خبر و دیدگاه
یادبود از پدر شعر پارسی
ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم متخلص به رودَکی زادهٔ ۴ جدی سال ۲۳۷و درگذشتهٔ سال ۳۱۹هجری قمری در روستایی به نام بَنُج رودک (پنجکنت در تاجیکستان امروزی) در ناحیهٔ رودک در نزدیکی نَخشَب و سمرقند به دنیا آمده ونخستین شاعر مشهور پارسی سرای در دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری و استاد شاعران این سده است.
بنا بر قول ابوحاتم رازی (هم عصر رودکی ) به این دلیل اینکه تا پیش از رودکی کسی دیوان شعر نداشتهاست ، رودکی نخستین شاعر بزرگ پارسیگوی و پدر شعر پارسی میباشد و به قول ریچارد فرای ( شرق شناس برجسته امریکایی و استاد دانشگاه هارورد ) رودکی در تغییر خط پهلوی به خط فارسی نقش داشتهاست.
گفته میشود اثار رودکی بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت و نیز شش مثنوی بوده، فقط ابیاتی پراکنده به همراه چند قصیده، غزل و رباعی باقی ماندهاست. تعداد ابیات باقیمانده از رودکی را ۱۰۴۷ بیت گزارش میکنند.
سبک شعری رودکی، سبک غالب آن روزگار یعنی سبک خراسانی است. ویژگیهای سبک خراسانی در شعر رودکی نمود کامل و جامعی دارد و به همین دلیل میتوان او را نمایندهٔ تام و تمام این سبک از شعر فارسی دانست.
رودکی از داستانها و موضوعات حماسی، به خوبی آگاهی داشته و با استادی و مهارت تمام توانسته این مسئله را در شعر خود بازتاب دهد. جدا از این، شعر رودکی نشاندهندهٔ فضا و حال و هوای حماسی است که بر جامعهٔ آن روزگار سایه افکنده بود. رودکی اغلب در توصیفات غنایی از عنصر حماسه بهره برده و بدین وسیله به شعر خود صلابت و فخامت ویژهای بخشیدهاست.
شمس قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعار عجم خود رودکی را آفرینندهٔ رباعی دانسته و آغاز شاعری رودکی را از آنجا میداند که وی صدای شادی کودکی که در حال چهار مغز بازی کردن بود را میشنود که با کلامی آهنگین میگوید: «غلتان غلتان همی رود تا بن گو». دولتشاه سمرقندی (قرن نهم) در تذکرهٔ معروف خود آن کودک را پسر یعقوب لیث سر سلسلهٔ صفاریان میداند؛ و شاعر با شنیدن آهنگ این کلام تحت تأثیر قرار گرفته و به خانه میرود و بر همان وزن به شاعری میپردازد؛ و از آنجا که اشعارش در دوبیت بودند به رباعی معروف میشوند .
در تذکرهها آمده است که رودکی چنگنواز بودهو توان و چیرگی رودکی در شعر و موسیقی به اندازهای بودهاست که نیروی افسونگری شعر و نوازندگی وی در ابونصر سامانی چنان تأثیر گذاشت که وی پس از شنیدن شعر «بوی جوی مولیان» بدون کفش، هرات را به مقصد بخارا ترک کرد.
این داستان که در کتاب چهار مقاله نظامی عروضی آمده بر این قرار است که امیرنصر سامانی از بخارا به هرات میرود و دلبستهٔ هوای هرات میشود. بازگشت به بخارا را چنان فصل به فصل عقب میاندازد که مدت چهار سال او و ملازمانش در هرات میمانند. لشکریانش که دلتنگِ بخارا شده بودند به رودکی که در آن زمان نزد امیرمحتشم و مقبول القول بود روی آورده و به او گفتند اگر هنری بورزد و شاه را به بازگشت به بخارا ترغیب کند پنجاه هزار درم به او پاداش میدهند. رودکی نیز میدانست در این هوای لطیف نثر کارگر نیست و باید چیزی بسراید و بنوازد که از هوای هرات لطیفتر باشد. از این رو قصیدهای میسراید و هنگامی که امیر سامانی صبوحی کرده بود، چنگ نواخته و آن تصنیف را با آواز میخواند؛ و امیر چنان تحت تأثیر قرار میگیرد که بدون آنکه کفش را در پایش کند سوار بر اسب میشود و مستقیم به سوی بخارا میتازد؛ و نقل است که کفشهایش را تا دو فرسنگ دنبال او میبردند؛ و رودکی پنجاه هزار درم از لشکریان میگیرد .
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا! شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همی
میر ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
آفرین و مدح سود آید همی
گر به گنج اندر زیان آید همی
رودکی با وجود تقدم نسبت به شاعران بزرگ خراسان زمین از پرکارترینها نیز بهشمار میرود. ابیات او در گزارشهای رشیدی سمرقندی، جامی در بهارستان، نجاتی و شیخ منینی و مؤلفان «حبیب السیر» و «زینت المجالس» و «مفتاح التواریخ» در همه و همه تعداد ابیات رودکی بیش از یک میلیون محاسبه کردهاند که آمار ارائهشده اندکی در شمار با هم متفاوت است.
مهمترین اثر او کلیله و دمنه منظوم است. (کلیله و دمنه در اصل کتابی هندی است که در دورهٔ ساسانیان به دستور بزرگمهر و به بدست برزویه به پارسی میانه ترجمه شد؛ و داستانی است رازآلود از زبان حیوانات. روزبه دادویه مشهور به ابن مقفع پس از اسلام آن را به عربی برگرداند و همان اثر ابن مقفع یا متن پهلوی بهدست رودکی به شعر فارسی درآمد. نصرالله منشی از معاصران بهرامشاه غزنوی نیز در سدهٔ ششم ترجمه ابن مقفع را به نثر پارسی کشید. داستان منظوم شدن کلیله و دمنه توسط رودکی در شاهنامه نیز منقول است. شیخ بهایی در کتاب کشکول خود آورده که منظومهٔ کلیله و دمنه رودکی دربردارندهٔ ۱۲ هزار بیت بودهاست. اینک نمونهای از ابیات بهجامانده از منظومهٔ کلیله و دمنه رودکی:
دمنه را گفتا که تا این بانگ چیست
با نهیب و سهم این آوای کیست؟
دمنه گفت اورا: جز این آوا دگر
کار تو نه هست و سهمی بیشتر
آب هرچه بیشتر نیرو کند
بند ورغ سست بوده بفگند
فردوسی از رودکی در شاهنامه به خوبی یاد میکند. به شعر درآوردن کلیله و دمنه را بهوسیله رودکی یادآور میشود. فردوسی اثر رودکی را دُرِ آگنده میخواند. سرگذشت کلیله و دمنه را فردوسی چنین شرح میدهد.
نبیسنده از کِلک چون خامه کرد
ز برزوی یک در سرنامه کرد
نبشتند بر نامهٔ خسروی
نبود آن زمان خط جز از پهلوی
از آثار رودکی میتوان به سندبادنامه اشاره کرد. (سندبادنامه هم از اصلی هندی بوده که از عصر ساسانیان به پارسی شده و به ادبیات عرب و اروپا راه یافتهاست. سندبادنامه در دورهٔ سامانیان به فرمان نوح بن نصر سامانی به فارسی ترجمه شد) هماکنون تنها یک سندبادنامه در دست داریم که تهذیب کاتب سمرقندی، و اصل آن نوشتهٔ ابوالفوارس قنازری است. مطابق پژوهشهای پاول هرن، شرقشناس مشهور آلمانی، مربوط به سندبادنامهٔ رودکی است:
آن گرنج و آن شکر برداشت پاک
وندر آن دستار آن زن بست خاک
آن زن از دکان فرود آمد چو باد
پس فلرزنگش بدست اندر نهاد
برخی از نویسندگان همانند محمد عوفی در لبابالالباب رودکی را کور بدو تولد دانستهاند، همچنین قدیمیترین منبع، رودکی را اکمه (کور مادرزاد) خواندهاست. ولی برخی تنها از نابینایی او سخن گفتهاند، چنانکه ابوزراعه گرگانی میگوید:
اگر به کوری چشم او بیافت گیتی را
ز بهر گیتی من کور بود نتوانم
به قول دقیقی بلخی :
استاد شهید زنده بایستی
وان شاعر تیرهچشم روشنبین
ناصر خسرو :
اشعار زهد و پند بسی گفتهست
آن تیرهچشم شاعر روشنبین
اما برخی از بزرگان هیچ سخنی از کوری او نمیگویند مانند سمعانی در الانساب یا نظامی عروضی در چهار مقاله و نیز در کتاب تاریخ سیستان. از دیگر سو شعرهایی نیز از رودکی بهجامانده که او را بینا مینمایاند:
همیشه چشمم زی زلفکان چابک بود
همیشه گوشم زی مردم سخندان بود
یا
چادرکی رنگین دیدم بر او
رنگ بسی گونه بر آن چادرا
یا در جایی طبیعت بهار را اینگونه توصیف مینماید و سخت است که این ابیات را از شاعری نابینا بدانیم
لاله میان کشت بخندد همی ز دور
چون پنجهٔ عروس به حنّا شده خضیب
نفاط برق روشن و تندرش طبل زن
دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب
یا در جایی نقش و نگار و رنگارنگی طبیعت را به کتاب ارژنگ اثر مانی پیامبر ایران باستان مانند میکند. مانی پسر پاتگ همدانی کتابی نوشته بود که متأسفانه در دست نیست و آن سراسر مانند دیگر آثار مانویان پر دارای حاشیهٔ منقش بودهاست. ربط دادن تصاویر ملون و رنگارنگ روی صفحهٔ کتاب به طبیعت بهاری برای کسی که تاکنون آن را ندیدهاست حتی بر اثر آموزش نیز دور از تصور است:
اکنون ز بهار مانوی طبع
پر نقش و نگار همچو ژنگست
با توجه به اشعار فوق و اشعار دیگری که رودکی به تصریح از فعل «دیدن» استفاده کردهاست، اندیشمندان فارسی بر این نظر هستند که نوشته محمود بن عمر نجاتی نویسنده کتاب بساتینالفضلاء را که در ۷۰۹ (قمری) نوشته شده درست میانگارد که چنین میگوید: «رودکی در پایان عمر کور شدهاست.»، ولی با این حال استاد بدیع الزمان فروزانفر با مقایسه بین رودکی و بشار بن برد، شاعر نابینای عربیگوی، اعتقاد دارد که اشعار ذکر شده از او هیچ تضادی با نابینا بودنش ندارد. با این حال بنابر کشفیات اخیر انجام شده، سعید نفیسی با صراحت نابینا بودن رودکی را رد میکند.
در سال ۱۹۴۰ یعنی هزار سال پس از مرگ رودکی، صدرالدین عینی، بنیانگذار ادبیات فارسی تاجیکی برآن شد که از شواهد موجود در «تاریخ سمرقند» گور وی را بیابد. سرانجام پس از تلاشهای بسیار وی موفق شد گور وی را چنانکه در تمامی تذکرهها آمده در یک گورستان قدیمی در بنجرود شناسایی نماید. در سال ۱۹۶۵، گروهی باستانشناس روسی به رهبری گراسیموف- پیکرتراش نامی روس- گور وی را شکافتند. پس از تحقیقاتی که بر پیکر وی انجام شد و با مبنا قرار دادن اشعار خود شاعر چهرهٔ وی را ترسیم نمودند. نتیجهٔ پژوهشها این شد که کسی چشمان شاعر را درنیاوردهاست بلکه سر وی را روی آتش یا زغال گداخته گرفتهاند که موجب سوختن و کوری چشم وی گشتهاست. همچنین شکستگیهای متعدد در ستون مهرهها و دندههای وی از شکنجه شدنش پیش از مرگ حکایت میکند.
از بزرگانی که از سرودههای رودکی در اشعار خود یاد آوردهاند میتوان به غضایری رازی، عثمان مختاری، سوزنی سمرقندی، فرخی سیستانی، معزی نیشابوری، خاقانی شروانی، ابوسعید ابوالخیر، مولانا جلال الدین محمد بلخی و حافظ شیرازی اشاره نمود.
در مورد غزلیات وی که نخستین نمونه دردست غزل فارسی است عنصری بلخی میگوید:
غزل رودکی وار نیکو بود غزلهای من رودکی وار نیست
مولانا جلال الدین محمد بلخی نیز در بسیاری موارد از اشعار رودکی استقبال کردهاست؛ که مهمترین آنها شعری ست که مولوی در مرثیهٔ سنایی سرودهاست که استقبال مستقیم از سرودهای از رودکی به این مطلع است:
مرد همانا که مرادی بمرد
مرگ چنان خواجه نه کاریست خرد
و مولانا در مرثیهای درباب مرگ سنایی غزنوی اینگونه آوردهاست:
گفت کسی خواجه سنایی بمرد
مرگ چنین خواجه نه کاری ست خرد
ویا در استقبال از این غزل رودکی در غزلی اینگونه میسراید:
هرباد که از سوی بخارا به من آید
با بوی گل و مشگ و نسیم و سمن آید
بر هر زن و هر مرد کجا بر وزد آن باد
گویی مگر آن باد همی از ختن آید
نی نی ز ختن باد چنان خوش نوزد هیچ
کان باد همی از بر معشوق من آید
هر شب نگرانم به یمن تا تو برآیی
زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید
مولوی در استقبال از غزل بالایی رودکی اینگونه سرودهاست:
هرباد که از سوی بخارا به من آید
با بوی گل و مشگ و نسیم و سمن آید
بر هر زن و هر مرد که آن بوی اثر کرد
گویند که آن بوی همه از ختن آید
نی نی ز ختن چشمهٔ خوش میندهد بوی
این بوی همی از بر معشوق من آید
هر شب نگرانم ز یمن تا تو برآیی
زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید
ویا در استقبال از
بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی
مولانا مبفرماید :
بوی باغ و گلستان آید همی
بوی یار مهربان آید همی
از نثار گوهر یارم مرا
آب دریا تا میان آید همی
با خیال گلستانش خارزار
نرم تر از پرنیان آید همی
رودکی در شعر و اندیشهٔ حافظ کاملاً تأثیرگذار نشان میدهد و جدای از تضمین حافظ از شعر رودکی سبک شاعری و اندیشههای شاعرانهٔ رودکی نیز در شعر حافظ به وفور دیده میشود. از همین غزل فوق خواجه حافظ شیرازی غزلسرای بزرگ سدهٔ هشتم در استقبال از مهاجمی که احتمالاً امیرتیمور است اینگونه شعر رودکی را یادآوری کرده و دیگران را به غازی مهاجم فرا میخواند:
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
به عنوان پدر شعر کلاسیک فارسی رودکی از جایگاه ممتازی در جهان برخوردار است. اشعار غنایی و تعلیمی وی راه را بر بزرگان زیادی بازکردهاست و از این رو همواره آیینهای پاسداشت مختلفی برای این شاعر پارسیزبان برگزار میشود. در یکی از این آیینها که در سال ۲۰۰۸ به میزبانی سازمان ملل متحد برگزار شد بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد دربارهٔ شاعری رودکی در حضور جمع کثیری از سرشناسان علمی فرهنگی جهان، نمایندگان یونسکو و سفیران کشورهای مختلف گفت: «اشعار رودکی میتواند مبنای اتحاد جهانی قرار بگیرد چرا که رودکی شاعر خوبیها و عدالت بود».
یونسکو هرساله از کشورهای عضو خود درخواست میکند تا در هر مناسبتی نام بزرگان فرهنگ و ادب خود را ارائه دهند تا جهت بزرگداشت و برگزاری کنگرههای مربوطه اقدام به عمل آید. همچنین در آذر ماه سال ۱۳۸۷ هجری شمسی، سازمان میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی با همکاری بنیاد فرهنگی رودکی و یونسکو، آیین بزرگداشتی برای رودکی در تهران با حضور شرکتکنندگان داخلی و خارجی ترتیب داده شد. بیشتر شرکتکنندگان خارجی از کشورهای هندوستان، افغانستان، تاجیکستان، فرانسه، ازبکستان، قرقیزستان و قزاقستان بودند.
در سال ۱۹۵۵ میلادی دولت جمهوری تاجیکستان به مناسبت هزار و صدمین سالگرد تولد رودکی مراسمی در این زمینه برپا نمود.
در ستارهشناسی، یکی از دهانههای برخوردی سیاره تیر به نام این شاعر فارسیزبان دهانه رودکی نامیده شدهاست.
هرکه نامخت ازگذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
از خراسان به روز طاوس وش
سوی خاور میخرامد شاد و خوش
کفتاب آید به بخشش زی بره
روی گیتی سبز گردد یکسره
مهر دیدم بامدادان چون بتافت
از خراسان سوی خاور میشتافت
نیم روزان بر سر ما برگذشت
چو به خاور شد ز ما نادید گشت
روح رودکی شاد و راه اش پر رهرو باد .