اندیشه

زبان و هویت فلسفی انسان

jawid_farhad2
جاوید فرهاد

زبان، رابطه ی انداموار با هویت فلسفی انسان دارد و در ساختار معنایی، مفهومسیت که رویکرد فلسفی در مورد اشیا، پدیده ها، روابط ، فرهنگ و… برای انسان می شناساند و در واقع با شکل گیری این رویکرد ها، هویت فلسفی انسان شکل می گیرد.

زبان چیست؟

زبان، پدیده ای است که به وسیله ی کار برد نشانه ها و نماد ها ، مفاهیم از پیش تعیین شده (و تا حدی قراردادی را ) در ساختار مفهومی ارایه می کند و انسان با درک این مفاهیم ، پیوند فهمایی با پدیده ها برقرار می کند .

اما رابطه یا پیوند انسان با زبان، تنها در حد درک مفاهیم روزمره (و آن چه روند افهام و تفهیم ساده انگاشته می شود) باقی نمی ماند، بلکه در ساختار مفهومی زبان ، انسان از درک مفاهیم ساده و پیش پا افتاده فراتر می رود

و ابزار زبان را برای پاسخ به پرسش ها و دغدغه های فلسفی اش به کار می گیرد ، و این درست نقطه ی بر خورد وتلاقی وی با فلسفه است.

زبان در فرایند مناسبات اجتماعی

در فرایند مناسبات اجتماعی ، زبان ابزاری برای ایجاد رابطه (رسانگی) است. بار مفهومی زبان به لحاظ ایجاد رابطه با اجتماع ، چیزی در حد درک مفاهیم عمومی و مبتنی بر فرهنگ جمعی است ؛ یعنی رویکرد مفهومی زبان به منظور ایجاد پیوند و رابطه بسیار خاص نیست. هدف زبان در مرحله ی مناسبات اجتماعی، تنها انگیزه ای برای ایجاد رابطه در سطح تامین ارتباط است ، و این ارتباط نیز، مشمول موارد عمومی برای درک مفاهیم کلی است.

رابطه ی زبان با فلسفه

همان گونه که دربحث نخست گفته شد: زبا ن در ساختار معنایی ، رویکرد فلسفی در مورد پدیده ها است و بی تردید در متن این ساختار معنایی ، رابطه ی آن با فلسفه ، رابطه ی ژرف است.

با توجه به تعریف ها و توجیهات گونا گونی که از زبان به حیث پدیده ی فلسفی شده است ، به درستی می توان، رابطه ی زبان با فلسفه را دریافت و حتا آن را یک پدیده ی فلسفی محض تصور کرد.

“جان هولمن” در مقاله ی “انگیزه های فلسفی شدن زبان ” می نگارد:

“رابطه ی زبان با فلسفه ، رابطه ی همزاد با اندیشه و بیان است ؛ زیراجانمایه ی بیان اندیشه ی فلسفی، زبان است . ،،(۱)

“مارکوزه” زبان را مهمترین ابزار برای ارایه مفاهیم فلسفی می داند: ” زبان ، ابزار مهم برای بیان مفاهیم فلسفی است که نیاز انسان را، به منظور پاسخ به  مجهولات فلسفی بر آورده می سازد” (۲)

اما “هربرت رید “زبان را در بعددیگر، پدیده ی صرفا فلسفی می داند و به این باور است که : “زبا ن از منظر فلسفه ، تنها پدیده ی فلسفی است.”

“رید ” می افزاید : ” زبان هم از منظر ساختاری (شکلی ) و هم از منظر مفهومی، پدیده ی فلسفی است و تمام نمادها و نشانه های آن به لحاظ مجازی و حقیقی و استعاری،هم ذات با فلسفه زاده شده و در یک کلام، همه فلسفی اند.” (۳)

با استناد بر نگره هایی که در مورد رابطه ی زبان با فلسفه نشان داده شد، بدون شک این فرضیه در ذهن تقویت می یابد که رابطه ی زبان با فلسفه اگر “هم زاد وهم ذات” هم نباشد، بی رابطه وناهم زاد با فلسفه هم نیست.

زبان و هویت فلسفی انسان

هر انسانی به گونه ی طبیعی ، دغدغه ها و پرسش های فراوان فلسفی در ذهن خود دارد . به زبان ساده تر می توان گفت : هر آدمی در حد خود ” فلیسوف” است ؛ اما تفاوت این فلیسوف با فلیسوف به معنای حقیقی آن در با القوه بودن و باالفعل بودن مساله است .

انسان هایی که به گونه ی طبعیی دغدغه ها و پرسش های فلسفی (و یا هم تاملات فلسفی ) در ذهن دارند ، فلیسوفان باالقوه یی هستند که تاملات و دغدغه های فلسفی شان به فعلیت نرسیده (و یا هم فرصت و زمینه یی برای به فعلیت در آوردن آن نداشته اند ) اما فلیسوفان حقیقی کسانی اند که توانایی ، فرصت و زمینه ی به فعل در آوردن دغدغه ها و تاملات خود را در چار چوب فلسفی دارند ؛ یعنی فلیسوفانی اند باالقوه و باالفعل .

بنا برین به کارگیری زبان در فرایند طبیعی ، امر یست که هم در حالت نوشتاری وهم در وضعیت گفتاری، باید دغدغه ها ، تاملات و انگیزه های فلسفی انسان را از حالت باالقوه به فعل درآورد تا به نحوی رونداین فلسفیدن” شکل بگیرد.

مرحله ی همین شکل گیری بیان تاملات فلسفی در زبان ، سازنده ی هویت فلسفی وی نیز است . به زبان روشن تر هنگامی که زبان، دغدغه ها و تاملات فلسفی انسان را چه در نوشتار و چه در گفتار از حالت قوه به فعل درمی آورد ، هویت فلسفی انسان که به معنای ارایه همان دغدغه ها و تا ملات فلسفی در بستر زبان است، شکل می گیرد.

هویت فلسفی انسان ، مجموعه یی از پرسش ها ، تعابیر ، توجیهات ، تاملات ونگره های فلسفی است که درذهن خلق می شودوسپس درفرایندقوه وفعل،شناسنامه یاهویت فلسفی انسان رادر چارچوب زبان می سازد.

رابطه ی زبان با هویت فلسفی انسان ، رابطه ی کهن است ؛ اما سابقه ی این رابطه و تاثیر گذاری دو سویه ی زبان بر فلسفه و فلسفه بر زبان زمانی فهم می شود که نخست از همه، درک چند جانبه از زبان و فلسفه و سپس پیوند آن هاباهم وجود داشته باشد.

_____

پانوشت:

۱- جان هولمن ، انگیزه های فلسفی شدن زبان ،ترجمه ی رضا برزگر ، نشر کاوه ، ایران ۱۳۸۷،ص۱۵۸.

۲-مارکوزه ، فلسفه ی زبان ، ترجمه الهام توتونیان ، نشراصفهان ، ص ۲۸.

۳- هربرت رید ، ما و فلسفه ، مجله ی کتاب فلسفه ، شماره ی هفتم ، ص ۴۵.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا