خبر و دیدگاه

تظاهرات پشتونهاى پاکستان و خوشبینى تاجیکهاى افغانستان

از چند روز بدینسو پشتونهاى ایالت خیبر پختونخواه علیه دولت مرکزى پاکستان دست به تظاهرات اعتراض آمیز و گسترده ى زده اند.
دولتمردان، سیاستمداران و روشنفکران پشتون افغانستان بنابر تعلق قومى و با دید اینکه ( لر او بر یو دى ) از این خیزش ها حمایت خود را اعلام نمودند. اما برخى از نخبه گان تاجیکتبار نیز صداى حمایت شانرا از تظاهرات پشتونهاى آنسوى سرحد ابراز نمودند و از دولت هم بطور جدى خواسته اند تا از این حرکت پشتیبانى همجانبه نماید.
سئوال اینست که پشتیبانى ما از خیزش عدالتخواهانه ى پشتونهاى پاکستان بطور کل چه منفعتى به افغانستان دارد و بطور خاص چه دردى از تاجیکان را که در تقابل سیاسى با اقلیت پشتون ساکن در افغانستان قرار دارند، دوا مى کند؟
موافقان حمایت بر این باورند که سیاست پیشه گان پنجابى از بدو تاسیس پاکستان تا امروز، با هراس از رشد ناسیونالیزم پشتونى که در نهایت منجر به جدایى طلبى و تضعیف پاکستان میشود آنرا به روحیه ستیزه جویى مذهبى مبدل نموده و از آن بمثابه ى حربه ى بُرنده ى در راستاى اهداف استراتیژیک شان در منطقه، بویژه در کشور ما بهره جسته اند.
مقامات پنجابى با دست باز گذاشتن نخبه گان پشتون در بخش هاى ارتش و استخبارات آنکشور و مدیریت بحران چهار دهه ى اخیر کشور ما از طریق آنها نه تنها فکر خود ارادیت را در سران و رهبران سیاسى پشتون تضعیف نموده اند بلکه اقلیت پشتونهاى افغانستان را نیز توسط آنها در تقابل با سایر اقوام کشور مواجه نموده اند و شگاف عمیق اجتماعى را در افغانستان بوجود آورده اند.
بناً حالا که پشتونهاى آنسوى سرحد، بستوه و بخود آمده اند. زمان آن فرارسیده است که افغانستان نیز با یک ضد حمله، توپ را بمیدان حریف انداخته، شگاف قومى  ایرا که در پاکستان ایجاد شده با پشتیبانى و حمایت عملى و معنوى عمیقتر سازد. زیرا پاکستان قدرتمند و یکپارچه هیچگاهى به نفع افغانستان نبوده و نخواهد بوده. فلهذا حمایت سیاسى و معنوى از معترضان پشتون در راستاى منافع ملى افغانستان قابل توجیه است.
واقعیت آنست که بستر اجتماعى پشتونهاى پاکستان از چند دهه بدینسو زادگاه تروریزم، افراطیت، تحجر و تریاک است و هرگز به آن درجه ى از خودآگاهى و شعور اجتماعى نرسیده اند که دنبال استقلال و خود ارادیت باشند. مضافاً ریشه ى اصلى غائله ى کنونى پاکستان به  حادثه ى کوچک مُدلى بر مى گردد. که پشتونهاى پاکستان را به عدالتخواهى واداشته است. پشتونها هرگز قصد جدایى از پاکستان و خود ارادیت را ندارند. آنها از پنجابیان بعنوان حاکمان اصلى پاکستان، انتظار ترحم و عدالت را دارند.
اگر پشتونها رؤیاى استقلال را در سر داشتند، آزادى شبه قاره ى هند از انگلیس بهترین موقع آن بود که هرگز چنین اراده ى نه در خان عبدالغفار خان و نه هم در میان مردم آنسوى دیورند سراغ بود. خان هاى دو سره صوبه سرحد که از بدو جدایى هند و پاکستان تا امروز از رقابت هند و پاکستان و خصومت افغانستان و پاکستان تغذیه، تمویل، تجهیز و فربه شده اند. نه تنها هیچ نشانه ى از آزادیخواهى و استقلال طلبى در میان رهبران سیاسى، جنرالان نظامى و علماى مذهبى پشتون تبار پاکستانى سراغ نمیشود بلکه همه به نحوى از انحاء در خدمت حکومتى اند که سکاندار آن پنجابیان اند.
پشتونها براى جدایى از پاکستان دو راه مشخص بیش ندارند. یا داعیه جدایى طلبى را بعنوان کشور مستقلى مطرح نمایند یا اینکه به افغانستان ملحق شوند. که زمینه داخلى ، منطقوى و بین المللى براى هر دو گزینه بهیچوجه مساعد نیست.
در صورت پیوستن به افغانستان که هرگز محتمل به نظر نمى رسد، بیشترین ضرر آن متوجه اقلیت هاى غیر پشتون خواهد بود. زیرا با الحاق اقلیت بزرگ پشتونهاى آنسوى دیورند به اقلیت کوچک اینسوى دیورند، توازن اجتماعى چنان در افغانستان بهم خواهد خورد که سهم غیر پشتونهاى کشور در ساختار قدرت به حد اقل آن خواهد رسید و یا به صفر ضرب خواهد شد.
هر چند پر واضح است که اینگونه خیزش هاى احساساتى، مقطعى و زود گذر که رهبرى واحد و اهداف بزرگى ندارند، بزودى فروکش نموده، و با معامله ى رهبران خائن، عقیم خواهد ماند. نمیدانم خوشبینى کاذب و خوشباورانه ى نخبه گان سیاسى تاجیک مبنى بر حمایت از آن در چه نهفته است ؟ یا بطور کلى تر مطرح نمایم اینکه افغانستان ضعیف و نیازمند که امکان چنین مانور عظیمى را براى ایجاد شگاف اجتماعى و یا تضعیف کشور رقیب در اختیار ندارد، با پشتیبانى از این خیزش، نه تنها پاکستان را هار تر به مداخله در کشور ما خواهد نمود، بلکه مداخله ى چندین ساله ى آن کشور را در افغانستان، در افکار عامه ى جهان نیز توجیه خواهد نمود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا