی، پول سعودی و أجنت این معامله پاکستانی. این مثلث که مطلق به نفع امریکا سعودی و پاکستان بود به أهداف خود رسیدند و نه تنها قوای چپی منطقه حائل  را سرنگون کردند امریکا موفق شد تا مانند قوای دست چپی که کمونیستان. را به قدرت رسانده بود ازین طرف دست راستی منطقه حائل  أشخاص خود را مانند احدی، غنی و خلیل زاد به قدرت برساند و مردم فریب یک دموکراسی وإرادتی و قلابی را خوردند
أهداف امریکا در منطقه زیاد تر اقتصادی است همانطور که Chevron امریکایی و BP انگلیسی سعودی را زیر یوغ خود آوردند،  این بار شرکت های امریکایی با دست یافتن به ذخایر معدنی مانند اورانیوم افغانستان درین کشور باقی خواهد ماند. اینکه طالبان ادعا میکنند که عساکر امریکایی از افغانستان خارج شود بعید به نظر میرسد زیرا امریکا منافع اقتصادی را با حضور قوای نظامی خودش تامین میکند. مطالعات مراقبت الماس در افریقا  شاهد این موضوع است که این معادن با قوای نظامی ، حکومت طرفدار امریکا پاسداری و به نفع امریکا بهره برداری میشود. ازین رو در راس حکومت باید أشخاص مانند غنی باشد. اشرف غنی بعد از رسیدن به قدرت اولین سفرش به سعودی بود به جای اینکه به ایران و پاکستان میبود و در  مورد افغانستان بعد از طالبان به مذاکرات جدی می  پرداخت. سفر غنی به سعودی دست سعودی را در افغانستان باز ساخت و قرارداد مرکز اسلامی سعودی را که سردار محمد دَاوُدَ امضاء نکرده بود، به امضا رساند . منافع سعودی در تکثیر وهابیت و جبهه گیری های اعتقادی در مقابل شیعه ایران است. عربستان سعودی نه تنها به حیث حامی حرمین شریفین در عین حال  خود را بزرگترین حامی  سنی های جهان میداند و به این منظور ملیارد ها دالر به مصرف می رساند. منافع پاکستان همیشه در موجودیت یک افغانستان ضعیف است و باج گیری برای منافع امریکا و خود پاکستان. و چون از متحدین غرب است و در عین زمان بمب اتمی دارد نقش یک میانه رو بازی را میکند و امریکا نه میخواهد پاکستان را در منطقه آزرده سازد و یک بمب اتمی اسلامی را بر ضد اسرایل ترغیب کند. امریکا می داند که اگر پاکستان آزرده شود ، پاکستان فورا با چین و ایران بر علیه منافع امریکا همدست خواهد شد. منافع ایران در اتحاد شیعه گان جهان به شمول افغانستان است  زیرا هشتاد در صد جهان اسلام سنی است و بیست در صد شیعه. ایران عقاید خود را تحمیل نه میکند. اول برای اینکه در جهانِ سنی  خریدار قوی ندارد و دوم از نگاه نفوس در اقلیت است و بقای شان در جهانِ اسلام مهمتر جلوه میکند. برای ایران زنده ماندن مطرح است نه جهان گشایی.   ایران برای این زنده ماندن  باید اول مخالفین امریکا را به خود جذب کند و دوم از شیعه گان جهان حمایه کند. مثلث شوم ایران ، مسکو و سوریه نه تنها یک جبهه قوی در  مقابل امریکا ساخته شد بلکه  برای بقای ایران بود و است در مقابل توسعه روز افزون وهابیت در منطقه و افغانستان . امروز طالبان هم در کمپ مسکو و مثلث شوم داخل شد زیرا  دولت افغانستان  نه تنها در  کنار ساختن طالبان از صحنه سیاست ناکام ماند در عین زمان  طالبان را اول به خاطر پشتون بودن شان و دوم راضی نگهداشتن سعودی که غنی در سفر اول تعهد کرده بود تفویت کردند و برادر گفتند و از زندان ها رها ساختند. هدف روسیه احیای مجدد قدرت در منطقه و بر کنار کردن امریکا از صحنه سیاست خاور میانه بود و روس ها درین زمینه موفق هم شدند. ایران در مذاکرات انرژی اتمی برنده شد؛ امریکا در سوریه شکست خورد و امروز  با اینکه اعتراف نه می کند از افغانستان بدون اینکه گروه های تند رو را که زیر نام اسلام هستند  شکست داده باشد، خارج میشود . هدف طالبان نه دموکراسی است و نه عدالت اسلامی که پیامبر کریم ( ص) در مدینه پیاده کرد. هدف طالبان تسلط قومی و تکثیر وهابیت در افغانستان است زیرا درین هژده سال توسط شیخ های عرب تمویل شدند.
راه نجات افغانستان ازین معضله چنانچه در سال ٢٠١٠ در کانگرس امریکا پیشنهاد کردم یک افغانستان مطلق بیطرف است که مانند سویس اروپایی در آسیا عرض اندام کند. صلح با طالبان به قیمّت اسارت سیاسی افغانستان توسط پاکستان و اسارت اعتقادی افغانستان توسط سعودی برای فرد فرد افغانستان شرم آور است به جز از از چند تن أشخاص قومی و قبائلی که منافع خود را همیشه در بقای فرهنگ قومی میدانند نه ملت افغانستان.
دکتور فریدیونس
سابق استاد انتروپولوژی فرهنگی خاور میانه در دانشگاه ایالتی کلیفورنیا
Sent from my iPhone

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا