خبر و دیدگاه

نامه به روشنفکران دینی

نامه بیست و یکم

آشنای  وحدت از تشویش  کثرت  ایمن  است     درد  سر کمتر  مفصل  را  اگر مجمل  کنید

نیست جز بی حاصلی عرض  مثال ما و من      دست بر هم سودن است آیینه گر صیقل کنید

بحر از ایجاد  حباب  آیینه دار  وهم  کیست      بیدل  ما  مشکلی  در بیش  دارد  حل   کنید

حضرت ابوالمعانی بیدل (رح)

عارفان میگویند برای اینکه حقیقت برای شما اثبات شود. هرچه بنام جسم ویا ماده وجود دارد را نفی کنید. حتی حس را و حافظه را نفی کنید. در آنصورت کسیکه باقی میماند شما هستید. شما هوش و یا آگاهی هستید که به صورت کثرات ظاهر شده اید. آنچه به نام ما و من وجود دارد. زنگاری است که نفسانیات به وجود آورده اند. در بیت آخر وجود یا آگاهی مطلق را به بحر و موجود را به حباب تشبیه کرده و میپرسد که آگاهی مطلق در خلقت موجودات کی را به تصویر میکشد. اینجا موجود که فقر وجودی دارد وهم نامیده شده است وهم به چیزی گفته میشود که دیده شود ولی وجود نداشته باشد. مثل آنچه شما در خواب ببینید یا در دل شما بگذرد. یاخیال میکنید. میدانیم که ظاهرا حباب از آب فرق میشوند، اما حقیقت حباب  آب است. حباب وجود مستقل از آب ندارند بلکه شکلی از آب هستند. حباب بعد زمان کوتاهی میترکند و از میان میروند ولی آبِ بحر باقی میماند. پس جواب چنین است که هرچه مادی است و دارای فورم است از بین میرود مثل وهم و خیال ولی آگاهی باقی میماند. اما این جواب انسان امروز را به مشکل قانع میسازد. چون او خودش را در قالب ماده میبیند و حس میکند. حالا چه ربطی بین ماده و آگاهی است. تصور کنید که حباب بخواهند که ربط خود را با بحر بدانند. سوال مشکلی است.

حباب که همان ماده است. ظاهرا خیلی واضح است. همگی ماده را میبینند و حس میکنند. اما حقیقت او را کسی نمیداند. آنچه ما در مورد ماده میدانیم اینست که ماده از ذرات ساخته شده است و ذرات خاصیت موجی دارند. از آنجا که موج اهتزاز است. پس سوال ایجاد میشود که ذرات اهتزاز چه هستند؟

میدانیم که فضای خالی بین ذره وساحات را خالیگاه میگویند. و وقتی در خالیگاه نقطه اهتزاز دیده میشود آن را ذره میگویند. همچنان وقتی اهتزاز فضای بیشتر را احتوا میکند. آن را ساحه یا میدان میگویند.

ماده را به اقسام مختلف تقسیم میکنند. جامدات، مایعات، گازات و پلازما. کمترین مقدار انرژی در جامدات است. اگر انرژی جامدات بالا رود به مایعات و گازات تبدیل میشوند. اگر انرژی گاز بالا رود الکترون از مدار خود خارج میشود و به مرکز اتم سقوط میکند. به این ترتیب پلازما به وجود میاید. به همین ترتیب اگر انرژی پلازما بلند رود تمام اجزای اتم از هم جدا میشوند. پس دیدیم که تا حالت پلازما ماده اشکال مختلف دارد مثل جامدات و مایعات و گازات اما در حالت پلازما فرق بین اشکال ماده از بین میرود. همچنان در ابعادی که ما زندگی میکنیم. اطلاعات بدون ماده معنی ندارد. اگر به موضوع  دقیقتر شویم. اطلاعات نه در ماده بلکه خود ماده است. به عبارت دیگر ماده شکل  یا تصویر  اطلاعات در ذهن است. اما بیننده این تصویر کیست؟ البته که بیننده هوش است. اما هوش کی را به تصویر میکشد؟

اگر باورداشته باشیم که اطلاعات در ماده است و ماده انرژی است که از فضای خالی به وجود میاید و آن فضا را وجود مطلق یا هوش مطلق بنامیم. در این صورت ماده صورت ذهنی هوش یا عکس هوش است. به این ترتیب چنانکه عرفا گفته اند تمام کائنات صورت آگاهی یا تجلی خداوند است.

از اینجا نتیجه میشود که اطلاعات، ماده و انرژی سه صورت یک حقیقت اند. اطلاعات وقتی شکل میگیرند که ماده تحت نظر بیننده باشد. بدون بیننده اطلاعات معنی ندارد. آنچه بین شاهد و مشهود قرار دارد ذرات فوتون است که اطلاعات را از طریق چشم به مغز و آگاهی میرسانند. اینجا لازم است خدمت ماتریالیست ها عرض شود که مغز خودش گیرنده اطلاعات است. نه درک کننده اطلاعات. شعور در سطح کوانت در اتم ها و مالیکول ها تشکیل میشود.

از آنجا که ذرات امواجی اند که از اهتزازات در فضای خالی شکل میگیرند. پس شعور خود فضای خالی است که محیط ومحاط به ماده است و آن جز خدای یکتا نیست که در کثرات ظاهر شده است.

در عالم کثرت مغز که خودش مادی است وسیله است بین فزیک وآگاهی که در آن معلومات در ظرف زمان تبادله میشود بین من و شما و جهان خارج از ما. مثل ستلایت که به کمک آنتن امواج را دریافت میکند. بعد به کمک برق به تلویزیون میفرستد. و تلویزیون آن امواج را به صورت تصویر  نشان میدهد. خاصیت الکتروشیمیای مغز عینا مثل سیم های برق است در یک وسیله برقی.

بس  مشکل حضرت بیدل حل شد. میدانیم که امواج الکترومگنیت که به چشم ما وارد میشوند. در مغز ما به انرژی برقی تبدیل میشوند و جهان را به آگاهی میرسانند. و جهان چیزی نیست جز تصویر خود آگاهی که واحد و یکبارچه است.و ذرات که حاوی اطلاعات اند در واقع خود شان اطلاعات اند و در عالم کثرت هیچ فرقی بین ذره و آگاهی  نیست. پس تمام عالم سیستم اطلاعاتی آگاهی مطلق است.

بدان که آنچه ارتباط بین انسان و خدا گفته اند، ارتباط بین ذهن یا آگاهی اکتسابی و آگاهی مطلق است. این مهم در سطح متعالی به ندرت و به شکل دیالوگ واقع میشود. هر قدر ذهن ما از چرک و لوس نفس پاکتر باشد. آگاهی مطلق خودش را بهتر در آگاهی ما بیان میکند. در حقیقت خدا از ما دور نیست بلکه ما از او دور هستیم. عبادت(بدون ریا) شعر خوب و موسیقی خوب برای پاکسازی نفس بسیار مفید است. در این حالات فعالیت در نیرون های مغز کمتر میشود و انسان فضای آرامش و نزدیکی با خدا را حس میکند.

میدانیم که مغز با فعالیت الکتروکیمیائی در نیرون ها زنده است. آن روز دور نیست که آگاهی انسان که در طول آگاهی مطلق عمل میکند بتواند فعالیت مغز را بصورت مصنوعی تامین کند وانسان به مرگ غالب شود.

مغز انسان بیوکمپیوتری است با امکانات بسیار زیاد مغز بیست فیصد تمام انرژی بدن را مصرف میکند. مصرف انرژی در مغز نسبت به وزن مغز بسیار زیاد است و با مرگ مغز مرگ انسان به انجام میرسد.

مهدی اخوان ثالث که از شاعران نامدار زبان فارسی است.در شعر(زمستان است) در مورد مرگ چنین میگوید.

حریفا میزبانا

مهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد

اگرچه نیست مرگی نیست

صدائی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگذارم

حسابت را کنار جام بگذارم

چه میگوئی بیگه شد سحر شد بامداد آمد

فریبت میدهد در آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا گوش سرما خورده است این

یادگار سیلی سرد زمستان است

…………

حریفا رو چراغ باده را افروز که شب با روز یکسان است

بس نتیجه چنین میشود که آنچه در بیرون دیده میشود و مادی است تصویر آگاهی است. آگاهی ما که به قدر خود از آگاهی مطلق بهره مند است. در اثر آموزش و تجربه چیز های را میاموزد و آنرا در قسمتی از  مغز به صورت پروگرام ذخیره میکند. شبیه آنچه ما در کمپیوتر خود نگهداری میکنیم و در صورت لزوم از آن استفاده میکنیم. پس مغز بیوکمپیوتری است در خدمت آگاهی. همچنان قابل یاد آوریست که در آینده نه چندان دور انسان خواهد توانست اطلاعات  پروگرام ها را در مغز جابجا کند. در آنصورت دوره آموزش خیلی کوتاه خواهد شد.

همچنان بنده فکر میکنم زمانی فراخواهد رسید که انسان اطلاعات را حتی بدون واسطه به شخص دیگری نقل خواهد داد. چون مغز ما این توانائی را دارد. آنچه ما تا حال از مغز استفاده کرده ایم فقط ده فیصد توانائی مغز است.

از جانب دیگر مغز عینا مثل کائنات است که اطلاعات را از یکجا به جای دیگر نقل میدهد و این اثبات وجود آگاهی یا خدا در عقب دیوار ماده است. آنچه به نام عالم میشناسیم پروگرامی است که در کمپیوتر جهان به نمایش گذاشته شده است. به این ترتیب شناخت خداوند به شناخت ما از خود ما ارتباط دارد. وقتی خود مان را بشناسیم او را خوهیم شناخت و این امر در آینده نسبتا دور ممکن خواهد بود.

در اخیر خدمت دوستان عرض شود که هدف بنده استفاده از مسائل علمی برای اثبات حقانیت اندیشه عارفان در بستر تاریخ است نه فقط برسی مسائل علمی. چنانچه عارفان گفته اند هدف اثبات ثبوت است. دوستانی که فقط به مسائل علمی علاقه دارند میتوانند بحث هارا در انترنت تعقیب کنند.

دلم   کز   باده ای  جبار  شد  مست       تنم  از  صحبت   دلدار   شد  مست

نه  من  تنها  در این  میخانه  مستم      از این می همچو من بسیار شد مست

از این می جرعه ای دادند به منصور     اناالحق  میزد  و  بر دار  شد  مست

به   روح  پاک   شمس الدین  تبریز     که   ملا   بر  سر  بازار  شد  مست

امید این امانت به مستحق برسد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا