خبر و دیدگاه

خلیلزاد از بنیانگذارى جنگ تا معمارى صلح

خلیلزاد از مهره هاى شناخته شده امریکا در قضیه افغانستان است که از سالها بدینسو در راستاى منافع آن کشور تلاش ورزیده. او یکى از کسانى است که در آغاز بحران کشور ما، جنگ را بخاطر منافع امریکا و بر اساس طرح هاى برژنسکى دامن زد، حالا آمده است تا در جهت مصالح امریکا و بر مبناى راهبرد جدید ترامپ، صلح را در وطن ما تأمین نماید.
هرچند او پرورده فضاى فرهنگى و اجتماعى غرب و از تربیت یافته گانِ  دستگاه هاى امنیتى امریکاست. اما ریشه هاى عمیق تبارى در گرایشات نژادى وى موج مى زند و افغانستان را از عینک منافع پشتونها مى نگرد. در این عرصه هیچ تفاوتى ماهویى با نجیب، حکمتیار و ملاعمر ندارد. روى همین ملحوظ است که نامبرده موازى با پیگیرى و اجراى برنامه هاى ایالات متحده امریکا در افغانستان، هدف داخلى و قومى دیگرى را نیز در این چهار دهه دنبال نموده که همانا شکلدهى و قالبندى سنگپایه هاى حاکمیت قوم غلجایى در ساختار و محوریت قدرت است.
او بدین باور است که درانى ها با حل شدن در فرهنگ اجتماعى تاجیکان نه تنها اصالت قومى خود را باخته اند بلکه بدلیل فقدان کدر هاى جوان و ورزیده، در حال حاضر ظرفیت و پوتانسیل حکومتدارى را ندارند. مضافاً او از رشد و بالنده گى اقوام غیر پشتون و حضور پر رنگ آنان در تار و پود منظومه حاکمیت، نگران است و در این مدت همواره نه تنها در جهت انتقال و گذار نرم و تدریجى قدرت از نخبه گان درانى به سران غلجایى کوشیده است بلک سعى نموده تا سایر اقوام از این جابجایى سیاسى، سود و بهره نبرند.
خلیلزاد در دوران حضور شوروى در افغانستان از هواداران زبگنیو برژنیسکی بود. برژینسکی به عنوان مشاور امنیت ملی آمریکا در زمان جیمی کارتر، استراتژیهایی برای مهار کمونیسم بین المللی طراحی کرد که افغانستان یکى از صحنه هاى بارز آن محسوب مى شد.  خلیلزاد زیرکانه از توجه و سرمایه گذارى امریکا در ایجاد تنظیم هاى جهادى به رهبرى اسلامگرایان غلجایى سود برد. بنابر تأکید و مشوره هاى او بود که ۶۵ فیصد کل کمکهاى امریکا به حکمتیار تعلق مى گرفت. او بود که زمینه تماس و ارتباط نزدیک مولوى نبى، خالص، حقانى و دیگران را با ادارات استخباراتى امریکا مساعد ساخت. 
 
خلیلزاد در این مرحله با بهانه هاى مؤذیانه و اشاره به پیوند هاى اجتماعى ساکنان دو سوى آمو دریا و متهم ساختن جمعیت اسلامى و فرماندهان نیرومند آن در شمال کشور به همسویى و انعطاف پذیرى در برابر شوروى ها که در مغایرت صریح با رویداد هاى جهاد قرار داشت، از رهبران تنظیم هاى غلجایى در جنوب  و جنوبشرق کشور، چهره هاى آشتى ناپذیر با ابر قدرت شوروى و عروسک هاى باب میل اربابان امریکایى خود ترسیم نمود. تا با این ترتیب زمینه تقویت و محوریت آنها را در روند جهاد مساعد سازد.
 
پیروزى غیر منتظره تاجیکان بر رژیم کمونیستى و به بن بست رسیدن طرح سازمان ملل بعنوان ملعبه دست امریکا، نه تنها سرمایه گذارى امریکا و متحد مداخله گرش پاکستان را بخاک یک سان نمود بلکه بطلان مشوره ها و برداشت هاى خلیلزاد را از افغانستان ثابت نمود.
 
پنج سال حکومت مجاهدین در اوج عقده مندى و توطئه گرى خلیلزاد و تماشاچى بودن رهبران قصر سفید سپرى شد. سر انجام چنانکه بینظیر بهتو در مصاحبه اش با CNN بیان نمود، تحریک طالبان از بستر اجتماعى قوم غلجایى و از ویرانه هاى تنظیم هاى حزب اسلامى، حرکت اسلامى، اتحاد اسلامى و حزب اسلامى مولوى خالص با موافقت امریکا، طرح بریتانیا، تمویل کشور هاى حوزه خلیج و مدیریت پاکستان براه افتاد تا بساط حاکمیت سیاسى و جهادى تاجیکان را برچیند.
 
در این فاز سیاسى، خلیلزاد نقش رابط و میانجى را میان رهبرى طالبان و مقامات امریکایى ایفاء نمود. او  پدیده طالبان را یک حرکت سنتى در مقیاس داخلى مطرح نمود که خطرى به جهان ندارد. تلاش کرد تا امریکا، اداره طالبان را برسمیت بشناسد. که با لجام گسیختگى القاعده و حملات ١١ سپتامبر، اوضاع بطور دراماتیکى دگرگون شد و غرب تصمیم گرفت تا طومار طالبان و القاعده را یکجا در هم پیچد.
 
در این دوره نیز خلیلزاد استراتیژى نابودى کامل تروریستان طالب و القاعده را به راهبرد نابودى القاعده و تضعیف طالبان تخفیف بخشید. و امریکایى ها را متقاعد ساخت تا همتباران بدوى و تروریستش را براى بازى هاى بعدى در حالت کنترول شده، حفظ نماید. که بدین ترتیب از نابودى کامل تحریک طالبان جلوگیرى نمود.
خلیلزاد بخوبى مى دانست که در صورت نابودى کامل طالبان، نخبه گان اقوام غیر پشتون، یگانه گزینه ى مطرح و موجود، بعنوان شریک سیاسى امریکا در صحنه باقى خواهند ماند. که تغیر بنیادین در ساختار سنتى قدرت سیاسى در کشور رونما خواهد شد. حتى زمانیکه نیروى هاى دولت برهان الدین ربانى به تعقیب طالبان بسمت جنوب پیشروى داشتند. امریکایى ها بنابر مشوره خلیلزاد مانع پیشروى آنها به ساحات پشتون نشین جنوب و جنوب شرق کشور شدند.
دوره هاى حکومت کرزى و غنى، مرحله تصفیه، تضعیف و به حاشیه راندن، سایر اقوام و اعاده حاکمیت سنتى قوم پشتون بود که تا هنوز ادامه دارد. نخبه گان پشتون با زیرکى از حضور جامعه جهانى به منفعت قومى شان سود بردند و از طالبان بعنوان ابزار فشار بر ضد مخالفان شان استفاده نمودند. چنانچه در این دو دهه، اقوام غیر پشتون تحت فشار دو جانبه داخلى از ناحیه تکنوکراتان وابسته و متعصب قومى و تهدید بیرونى طالبان متحجر و بدوى، متلاشى و منزوى شدند.
حالا که در فاینل بازى سیاسى افغانستان، نزاع و درگیرى درونى در اردوگاه قوم پشتون میان درانى ها و غلجایى ها بر سر تصاحب زعامت و محوریت کشور اوج گرفته است. خلیلزاد آمده تا با خیمه شب بازى، شخصیت ها و دسته جات سیاسى اقوام خوشباور تاجیک، هزاره و ازبک را اغفال و زمینه تفاهم و توافق سران قومى پشتون را مساعد سازد.
او این بار ماموریت دارد تا غائله طالبان را که تاریخ ددمنشى شان منقضى شده، خاتمه بخشیده، آنها را در حاکمیت غلجایى ها و متن جغرافیاى اجتماعى شان دو باره مدغم نموده، حاکمیت قوم پشتون را بدست نخبه گان غلجایى ایجاد و درد سر ارباب امریکایى اش را براى همیش از این ناحیه مرتفع سازد.
رویهمرفته، ماموریت کنونى خلیلزاد در چارچوب استراتیژى ترامپ مبنى فراهم آورى شرایط تأمین صلح، در کشورى است که چهل سال قبل به بهانه ى حضور شوروى وقت، همان کشور با همین جاسوسش در راستاى دکترین برژنسکى، آتش جنگ را در آن برآفروختند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا