خبر و دیدگاه

نامه به روشنفکران دینی

نامه هشتم

ای سایۀ معشوق رامعشوقِ خود پنداشته      ای سالها نشناخته تو خویش را از پیرهن

تشریح واقعیت جهان ممکن به هیچ صورت تشریح واقعیت دنیای مجرد نیست. ما هرگز ذات را تشریح کرده نمیتوانیم. یگانه چیزی که ما میدانیم این است که ذات است و جلوه های او. او وجود مطلق است و ما هستی نما.

تعریف ما از خداوند تعریف و تحلیل معلول است. اما آیا صفات معلول میتوانند صفات علت باشند؟ آیا توصیف معلول میتواند توصیف علت باشد؟ وجود و موجود جدا از هم نیستند ولی وحدت شان در وجود است نه در صفت.

صفت مقوله ایست که اسم را توصیف میکند. یا بیان کردن علامت یا نشان چیزی را صفت گویند. برای بیان و توصیف شی تسلط عقلی شخص بر شی لازمی است. ما اشیای دور و برما را میتوانیم توصیف کنیم، چون بر آنها اشراف عقلی داریم اما هستی مطلق را نمیتوانیم توصیف کنیم به عبارت دیگر آیا جز میتواند بر کل اشراف داشته باشد.؟ که او را توصیف کند. ما برای خداوند صرف یک صفت میتوانیم قایل شویم و آن صفت علم است. و خداوند را علیم خوانیم. دیگر هرچه از موجودات اند ظهور همان علم اند. بس ذات است که به صفت علم شناخته میشود. و ذات عین علم است. باشونات وکثرات. دو تا نیست که یکی خدا باشد یکی علم. اما در کتاب قران و کتب بنی اسرائیل خدا را به کسی شباهت میدهند که علم دارد نه اینکه او خودش علم است. چون منطق عرفی به ما میگوید که کسی باشد که علم داشته باشد. این برداشت از تحقیق در معلول بدست آمده است و باعث برداشت غلط از علت شده است. مسلمانان با مطالعه قران صفات خداوند را دسته بندی کرده اند مثل صفات سلبی و حجابی.

البته در حقیقت اینها صفاتِ صفات خداوند اند نه صفات خود خداوند.

صفت سلبی: یعنی خدا جسم ندارد.

بعد صفات حجابی را به دو دسته تقسیم میکنند.صفات فعلی و صفات ذاتی.

صفات فعلی: خالق. رزاق. عظمت. کرامت. مهربانی و غیره میشود.

صفات ذاتی: حی (زنده) قادر  علم  غفور و غیره میشود.

به جز علم که آن هم اکتسابی نیست. دیگر هر صفتی است.صفت انسانی است. و صفت معلول است. و آن تحول و احساسات بشری در عالم امکان است.مثلا انسان موتر میسازد. آیا موتر که اثر انسان است میتواند صفات انسان را داشته باشد؟ اما اگر موتر بتواند انسان را تعریف کند او انسان را به صورت صفات خود تعریف خواهد کرد. صفات بشری برداشت ذهنی ما از آگاهی است. اگر در یک روز گرم تابستانی یک گیلاس آب سرد نصیب ما شود آنرا رحمت الهی میدانیم. در حالیکه در همان لحظه شاید در جای سیلاب جاری شده باشد وبا عث تباهی مردم شده باشد.پس رحمت و غضب مربوط حالات خود ما میشود. نه اینکه آگاهی رحمت و غضب داشته باشد.پس توصیف مخلوق توصیف خالق نیست. آنچنان که در قران و کتب بنی اسرائیل آمده است. ما فقط میدانیم که اگاهی است که در ظرف زمان بیان میشود. حالا کار عقل است که  خدا را بشناسد و آن فقط با آگاهی که بین ما و خدا مشترک است ممکن است. خدای اکثر مردم خدا ای است که ذهن شان ساخته است. ولی خدای حقیقی آن است که انسان و ذهن انسان را ساخته است.

در قران آیات زیادی در مورد قهر و غضب و خشم خداوند آمده است. به این آیات مثل مشت نمونه خروار توجه کنید:

سوره مائده آیه ۶۰:  بگو آیا شما را آگاه سازم که کدام قوم را نزد خدا بد ترین پاداش است. کسانی که خدا بر آنها لعن و غضب کرده …..

سوره مائده ایه  ۸۰:

بسیاری آنان را خواهی دید که با کافران دوستی میکنند. ذخیره ای که برای خود میفرستند غضب خداست.

سوره انفال آیه ۱۶:

و هر کی در روز جنگ به آنها پشت کند و فرار نماید به طرف خشم و غضب خدا روی آورده است.

غضب و خشم و قهر به معنی پرخاشگری است و آن علامت ضعف و ناتوانی  در مقابل حادثات است. آیا به نظر شما آگاهی مطلق میتواند ضعف داشته باشد که در مقابل انسان دست به پرخاشگری زند؟

نبری گمان که مفتی به خدا رسیده باشی     تو ز خود نرفته بیرون به کجا رسیده باشی

مفتی=حاکم شرع

حالا سری بزنیم به مثنوی معنوی ببینیم مولانای بلخ در مورد شناخت چه نظر دارد.

او داستان زیبای را سمبولیک بیان میکند. در این داستان فیل سمبول آگاهی مطلق است. خانه تاریک سمبول دنیای ما است. به این ترتیب شناخت حسی و ذهنی انسان را به چالش میکشد.

میگوید فیل در خانه تاریک بود. برای دیدنش مردم داخل خانه میشدند. چون در تاریکی دیدنش ممکن نبود. هر کس با کف دست او را لمس میکرد و تصویری از فیل در ذهن خود میساخت..

آن یکی را کف به خرطوم   اوفتاد          گفت چون ناودان است این نهاد

آن یکی را دست بر گوشش رسید          آن بَرو چون باد بیزک شد بدید

آن یکی   را دست بر پایش  بسود          گفت شکل فیل دیدم چون عمود

آن یکی بر   پشت  او بنهاد  دست          گفت خود این فیل چون تختی بوده است

از نظر گه گفت شان شد مختلف             آن یکی دالش لقب داد این الف

در کف هر کس اگر شمعی بودی           اختلاف از گفت شان بیرون شدی

 

عزیزم ! آن شمع استعداد عقلی ماست که با گذشت هر قرن روشنی اش بیشتر میشود و ما به آگاهی نزدیکتر میشویم. خدا همان آگاهی است. چنانچه میدانیم تمام معلول ها دارای یک علت اند و آن ذات واجب الوجود است. آن ذات را ما به صفت علم یا آگاهی میشناسیم. آن آگاهی نظر به ظرف آگاهی ما از ما صادر میشود. مثل برق که از گروب های رنگارنگ با ظرفیت های مختلف به شکل نور های رنگارنگ بیرون میشود. نشر آگاهی هم به مقدار و ظرفیت عقل ما ارتباط دارد. ما باید بدانیم که ایمان در اثر تحقیق حاصل میشود نه در اثر ترس. فعل ما نتیجه استعداد عقلی ماست. ما میتوانیم عقل ما را به کار ببندیم تا زندگی بهتری داشته باشیم. ولی امکان وجود را خدا به انسان میدهد. بس آنچه وجودی است جبری است. وآنچه مربوط به استفاده از استعداد ذاتی میشود اختیاری است. همانطور که فزیک کوانتم تصورات ما را در مورد ماده تغییر داد. توحید عقلانی تصورات ما را در مورد خدا تغییر خواهد داد.

ملا ها هنوز متوجه نشده اند که زمان آنها سپری شده است. زمان اسلامی و عیسوی و موسیی و غیره گذشته  است.  زمان ما زمان حقوق است. حقوق بشر.و آن برای تمام افراد بشر است. نه برای یک گروه یا یک قوم یا یک دین. زمان شیعه و سنی گذشته. زمان ما زمان عشق و علم است. زمان فزیک کوانتم و فلسفه است ما حتی از فزیک نیوتن با تمام طول و عرضش گذر کرده ایم. بیایید از مولانا و از بیدل بگوییم و وظیفه آنها را ختم کنیم. ما به خدا ایمان داریم ولی به محصولات ذهنی قرون وسطی باور نداریم. قران برداشت ذهنی وعرفی حقیقت است. مربوط به زمان و مکان خودش میشود. ما باید به قالب فرهنگی خود مان بر گردیم و آن دین عشق و محبت است. عشق دینی است که در آن عقاید و کلتور یک ملت مشخص محور عدالت نیست. بلکه به عقاید و کلتور تمام ملل جهان احترام میگذارد.

۱۳-۸-۲۰۱۸

امید این امانت به مستحق برسد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا