خبر و دیدگاه

دموكراسي اسلامي

فصل پنجم
اسلام تيوكواسي نيست
يك غلط فهمي بسيار بزرگ كه در بين مردم وجود دارد كه به تقليد از عيسويت قرون وسطي كه حاكميت مردم از طريق كليسا بود و روحانيون مذهبي در قدرت بودند ؛ فكر ميكنند وقتي نام دين به ميان مي آيد پس مذهبيىون به نام خدا بايد سر قدرت باشند.
تعريف theocracy تيوكراسي
:
تيوكراسي حكومت است كه به نام خدا، روحانيون مذهبي سر قدرت هستند و ميخواهند هر آن چيزيكه در متون ديني است بالاي مردم تطبيق كنند .
در اسلام  اساسا يك حكومت كه مذهبيون سر قدرت باشند وجود ندارد . مجلس سقيفه بعد از رحلت پيامبر اسلام ( ص) داير شد و يك نفر به نام خليفه از طرف مردم تاييد شد نه اينكه مذهبيون سر قدرت رسيده باشند. درست است كه مرجع قانون در اسلام قرآن و سنت است و اما قرآن نظر به صوابديد مردم ، احتياجات مردم و نيازمندي هاي مردم تحليل و تفسير ميشود. نظام مردمي در اسلام قدسيت ديني  مانند عيسويت در قرون وسطي ندارد. استاد فضل غني مجددي  در كتاب  ” در نظام  دولت اسلامي ”  چنين مي نويسد :  ” سلطه در نظام اسلامي ديني نبوده و به أساس حق  الهي به وجود نمي آيد و خلفا ء الراشدين و بعد از ايشان خلفاء و سلاطين و حكام معصوم نبودند و زعيم سياسي در دولت سلطه خود را از جانب حضرت خداوند نگرفته  مستقيما به رضا و اراده ملت به دست مي آورند و مصدر سلطه در نظام اسلامي أفراد ملت آن بوده و خواهد بود. تقديس حكام  در اسلام اصل نداشته و أفراد و حكام در مقابل قانون حق متساوي را دارند و  رسول الله ( ص) بر اصل تقديس حكام خط بطلان كشيده فرمودند كه  ( امت هاي گذشته به هلاكت رسيدند زيرا حكام خود را بدرجه قدسيت رساندند. شما اي مسلمانان حاكم خود را بدرجه تقديس نرسانيد” ( صفحه ١٤).
حاكم نه تنها از طرف مردم انتخاب ميشود و قدسيت ديني ندارد در عين زمان حق دارد تا نظر به صوابديد و نيازمندي هاي مردم احكام را  تغيير دهد چنانچه حضرت عمر ( رض)  حد جزاي سرقت و تاديه زكات را در يك  سال به تعويق انداخت ( زندكينامه حضرت عمر  ابن الخطاب  جلد اول صحفه ٣٦ اثر دكتور  علي محمد   صلابي )
 در مطالعات كه در مورد نسخ در قرآن مجيد  صورت گرفته است به وضاحت مي رساند كه انسان منحيث خليفه خدا اين حق را دارد تا نظر به ايجابات و نيازمندي هاي مردم احكام را تغيير دهد. در نظام دموكراسي اسلامي و ساختار سياسي زن و مرد شامل هستند و زنان بخش عمده سياسي را تشكيل ميدهند. سهم گيري ام المؤمنين. حضرت بي بي عايشه در جنگ جمل ( حق به جانب بود و يا نبود) نمايانگر شركت مستقيم زنان در امور سياسي مي باشد.  يك موضوع مهم ديگري كه در متون ديني ما ناخود آكاه داخل شده است. كلمه روحانيون است. در اسلام  همچو  چيزي به نام  روحانيون و شخص روحاني وجود ندارد،  با اينكه اين واژه را براي أشخاص مذهبي  استفاده ميشود و اما در اسلام علما است نه مانند عيسويت  روحانيون.  حتي در اسلام همچو چيزي به نام شخص ديني و مذهبي وجود ندارد. همه مسلمان اند. اين ها همه از طرف كساني ساخته و بافته شده است كه يا اسلام را ندانسته اند و يا از عيسويت تقليد كرده اند.  واژه هاي أحبار و رهبان  همه و همه در رابطه به عيسويان و يهودان در قرآن به كار رفته است. در اسلام از نگاه جامعه شناسي طبقات اجتماعي وجود ندارد. خداوند تنها مسلمانان را به  تقوي مي شناسد  و گروه هاي غير مسلمان عبارت اند از كفار ، مشركين و منافقين. در بين مسلمانان  عالم ،  فاسق و  مفسد مي تواند باشد  اما مردم  حق ندارند كه كسي را محكوم به فسق و فساد كنند مگر اينكه قانون در  مورد شخص تصميم گيرد.  گناه هم از طرف قانون تثبيت ميشود و أشخاص كه در  مساجد هستند و يا مردم عادي حق ندارند تا يك شخص را به گناه محكوم كنند .
نتيجه اينكه دموكراسي اسلامي نه به أساس تيوكراسي بلكه أساس آراي مردم و سهم مردم در امور محوله شان نه چند مذهبي  و ملا  در قبال قانون كه از طرف مردم همه تاييد شده باشد ، به وجود مي آيد و أشخاص به أساس اهليت در يك رشته و تخصص به كار گماشته مي شوند نه به خاطر كه تنها ” مذهبي ” است.
فريد يونس
مؤلف دموكراسي اسلامي

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا