خبر و دیدگاه

نامه به روشنفکران دینی

 

۴-

 

چونکه بی رنگی اسیرِ رنگ شد             موسیی با موسیی در جنگ شد

چون به بی رنگی رسی کان داشتی            موسی وفرعون   دارند آشتی

 

مدت هاست به این فکر هستم که ادیان و مذاهب مختلف با عث تفرقه در بین مخلوق خدا شده اند. هر قومی خدای واحد را مطابق ذوق فرهنگی خود تعریف کرده است. و آنرا بر دیگران تحمیل کرده است. مردم چون بت برستان آیاتی از قران را به زبان عربی میخوانند در حالیکه هیچ نمیدانند که چه میگویند. اگر بدانند هم سودی به حال شان ندارد. و این بی حاصلی آشکارا در جوامع اسلامی دیده میشود. چه نیاز است اینقدر ثروت و وقت مصرف چیزی شود که هیچ فایده بر جامعه ندارد. و باعث درد و رنج شدید در بین مردم شده است. به گمانم زمان آن فرا رسیده که با این ادیان و مذاهب وداع کنیم و به دین فطرت مان که عشق و بی رنگیست بر گردیم. و آن دین عشق و محبت است که در ازل داشتیم. دینی که اساسش عشق باشد در آن دین کینه نیست .ظلم نیست.استبداد نیست.جنگ نیست. برای تشریح عشق باید فراتر از کلمات رفت. وآن مرز فنا و بی رنگی محض است. آنرا نه با کلمات بلکه با خاموشی میشود درک کرد. البته خاموشی نه به معنی جهل و گیچی بلکه خاموشی بعد از علم. و آن محصول معرفت است.عشق دین میراثی نیست به کسی تحمیل نمیشود. در آن تبعیض بین زن و مرد نیست. عشق حس لطیفی است که  هر انسان او را تجربه کرده است. آن حس لطیف با هیچ عبادتی قابل مقایسه نیست. انسان اگر عبادتی هم میکند  برای عشق میکند.

دینی که با عشق مخالف باشد دین خدا نیست. چون خداوند مخلوقش را دوست دارد. نه بلکه مخلوقی در کار نیست. این خود  خداست که ظاهر شده است. این عدم آگهیست که ما بین خدا و مخلوق خدا فرق میگذاریم. اگر شما مخلوق خدا را دوست دارید خود خدا را دوست دارید. و آن حس زیبا باعث لطافت مهربانی و شگوفای نفس شما میشود. و انرژی مثبت اطراف شما را فرا میگیرد.

دینی که که ما داریم باعث دروغ. کینه. دورویی. غارت. ظلم. و استبداد. شده است. راستی. لطافت و مهربانی از دیار ما رخت بسته و رفته. اخلاق اصلا فراموش مردم شده. نمیدانستم چرا ما به این امراض مبتلا شده ایم. تا به این آیات سر خوردم. توجه کنید:

سوره روم  ۳۰-۲۸

آیا هیچ یک از غلام یا کنیزان ملکی شما در آنچه ما روزی شما کردیم با شما شریک اند. تا شما و آنها در آن چیز بی هیچ مزیت مساوی باشید……

سوره احزاب  ۳۳-۵۰

ای رسول ما،  ما زنانی را که مهر شان را ادا کردی بر تو حلال کردیم. و نیز کنیزانی را که به غنیمت خدا نصیب تو کرد و ملک تو شد…..

سوره احزاب  ۳۳-۵۲

ای رسول بعد از این دیگر نه عقد هیچ زنی بر تو حلال است و نه تبدیل این زنان به دیگر زن هر چند از حسنشان به شگفت آیی و بسیار در نظرت زیبا آیند. مگر که کنیزی مالک شوی.

توجه کنید به کلمه غنیمت و ملک. غنیمت مفادی است که در جنگ بدست آید(غارت). و ملک مال شخصی انسان است. و املاک جمع آن میشود.

یک بار فکر کنیم که کنیزان کی ها بوده اند که مفاد جنگ و مال شخصی رسول و یارانش میشدند.

آن ها خواهران کسانی بوده اند. آنها مادران کسانی بوده اند. وقتی آنها را از خانه شان بردند به سر فرزندان شان چه آمد ؟. آن اطفال معصوم چه گناهی کرده بودند که بی خواهر و مادر شدند. و در بازار برده فروشی لیلام شدند. آنها که از دین و خدا هیچ آگاهی نداشتند. آنها هم مثل فرزندان من و شما آرزو داشتند در فامیل خود زندگی کنند. بازی کنند و از زندگی خود لذت ببرند. این چه خدای مهربانی است که چنین احکام جاهلانه را صادر کرده است. آیا شما چنین حکمی را صادر میکنید؟ نه بلکه این احکام از جهل است و فرهنگ جاهلانه قرون وسطی.

وقتی امریکای ها به افغانستان حمله کردند. خیلی خوش شدم که آنها به اصطلاح آیات خدا را بالای خود ما تطبیق نکردند. در آن صورت خود ما غلام و زنان و خواهران مان کنیز میشدند.

در مورد اخلاق کتاب های زیادی نوشته اند. تمام آن کتاب ها را میشود در یک جمله خلاصه کرد و آن جمله چنین است که: آنچه به خود نمیپسندی به دیگران هم مپسند. ما که نمیخواهیم غلامان ملکی(مال شخصی) و کنیزان ملکی کسی باشیم. دیگران وزنان و خواهران و مادران دیگران را هم ملک شخصی خود نشماریم.  بهتر است از این گندیده بازار جهالت  گذر کنیم. نکته دیگر اینکه خداشناسی قران مطابق عقلانیت قرون وسطی است. و آن با کلمات موهوم بازی کردن است. بدون ثبوت عقلی. مامیدانیم که خدا حقیقت بسیط تغییر نابذیر و غیر قابل تجزیه است. قران میگوید خدا در عرش است. عرش در لغت به معنی تخت. خیمه. سایبان. یا کاخ آمده است. حالا به این آیات توجه کنید:

سوره الحاقه  ۶۹-۱۷.

و فرشتگان بر اطراف آسمان باشند و عرش خداوند را در آنروزهشت ملک قرب بر فراز سرشان بردارند.

سوره حدید  ۵۷-۴

اوست خدای که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید. آنگاه بر عرش قرار گرفت……

سوره غافر  ۴۰-۷

فرشتگانی که عرش را بر دوش گرفته و آنانیکه اطراف عرش اند به تسبیح و ستایش خدا مشغولند.

سوره زمر  ۳۹-۷۵

و فرشتگان را مشاهده کنی که گرداگرد عرش درامده و به تسبیح و ستایش حق مشغولند…….

خداست آن ذات پاکی که آسمانها را چنان که مینگرید بیستون برافراشت آنگاه بر عرش قرار گرفت.

سوره هود  ۱۱-۷

و اوست خدای که آسمانها و زمین را در فاصله شش روز آفرید و عرش با عظمت او بر آب قرار داشت.

دانشمندان اسلامی کوشش کرده اند که به کلمه عرش معانی غیر متعارف یابند. آنها هم کوشش کرده اند مثل ملایک خدا را کمک کنند(سوره الحاقه  ۱۷-۶۹). چون فکر میکنند خدا خودش نمیتوانست کلمات درست استفاده کند. تو گوئی خدا خودش ناتوان است و به کمک اینها نیازدارد. از امت اسلامی میخواهم تا گول این دانشمندان بی دانش را نخورند.

پیرِ مغان حکایت معقول میکند          معذورم از محال تو باور نمی کنم

امت بروند به فزیک مراجعه کنند. البته بدون پیش فرض، مطابق قوانین فزیک میتوانیم دقیق تشریح کنیم که در ازل چه اتفاقی افتاده است. فزیک تا دیوار پلانک که ده به توان منفی چهل و سوم حصه یک ثانیه است را بخوبی و سادگی تشریح میکند. و این زمان بسیار نزدیک به زمان صفر است.

در آن زمان کوچک که خلقت آغاز میافت. تمام کائنات در یک نقطه کوچک با حجم بینهایت کوچک جمع شده بودند. در آنجا هنوز زمان به حال، آینده و گذشته تقسیم نشده بود. در آن نقطه کوچک بحر اطلاعات و انرژی بیحد متراکم جمع بودند. ماده همان انرژی است. ماده در اثر حرکت جوهری به انرژی و برعکس تبدیل میشوند. در آن زمان بود که بحر عظیم انرژی و آگاهی فوران یا انفجار کرد. این فوران بیشتر از سیزده ملیارد سال است که ادامه دارد. من و شما و ستاره گان و آفتاب ها و کهکشان هاهمه در دل آن نقطه کوچک میکروسکوپیک بوده ایم. ما همان اطلاعات و آگهی هستیم که در ظرف زمان و مکان بیان میشویم.

بودم آنروز من از طایفه دُرد کشان       که نه از تاک خبر بود نه از تاک نشان

از امت تمنا دارم تا سوی درک عقلانی خدا روند و در این راه به علم و فلسفه توجه کنند. از خدای خود در میادین جنگ نه بلکه در میادین عقل  دفاع کنند. باشد تا از خرافات قرون وسطی دور شویم. ومثل تمام ملل متمدن جهان زندگی خوبی در زمین خدا داشته باشیم.

روزه ما باید روزه ضمیر مان باشد. افکار مان را و وجدان مان را باید از زشتی ها باک کنیم. ما در زمانی زندگی میکنیم که تعین تکلیف شرعی هیچ دردی را دوا نمیکند. انسان دارای حقوقی هست و او باید آن حقوق را بشناسد و به آن برسد . انسان حتی قبل از تولد دارای حقوق طبیعی میباشد. حقوق را خدا خودش تعین کرده است. تکالیف شرعی را انسان بعدا می آموزد. اما حق زندگی را خدا به انسان داده است. پس حق مقدم است بر شرعیت. باید به حقوق تمام افراد بشر  احترام بگذاریم.

به امید روزیکه اعلامیه حقوق بشر نه تنها برای چند کشورمحدود قابل احترام باشد بلکه برای تمام افراد بشر و ملل جهان قابل احترام باشد. آنچه مشترک است بین ما عشق است. با ریسمان عشق میشود از چاهی که در آن افتاده ایم بیرون آییم.

روزه مان نه سالِ یک ماه روزۀ شکم باشد. بلکه هرروزه باشد. و آن پاک کردن افکار و وجدان مان باشد. نماز ما نه پنج وقت بلکه هر وقت باشد. و آن کمک به بیچاره گان و مساکین باشد. ذکات ما مالیات ما باشد و آنرا به خوشی و رضا ببردازیم و آن صرف منظم سازی امور جامعه مان شود. هرکی به نیکی افزاید بهتر است. حج ما زیارت دل ها باشد. بدان که به هر کی عشق ورزی به خدا میورزی چون باطن هر چه ظاهر شده است اوست. این است ارکان دین عشق، هرقومی که از این ارکان پیروی کند.سعادت دنیا و آخرت نصیبش خواهد شد.

امید این امانت به مستحق برسد.

۱۰-۷-۲۰۱۸

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا