خبر و دیدگاه

رازهای پشت پرده صلح با طالبان

شاید کسانی به این باور باشند که به راستی ارگ نشینان نادان اند و سبکسرانه باور دارند که سر انجام طالبان به ندای صلح آنان پاسخ مثبت خواهند داد. به ویژه کسانی که دوره داکتر نجیب را خوب به خاطر دارند، نیک می دانند که طالبان آشتی ناپذیرند و به دستور پاکستان کار می کنند و از همین رو، با توجه به ان که در قاموس پاکستان واژه یی به نام صلح نیست، همه فریادهای صلح با طالبان باد هوا است و بیهوده و ضیاع وقت.
اما واقعیت چنین نیست. ارگ بهتر از ما می داند که صلح با طالبان محال است.اما با این هم شب و روز بر دهل صلح با طالبان می درنگانند. دلیل این سماجت و پافشاری و صلحخواهی و صلحجویی چیست؟ آن هم وقتی خوب می دانند که صلح با طالبان ممکن نیست؟
در این جا باید پرانتز را باز کرد و بار دیگر خاطر نشان ساخت که استراتیژی پاکستان چنین است که بخشی از طالبان را با بهره گیری از بازی موش و گربه ارگ وارد ساختار های دولتی افغانستان سازد و از آنان همچون ستون پنجم برای جاسوسی و کارهای اطلاعاتی بهره جوید. اما بخش عمده طالبان جنگی را برای داغ نگه داشتن تنور جنگ همچنان دست به ماشه نگه کند. یعنی به هر پیمانه که طالبان به بهانه صلح وارد ساختارهای دولتی شوند، به همان پیمان تیشه پاکستان بهتر دسته پیدا می کند.
بر گردیم به اصل موضوع: تا جایی که بنده خود از نزدیک شاهد بوده ام، در دوره کرزی استدلال چنین بود که طالبان برای صلح شرایطی دارند که باید برآورده شود. یکی از این شرایط برچیدن گلیم نیروهای شمال است. طالبان و حزب اسلامی و ….از اقتدار نیروهای شمال خشنود نیستند.(طالبان و گلبدین بارها آشکارا در زمینه موضعگیری کرده و خواستار کنار زدن نیروهای شمال شده اند.) پس برای صلح با طالبان که مهم ترین پروژه استقرار ثبات و تثبیت موقعیت امریکا در افغانستان است، باید نیروهای شمال به تدریج تضعیف شوند تا زمینه برای گراییدن طالبان به صلح فراهم آید. روشن است تضعیف نیروهای شمال به سود عربستان، اسراییل و پاکستان هم بود و است و منهای دوستم به سود ترکیه هم.
در پهلوی این ها، یک بهانه دیگر هم بود. چون در اوایل بازی دموکرات نمایی بسیار گرم بود، برای غربی ها چنین افاده داده می شد که جنگسالاران شمال بزرگترین مانع سد راه دموکراسی در کشور اند و باید از سر راه برداشته شوند.

در نتیجه ابر و باد و مه و خورشید و فلک نظام در کار شدند تا این نیروها تضعیف کنند. این در حالی بود که رهبران اخوانی شمال سرمست از باده دالرهای رایگان اعراب در پهلوی رقابت منفی با یک دیگر، سرگرم ساختن بلندمنزل ها، آراستن حرمسراها، زراندوزی در بانک های دبی و خرید طلا و جواهر برای زنان خود و …..بودند و در خواب افیونی تاریخ بسر می بردند. گوش شان هم برای شنیدن سخنان خردورزانه کر بود و کماکان در پشت کاروان اخوان به سردمداری اردوغان روان بودند که تا به امروز چنین است.
نتیجه این که کرزی توانست طی یک دهه و نیم فرمانروایی خود شاخ و برگ این نیروهای را بکند.
اما اکنون این پروژه برای کندن ریشه نیروهای شمال به همین بهانه روی دست است.
آری!
به بهانه به دست آوردن دل طالبان، باید نیروهای شمال ریشه کن شوند. این همان تیغ دو سری است که ارگ برای برچیدن گلیم سردمداران شمال بهره برداری می کند.
تسویه های پی در پی به بهانه های مختلف در همه ترازها گواه بر همین ترفند است.
اما تجربه نشان داده است که این بار کج هرگز به منزل نمی رسد. زیا برای تشکیل یک دولت باثبات و مقتدر نیاز به همگرایی ملی و بسترسازی برای ملت سازی، دولت سازی و خودسازی است و تکیه به ارزش های مردمسالاری، برابری اجتماعی، تقویت نهادهای مدنی، فراهم ساختن زمینه برای مشارکت فراگیر توده یی در مدیریت کشور تا همه اقوام با هم برادر کشور بتواند در کنار هم بدون امتیاز و تبعیض کاروان از پا افتاده صلح را به سر منزل مقصور برانند. نه بازی ابزاری با دستاویزهای کهنه تبارگرایی.
طالبان هرگز حاضر به صلح نخواهند شد و تضعیف نیروهای مردمی که بالقوه می توانند سپر بلای طالب و داعش شوند، تیشه به پای خود زدن است. زیرا موازی با تضعیف نیروهای مقاومت ملی، نیروهای ارتجاعی وابسته به پاکستان روز تا روز نیرومندتر شده، شاید روزی ارگ نشینان را دوباره به آن سوی اقیانوس ها بفرستند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا