خبر و دیدگاه

نگاه گذرا به «دانشنامه هزاره»

 

متن سخنرانی در محفل رونمایی «دانشنامه هزاره» در لندن، ۲۷ دسمبر ۲۰۱۸

 

پیشگفتار

هفته گذشته، دوست عزیزی این اثر را در اختیارم گذاشت تا آن را از نظر گذرانیده و برداشت های خود را در این «محفل رونمایی» با شما شریک سازم.

 

در مرحله اول صریحا اظهار می دارم که من هر گامی را که در راستای روشنگری و آگاهی رسانی به مردم و به ویژه نسل جوان کشور برداشته می شود، با گرمی استقبال می کنم. در مرحله دوم از تمام دوستانی که در زمینه تهیه، گردآوری، تدوین، چاپ و رونمایی چنین اثر بزرگی کار و تلاش نموده اند، سپاس گزاری می کنم.

 

از آنجاییکه می گویند: «هیچ اثر یا کتابی وجود ندارد که کامل و بی نقص باشد»، از کمبود های آن شروع می کنم.

اما قابل ذکر است که برجسته سازی خلا ها و کمبود های این اثر به هیچوجه به معنای کم وزنی یا کم ارزشی آن نه، بلکه به منظور بهبود و بهتر سازی کیفیت و محتوای آن است تا دست اندرکاران ارجمند آن، آنرا در چاپ های بعدی و جلد های بعدی در نظر گیرند.

 

اول شکلیات کتاب:

«دانشنامه هزاره» که جلد اول آن با قطع و صحافت زیبا در بیش از ۹۰۰ صفحه چاپ شده، از نگاه شکلیات یعنی داشتن پیشگفتار، فهرست موضوعات (مدخل ها)، متن موضوعات، فهرست منابع، ویرایش وغیره، عالی است. بآنهم، چند مورد زیر قابل ذکر است:

 

۱. فهرست موضوعات (مدخل ها) در آخر کتاب داده شده، بهتر است در اول آورده شود؛

۲. فهرست منابع هم در پایان هر موضوع  و هم در آخر دانشنامه داده شده که به حجم آن افزوده است؛ بهتر است در آخر کتاب داده شده و در متن موضوعات به آن اشاره شود؛

۳. ذکری از مدارک یا سویه/تجربه علمی هیئت مدیره، اعضای شورای علمی و مشاوران دانشنامه وجود ندارد. در حالیکه معرفی آنها به وزن و اعتبار دانشنامه می افزاید (نام دانشمندانی چون سید عسکر موسوی و دیگران را در «سازمان علمی» این دانشنامه خالی می بینم).

 

دوم محتوای کتاب:

دانشنامه نویسی همچنانکه در ص ۷ این دانشنامه به آن اشاره شده، در شرایط افغانستان و آنهم برای یک قوم، دارای مشکلات، نزاکت ها و حساسیت های زیادی است که غلبه برآن، اگر ناممکن نباشد، بسیار دشوار است.

 

چون از زمان ایجاد کشوری بنام افغانستان (که جغرافیای آن در زمان عبدالرحمن مرزبندی گردیده و استقلال آن در زمان امان الله حاصل شده) و طرح مسئله برتری قومی زبانی توسط محمود طرزی در دوره امیرحبیب الله و عملی سازی آن در دوره های بعدی تا امروز که نام کشور، پرچم، زبان، نشان، پول، سرود، نماد ها، سمبول ها و افتخارات تاریخی آن در انحصار یک قوم سجل گردیده و هر گونه اعتراض اقوام دیگر با تهدید، سرکوب، زندان و کشتار مواجه شده؛ و به ویژه در شرایط کنونی که همه چیز را قومی سیاسی ساخته اند؛ مشکلات دانشنامه نویسی برای یک قوم کاملا قابل درک است.

 

برای اقوام محروم کشور که با فراهم شدن فضای نسبتا باز سیاسی از یکطرف در پی احیای هویت، زبان و فرهنگ خود اند و از طرف دیگر با کمبود منابع علمی و کادر های ورزیده مواجه اند، «دانشنامه نویسی قومی» ناگزیر در تقابل و تضاد با اقوام دیگر بر سر تصاحب نام ها، شخصیت ها، مناطق و افتخارات مشترک تاریخی قرار می گیرد که انتساب آنها به یک قوم بسیار دشوار است. موارد زیر در این دانشنامه قابل ذکر است:

 

* وقتی در مقدمه دانشنامه، گفته نمی شود که برداشت دانشنامه از واژه «هزاره» چیست (یک مفهوم قومی: زبانی فرهنگی، نژادی: خونی فزیکی، ژنتیکی و یا چیز دیگری؟ آیا هزاره ها باشندگان بومی این سرزمین اند، یا بقایای لشکر «هزار» سوار مغول و یا هر دو؟)، این مشکل چند چندان می شود (اگر تا دیروز وسیله ای برای تثبیت هویت قومی/نژادی وجود نداشت، امروز «ژنتیک» در اختیار ماست)!

 

* در ص ۹ دانشنامه به «اندک بودن منابع مکتوب و دست اول، مگر مدخل های تاریخی» اشاره شده است. اما تا جاییکه من به یکتعداد مفاهیم و موضوعات تاریخی مانند آل ارغون، آل شنسب، آل کرت، ام البلاد، اوغان و جرما وغیره نظر انداختم، برعلاوه اینکه از منابع دست اول کمتر استفاده شده، سهل انگاری های زیادی در محتوای آن وجود دارد. به گونه مثال، فقط به موضوع «اوغان و جرمان» در ص ۷۰۷ دانشنامه می پردازم:

 

۱. به اساس کدام اسناد تاریخی ادعا شده که «اوغان های کرمان» از اوغان های کوههای سلیمان و همسایه آن که در تاریخنامه هرات سیف هروی (۱۳۲۱) ذکر گردیده و یا افغان های امروزی فرق داشته و «هزاره» اند؟

 

۲. منابع داده شده در این موضوع، نه «دست اول»، بلکه از جناب اخلاقی، دلجو، غرجستانی، نایل، فولادیان، یزدانی، ویکیپدیا و ویکیجو است… از جناب نایل نقل شده که «ارغون خان از خراسان، هزاره های اوغان و جرمان را فرستاد»!

 

در حالیکه دهها سند معتبر همان دوره مانند تاریخ وصاف آیتی (۱۳۱۰)، مجمع الانساب شبانکاره ای (۱۳۳۳)، مواهب آل مظفر یزدی (۱۳۶۶)، تاریخ آل مظفر کتبی (۱۴۲۰)، زبدت التواریخ حافظ ابرو (۱۴۲۶)، جغرافیای حافظ ابرو (۱۴۳۱)، مطلع سعدین سمرقندی (۱۴۷۱)، حبیب السیر خواندمیر (۱۵۲۳) وغیره این دو طایفه را «مغول» و محصول «صده های اوغانی و جرمایی» خوانده (نه «هزاره های اوغان و جرمان»). همان دو صده (دوصد سواری) که به درخواست سلطان جلال الدین سیورغتمش (۱۲۸۲ ۱۲۹۲) توسط ارغون خان برای محافظت سرحدات کرمان فرستاده شده، تعداد و قدرت آنها (بعلت وصلت با شاه) در دور آل مظفر (۷۱۸/۱۳۱۸ ۷۹۵/۱۳۹۳) از صد سوار به هزار سوار افزایش یافته (یعنی از «صده» به «هزاره» ارتقا کرده) و تا سقوط آل مظفر توسط امیرتیمور، نقش مهمی داشته اند (چنانچه امروز تشکیل های بنام تولی،‌ کندک، غند، لوا و فرقه داریم، در آن روزگار تشکیل های صده، دوصدی، پنجصدی، هزاره، دو هزاری، پنجهزاری وغیره وجود داشته است). در این موضوع، ذکری از این «منابع» وجود ندارد. لذا پیشنهاد می شود که در موضوعات مهم تاریخی که منابع دست اول وجود دارد، از آنها استفاده شود، نه از منابع دست چندم و کم اعتبار.

 

۳. در معرفی این دو طایفه (اوغان و جرمان)، در اول جمله، قرن هفتم قمری / سیزدهم میلادی گفته شده که نادرست بوده؛ به هشتم / چهاردهم اصلاح گردد.

 

۴. از جناب دلجو نقل شده که «همه مورخان تیموری هزاره اوغانی و جرمایی را مغول معرفی کرده… و بعد از اقامت دسته های از آنها در غور و غرجستان … مغول خوانده شدند؛ نامی که به تدریج برای همه هزاره ها به کار رفت و گفته شد که هزاره ها بعد از تهاجم مغول به افغانستان آمدند و از ساکنان بومی این سرزمین نیستند»؛ حال، کدام یک را باور کنیم؟

 

* در ص ۲۴۹ این دانشنامه از واژه های توهین آمیز تاریخ سازان درباری مانند «سال سقوی» در مورد امیرحبیب الله کلکانی استفاده شده است. کاربرد چنین مفاهیم/مقولات و آنهم بدون هیچگونه توضیحی، ارزش علمی دانشنامه و بی طرفی نسبی دست اندرکاران آن را زیر سوال می برد که امیدوارم اصلاح گردد!

 

نتیجه گیری

* این دانشنامه با وجود همه نواقص و کمبود های آن که یک امر کاملا طبیعی است، دربرگیرنده مسایل و موضوعات مهمی بوده و من آن را یک گام ارزشمند در جهت روشن گری و اعاده هویت و حیثیت هزاره ها می دانم که در درازنای حدود یکنیم سده گذشته در معرض انواع نسل کشی، کوچ اجباری و توهین و تحقیر تاریخی قرار داشته اند (و دیگران را نیز وادار می سازد که در این راستا گام بردارند و یا در جهت نقد و اصلاح آن بپردازند)!

 

* اگر ۵۰ سال پیش، دانشمندان و نویسندگان آنروزی با محدودیت منابع مواجه بودند و یا در زیر چکمه های استبداد نمی توانستند حقایق را بنویسند و یا مانند غبار، کهزاد، حبیبی وغیره به فرمایش دربار برای افغانستان «تاریخ های جعلی»، «اسطوره های دروغی»، «پته خزانه ها»، «اتلس های اتنوگرافی…» وغیره ساختند؛ وظیفه نسل جوان ماست که امروز از برکت انفجار علم و تکنالوژی، ایجاد فضای نسبتا باز سیاسی و به ویژه دسترسی به منابع معتبر علمی/تاریخی در سراسر جهان به گسترش آگاهی، روشنگری، بازنویسی تاریخ واقعی و احیای هویت و حیثیت خویش بپردازند…  

 

* اما باید متوجه باشند که بزرگ ترین مشکل امروزی، دسترسی آسان به انبوه جعلیات و منابع غیرعلمی و شبه علمی در شبکه های مجازی و تارنما ها مانند ویکیپیدیا وغیره است که استفاده از آنها در فهرست منابع «آثار علمی» مجاز نیست (یعنی با مصرف اینهمه پول، وقت، انرژی و استعداد، واقعا باید «دانشنامه» ساخت، نه «انبارخانه»)!

 

* در پایان، برای تمام دوستانی که در بخش های مختلف این دانشنامه کار نموده اند و یا کار و فعالیت دارند، توفیق بیشتر و کامیابی دارین می خواهم.

 

سرفراز و کامگار باشید.

+  + +

کافی است برای معلومات بیشتر در مورد هویت قومی/نژادی خویش به نتیجه ای این دو آزمایش ژنتیکی مراجعه کنید:

۱. بلال نوروزی. نتیجه آزمایش ژنتیکی یک هموطن ترکمن ما:

https://www.facebook.com/daizangiuk/videos/10214775480715298/

 

۲. اسفندیار آدینه. پژوهش تازه ژن شناسی، ترک و تاجیک یکی هستند:

http://www.bbc.com/persian/science/2009/09/090903_ez_tajiks_turks

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا