خبر و دیدگاه

از لحظه‌ی شهادت تا واپسین وداع فرمانده سریع و هم‌راه شان چی گذشت؟

 
نخستین واکنش‌های پسا ترور!
مردم انتظار داشتند، که ره‌برنماهای تاجیک و افغان و همه،‌زودتر از همه واکنش جدی به شهادت دو فرمانده نشان بدهند که نه دادند و پسا یک سکوت شرم‌گین برخی‌های شان یک پیامی نوشتند، که نه‌نوشتنِ شان به‌تر از نوشتن شان بود.
آشکارست که پسا چنین روی‌دادهای حُزن‌انگیز دو دسته‌گی‌هایی از پنهان‌گاه‌های نفرت و مهر رخ‌نمایی می‌کنند. متنفرین، خرسند و متحدین و متعهدین غم‌گین.
در آشفته‌‌حالی تاجیکان برای غم‌اندودی از شهادت فرمانده و یار سنگرش، همه دست‌ه‌کار شده و به هرنوعی که خواستند، ابراز هم‌دردی هم‌وندی کرده و یک نشانه‌ی تقبیح و شناسایی دشمن داشتند، آن هم افغانان و طالبان افغانی. این موضع‌گیری‌ها نیازمند به تحلیل جداگانه اند. مگر آن‌سوی خط نبردِ هویتی، یعنی افغانان خوش‌حالی‌های زیادی کرده و صدها نوعی تبلیغات گروهی شکرانه راه انداختند. در این میان مگر نخستین واکنش و نوعی خطِ راه‌نمایی دادنِ یک بانویی به نام « شگوفه‌ نورزۍ » خیلی تأمل برانگیزی داشت. وی از موضع یک بیانیه نویسِ افغانی و پر از عقده و کینه برای طالبانِ افغان و افغانانِ دو سوی مرز دیورند چنین نوشت:
( « د قومندان سریع له وژل کېدو سره د شمالي ټلوالې دلنډغرو پوسټونه ښي چې دوي له ایران سره منظم پلان روان کړی وو چې افغانستان تجزیه کړي او دایران په برخې یې بدل کړي او د دې چارې لپاره یې په منظمه توګه پښتانه وژل.
پښتانه يوازې دوه دښمنان لري په خپلو اریایانو کې پاړسیوان او په غیرې اریایانو کې پنجابی او دپنجابي انګریز بادار. په دواړو د برلاسه کېدو لپاره او هیواد په یوې لویې امپراتورۍ د بدلولو لپاره باید پښتانه له پوهې او فکره کار واخلي.
د افغانستان اوسنی حکومت د شمال نفوس باید ۹۹ % پښتانه کړي او دا چاره باید ډېره په تدریجي توګه پر مخ یوسي. زما په فکر تر هر ډول پرمختګ دا کار ډير مهم دی که چېرې اوسنې حکومت غواړي د افغانستان په تجزیې وروستی ميخ ټکوهي بايد قوشتيپه اتيا سلنه پښتنو ته ورکړي او بهر هیوادونو کې هغه خلک وپېژني کوم چې رسنیو کې نارې وهي من افغان نیستم، له پېژندلو پس یې باید ملکیت ضبط کړي او رسما یې پښتنو باندې وویشي. یو یې یې نامتو تاریخي غل وو او د غلا لپاره یې انګریز افغانستان را کش کړ دا ځکه چې دا خلک د دې هیواد اصل بچیان نه دي او نه د دې هیواد او خلکو لپاره کوم احساس لري نوم یې بچې سقو وو او بلاخره یې افغانستان د انګریز د ګټو د پاللو لپاره کمزوری کړ. دوېم یې ببرک کارمل وو له روسانو سره ټانک کې راغئ او د افغانستان په کلیو کې یې د پښتنو قتل عام پیل کړ. درېم یو د احمد شاه مسعود او رباني په مشرۍ یوه لویه ډله وه کومې چې له امریکا غوښتنه کوله چې لوی لوی بمونه په افغانانو واچوي او کورونه یې ړنګ بچیان یې قتل عام کړي او همداسې یې ۲۱ کاله د افغانانو وژنې ته په ډېره بې رحمي کش ورکړ. ممکن ځینې فکر وکړي چې دا تعصب دی نه وروره تعصب نه دی بلکې د دې خلکو د کړنو پایله ده او د مخنیوي لپاره یې باید اوس چې موقع ده مناسب ګامونه واخیستل شي. کنه نو لکه بیا به تکرار شي لکه څرنګه چې درې ځلې تاریخ کې تکرار شوي. اوسمهال یې د پاکستان غلامۍ ته د همدې چارې لپاره کش ورکړی. دا ولې داسې کوي ؟ ځکه چې دا خلک د دې هیواد نه دي نو ځکه نه خو دې هیواد ته احساس لري او نه یې خلکو ته احساس لري دوي له ایران سره او له کولاب سره مینه لري تاسې یې د بارور شعرونه هم واورېدل او د من افغان نیستم شعارونه مو هم واورېدل او همداسې مو له کولاب د دوي مقاومت هم ولیده. هوښیار ملت د ستون»
کاپي)
ما،‌ این متن پشتو را برای دوستانی که پشتو نه می‌دانند، به پارسی برگردان کردیم. این که بانو نورزی شخصیت حقیقی‌ست یا حکمی؟ نه می‌دانیم.
« راه احمدشاه تا هیبت‌الله ادامه دارد. همه بر ضد تاجیک و برضد ره‌بران شان. ادامه‌ی مانی‌فست پټه‌خزانه و دویمه سقاوی به قلم شگوفه‌ نورزۍ.
بخوانید نفرت را از دنبال‌های پټه خزانه و دویمه سقاوی!؟ البته بعداً تفسیر می‌کنیم که ټلوالې در پارسی چه معنا دارد و چرا کاربرد این واژه برای ما اهمیت مثبت دارد. دو دیگر این که در این نبشته‌گونه افغانان را آریایی می‌خواند و پارسی زبانان را هم. مگر نه می‌گوید که اگر خودش آریایی‌ است، پس چرا پارسی‌وان را دشمن خود می‌داند؟ انکار تاریخی رابطه‌های شان با انگلیسی‌ها را فراموش کرده اند. ووو شگوفه نوروزۍ هم غالباً یک نام و تخلص ساخته‌گی‌ست.
درود!
ترجمه‌ی متن به پارسی ):
«با کشته‌شدن فرمانده سریع، پُست‌های افراد جبهه‌ی شمالی نشان می‌دهد که آنان با ایران یک برنامه‌ی منظم را پیش می‌بردند تا افغانستان را تجزیه کنند و آن را به بخش‌هایی وابسته به ایران تبدیل نمایند، و برای این کار به‌گونه‌ی منظم پشتون‌ها را می‌کشتند.
پشتون‌ها تنها دو دشمن دارند: در میان آریایی‌های خود، فارسی‌زبانان و در میان غیرآریایی‌ها، پنجابی‌ها و ارباب انگلیسیِ پنجابی. برای غلبه بر هر دو و برای تبدیل کشور به یک امپراتوری بزرگ، پشتون‌ها باید از دانش و اندیشه کار بگیرند.
حکومت کنونی افغانستان باید جمعیت شمال را ۹۹ درصد پشتون کند و این کار را باید به‌صورت بسیار تدریجی پیش ببرد.
به‌نظر من، پیش از هرگونه پیش‌رفت، این کار بسیار مهم است. اگر حکومت کنونی می‌خواهد آخرین میخِ تجزیه‌ی افغانستان را بکوبد، باید قوش‌تپه را هشتاد درصد به پشتون‌ها بدهد و در کشورهای بیرونی، آن کسانی را که در رسانه‌ها فریاد می‌زنند «من افغان نی‌ستم» شناسایی کند؛ پس از شناسایی، باید املاک‌شان ضبط و رسماً میان پشتون‌ها تقسیم شود.
یکی از آنان یک دزد نام‌دار تاریخی بود که برای دزدی، انگلیس را به افغانستان کشاند؛ زیرا این افراد فرزندان واقعی این کشور نی‌ستند و نه برای این کشور و مردمش هیچ احساسی دارند. نام او بچه‌ی سقاو بود و سرانجام افغانستان را برای پاس‌داری از منافع انگلیس تضعیف کرد. دومی ببرک کارمل بود که با تانک‌های روس‌ها آمد و در روستاهای افغانستان کشتار پشتون‌ها را آغاز کرد. سومی یک گروه بزرگ به ره‌بری احمدشاه مسعود و ربانی بود که از آمریکا می‌خواستند بمب‌های بزرگ بر « افغان‌ها!؟ » بیندازد، خانه‌ها را ویران و کودکان را قتل‌عام کند، و بدین‌گونه ۲۱ سال کشتار «افغان‌ها» را با بی‌رحمی ادامه داد.
ممکن است برخی‌ها فکر کنند که این تعصب است؛ نه برادر، تعصب نی‌ست، بلکه نتیجه‌ی اعمال این افراد است و برای جلوگیری از آن باید اکنون که فرصت‌ست، گام‌های مناسب برداشته شود؛ و گر نه دوباره تکرار خواهد شد، همان‌گونه که در تاریخ سه بار تکرار شده است. اکنون نیز برای همین کار به بنده‌گی پاکستان کشیده شده‌اند.
چرا چنین می‌کنند؟ چون این افراد از این کشور نی‌ستند؛ از این‌رو نه به این کشور احساسی دارند و نه به مردمش. آنان به ایران و به کولاب علاقه دارند. شما شعرهای باروَر را هم شنیده‌اید، شعارهای «من افغان نی‌ستم» را هم شنیده‌اید، و هم‌چنین مقاومت آنان از کولاب را دیده‌اید.
ملت هوشیارِ ستون»
(کاپی)
اصل متن پشتو
بالای لینک فشار وارد کنید:
دگر این که جناب ِمحمدمبین شیرزاد، برخی کومنت‌های نفرت انگیز از چند تا افغان را باز نشر کرده اند. وقتی رفته و کومنت‌ها را خواندم، متوجه شدم که بیش‌ترین کومنت‌دهنده‌گان، تخلص های پارسی یا معرب دارند. حتا نام‌های بازرگانی‌های شان. مثلاً : تاج فروشگاه، صمیم صمیمی به انگلیسی،‌ ظهیر ووو حالا پرسش این‌ست که به نام و زبان خودِ ما علیه خودِما نفرت پاکنی می‌کنید، چرا؟ پس بردارید، همه نام‌ها و تخلص های پارسی تان را. بدتر از آن که مالک فروش‌گاه تاج فتوای ترور کسی در هامبورگ را هم صادر کرده است. به یادم آمد که باری یکی از جوانان تاجیک در مقاله‌ی مبسوطی نوشته بود، تاجیک باید از نفرت به هدف سیاسی استفاده کند،‌ مگر این‌کار را دگران کردند.
لینک صفحه‌ی شیرزاد صاحب را هم این‌جا گذاشتم.
#ژنرال_اکرام_الدین_سریع
#ژنرال_اکمل_امیر
#امارت_جاهلان
#امارت_قاچاقچیان
#خبرگزاری_صدای_افغانستان
#مکتب_من_بیش_از_این_نه_میدانم.
#سپیدار_شکسته
پ،ن!
از نفرت باید به عنوان عنصر مبارزه استفاده کنیم
جاودان آوریل 22, 20230
خواندن این مطلب 3 دقیقه زمان میبرد
این نوشته از جوان دردمند و با درک نسل نو سرزمین پهناور کوه‌دامنان است.
فرستنده محمدعثمان نجيب خشم باطنی در وجود هر شخص ولو خندان در ظاهر از خیرخانه‌ی کابل تا پامیر بدخشان علیه طالب که فعلن به عنوان نیروی متجاوز بی محابا در اراضی اقوام غیر پشتون بر اسب مراد سوار اند وجود دارد، ضرورت حتمی بر کارزار دسته‌جمعی برای پردازش و گسترش این احساس طبیعی که محرک آن محفوظ نبودن جان ، مال، ناموس و هویت شان است هم وجود دارد و در میان مدت این خشم باید به تنفر تبدیل گردد و از تنفر به عنوان عنصر مبارزه استفاده شود و در جدال با این نیروی متجاوز بایستی به تنفر و خشونت چنگ زد. خشم باطنی را تبدیل به شعله کردن و استفاده‌ی آن به عنوان سلاح را می‌توان یکی از شیوه های مبارزه حساب کرد. این مبارزه چی مسلحانه، نوشتاری، فکری، رسانه‌‌يی یا هر نوع دیگر باشد. چون از ایجاد حکومت مؤقت الی سقوط جمهوریت پوشالی یک حس دروغین وحدت ملی به خورد اقوام غیر پشتون چی از طریق رسانه‌ها چی از طریق منبر مساجد و چی از طریق رهبران عاقبت نه اندیش و معامله‌گر داده شد و متأسفانه همه اقوام غیر پشتون و به خصوص تاجیک ها به دام این شگرد روان شناختی و برنامه حساب شده‌ی شوونیسم و قوم‌گرا ها گرفتار شدند و در طول این دوره‌ی دراز تسلیم دهی دوباره‌ی قدرت به طالب به صدها هزار جوان سمت شمال جوخه جوخه و گاهی تک‌تک و هدف‌مند در جنوب و شرق و غرب در و اوایل و بعد در چهار سمت افغانستان قربانی گردیدند و در مواردی حتا جسد های شان هم در دشت و کوه و دمن به حال خود رها گردیدند. این را باید به خاطر داشت و تأمل نمود که چرا با این همه قربانی و حس وطن دوستی هنوز هم برای مان حداقل ارزش های انسانی مان را قایل نبودند و نیستند و در آینده هم نه‌ می‌باشند. حالا می‌بینیم در حالتی که هیچ چیز مان در افغانستان در امان نیست باز هم حتا نخبه، دانش‌مند و گویا روشن‌فکر و نظامی قبیله دارد برای مان درس وحدت ملی می‌دهند و برای قبول نه کردن رنگ پرچم که در این برهه‌ی حزن انگیز تاریخ لااقل برای قوم تاجیک ارزش احساسی و انگیزشی دارد پهلویت نه‌می‌ایستد و به آن فخر هم می فروشد. کنون که خواهران مان چشم گریان مجبور به عروسی اجباری با اهریمنان دوران می‌شوند به درک حالا که جوانان با دانش و سرو مانند ما دارند قربانی می‌دهند و هندوکش‌ها برای شان عزادار است به درکچ حالا که نویسنده و آواز خوان مان به زندان است به درک حالا که طفل مان کالا و نان و مواشی مان علف برای خوردن ندارند به درک حالا که پزشک، مهندس و دانش‌مندان مان در ایران مشغول کارگری اند به درک این ها هیچ در نظر قبیله نمی آید و چقدر بی‌شرمانه برای مان درس وحدت ملی و قانون اساسی می‌دهند. همان قانون اساسی که به همه حق مساوی داده بود و هیچ شهروند را نسبت به شهروند دیگر برتری نداده بود.
و همه را افغان خوانده بود که اقوام غیر پشتون هم از ساده لوحی با افتخار آن را پذیرفته بودند و تا آخر برایش قربانی دادند. ولی برای قبیله جز پذیرش بی قید و شرط ارباب رعیتی هیچ چیز پذیرفتنی نبود. که با تسلیم قدرت به هدف خود دست یافتند. این ها را از یاد نبریم چه گذشته را و چه حال را تا بتوانیم آینده را بسازیم و البته این خشم باطنی را به شعله تبدیل کردن تنها برای مقابله با طالب لنگی‌دار و طالب نکتایی‌دار و طالب غربی و در کل فاشیسم و قبیله ضرورت نیست بل برای پیدا کردن مشکلات حوزه ضد طالب و پاسخ‌گو کردن خودی ها که با سرنوشت مان از بن تا امروز معامله کردند و امروز این که با اتخاذ نکردن موضع روشن در حمایت از مقاومت ها و نه گفتن حقایق ظلم بدتر از طالب در حق مردم می‌کنند هم حیاتی و ضروری است‌.
نویسنده: پرشان
دل‌سوزی‌های پیش‌هنگام، زاینده‌‌گان ربایش سرافرازی شهید!
هنوز جسدٍ بی‌جانِ شهدا دفن نه شده بودند، که یکی دو تن، ظاهراً برای دل‌سوزی به فامیل شهدا، تقاضای جمع‌اوری کمک‌های مالی، به ویژه از استاد عطامحمدِ نور را کردند. نیتِ خیری که سؤ برداشت داشت و کنون بحث داغ شده، به جای پرداختن به چاره‌اندیشی رهایی از این منجلاب.
چنان‌ست که گاهی برخی دل‌سوزی‌های پیش‌هنگام به جای کمک، صدمات روحی به فامیل شهدا می‌زند، از جمله، تقاضای هم‌کاری بی‌موجب نقدی به خانه‌واده‌ی شهید سریع و هم‌راهان‌شان. این هیاهو،‌عظمت شهادت و رشادت شان را زیر پوشش می‌گیرد. آن‌هم که جنازه‌ها هنوز دفن نه شده اند. گرچه برادر محترم شهید جنرال سریع توضیح دادند که نیازی به کمک نه دارند.
هرزه‌های هرزه نویس!
از این گذشته، برخی‌ها عرف و اخلاق برای رعایت حریم خصوصی انسان‌ها را رعایت نه کرده، مستقیم یا در کناره و لفافه سخنان ناشایستی نوشتند که بیش‌تر بیان از بی‌شخصیتی خود شان داشت و اثر منفی به شخصیت شهید سریع و هم‌رزمِ هم‌راهش نه گذاشت.
تشیع جنازه:
آقای جعفریان گزارش از مراسم تشیع جنازه‌ی شهید سریع و هم‌راه شان را همه‌گانی ساختند. شکوه و جلال و عظمتِ حضورِ گسترده‌ی مردم، آن هم در دیار مهاجرت و دور از وطن، نشان‌داد که ما نسل نامیراستیم. شاید با گذر از گردونه‌های رزم، تلفاتی داریم، مگر با کمکِ خدا، به منزل مقصود یا همان رهایی کشور از اشغال داده شده که به دست طالبان قومی تروریستی سپرده اند، می‌رسیم.
گلایه‌های نادرست:
برخی دوستان گلایه‌هایی از افغانان داشتند و دارند که چرا آنان غم‌شریکی با تاجیکان نه کردند؟
به نظرم، شما بی جهت به چه دلیل از اینان گلایه دارید؟ چه نسبتی با تاجیک دارند؟ من در این اندیشه ام که شماری از گرامی‌های ما چرا وقت خود را صرف گلایه از غم‌شریکی نه کردن افغانان در شهادت جنرال سریع و یاران‌ وی نه کردند. درک داریم که خطوطِ فاصل و پیوندهای پتره‌یی دروغین روشن اند. وقتی من و‌ ترا می‌‌کُشند، به جه دلیلی غم‌شریکی با ما کنند؟ یکی دو‌درصد از آنان که اندیشه‌ی بازِ بینش دارند، خودِ شان زیر فشارند. یا از عبدالله‌گک و کرزی و غنی و دگران گلایه چه سود؟ آنا ریشه براندازان تاجیک و غیر افغانان اند، با بلی‌گویان شان. از برخی افراد در جامعه‌یی که نابخردانه، نادر غدار را ناجی!؟ ملت می‌دانند چه انتظاری باید داشت؟
لینک را باز و این گراف را ببینید، کدامش چه ارتباط با تاجیک دارد؟
خط افغان= پشتون را مشرهای شان مانند استاد عبدالحی حبیبی و دگران از دهه‌ها پیش روشن کرده اند.
این‌جا بخوانید!
بازرسانی خودکار فیس‌بوک‌ست
نتیجه‌ی یک‌پژوهش چندین سال پیش من، نشان داد که استاد عبدالحی حبیبی مرحوم پیرامون پټه خزانه در ۳۳ سال عمر شان برابر ۲۱۵ سال و در هر روز عمر شان ۱۸ بار دروغ تاریخی گفته اند. هم‌چنانتلاش‌های نکویی داشتند برای سواد آموزی بیش‌تر جوانان پشتون‌تبار.‌ حس تعصب در سرایش شعر معروف شان خطاب به جوانان افغان = پشتون‌ست که صریح و سریع و بدون پرده پوشی آنان را به جنگ شمشیر و قلم برای حفظ قدرت و آقایی!؟ تشویق می‌کنند. حالا وقتی می‌گوید جوان تاجیک باید به زیور زرم و ستیز و آموزش آراسته گردد، فوری جاسوس برای چند کشور معرفی می‌‌شوی. دردمندی بیش‌تر آن‌جاست که چندتا احمقی از گویا خودی‌ها ترا سرکوب می‌کنند.‌ این‌جا شعر استاد مرحوم را بخوانید و دنبال نقد کردنش هم نه باشید که همه چیزست، غیر از شعر. مگر پیامش ‌تکان‌دهنده‌ی تک قومی‌ست.
پوهاندِ!؟ افغانی، استاد مرحوم عبدالحی حبیبی چنان در خشک اندیشی پښتونیسم غوطه‌ور بودند که نه توانسته اند خروش درونی پښتون‌پرستی را پنهان کنند. اگر یک تاجیکی یا اوزبیکی یا هزاره‌یی این کار را می‌کردند. خشم پښتون سیاسی فوران می‌کرد. وقتی ما جوان خود را به آراسته‌گی سلاح دانش و جنگ افزار دعوت می‌کنیم برخی از ترسوهای خودی ما تن می‌لرزانند. استاد در سال ۱۳۱۷ فرموده اند:
با تو دارم گفتار محرمی‌…
بشنو‌ ای پشتون…
گر بزرگی خواهی‌…
اولا پشتو لسانت زنده ساز…
سرانجام این که جنرال سریع را هم شهید کردند و همه در نوبت ترور شدنیم
شرم‌تان باد، فراری های جبون ‌و ره‌برنماهای ترسو و‌ بزدل.
ما که اراده برای آزادسازی وطن و روی‌کرد با هم‌سایه‌های نامرد غرب و شرقی کشور را داریم. امکانات نه داریم. آن بی‌غیرت هایی که امکانات داشتند و دزدیدند، اراده‌‌ی رهایی از برده‌گی را نه دارند و یا تمایل ختم وابسته‌گی به این کشور و آن کشور را. سرانجام صفحات ما بلاتشبیه مسجد برای فاتحه دادن، گل افشانی برای تبریک گفتن و گلایه‌های بی‌نتیجه کردن شده اند. و خود ما هم گرداننده‌‌های آن‌ها. آزادی بدون قربانی و قربانی بدون جنگیدن و جنگیدن بدون امکانات و همه بدون اراده نه می‌شوند. راه چی‌ست؟ هیچ و هیچ و هیچ. فقط همه حتا در این غرب هم‌ منتظر سرنوشت ناسازگار خویش باشیم‌. چون طالب قبلآ هو‌ش‌دار داده بود. این هوش‌دار به دستور بادارانش است.
دگر یارای دل آسایی گفتن نه دارم، احمد مسعود همه امکانات را به ماما و کاکا و خویش و قوم خود داده، مقاومت دگر برایش یک حربه‌ی مطرح شدن‌ست. تنها جبهه‌ی آزادی و جبهه‌ی کیوان صاحب را کسی حمایت درست نه می‌کند. جهان روی‌کرد ختم طالب پروری نه دارد.
تشکر از آقای جعفریان گرامی که همیشه هم‌درد تاجیکان بوده اند. متن زیر، از ایشان‌ست.
پ.ن:
در بخش بعدی ابعادِ مختلف امنیتی، استخباراتی، منطقه‌یی و سیاسی ‌و ناتوانی عمدی یا غیر عمدی در این حادثه و مشابه پیش از آن و نقش استخبارات جهان را بررسی می‌کنیم.
#ژنرال_اکرام_الدین_سریع
#ژنرال_اکمل_امیر
#امارت_جاهلان
#امارت_قاچاقچیان
#خبرگزاری_صدای_افغانستان
#مکتب_من_بیش_از_این_نه_میدانم.
@highlight
#سپیدار_شکسته
جهان واژه های پارسی
لینک‌های مرتبط:

 

6 attachment  •  Scanned by Gmail

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا