خبر و دیدگاه

از تغییر چهره ها تا تغییر استراتیژی ها در پاکستان

 

مداخلۀ پاکستان به بهانۀ منافع ملی؛ اما اینجا منافع ملی دستخوش بازی های سیاسی.

مختار نوید جانشین عاصم منیر رییس پیشین آی اس آی شد و حال پرسش این است که این تغییر سبب تغییر در استراتیژی اسلام آباد خواهد شد. این در حالی است که این دستگاهء جهنمی تمامی فعالیت هایش متوجه کشور های همسایه بویژه افغانستان و هند است و مداخله و پیشبرد جنگ نیابتی این سازمان جهنمی در افغانستان به همگان آفتابی است. این شاید خوش باوری باشد که گفته شود که تنها جنرالانی چون حمیدگل و اختر محمد و ضیالحق و مشرف و عاصم منیر در اقغانستان مداخله می کردند و در نبود آنان سیاست ها در پاکستان تغییر می کند. در این شکی نیست که این جنرالان در هر حالی معماران سیاست های استراتیژیک پاکستان اند که در واقع دنبال روان طراحان اصلی سیاستگران پیشین و بنیانگزاران پاکستان اند. این به معنای آن است که این جنرال در عین حال قربانی استراتیژی موسسان پاکستان اند و چه بخواهند یا نخواهند باید در آن خط حرکت کنند. زمامداران پاکستان ناامن سازی افغانستان تا تن دادن آن به یک حکومت مزدور به پاکستان است. باتاسف که این فکر منفی حاکمان پاکستان پس از تهاجم شوروی به افغانستان و گوش به فرمانی شماری رهبران جهادی به نظامیان پاکستان بیشتر تقویت شد و حالا که طالبان پیش قراول آی اس آی است، هنوز هم همان خواب کنجاره را درافغانستان می بیند. پس معلوم است که استراتیژی پاکستان در پیوند به افغانستان تغییر نکرده است. پس با این حال اظهارات عمران خان مبنی بر بهبود مناسبات با افغانستان و امریکا و هند تغییرات در اردوی این کشور معلوم است که این اظهارات به مثابه خاک افگندن در چشم جهانیان بویژه امریکا در واقع برای چند روز دیگر به آی اس آی نفس تازه می دهد؛ زیرا حکومت های ملکی در پاکستان در خط منافع نظامیان این کشور است و دیدیم که مخالفت های گاه گاهی نواز شریف با نظامیان سرنوشت او را به کجا رسانیده است. پس عمران خان را که اردوی پاکستان یاری کرده و آیا احتمال تغییر در سیاست پاکستان از سوی او خلاف نظامیان امری ممکن است. هرگز نه، آنانی که به تغییر سیاست های پاکستان نسبت به افغانستان خوش بین اند. این به معنای بی خبری از تاریخ پاکستان و اهداف راهبردی آن در افغانستان است و یا این که خود را گول می دهند و یا مزدور پاکستان اند و برای آن یاوه گویی می کنند. پاکستان در عقب این بازی های خطرناک دنبال منافع ملی خود است و منافع ملی پاکستان برای هر پاکستانی قابل پذیرش است. بنا بر این هر نظامی که در پاکستان شکل بگیرد. ناگزیر است که از منافع ملی پاکستان دفاع کند و این دفاع طرف قبول هر پاکستانی است. از این رو حکومت های پاکستان دنباله روی منافع ملی شان است و خوشباورانه خواهد بود که در هر تغییر در پاکستان انتظار بهبودی مناسبات و تغییر استراتیژی این کشور را در پیوند به افغانستان پیش بینی کرد. این خوش بینی زمانی درست است که ارادهء سیاسی در پاکستان دگرگون شود و یا این که جهانیان بویژه امریکا دست به دست هم بدهند و از این بازی های موش و پشک با پاکستان بگذرد و چنان فشار بر پاکستان وارد کند که ناگزیر به تسلیمی رهبران طالبان به افغانستان و بیرون راندن حنگجویان شان از پاکستان شود و از آخرین گزینه برای نابودی لانه های طالبان استفاده کند و رهبران آنان را هدف قرار بدهد. همه می دانند که با بسته شدن راهء اکمالاتی طالبان و مسدود شدن عقب نشینی آنان از طریق پاکستان طالبان چند روز هم دوام نمی کنند. شاید امریکا از افزایش فشار بر پاکستان دارای اسلحۀ اتومی هراس داشته باشد که مبادا بیشتر از این یاغی شود و شاید هم وضعیت در این کشور طوری بهم بخورد که اسلحۀ اتومی آن بدست افراطیون بیافتد و ممکن این بیشترین نگرانی پاکستان باشد. هرچند این نگرانی امریکا قابل توجه است و اما این نمی تواند، بر روی سیاست های پشت پرده و معامله های سری اش با پاکستان پرده بکشد؛ زیرا در این بازی امریکا هم دنبال منافع خود است و برای امریکا یک پاکستان نسبتا با ثبات به مراتب از یک افغانستان بی ثبات اهمیت دارد و زمامداران کاخ سفید هم بر بنیاد منافع ملی خود عمل می کنند که در زنجیرۀ زد وبند ها در بستر منافع ملی، پاکستان زنجیرۀ محکمی در راستای سیاست های راهبردی امریکا می تواند داشته باشد و با تاسف که افغانستان حلقۀ شکننده در این زنجیر است وعبور از آن برای سیاستگزاران کاخ سفید خط قرمز پنداشته می شود.    

ورنه امریکا از سال ها پیش بدین سو می داند که پاکستان نه تنها روزانه پس از تمویل و تجهیز و آموزش ترورستان ده ها تروریست را به افغانستان صادر می کند و در کنار این صدور ده ها افراد وابسته به شبکهء جهنمی آی اس آی را زیر پوشش های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نهاد های رسانه یی و حتا خیریه از ده ها سال بدین سو نیز به افغانستان صادر کرده است که به مثابۀ ستون پنجم در در دستگاه و بیرون از دستگاه فعال اند و گام به گام برای برآورده شدن منافع پاکستان فرصت سازی می کنند. بی تردید صدور لشکر تروریستی از پاکستان به افغانستان به همگان آشکار است که زیر نام طالب و داعش و فردا هم زیر نام دیگر هر روز وارد این کشور می شوند،  مصروف فعالیت های های انفجاری و انتجاری اند و نیرو های امنیتی و دفاعی کشورسجاعانه دربرابر آنان می رزمند؛ اما خطرناک تر از آن لشکر پنهان و ناشناختهء شبکه های استخباراتی بویژه پاکستان است که زیر پوشش های گوناگون در داخل کشور فعال اند. این نیرو ها اند که اختلاف های قومی و زبانی را در افغانستان دامن می زنند و بر تنش های گروهی باروت می پاشند و هر روز زیر بهانه های تازه به این گونه شیطنت ها آتش می دمند و آن را در میان مردم عام گسترش می بخشند. این در حالی است که رابطه میان شهروندان افغانستان صمیمی بوده و از سال ها بدین سوی یکدیگر را تحمل کرده اند. از همین رو مردم می دانند که این اختلاف ها نتیجهء شکست ایده یولوژیکی رهبران چپ و راست و ملی گرا ها در کشور است و حالا  که بازار شان کساد شده است و می خواهند باایجاد نفاق قومی شماری ها را به دور خود جمع کنند. در این میان شگفت آور این است که آی اس آی این همه جنایت در افغانستان را تحت نام دفاع از منافع ملی انجام می دهد و جنگ نیابتی با هند را مانند سایر کشور ها در افغانستان به پیش می برد د تا خود شان از شر تروریزم درامان باشند؛ اما باتاسفت که همه چیز در افغانستان معکوس می گذرد، نخبگان سیاسی کشور هر روز بیشتر از روز دیگر در لاکه های قومی فرو می روند و بجای زدودن تلاش های شیطانی در راستای حفظ منافع ملی، برعکس برضد منافع ملی مردم و کشور شان عمل می کنند و هر روز بر ضخامت دیوار های آهنین میان اقوام می افزایند و از این رو است نفاق و اختلاف از راس حکومت تا قاعده، هرم جامعه بیداد می کند و هر روزآب در آسیاب دشمن می ریزند.

این در حالی که گروههای مخالف در سایر کشور ها بررغم اختلاف های سیاسی؛ اما در زمان های خاص و تاریخی بازهم دست به دست دولت داده و برای حفظ منافع ملی در یک خط قرار می گیرند. با تاسف که در کشور ما نه حکومت این ابتکار را دارد و نه احزاب سیاسی در پی چنین ابتکار اند. از این رو در کشور ما کشتی رستگاری به جای رفتن به ساحل نجات، برعکس یه سوی توفان می رود و میل در گل نشستن را دارد. شاید یکی از عوامل این نابسامانی ها در کنار عوامل دیگر، این باشد که ما فرصت های خور را از دست دادیم و نتوانستیم اهمیت منطقه یی را فراتر از پاکستان در دست داشته باشیم. هرچند این باخت سرنخ درازی دارد و از آن زمان آغاز شد که با تهاجم شوروی در افغانستان، پشاور یه مرکز فعالیت های ضد ارتش شوروی بدل شد و در واقع ناتوانی ها و ضعف ها از همانجا آغاز شد که هر روز با تاسف فربه تر می شود. در یک نگاه تند می توان گفت که این باخت ما است که پاکستان دست بالاتر پیدا کرد و هر روز دست اش بالاتر میشود. دلیل عمده اش این است که  سیاستگران ما بیشتر مصلحتی و بر بنیاد منافع شخصی و گروهی و قومی خود عمل کردند و افغانستان را در میدان قمار کشور های منطقه و جهان گذاشته اند و حال منتظر اند که در این کشت و مات کی ها به نفع شان مهره ها را پس و پیش می کند. این ساده باوری ها است که در هر تغییر در پاکستان امید خوش بینی را تصور می کنند و با یک گام به پیش گذاشتن به سوی پاکستان چندین گام از پیشبرد سیاست های ملی در راستای منافع ملی عقب می مانند.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا