خبر و دیدگاه

آفتابِ روز در فقهِ جشنها و نوروز

 

روزهای بعد آغازِ فصل بهار است ,فصلیکه در اولین حدس ذهن انسان را به زیبایی ما حول ,کوه, تپه ,دشت,دمن ,چمن,میبرد,و مردمانی بسیاری در جهان اغاز فصل بهار را که اول سال در بعضی سالنامه ها است جشن میگیرند.

از آنجاییکه قسمت اعظم این جشن که  به نام نوروز مشهور است بلکه میتوان گفت در کل این جشن درسر زمین مسلمانان بوده و هست , واز اینکه این جشن پیشینهء تاریخی قبل از اسلام  نیز داشته است , شبهاتی را در عرصهء مذهبی بودنِ آن ایجاد کرده است  و فقهائی  در قدیم به موضوعِ حل و حرمت ان در بعضی کتب فقه اسلامی پرداخته اند. ودر پرتو این ذکر فقهی با اضافهء عوامل دیگری که ناشی از تشنج های سیاست معاصراست که  پای مذهب را در بسا موارد به خود کشانیده است ,همه ساله در کشور ما موضوع حل و حرمت نوروز مطرح میشود, و کسانی از فراز منابر, تحریم ان را اعلام میدارند .فلهذا  برای تبیین این مسئله و رفع این معضله,لازم میبینم نقاطی را در پرتو انچه خوانده ایم و فهمیده ایم به قید تحریر در اورم.بدینسان در سه مطلب,نخست رأی فقهی قائل بر تحریم نوروز را نقل مینمایم و سپس انرا تحلیل و تجزیه نموده, و سوم  نتیجه وهدف از تبیین این مسئله را بیان میدارم:

مطلب اول

اول، قائلین به تحریم نوروز دو عده اند, یکی برخی از فقهای قدیم اند که نوروز را حرام گفته اند,و از لا بلای تعلیلِ آنان یعنی علت تحریمِ نوروز در نزد آنان فهیمده میشود که حرمت نوروز در نزد انان مقید است نه مطلق.اکثر این فقهاء از قلمروی اند که  از نعمت بهار و شگوفانی طبیعت برخوردار بوده است و از قدیم الایام ساکنان بومی انجا که پیشینهء کیش زردشتی داشتند فصل بهار را شاید بنا بر باورهای مذهبی خود  یا شاید هم به محض استقبال طبیعت جشن میگرفتند ,چون ملاحظه میگردد مثلا فقهائی که   در مناطق صحرایی مانند حجاز و شمال افریقا  میزیسته اند  در بارهء نوروز جر و بحثی نداشته اند

عدهء دوم قائلین به تحریم نوروز  برخی مشائخ سلفی معاصر و شاگردان اعجمی آنان اند که فهم آنان از بدعت بر علاوهء برخی عوامل سیاسی دیگر, باعث شده است تا از بعضی احادیث نبوی در بارهء حرمت نوروز دلیل اقتباس کنند. با این تذکر که مکانتِ سلف در ادبیاتِ ما قابل قدر بوده و خلاف با مواردی از فقاهت ایشان امتداد فقاهت است وبی اعتنایی به آن نمیباشد

بنا بر این به نقل دلائل قائلین به تحریم نوروز میپردازیم .گرچند کیفیت استدلال فقهای مذهبی و مشایخ سلفی در تحریم نوروز فرق میکند چون عباراتی که  در متون و شروح فقهی فقهای مذهبی مخصوصا بعضی کتب مذهب حنفی ذکر رفته است  نشان میدهد که عبارات مختصر بوده و و علت تحریم را نیز مراسم مجوسی – اتش پرستی-  بودنِ نوروز دانسته اند .بنا بر همین حدیثی را که در مابعد نقل میکنیم و از ان مشایخ سلفی حرمت نوروز را دلیل گرفته اند بعضی این فقهاء ذکر نکرده اند  در حالیکه مشایخ سلفی در نحوه استدلال خود در ممنوعیت نوروز بیشتر بر مفهوم بدعت و انحصار جشن گیری در اسلام در عید فطر و عید رمضان اتکا نموده اند . نخست به بعضی عبارات فقهای مذهبی که منظور همانا فقهای قدیم مذاهب چهار گانه اهل سنت است میپردازیم .

ا –  در بعضی کتب فقه مذهب حنفی در رابطه  با نوروز چنین امده است ,علاّمه ابن نجیم حنفی متوفی سال ۹۷۰هجری قمری  در کتاب بحر الرائق شرح کنز الدقائق  در شرحِ این عبارتِ متن (والإعطاء باسم النیروز و المهرجان لا یجوز) میگوید: هدیه دادن بنام نوروز و مهرجان جواز ندارد,سپس میافزاید ابو حفص کبیر گفته است اگر کسی پنجاه سال عبادت کند و سپس در روز نوروز برای مشرکین تخم مرغی را تحفه بدهد وآن تحفه دادنش بقصد تعظیم آن روز باشد,کافر شده و اعمال نیکش باطل گردیده است.سپس به نقل از صاحب کتاب جامع الاصغر محمد بن ولید سمرقندی حنفی میگوید:اگر در روز نوروز مسلمان برای مسلمانی تحفه بدهد و مقصد ایشان تعظیم ان روز نباشد بلکه فقط پیروی عادت  بعضی مردمان- که در ان روز تحفه میدهند- باشد کافر نمیشود, ولی بهتر است این کار را نکنند, بلکه ان تحفه  دادن را یک روز قبل و یا یکروز بعد از نوروز بکند.از قول این فقیه سه مسئله معلوم میشود یکی توقف حرمت بر وجود اعتقاد.

دوم توقف کراهت برای رعایتِ احتیاط.

سوم جواز تبریکی دادن و تحفه دادن به غیر مسلمان ولی نه درعینِ روز مذهبی آن غیر مسلمان بلکه یکروز قبل یا یکروز بعد از آن

فقیه دیگر حنفی  قاضیخان فرغانی متوفی سال ۵۸۹هجری در فتاوای خود موسوم به فتاوای قاضیخان جلد سوم

گفته است اگر مردی در روز نوروز چیزی را خرید و قصد خریدن ان چیز در ان روز فقط به هدف تعظیم ان روز بود انطور که کافران ان روز را تعظیم دارند این کار وی کفر میباشد. و اگر این کار را از بابت اسراف و تفریح, نه به هدف تعظیم بکند کفر نمیباشد.و هم چنین حکم هدیه در نوروز نیز متوقف بر تعظیم و عدم تعظیم است,ولی بهتر ان است که این کار را نکند,تا شباهت با کافران نشود .

اما امام حافظ ذهبی شافعی متوفی سال ۷۴۸ هجری , بر اصل مطلب انگشت میگذارد و در مورد عموم جشن های که غیر مسلمانان آن را یا به هدف مراسم مذهبی یا تفریحی تجلیل میکردند که طوریکه معلوم میشود به هدف تفریحی ان مسلمانان نیز مشارکت داشته اند میگوید: و جشن گرفتن به میلاد, منظورش سال اول عیسوی,و نوروز  ویک جشن دیگر بنام خمیس  بدعت بد میباشد  و میافزاید: اگر مسلمانی این کار را از روی عقیده به این جشن ها انجام دهد جاهل گفته میشود و تنبیه و سرزنش کرده شود,و اگر این کار را برای دوستی و محبت با کافران انجام بدهد نیز کار بد پنداشته میشود اما اگر ان را از روی عادت  و تفریح  و خوش سازی  عیالش وکودکانش  بکند موضوع فرق میکند و ربط به نیت وی میگیرد زیرا که حدیث شریف هست« انما الاعمال بالنیات» یعنی خوب و بدی اعمال به نیت تعلق دارد.و کسیکه نمیداند با نرمی باید اگاه کرده شود.(مجله جامعه الاسلامیه عدد ۱۰۳-۱۰۴).و مقصود وی از جهل در اینجا عدم انتباه فرد عامی به خطر لغزش اعتقاد است ورنه اعتقاد به خلافِ اعتقاد نقضِ یکی ازآن دو است ولی بسیاری از عوام الناس متوجه این نمیشوند بنا بر این جهل پنداشته شد و موجبه تنبیه گردید.

عبارات دیگری از فقهائی در این مورد هست که در محور ارایهء همچو مفهوم میچرخد و از همین نحوهء بینش بیرون نیست

ب –  دلیلِ عدهء دوم  که نیز قائل بر تحریم نوروز اند. این عده را که اکثرا مشایخ سلفی  تشکیل میدهد برای تحریم نوروز وظاهراً هرجشن دیگر از احادیثی دلیل گرفته اند که عید فطر وعید اضحی را عید مسلمانان توصیف کرده است. و نیز بر احادیثِ منعِ شباهت با کفار استناد کرده اند . مهم ترین دلیل انان برای إبطالِ تجلیل نوروز این حدیث شریف است که میگوید وقتی رسول خدا به مدینه امدند دیدند که مردمان انصار دو روز را جشن میگیرند وقتی رسول خدا سبب را جویا شدند در جواب گفتند دو جشنیست که از دوران جاهلیت بدینسو انجام میدهیم انگاه رسول خدا فرمودند, خداوند برای شما دو جشن بهتر از ان را داده است که همانا عید فطر وعید قربان است. این عده میگویند از این حدیث معلوم میشود که هر عید ی  غیر این دو عید  نا درست است و عید مسلمانان  فقط عید فطر و عید اضحی میباشد و نصِ آن حدیث این است که از حضرت انس روایت شده است «قدم رسول الله صلى الله علیه وسلم المدینه ولهم یومان یلعبون فیهما فقال: ما هذان الیومان؟ قالوا: کنا نلعب فیهما فی الجاهلیه، فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم: إن الله قد أبدلکم بهما خیراً منهما یوم الأضحى ویوم الفطر» که محتوای ترجمهء این را بیان داشتیم

هم چنان گفته اند رسول خدا از شباهت با کفار در احادیثی منع فرموده و گفته (من تشبه بقوم فهو منهم)یعنی کسی خود را به قومی شباهت دهد از جمله انان است.وجشن گرفتن به نوروز شباهت با کافران اتش پرست میباشد. زیرا که نظر به شنیدهء انها نوروز عید مذهبی زردشتیان میباشد.

هم چنان گفته اند در کتاب موسوم به مصنف ابن ابی شیبه که حاوی آثار میباشد در بارهء نوروز چنین نقل است”حدثنا عباد عن سعید عن الحسن انه سئل عن صوم النیروز فکرهه و قال تعظمونه؟”یعنی ازحسن  در مورد روزه روز نوروز پرسیده شد  پس این را- روزه گرفتن در روز نوروز را- بد پنداشت و گفت ایا انرا تعظیم میکنید؟

همچنان در همین کتاب مذکور و به روایت دیگر از حسن در بارهء روزهء روز نوروز نقل شده است که گفته است  (ما لکم و للنیروز,لا تلتفتوا الیه, انما هو للعجم)یعنی شمارا به نوروز چی؟توجهی به ان نکنید نوروز برای اعجمیان است.میتوان گفت انچه نقل نمودیم لب و لباب انانیکه  تجلیل نوروز را حرام گفته اند  میباشد

 

مطلب دوم

تحلیل و تجزیهء علمی  دلائلء فوق

از آنجاییکه نص صریح  از قرآن وحدیث نبوی در مسئلهء تحریم نوروز وجود ندارد زیرا اگر میداشت  بحث و جدالی بمیان نمی آمد,بلکه استناد بر تحریم متکی بر استنباط  شده است فلهذا موضوع در ذات خود موضوع اجتهادی میباشد؛ زیرا همانطور که یک فقیهی بر اساس استنباط چیزی را حرام و یا مکروه میپندارد فقیهی دیگری بر اساس همان استنباط میتواند ان را حرام و مکروه نپندارد و منظور ازفقهائی که حرام نپنداشتند بسیار اند که بعدا به انان اشاره میکنیم. از امام ابی حنیفه رحمه الله حرف زیبایی نقل است که میگوید,سخن ما حق است و احتمال خطا  را دارد و سخن مخالف ما خطا هست و احتمال حق بودن را دارد,فلهذا حق ارایه دلیل جدید وحق فهم متفاوت از دلائل فوق در رد حرمت تجلیل از نوروز محفوظ است و رنه نتیجهء این همانا انچه که اهل منطق مصادره علی المطلوب نامیده اند ,یعنی اخصیت دلیل از مدعا,میگردد

فلهذا میتوان گفت آنچه از اقوال فقهای عدهء اول در بابت تحریم نوروز نام برده شد بوضوح فهمیده میشود که هدف فقهاء از نوروزی که حرام شمردند دو چیز بوده است . اول اینکه انان نوروز را جشن کافران میدانستند که در زمان انان اصلا آن جشن را آتش پرستان بحیث مراسم مذهبی جشن میگرفته اند,و مسلمانان در ان روز مذهبیی آتش پرستان حتی به نحوه ی از طریقِ قبول تحفه ها ویا دادن تحفه ها  مشارکت میکرده اند.مثلاً در همین مصنف ابن ابی شیبه امده است”حدثنا وکیع قال حدثنا الحسن ابن الحکم عن  ابیه عن ابی برزه الاسلمی انه کان له سکان مجوس فکانوا یهدون الیه فی النیروز والمهرجان فیقول لأهله ما کان من فاکهه فاقبلوه وما کان سوی ذالک فردوه” یعنی,وکیع گفته است حسن فرزند حکم از پدرش و پدرش از ابی برزه اسلمی که صحابی است روایت نموده که این صحابی در اطرافش ساکنانِ مجوسی یعنی آتش پرست داشته است وآنان هنگامیکه نوروز ومهرجان یا همان مهرگان را جشن میگرفتند به خانهء این صحابی تحفه میفرستادند واین صحابی به خانواده اش گفته بود که تحفه های که ان آتش پرستان میدهند اگر میوه باشد بپذیرید واگر غیرِآن بود- یعنی گوشت بود- پس رد کنید.وشبیه این روایت روایتی دیگری از حضرت عائشه نیز نقل شده است

دوم اینکه خطر کفر و ووقوع تحریم زمانی میباشد که مسلمانی که نوروز را تجلیل میکند معتقد به قدسیتِ مذهبی ان روز باشد .در صورتیکه معتقد به قدسیت مذهبی ان روزنباشد و تعظیم ان روز مرادِ وی نباشد کار وی حرام نبوده ولی مخالف اولی- بهتر- شمرده شده است. یعنی که چنین عمل نا خوب میباشد.چنانکه از عبارت امام ذهبی رحمه الله به این نقطه پی بردیم.وعلتِ مخالفت با اولی یعنی علت نا خوب بودن در نزد این فقهاء  گرچند که پای اعتقاد در میان نباشد این است که ممکن چنین کاری زمینهء عادت کردن مسلمانان به چنین جشن های مذهبی دیگران را در پی داشته باشد و به مرور زمان در آن محو گردند

پس وقتی که مبنای اقوال این عده فقهاء بر این باشد میتوان به وضوح گفت آنچه امروز ازتجلیل نوروز در افغانستان وآسیای میانه و ترکیه و مناطق کردنشین و ایران رخ میدهد  ربطی به پیروی از یک جشن غیر اسلامی ندارد,وموضوع تقدیس و تعظیم اصلا در میان مطرح نیست و هیچ مسلمانی نیز احساس معصیت در ترک ان و احساس عبادت در انجام ان نمیکند, حتی ربط این نوروز به ایین زردشتی انطوریکه در مقالهء وزین ولازم القرائتی از جناب محترم  وفرهیخته آقای بشیر انصاری خواندم ,ندارد. ومنشأ این نوروز نیز معلوم الحال نیست وحتی روز نوروز رائج در بعضی جوامع اسلامی  از روز گرامیداشت آن در نزد زردشتی ها  فرق دارد و در تاریخ با هم مطابقت ندارند .نظر به تحقیقِ آقای انصاری زردتشتیان اصیل که تعدادی از آنان هم اکنون در هند مسکن گزین شده اند تاریخ کاملا مخالفی برای تجلیل از اعیاد مذهبی خود با این تاریخ معروف نوروز دارند.معلوم دار است که اهمیت نوروز برای مسلمانان صرف در جانب زیبایی طبیعت وگلکشت و تفریح و هواخوری خلاصه میشود , و از آنجاییکه لذت ها ی تفریحی معمولا در تجمع و همایش ها میباشد روز اول ماه حمل را روز تفریح دسته جمعی گرفته اند.,و تفریح و شادمانی حلال بر غیر مسلمان و حرام بر مسلمان نیست ورنه اوج ظلم ونا انصافی بوده ومخالف نصوص شرع خواهد بود.همانطوریکه الله متعال میفرماید(قل من حرّم زینه الله اللّتی أخرج لعباده و الّطیبات من الرزق)یعنی,بگو کی حرام گردانیده است زینت الله را که ان را برای بنده گانش برون اورده است ,و روزی پاک را؟و زینتی زیبا تر و آراسته تر از زینت بهار سراغ نیست.حالا که اگر مردمانی قبل از اسلام از طبیعت تجلیل کردند کاری نیکی کردند و سنت نیکی از خود بجا گذاشتند و اصل در اشیاء اباحت است مگر انکه نص بر تحریم آن بیاید .بلکه منسوب به امام ابی حنیفه است که اصل در منافع اباحت است همانطور که اصل در مضار یعنی ضرر ها تحریم است . و منفعت تجلیل از طبیعت و درج ان روز بحیث نشانه بر تکرار زمان منفعت بوده و است .

با اینهمه و دراخرین صورت فقهائی که به نقل قول انان پرداختیم  مشارکت در جشن نوروز را در صورتیکه عاری از اعتقاد باشد خلافِ اولی دانسته اند,  پس عالمی وقتی فتوا به تحریم بدهد که مطمئن شود مسلمانی چنین روزی را به قصد تعظیم  یک کیش غیر اسلامی میکند.در غیر آن, اینگونه فتوای تحریم, استعمالِ حکم شرعی بر خلافِ میزان شرعی میباشد .

حالا دلائل عدهء دوم که در تحریم نوروز استناد بر حدیث فوق و برخی اثار و اخبار نموده اند را به نقض میگیریم.

اول –  در حدیث مذکور یعنی حدیثی که پیامبرِ خدا برای ان دو دختر انصاری گفت خداوند برای شما دو روز دیگری را بهتر از ان دو روز نصیب کرده است که عید فطر و عید اضحی میباشد مشروعیت عید فطر و عید اضحی ذکر شده است,وحدیث دلیلی بر انحصار جشن در آن هر دو عید نمیباشد

دوم  – آن دو عید که انصار در جاهلیت میکردند و عید فطر و اضحی جایگزین ان شد معلوم نیست که چه عیدی بوده,پس نمیتوان  هر جشن مفید دیگری که بشر از ان تجلیل میکند با قیاس بر ان منع کرد

و آنچه دلالت بر مبهم بودنِ ان میکند این است که جشن گیرندگان نوروز یکروز را جشن میگیرند که همان نوروز است در حالیکه در این حدیث از دو روز نام برده شده است .که بعضی ان را مهرجان نامیدند .پس اگر مقصود مهرجان رائج در بین زردتشیان ان زمان باشد باز هم نوروز کنونی از ان فرق میکند و اگر مقصود از مهرجان فقط اسم بوده باشد به این معنی که گویا نام جشن را عرب های مدینه از مهرجان گرفتند که انرا از مهرگان به مهرجان بدل کردند و مجردِ شادمانی شان را مهرجان نامیدند باز هم دلیل بر این نمیشود که ان مردمان مدینه از عمل مذهبی منع شدند .و انچه بر این دلالت میکند که ان دو روز که مردمان مدینه جشن میگرفتند فقط نوعی از جشن بوده که ارتباطی به نوروز نداشته است دو چیز است یکی اینکه در روایت انس بن مالک که همین روایت خبر واحد بعد ها زیاد نقل شده است از ان دو روز مطلق نامبرده شده است چون در عبارت ان حدیث چنین است«قالوا: کنا نلعب فیهما فی الجاهلیه» یعنی گفتند این دو روزی است که در جاهلیت در ان بازی میکردیم یعنی شادمانی میکردیم.پس نگفتند که این همان مهرگان و یا همان نوروز است.

چیزی دومی که دلالت بر این میکند که ان دو روز که مردمان مدینه جشن میگرفتند و حدیث فوق در شأن آنان آمد ربطی به نوروز نداشته است این است که مناطق صحرا نشین شبه جزیرهء عرب کجا بهار دارد؟بلکه بهاری ندارد از همین جهت در اشعار عرب شبه جزیره رثا بر اطلال میابیم یاد از سعاد و سلمی میابیم ولی نادر است که وصف گل و گلستان بیابیم . .

باقی میماند اینجا این مسئله که  امام ابن تیمیه رحمه الله  در کتاب اقتضاء الصراط المستقیم به ان پرداخته است و شرحی از وی بر این حدیث میباشد و محتوای ان اینکه سخن رسول خدا در جواب انان که از شادمانی در ان دو روز در روزهای جاهلیت نام بردند چنین بوده است«ان الله قد ابدلکم بهما خیراً منهما»یعنی خداوند در عوض ان دو روز دو روز بهتری را برایتان داده است.و معنای إبدال یعنی عوض کردن و بدل کردن دلالت بر منع جمع میان بدل و مبدل منه میکند . به این معنی که اگر برای کسی چیزی را در بدل چیزی دادید ان اولی را لاغی ساخته اید .سپس ابن تیمیه رحمه الله میگوید و این از ما تقاضا میکند  انچه در شرع امده است را عوض برای انچه در جاهلیت بوده است بسازیم.

بر رسی این قولِ امام ابن تیمیه رحمه الله

ظاهرِعبارت دلالت بر آنچه گفته است میکند ولی مانع این نیست که نقاطی دیگری در این نهفته باشد. مثلا إبدال .یعنی بدل کردن چیزی به چیزی همانطور که در اوامر و نواهی میشود در مباحات و فضائل هم میشود مثلا میتوانیم از آیتی از قرآن عظیم الشأن برای اثبات مدعای خود در باب إبدال استئناس کنیم خداوند در سورهء مزمل چنین میفرماید(إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَىٰ مِن ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَهٌ مِّنَ الَّذِینَ مَعَکَ  وَاللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیْکُمْ  فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ  عَلِمَ أَن سَیَکُونُ مِنکُم مَّرْضَىٰ وَآخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ  وَآخَرُونَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ  فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ  وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا  وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَیْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا  وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ  إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ)ترجمهء این آیت چنین است.بیشک خدای تو میداند که تو نزدیک به دو ثلثِ شب و نیمِ آن و ثلثِ آن را شب زنده داری میکنی,و گروهی از انانی که با تو اند –یعنی انها نیز چنین میکنند-و خداوند شب و روز را اندازه میکند.دانسته است – خدا- که نمیتوانید بشمارید اورا پس قبول نموده است توبهء شمارا پس بخوانید آنچه میسر است از قرآن.دانسته است-خدا- که از شمایان کسانی بیمار میباشند و کسانی در سفر اند که طلبگار رزق و روزی اند,و کسانی در جهاد در راه خدا اند.پس بخوانید انچه میسر از آن –قرآن-و بر پا دارید نماز را و بدهید زکات را ومعامله کنید از برای خدا  معاملهء نیک و آن اعمالِ نیکی که برای خویشتن انجام میدهید  پاداش ان را در میابید در نزد خدا.ان نیک است و پاداش بزرگ است و آمرزش بطلبید از خداوند بیشک خداوند امرزندهء مهربان است.

این آیت مبارک به مفاهیم بزرگ وواقعیت های بزرگ اشارت میکند. مثلاً یکی اینکه إبدالِ فضیلت به فضیلت را در اینجا میابیم و ان اینکه وقتی رسول خدا و تعدادی از مؤمنین شب دورو دراز عبادت میکردند کار فضیلتی میکردند چون در کنار چیزی که بر انان فرض بوده عبادت مطلق نیز انجام میدادند و در این عبادت مطلق که شامل ذکر و نماز میشده است وقت درازی را سپری میکردند و این کار فضیلتی بود اما خداوند در این ایت فرمود که تو ای پیامبر و یارانت ملزم و مکلف به چنین فضیلت دراز نیستید بلکه کفایت میکند شمارا اینکه مقداری از قرآن را که برایتان میسر است بخوانید و بعد علت این عدم مکلفیت را چنین بیان میدارد که این عدم مکلفیت بنا بر این نیست که عبادت طولانی در شب کار بی اهمیتی است نه بلکه با اهمیت است اما واقعیت های روزگار نیز این است که کسی بیمار است و توان عبادت طولانی ندارد و کسی در سفر و تجارت است و کسی در دفاع از رعیت است و اینها همه مشاغلی اند که خواب کافی میخواهند پس به قرائتِ مقداری از قرآن در قیام شب اکتفا کنید ولی با اینهمه نطر به احادیثی و آیاتی برای انکه فارغ از چنین واقعیت ها است شب زنده داری فضیلت بزرگ باقی میماند.

اینجا کسی اگر بگوید که اینجا إبدالِ فضیلت به فضیلت نیست بلکه إبدالِ فرض به فرض است به این معنی که همان شب زنده داری طولانی بر پیامبر و مؤمنان در آغاز فرض بود و تخفیف با رفع فرضیت آن حاصل گردید. در جواب میگوئیم که دلیلی بر چنین ادعائی نیست چون معلوم میشود که این کار در مدینه صورت میگرفته است زیرا در آیت نام از قتال و جهاد در راه خدا برده شده است و همه میدانند که جهاد در مدینه مشروع گردید در حالیکه نماز قبل از مدینه مشروع گردیده بود و فرائض نماز معلوم بودند و در جماعت ادا میگردید در حالیکه شب زنده داری عمل فردی است وطول وقت از کسی به کسی فرق میکند وبستر این چنین فرق نوافل میباشد نه فرائض.

پس نتیجه اینکه إبدال از فضیلت به فضیلت نیز میشود .و هدف ما از این استئناس فقط اثبات این است که جمع میان بدل و مبدل منه بطور کل منع نیست تا از طریق این اثبات به ان مدعایی که داریم برسیم

استئناس دومی نیز داریم و آن هم  آیتی از قرآن است (قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَىٰ بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ) این جزوی ازآیتِ مبارکه ی است که در آن بنی اسرائل با حضرت موسی در جایی میزیستند و یک نوعی از خوردنی را در دسترس داشتند ولی در کنارِ چنین فقری سر جمع بودند متحد بودند فرصتی برای دید و وا دید و شنیدن نصائح و تزکیهء نفس و کار اجتماعی و امادگی بر علیه دشمن داشتند  ولی انان به این قانع نشدند و از موسی خواستار این شدند خدا برای انان  کشت و زراعت و زمین داری را فراهم سازد .موسی از طریق وحی در جواب گفت(اتستبدلون الذی هو ادنی بالذی هو خیر اهبطوا مصرا فإن لکم ما سألتم)یعنی شما این وضعیتی را که برای شما خوب است به ان وضعیتی که برای شما خوب نیست بدل میکنید؟پس پایان شوید به مصر.یعنی به شهر که در انجا انچه میخواهید هست.یعنی شهر نشینی را پیشه گیرید که هر نعمت وابسته به سبب هست . وجه استئناس ما از این ایت این است که خداوند برای قوم موسی اجازهء إبدال را داد آن هم إبدالی که از وضعیتِ مناسب به وضعیت نا مناسب منتقل شدند . پس لازمهء هر إبدال تحول از حرام به حلال و یا از کراهت به فضیلت نیست بلکه میتواند إبدال از اباحت به فضیلت یا از اباحت به لزوم یا از فضیلت به اباحت باشد

فلهذا  این حدیث رسول مبارک را نیز میتوان در همین سیاق چرخانید و چنین گفت تعویض خوب که عید فطر و عید قربان اند به معنیی ترک حتمی جشن های که در ان شرک و تعظیم غیر الله علی وجه التقرب نباشد و در ان اضرار عمومی نباشد نمیباشد.

همچنان کلمهء خیر که در این حدیث به حیث بدل وارد شده است فقط دلالت بر خیریت میکند و شکی در این نمیباشد که عید فطر و عید قربان خیر و بهتر از همه اعیاد دیگر اند  در حالیکه مدعای ما فقط بقاءِ جشن های مفید بر حال خود و یا إنشاء و ایجاد جشن های مفید است که وجه عبادتی ندارند و فاقد خیریت شرعی اند و بنا بر این باقی بر برائت اصلی اند یعنی مباح اند در حالیکه دو عید خیر یعنی فطر و اضحی دائر بر خیر اند چون شرعی اند

وآنچه دلالت بر اینکه پیامبرِ حکیم سنت ها و اعراف اجتماعی مردمان را تا زمانیکه مخالفت با توحید نداشته باشند  میشناخته وآن را ارج میگذاشته است مسائلِ عدیدی است که یک نمونهء ان همان موضوع خوردن سوسمار میباشد که رسول خدا از خوردن ان ابا ورزیدند ولی عادت بعضی مردمانی برای خوردن ان را مد نظر گرفتند و منع نکردند  گر چند که  امام ابی حنیفه از همین کراهت رسول خدا منع خوردن سوسمار را قائل شده اند  . ونمونهء دیگری در افعال ایشان وجود دارد که دلالت بر رعایت امور بر اساس بعضی اعراف اجتماعی نیز میکند مثلا رسول خدا خوش داشتند که بر سفره غذا بخورند نه بر انچه که بلند از زمین باشد اما کسی اگر چنین کرد کار بدی نکرده است ولی چون رسول خدا بر عادت محیط خود در بابت خورد و نوش امیخته بود همان گونه خوردن و نشستن را میپسندید ولی این به معنی رفع اعراف اجتماعیی دیگران نیست. همینطور روایت است که رسول خدا فرمودند «نعم الادام الخل» یعنی چه خوب نان تری است سرکه.حالا این طور نمیشود که این علاقه مندی رسول خدا به سرکه را در صورتیکه این روایت صحیح باشد در مقام ترغیب و سنت قرار بدهیم. همینطور رسول خدا باری کسانی را از ایستادن بر سر راه منع کرد گفتند ای رسول خدا نیاز داریم انگاه گفت پس حق راه را ادا کنید. یعنی هم نیاز مندی انان را در نظر گرفت هم امر به رعایت اداب راه و نظافت راه و عدم مزاحمت در راه نمود .پس ملاحظه فرمائید که یک سوال حکم را از کجا به کجا میبرد. و نوروز هم  یکی از همین اعراف اجتماعیی مفید بوده و میباشد که حکمت در کنار ان است نه بر علیه آن.

همچنان انچه که جشن نوروز و بقیه جشن های مفید را از سیاق دلالت حدیث خارج میسازد اینست که احتمال میرود ان دو عیدی که در مدینه وجود داشت و به فطر و قربان تعویض گردیدند از جمله وقائعی بوده باشد که وابسته به تنش های اوس و خزرج دو قبیله انصار که در ایام جاهلیت با هم درگیر بودند ,بوده باشد,و یکی از اهداف مهم رسول خدا رفع ان اختلاف و ایجاد برادری میان اوس و خزرج و مهاجرین بود,فلهذا مناسب نبود که بعد از اسلام اعیاد و جشن های قبیلوی که موجب فتنه میگردید بر حال خود باقی گذاشته میشد, از بعضی قرائن دیگر که در نظر این عبد فقیر حاصل گردیده است  ترجیح این احتمال بیشتر میشود

سوم –  منحصر کردن جشن ها در عید فطر و عید قربان با استدلال بر این حدیث موجب میشود که همه جشن های ملی از قبیل جشن استقلال و جشن دهقان و امثال ان که برای رشد جامعه سهم بسزائی دارند نیز حرام پنداشته شود و این تضییق و عمومِ بلوی میباشد که هردو مکروه اند.

چهارم – ان دو اثر منقول در مصنف ابن ابی شیبه  که از ان بر منع نوروز دلیل گرفتند,خارج از بحث است , زیرا این دلیل باوصف اینکه حدیث نبوده و قول تابعی میباشد , متعلق به روزه گرفتن بمناسبت  نوروز است ,بر علاوه اینکه حتی روزه گرفتن در این اثر مکروه پنداشته شده است  نه حرام.

پنجم– حدیث منع مشابهت با کفار که بر منع نوروز از ان استدلال کرده اند  برموضوع صدق نمیکند, زیرا هدف از تجلیلِ رائجِ نوروزی آن نوروز مذهبی  وتعظیم کیش معینی نمیباشد  بلکه صرف یک هدف تفریحی محض میباشد,بر علاوه اینکه با اتفاق همهء اهل علم , همه انواع مشابهت  با کفار ممنوع نمیباشد,زیرا بسا مواردی هست که مسلمان و کافر بلکه جنس انسان در ان شباهت دارند و منافع مشترک انسانی را تشکیل میدهد و ارث مشترک انسانی محسوب میشود. پس منعِ مطلقِ مشابهت جهل بزگ است چه بسا که منع کنندگانِ مطلقِ مشابهت در بسیاری از مشابهت ها واقع میشوند افزون بر اینکه منع  مطلقِ مشابهت نیاز به درکِ مطلقِ وضعیت خورد و نوش و پوشاک و خوراک وگشت و گذارِ سلف است که درکِ آن به هیچ وجه میسر نیست .حتی خود همان سلف بر چنین درکی متفق نبودند وچنین چیزی را سراغ نجستند

 

ششم-  اگرمبنای  تحریم نوروزرا بنا بر وجود معصیت های از قبیل قمار و شراب نوشی و غیره منکرات هم بدانیم باید ملاحظه کرد که عید سعید فطر و عید اضحی نیز متاسفانه از سوی افرادی بسیاری سؤ استفاده گردیده و معاصی در ان ارتکاب میگردد,بر علاوه اینکه در قران عظیم بسا ایات در خصوص تمجید سر سبزی و توصیف زیبایی طبیعت که خدا به بنده هایش عطا کرده , وجود دارد,فلهذا نا معقول جلوه نمیکند که مسلمانان برای  قدوم انجه که در خود قران تمجید شده است روزی شادمانی کنند.

هفتم–  تحریمِ صریح نصِ صریح بکار دارد .و انچه از دلائل مخالفین نوروز ذکر رفت مستند بر استنباطی است که ان را رد نمودیم وقاعدهء مشهور فقهی  که اغلبیت علماء مسلمان  بر ان باور دارند اینست که  حلال اصل و اساس در اشیاء هست و حرام چیزی عارضی هست, و اثبات ان نیاز به دلیل شرعی دارد,و برای اثبات حرمت باید بر نص واضح و صریح استناد نمود,و در موضوع  مورد بحث, نص صریح بر تحریم نیامده است

هشتم – نیز قابل تذکر است که مجامع علمی معتبر و معروفی از قبیل جامعه الازهر در جشن های ملی کشور های خود افادات مثبت و مشارکت صمیمانه داشته اند حتی در کشور مصر جشنی بنام شم النسیم وجود دارد که از دوران قدیم در مصر رائج بوده است و مردمان مصری در ان روز ماهی های سرکه شده را میکشند و میخورند و همان روز مناسبتی برای تعطیل رسمی شده است و مجامع علمی ان کشور کدام فتوایی تحریمی بر علیه ان صادر نکرده اند بلکه همان تعطیلی را فرصت برای تقویت روابط اجتماعی پنداشتند  پس در کشور ما که جز انتحار و انفجار چیزی نیست ممانعت از شادمانی های عمومی نیز منصفانه نیست

 

مطلب سوم

نتیجه گیری وهدف

بنا بر این  به این نتیجه میرسیم که  اگر بخواهیم حکم مبتنی بر اصول شرعی اعیاد و جشن هارا بدانیم باید میان اعیاد و جشن های ملت ها فرق کنیم  پس اگر اعیاد مذهبی بودند مانند اعیاد یهودی ها و یا اعیاد عیسوی ها  و یا اعیاد بودائی ها و یا اعیاد مجوسی ها تجلیل کردن ان به قصد تعظیم عقیدتی و باور بر ان نا درست است و حرام است و خطر زوال عقیده را در بر دارد  ولی اگر تعظیم برای افراد این طوائف بود  به این معنی که بپاس هموطنی و روابط انسانی و احترام به حقوق انسانیی پیروانِ ادیانِ دیگر صورت میگرفت که تعظیم در این حال به معنی احترام و حسن رویه است پس باید میان تجلیل و تبریکی دادن ان فرق نمود.به این طور که تجلیل ان از نظر شرعی برای مسلمان نا درست میشود  و تبریکی دادن آن حسن اخلاق و رویهء نیکو و آداب شهروندی گفته  میشود و از محاسن اسلام شمرده میشود

اما اعیادی که مذهبی نباشند و صرف جشن باشند اگر هدف خاصی را دنبال میکند مانند جشنی که در بعضی جوامع اسلامی برای ترویج ان میکوشند و زمینهء معاشرتِ خارج از ازدواج را فراهم میسازد نا درست و حرام است و اگر اعیاد و جشن های اند که مذهبی نیستند و جز شادمانی و تازه پوشی و ابراز رفاهیت بیش نیستند تجلیل ان امر مباح است و إشکالی ندارد  روز مادر که روز خوبی است و مناسبت خوبی برای این است که دولت ها از مادران قدر دانی کنند و جوائز برای مادران زحمتکشیده توزیع گردد.

چه کودکانه است چنین گمان که در اسلام هر روز روز مادر است و تخصیصِ روزی به عنوان روز مادر از سوی حکومت ها که در آن کانفرانس ها بر گذار میگردد به این حجتِ نا حجت نقد شود .بلی در اسلام هر روز روزِ مادر است  ولی دولت ها در عرصهء رسمیات هر روز بیکار نیستند تا از زحمات علمی و اجتماعی مادران تقدیر کنند و عملکرد حکومت ها مبتنی بر پلان و برنامه است  پس این موضوع بعد رسمیاتی و تشریفاتی دارد.

همینطور در موضوع روز زن روز هشت مارچ  تجلیلِ آن بستگی به این دارد که جامعهء مسلمان چه مطالبی را میتواند در چنین روز به حیث نیاز های زن مسلمان تقدیم کند و ده ها و صد ها نهاد بین المللی را که بخواهی یا نخواهی در عرصهء جهانی حضور دارند مطلع بسازیم که خواسته ها و نیاز های زنان مسلمان جامعهء ما این است نه آن است.مگر چنین روزی را مناسبتی برای دعوت به منع خشونت ها ی فامیلی برای رشد مفاهیم حقوقی زنان جامعه نمائیم کار بدی کرده ایم؟.پس این عرصهء فعالیت های سیاسی و تشریفاتی و رسمیاتی اند استفادهء خوب از ان انرا شرعی میسازد استفادهء نا خوب از آن  آنرا غیر شرعی میسازد .مسلمانان باید چالاک تر و پیش دست تر در استفاده از مناسبت ها باشند چنین تأخیر و چنین کج فهمی ها و دیر فهمی ها باعث میشود تا محافل ضد اسلامی و دست های اجیر در جوامع اسلامی پلهء ترازو را به نفع خود بچرخانند و برای خواهران ما وانمود سازند که در بستر فقه اسلامی جز اسارت چیزی ندارید.پس.بیائید فقاهت پیامبری را دریابیم که برای یهودیان گفت« نحن اولی بموسی منکم» ما برای موسی از شما نزدیک تریم. پس بیائید بر اقشار جوامعتان بگوئید ما از دیگران به شما نزدیک تریم فقه دولت داری دلجوئی مستضعفان و اظئمنان بخشی اقلیت های غیر مسلمان و مشارکت با همه اطیاف و مذاهب و احزاب ونهاد ها را شامل میشود

همینطور تجلیل از سالروز استقلال یک کشور و تجلیل از وقایع تاریخی یک کشور وابسته به اصل واقعه است,مثلا اگر استقلال یک کشور مسلمان از بدنه یک کشور اسلامی بوده باشد که محض برای تبارز هویت های قومی از هم جدا شده باشند ,این در ذات خود خلاف شرع است زیرا نتیجه اختلاف بین اعضای یک امت میباشد,پس تجلیل از سالروز ان به معنی رضایت از اختلاف و دوری از وحدت را معنی میدهد, اما اگر ان استقلال از بدنه یک قدرت غیر اسلامی باشد , و یا ان وقایع تاریخی یک ملت کار نامه های مشروع ان ملت را حکایت کند , تجلیل از ان به معنی نشر فرهنک خوب تلقی میشود.

پس  نوروز از همین نوع اخیر است .نوروز هم اسم زیبا دارد هم سازگاری با طبیعت دارد هم شعر و شاعر آفرین است و بیان بهتر این است که علماء جامعهء ما در عوض اینکه جزم به تحریم کنند و هر نوع تجلیل را معصیت معرفی کنند  چنین گویند “آنانیکه نوروز و هر جشن را تجلیل میکنند از خرافات و معاصی شرعی اجتناب ورزند

در اخیر .هدف این مقاله دعوت به تجلیل از نوروز و یا  دعوت به منعِ جشن نوروز نیست,فقط و فقط تبیین مسئله از دید فقهی و رفع بارهای ثقیل ناشی از سؤ برداشت شخصی میباشد که بر دوش اسلام افگنده شده است.چه بسا که این فتوا ها ذریعه وحجتی در دست قلم بدستان نا مسلمان گردیده است و نیز نه تنها مانع تجلیل مردم از نوروز نشده بلکه بینش انها را که مسلمان اصیل هستند نسبت به علماء خدشه دار ساخته است و در مواردی باعث شده است تا دین مقدس اسلام را دین مملو از حرج بدانند در حالیکه الله متعال میفرماید( ما جعل علیکم فی الدین من حرج) یعنی نگردانیده است خداوند بر شمایان در دینتان مشقتی را, و الله متعال میفرماید( یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر)خداوند برای شما آسانی را میخواهد نه دشواری را .والله تعالی اعلم

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا