خبر و دیدگاه

رؤیاى شیرین صلح و واقعیت تلخ جنگ !

علیرغم آرزوى مردم ما براى تحقق صلح، واقعیت جنگ کماکان در کشور ما جریان دارد.
اخیراً تلاشهاى فشرده و پیگیرى بدستور ترامپ، ذریعه خلیلزاد در راستاى مذاکره با طالبان، براه افتاد است. ظاهراً هدف از این تلاشها، ادغام طالبان در نظام ادارى، سهیم ساختن آنها در قدرت سیاسى و جلب مشارکت آنها در حاکمیت دولتى عنوان میشود.
در حالیکه حتى نخبه گان سیاسى و دولتمردان مطرح کشور، از چند و چون این مذاکرات محرمانه و در پشتِ در هاى بسته، مطلع نیستند. برخى از آن استقبال و بعضى هم بدیده ى شک به آن مى نگرند. تفاوت این دور از مذاکرات با دفعات قبلى در آنست که امریکا بطور جدى و مصرانه از پاکستان خواسته تا طالبان را بمیز مذاکره بکشاند. طالبان نیز متفاوت تر از قبل، چراغ سبز از خود نشان داده اند.
پرسش هاى اساسى اینست که:
١-آیا امریکا از حضور در افغانستان خسته شده و قصد خروج کامل سربازانش را از کشور ما دارد؟
٢- آیا در این مذاکرات و توافقات، دیدگاه ها و منافع کشور هاى ذینفوذ و ذیدخل منطقه بویژه پاکستان رعایت شده؟
٣- آیا طالبان واقعاً از جنگ دست خواهند کشید و صلح تحقق خواهد یافت؟
۴- پارادوکس تشکیل حکومت مؤقت و انتخابات ریاست جمهورى چگونه حل خواهد شد؟
۵- و سئوال کلیدى اینکه: آیا صلح کامل و پایدار تحقق خواهد یافت و با چه قیمتى تأمین و تداوم خواهد یافت؟
بطور کلى آنچه از اظهارات خلیلزاد و رسانه ها بگوش مى رسد، اینست که بحث آتش بس از سوى طالبان و خروج عساکر امریکایى از افغانستان، محور هاى اصلى گفتگو ها تا حال بوده. اما رسیدن به چنین توافقى مستلزم راهکار و نقشه راه ایست که نقش کابل را در آن نمیتوان دست کم گرفت. طالبان براى امتیاز گیرى مضاعف، نه تنها حاضر به مذاکره با ارگ نیستند بلکه نمیخواهند با مشارکت در آن به حکومت وحدت ملى مشروعیت بخشند. آنها گزینه تشکیل حکومت مؤقت را به نفع شان مى دانند. در مقابل، ارگ اصرار دارد تا این توافقات با نقش پر رنگ آنها عملى گردد تا تأمین صلح را بعنوان دستآوردى از آدرس خود شان مطرح و قلمداد نمایند. بناً بر مشارکت در مذاکرات و تدویر انتخابات پافشارى دارد.
١- واقعیت هرچه باشد، حقیقت آنست که امریکا نه در این اواخر، بلکه از دو سال بدینسو با طالبان در مذاکره بوده که حالا ثمرات و نتایج آنرا مى بینیم. ترامپ که با مشکلات فراوانى در درون کشورش دست و گریبان است، مصمم است تا به افکار عمومى امریکا ثابت نماید که به یکى دیگر از وعده هاى انتخاباتى اش مبنى بر خروج از افغانستان، عمل نموده. ضمناً امریکا براى حل معضلات سیاسى و نظامى دیگرى در منطقه نظیر سوریه، ایران و و نیاز به فراغت از دغدغه و مصروفیت در افغانستان دارد تا به آنها رسیده گى نماید. اما از سوى دیگر تا رقابت با چین و روسیه، تقابل با ایران و روابط کجدار و مریز با هند ادامه داشته باشد، حضورش در افغانستان و در راستاى منافع ملى شان، لازمى و حتمى است. براى اینکه این پاراگراف را بسته باشیم، باید تصریح نمایم که با سلاح بر زمین گذاشتن طالبان، ماموریت تروریستى آنها توسط داعش بمنظور تداوم نا امنى در افغانستان و اخلال و مزاحمت به رقباى منطقه ى امریکا همچنان ادامه خواهد یافت. روى همین ملحوظ است که روى حفظ دو تا سه پایگاه نظامى امریکا در افغانستان با طالبان توافق شده.
٢- ملاحظات پاکستان مبنى بر حل معضل دیورند، استقرار حکومت همسو با اسلام آباد در کابل، نفوذ در بازار هاى آسیاى میانه، عدم حضور هند در صحنه افغانستان و به حاشیه راندن رهبران سیاسى شمال در  ساختار قدرت، مواردى است که بخش اعظم اینها از آغاز مذاکرات مخفى امریکا با پاکستان و طالبان تا حال، اجرایى شده. سکوت ارگ در اعمار و تمدید سیم خار دار در طول مرز مشترک میان افغانستان و پاکستان مؤید این حقیقت است. بناً پاکستان خرسند است که امریکا با درمانده گى در افغانستان، زین پس، تحولات کشور ما را از عینک اسلام آباد نگریسته، بالتبع منافع ملى پاکستان را در افغانستان جدى خواهد گرفت. در تداوم همین همکارى و همآهنگى، امریکا و پاکستان پیوسته تلاش دارند تا چین و روسیه را بعنوان بازیگران قدرتمند منطقه قانع نماید که روند تحولات در افغانستان بضرر آنها در آینده نخواهد بود.
٣- در مقیاس داخلى، تاریخ مصرف پروژه استخباراتى طالب منقضى شده و دیگر کاربرد ندارد. ضمناً طالبان از بدو ظهور شان در صحنه پر آشوب افغانستان، عمدتاً یک پدیده افغانى بوده، اهداف برونمرزى مشخصى نداشتند. در حالیکه داعش با داشتن اهداف و  تشکیلات جهانى، براى ایجاد مزاحمت به همسایگان و منطقه، کارایى بیشترى دارد. بناً علیرغم ناباورى ها، طالبان وارد نظام خواهند شد و جاگزین تکنوکراتان پشتون تبارى خواهند شد که تا حال از آدرس قوم پشتون مطرح بوده اند. علاوه بر سهم هفتاد در صدى در دولت مرکزى، رهبرى مستقلانه ١١ ولایت را از فراه گرفته تا جلال آباد بدست خواهند گرفت.
۴- بناً این تحولات زنجیره ى ایجاب مى نماید تا انتخابات برگزار نشود و بجاى آن حکومت مؤقت ایجاد شود. به احتمال قوى در رهبرى حکومت موقت نه طالبان و نه هم مخالفان آنها، بل تصور مى رود،   از چهره هاى مورد اعتماد امریکا و قابل تأیید طالبان نظیر عبدالستار سیرت، عمر داودزى، على احمد جلالى، حامد گیلانى، پسر مجددى و و کار گرفته شود. خلیلزاد با وقت کشى و دامن زدن بحران هاى تصنعى و تشدید اختلاف نظر میان تیم هاى انتخاباتى و نخبه گان سیاسى، زمینه انتخابات را منتفى و شرایط تشکیل حکومت مؤقت را فراهم خواهد ساخت.
۵- و اما آمدن صلح کامل و پایدارى که این روزها در بوق و کرنا نواخته میشود و مردم انتظارش را دارند، هرگز محقق نخواهد شد. حتى اگر طالبان سلاح بر زمین گذراند و در قدرت سهیم شوند. جابجایى طالبان از موضع جنگى در مقام آشتى، مانند پیوستن حکمتیار به حکومت وحدت ملى در یک مقیاس بزرگتر خواهد بود که شعله هاى جنگ را خاموش نساخته، بساط آنرا بر نخواهد چید. و بحران در فاز دیگرى با بازیگران جدیدى، ادامه خواهد یافت تا دلیل مقنع و موجه ى براى موجودیت پایگاه هاى امریکا در افغانستان و نهایتاً پیشبرد اهداف امریکا در منطقه باشد.
چنانکه قرائن و شواهد نشان مى دهد، علیرغم خوش بینى ها از اقدامات خلیلزاد،  بحران کشور و تراژیدى مردم ما در آینده همچنان ادامه خواهد یافت. جنگ قطع نخواهد شد و صلح بعنوان رؤیا و گمشده مردم ما تحقق نخواهد یافت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا