خبر و دیدگاه

یادی از خفتگان بی کفن

safawe
داکتر عطا صفوی

چندسال قبل مضمونی تحت عنوان «۸۳ سال از جاودانه شدن  خفتگان بی کفن  میهن ما  میگزرد»  درمورد شاه بی کفن (امیرحبیب الله خان کلکانی ) نبشته بودم . اما امروزهم که ۱۳ اکتوبراست خواستم باردیگر خاطره دردناک آن جنایت غلامان آدمکش “لاتها ” ﴿لاردها﴾ رایاد آورشوم.

  سخن   ازشهیدان آزادی  ،  سربه داران  با   شهامت  خراسان زمین ، عیاران  تاکستانهای  کوهدامان  و از  امیر حبیب ا لله   کلکانی  خادم دین رسول ا لله ویارانش  میرود.  این  فرزندان  بیمرگ  وهردم شهیدان  وطن   درست  به تاریخ  ۲۱  میزان   ۱۳۰۸   خورشیدی   مطابق ۱۳ اکتوبر ۱۹۲۹   میلادی  خلاف   عهد   و  سوگند به  قران مجید   به فرمان  محمد نادر  ودیگر   مزدوران  مسلح استعمار  بریتانیا، نا جوانمردانه  درپیش   چشمان  مردم    کابل  ودر روز روشن ،  به   دار   آ ویخته  وجاودانه شدند وپیکرها   ی خون  آلود  این  سر  به داران  و سرداران  جاودان   توده های مردم ،  خلاف احکام دین  مقدس  اسلام وسنن   پسندیده  ی مردم   به شکل پنهانی دور از خواست خلق خدا به محل نامعلومی انتقال دادند، وبزرگترین خجلت تاریخی وشرمساری را   برای  آل  یحیا وخاندان  حاکم   به میراث  گذاشت.  ولی   ما به  این باوریم  که تاریخ  حوصلۀ فراوان  ضربه های قاطع  و  نیرومند دارد   هنوز  زخمهای  کاری  خنجرها ی  نا  مرد ان  تاریخ   درپیکر  جامعه  بلاکش ما مر حم والتیام نیافته است و فرزند ان  سلحشور  وبپاخاستۀ این آب وخاک   هنوز  منتظر  ا عاده  حیثیت  وآبروی برباد رفته ی شهید ان سربکف  خویش ، از سوی میراثخواران  قبیلۀ حاکم  و  دولت اسلامی  کشور اند .  این  حکم   تاریخ وزمان است که سالارا ن  قبیله ی حا کم ، این   لکه  های ننگین  اسلاف خودرا، از دل ود ا مان  جامعه ی بلاکش ما باید پاک  کنند .
   ای وای  تا چه پیمانه  غم انگیز  وناعادلانه است که قاتلان  توده ها  وگماشته گان  “لاتها ”  ( لاردها ) صاحبان  القاب غاز ی  وامیر میشوند  ولی با هزاران  دریغ ودرد فرزندان اصیل  میر مسجدی خان  کهستانی ومیر بچه خان کوهدامانی، غازیان وفاتحان   جنگهای  آزادی بخش بالا حصار کابل، میوند، کوهدامان،  کوهستان و  پروان   و پاسداران  وشهیدان  واقعی این آب وخاک نه  تنها  از حق گور  وتابوت در سرزمین  دوست داشتنی خود محروم اند بل به شهیدان راه  آزادی,  میهن  ودشمنان  سرسخت  سپاه تجاوزکار استعمار  بریتانیای کبیر القاب دزد  و سقاء را  نثار میکنند  وحکومت جبار وخون آشام به عساکر مزدور خویش بخاطر روش ظالمانۀ وغیر انسانی شان که تعرض به مال وملک وناموس مردم به شیوۀ فاشیستی را روا داشته بودند  هر کدام شان را صاحب مدال ننگین آفرین آدمکشی نیز گردانید .
افتخار به شیر مردانیکه باسر های بلند، تا  پای دار  رفتند ولی هرگز سر های پرغرور خودرا  به دربار  شاهان وامیران انگلیس  مشرب خم  نکردند  وهرگز  شرف نباختند .
به دار آویختن امیر حبیب الله
هموطن عزیز؛ تورا خطاب می کنم آیا این است عدالت انسانی واسلامی که من وتو درا ین جامعه زندگی می نمائیم ؟
اگر جواب تان درحالت بی تفاوتی ویا” آری” قرار دارد، پس بر وی چه منطق انسانی ووطنی استوار است؟ واگر جواب تان “نی” است ، پس منتظر چی وکی هستید ؟
آیا این شهیدان آزاده خواه حق ندارند بعد ازگزشت قریب به یک قرن صاحب کفنی شوند وبه مراسم اسلامی در یک منطقۀ که مناسب حال یک امیر است به خاک سپرده شوند ؟
بلأخره بر یک کشور اسلامی شرم آور وحتی توهین آمیز نیست، که فرزندان راستین با خدایش هنوز که هنوز است نه گوری دارند ونه گورستانی ؟
به هر شکل زمان میگزرد وما مجبور مکلف هستیم جواب لازم رابا درنظر داشت شرائط…جستجو ودر یابیم. این حکم وجدان است که باید به آن جواب داد .
اگر وضعیت به همین منوال پیش برود، باورکنید  که  هرروز از روز دیگر دیرتر شده میرود  واین مسؤلیت ایمانی ووجدانی بر شانه های هر کدام مان  سنگینی  می نماید ونه باید این بار وزنین وآزار دهنده را برنسل آینده واگزار کرد وباید از هر امکان موجود وبه مقولۀ ” حق داده نمی شود ولی گرفته میشود” باید اتکأ نمود.
سرزمین وکشوری که من وشما به آن متعلق هستیم قرنهاست که باشندگان واقعی آن در اسارت و روش های عقبماندۀ قبیلوی درگیرمانده اند، وهنوز هم دلیل  روشنی که  بیانگر واقعیت های یک ملت ؟ در آن تجسم یافته باشد وجود ندارد.
 خوشبختانه تا جائیکه معلوم است یک تعداد از سازمان های سیاسی- اجتماعی ، اتحادیه ها ،اشخاص وافراد وطن پرست خصوصآ در این دهۀ آخر عملآ صدائ رسای خودرا بلند کرده اند، اما با تأ سف قصر نشینان ما در زاد (حاکمیت  کنونی) نه گوش شنوای دارند  و نه هم وجدان پاکی که بتواند به خواست توده های مردم این سرزمین لبیک گویند وحتی حاضر نیستند به این جنایت هولناک تاریخی اعتراف نمایند چه رسد به اینکه در پی اقدام انسانی برآیند، وکسانی دیگری هم که فاسد شده اند ودر اریکه قدرت لم زده اند وخود را گویا نمایندگان این قوم ویا آن ملیت قلم داد نموده اند وزندگی ذلتبار خویش را ازحساب دیگران تأ مین می نمایند، این  عناصر سست ودوپهلو  نیز  درحقیقت هرگز نمایندۀ من وشما  شده نمی توانند، اینها جزمعامله گران وتاجران عزت وهویت  در مقابل اندوخت پول وسرمایه هستند و همه چیز را به معرض فروش قرار داداند وبس ، و به همین دلیل است که درک وشناخت از فرهنگ وتاریخ برای شان غیر قابل فهم است چرا که برای همچو اشخاص بی بنیاد  پول وسرمایه  برای شان  تعیین کننده ،  تاریخ  و فرهنگ برای شان بیگانه است.
بادرک حساسیت موضوع چندی پیش  جنبش عیاران وسائرنهاد های موجود حتی الوسع کوشیده اند درزمینه. چندین مراتبه پیشنهادات واعلامیه های مشخصی را بر ادارت قوای سه گانه وحتی به دفتر رئییس جمهور در رابطه پیشکش نموده اند ، وخواهان حل مسالمت آمیزاین دوران  سیاه تاریخ و به شکل واقعی وخواهان مرحم گزاشتن به این زخم ناسور شده بودند تا  حد اقل آلام ورنجهای  تاریخی فرزندان تاکستانها  اندکی درمان  میشد. هرگاه ما ادعای یک ملت شدن را به سر می پرورانیم بهتر است سردمداران قدرت باید بدانند که ملت شدن چیزخیالی نیست که آن را به این ساد ه گی بدست آورد، بلکه از بستر حقائق بر می خیزد و گام گزاشتن به حل ا ین بستر مردانگی می طلبد، درغیرآن سرو صداهای غیر واقعی ومیان  تهی مارا به جای  رسانیده  نمیتواند. این چه نوع “ملتی” است زمانیکه یک بخش ازعظیم این جامعه خواستار حقوق خویش می شوند  بیدر نگ  ازجانب یک اقلیت  ممتاز  مفتخو ا رو  چپاولگر متهم به تجزیه طلبی میشوند واگر این قسمت بخش عظیم  جامعه در سکوت باشند آنوقت است که درظاهر امر صدای برادری….طنین انداز می شود حتی شیرین تراز هر وقت. این نوع برادری فریبکارانه وجعلی در تحت نام ملت واحد؟! دیگر نه برای من ونه هم برای هیچ یکی از فرزندان آگأه این سرزمین  ارزشی نه خواهد داشت . برخلاف  اینگونه  دوستی وبرادر ی تارخامی است که  هیچ دردی از دردهای مردم  را  درمان نمیتواند  و مردود شمرده می شود .
بنابرین   بهتر است که سردمداران حکومت  فعلی  ازفراست وآینده نگری کامل کار بگیرند ونگذارند قضیه به جای برسد که وضعیت از کنترول بیرون گردد در آنصورت مسؤ لیت عواقب خطر ناکش به دوش کسانی خواهد بود که به صدای مردم جواب لازم ارایه نه کرد ند وبه  برابری حقوقی  توده های مردم  باورندارند .
واقعاً این مسئولیت تاریخی ایشان است که به امر خدای بزرگ وخواست میلیونی خلق خدا لبیک گفته وبه این ماجرای بزرگ که سر رشتهُ همۀ تقابل ها ست، نقطهُ پایانی گزاشته شود تا باشد مردمان این وطن به دور از عقده های حقارت  تاریخی زند گی آبرومندانهُ ی خود  را آغاز نمایند  .
درغیر آن این حکومت از وظیفه اصلی انسانی و اسلامی اش عدول کرده  و نخواسته است که صدای بر حق هم مهینان خود را بشنود، ویا ارزش های مقدس اسلامی را در حقیقت  قربانی مصلحت های قومی وقبیله یی خویش نموده اند، وپند مادر جگر سوختهُ شهیدان وفرزندان غازیان قیام های آزادی بخش ملی  را به فراموشی سپرده اند.
 ولی مردم با دیانت و با شرف این سرزمین مصمم هستند تا پای جان در تحقق این آرمانهای  انسانی خویش ، تلاش خواهند کرد  وباوردارم که همبستگی  وپیکار ضامن  پیروزی مان میگردد .

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا