خبر و دیدگاه
از اندیشهگاه خردورزی یا مکتب فلسفی ( من، بیشتر از این نه میدانم ).
فلسفه تنها اسپینوزا نیست:مشکل برخی تحصیل کرده ها یا مطالعه کننده های کشور ما این است که اگر گاهی یک کتابی را خواند ندیا داستانی را شنیدند، میپندارند که همه چ یز دان اند. دگر رخ به سوی کسی نه میکنند و با پوز بلند ازپش ت سر طمطراق مینمایند. این مور دیست که چنان گروهی نه به خود میرسند و نه دگران را مجالمی دهند. این به معنای آن نیست که من مخالف نقد باشم. انسانی که خ امه به دست دارد، بدون نقد وسره سازی به جایی نه میرسد. اگر ن قد را نه پذیرد امکان زوالش بیشتر است تا عروج اقبالش. پرداختن بهبحث خردگرای ی یا فلسفه کار سادهای نیست و حتا خود فلاسفه هم گاهی در ماند هگی هایی میداشتهباشند و بن بست هایی فرا راه شان میباشد. پس آنانی که هنوز مبتدیان الف بای فلسفه و خردگرایی همنیستند ، چهگونه میتوانند با خدا ناب اوری شوقی و تظاهری، به خداباو ری برسند؟ بزرگترین فلاسفهی ج هاندر بهترین حالات متدینترین افراد جوامع شان بوده اند. گاهی هم که از دین برگشته اند، انکا ر کامل وجودخدا را نه کرده اند. این روزها که به برکت پیشرفت تکنولوژی همه چیرچز در اختیار م ان است، بدونپرداختن به درک سی ر و سلوک دانایی و بینایی تنها به همان چیزی میپردازیم که به قول عام مردم، دَمِ نقددر اختیا ر ماست. اگر ما به خود ماندزحمت بیشتر واکاوی برای هر موردی بدهیم، آنگاه به موهومات رونه میآوریم. مثلاً دوستی در گویا نقد از ما برای نوشتهی علاقه و چرایی پرداختن ( نیوتن ) و اقد ام او برایشناسایی بیشتر معبد سلیمان در مسجدالاقصیٰ چنین نو شتند: ((سلام به ٱقای عثمان نجیب!تعداد زیاد از دانشمندان عرصه ساینس و تکنالوجی، به خرافات دین های ساخته شده توسط انسان باور ندارند. البته ٱ ن دانشمندانی با خرد که عقل خودرا بکار میبرند و سوال و حسابگری را بکار میگیرند، هیچکدام به قدرت ماوراٸ خیالی مثل الله و یا یهوه و یا خدا باور ندارند. اما یک تعداد از دانشمندان عرصه علوم طبیعی وجود دارند، که فکر و عقل خودرا در مورد ٱموزه های دینی بکار نمی برند. یا از ترس و یا اینکه چیزیکه از پدران شان برای شان به میراث مانده ٱنرا منحیث میراث پدری قبول کرده و عقل و سنجش گری را در عرصه ٱموزه های دینی پدری خود بکار نمگیرند. نیوتن یکی از همین دانشمندان میباشد عقل خودرا در مورد احکام دین بکار نمیبرد. مثلا دین عیسویت ٱن زمان عمر عالم را از پیدایش ٱدم و هوا تا به ٱن زمان شش هزار سال هدات داده بود. همین نیوتن که که در تمام کره زمین ما یک عالم بزرگ و کم نظیر در روی زمین می باشد، قلم و کاغذ را گرفته و عمر عالم را شش هزار سال حساب کرده بود. که اصلا در عقل انسان جور نمی ٱید که عالم بزرگی مثل نیوتن به چنین حماقت دست زده باشد. و یا دور نرویم اسلام خان پاکستان در جمله سه نفری بود جایزه نوبل را در فزیک اتومی بدست ٱورده است. اما هنوز هم جا نماز او در دفتر کارش وجود داشته و پنج وقت نماز میخواند. حال ٱنکه هیچ منطق و عقل قبول نمیکند که نماز خواندن را خدا دستور داده باشد. اگرچه که چهل بار در قر ٱن صلات یاد شده و هدایت داده شده و لی حسابگری و منطق و عقل پنج وقت نماز را احمقانه به حساب می ٱورد.به شما مشوره میدهم کتاب اخلاق اسپینوزا را بزبان فارسی پیدا و چند بار بخوانید، و همین قسم لطفابه رادیو مانی به سخنان دانشمندان بزرگان فارسی زبان گوش بدهید سخنان سلیمان امیری و بالخاصه به سخنان هومر ٱبرامیان زیر عنوان هستی شناسی ایران در رادیو ماتی گوش فرا دهید.خوب است که ویدیوهای ٱوای فلسفه را گوش میکنید. ولی گوش کردن یک چیز است و همراه با گوش کردن عقل و شک و حساب گری را هم بکار برید. اگر شک و سوال و سنجش گری را بکار نبرید گوش کردن شما معادل گوش کردن ملا عمر خواهد بود.باید بگویم که امور عالم بر اساس قانون علیت پیش میرود. اگر در این مورد درست فکر خودرا بکار اندازید صرورت به وجود قدرت ماورای طبیعی مثل الله و خدا را احساس نخواهید کرد.خلص بگویم خدا را انسانها خلق نموده اند.))گرچه من به پاسخ این دوست ما به ویژه دربارهی عَلیت، نیاز به زمان زیادی دارم، ولی تا آن زمان خدمت شان عرض میکنم که امروزه بحث خداناباوری در نزد برخی هموطنان ما به یکافتخار کاذب تبدیل شده و در پرداختذهای شان که به گمان غالب تهی از کنشگری و زحمتکشی برای یک پژوهش علمی است و تقلید ناصواب. ما در بحث آینده به وضوح خواهیم دید و حالا هم خدمت شان یاد آوری میکنیم که جهان فلسفه و خردگرایی تنها اسپینوزا یا کتاب اخلاق وی نیست. شما به صورت دقیق در مورد اسپینوزا پژوهش کنید و تردید ها در مورد دیدگاه های او را دریابید. جهان خردگرا تنها اسپینوزا نه داشته، اسپینوزا با فلسفهی خودش، یک بخشی از دیدگاه فلسفی خداشناسی یا خدا نه شناسی در حوزهی بزرگ و غیر قابل تسخیر علوم خدا شناسی و الهیات و برعکس آن یعنی خدا نه شناسی و خدا ناباوری بوده است. ما در مباحث بزرگ خردگرایی یا فلسفی نیاز به کلیگویی از برداشت های یک سُویهی خود مان نه داریم و جهان خردگرا هم آن را نه میپذیرد. اگر حالا خدا ناباوری برای یک عده از پیروان ادیان ابراهیمی به یک فلسفه تبدیل شده، قطعاً خداباوری پیشاز آن یک فلسفهی کامل بوده است. ظهور فلسفهی اسلامی از همان ابتدای طلوع دینی به نام اسلام عرض اندام کرد و خردگرایان دینی یا مسلمان در سه دورهی کامل، خود شان را به اوج و بلندای دانش رسانیدند و آنگونه که میبینیم جهان دانش اسلامی را هم به وجود آوردند. در مقابل هیچ علم غیر دینی را هم رد نه کردند، مگر آنکه در مقابل آنها دلایلی آوردند. آنگونه که ملا صدرا میان سال های ( ۹۷۹-۱۰۵۰ ) در کتاب مفاتیحالغیب خود شرح کاملی از پیدایش فلسفه، مد و جذر های درنوردیدهشدهی فلسفه، فلسفهی یونان، فلسفهی افلاطون، فلسفهی ارسطو، فلسفهی فلوطین که پسا ارسطو و افول فلسفهی یونان، سر بلند کرد، آورده است. مگر ما مزید بر آن که کتاب مفاتیح الغیب را در این یادداشت نمونه قرار میدهیم، آیا میتوانیم حکم کنیم که درک همهی فلسفه از پیدایش تا افول در همین کتاب ممکن است؟ هرگز نه. ما الزاماً این کتاب را رد نه میکنیم و تأکید هم نه میکنیم که تنها همین کتاب را بخوانید، ما میگوییم، هر کتاب با محتوای منتهی به بحث موردنظر تان را بخوانید و کتاب نخست را منبع سایر پژوهش های تان هم قرار دهید. زیرا علم بشری کامل نه شده و در یک کتاب هم جمع نه شده است. پس مهم آن است که شنیدنی ها را بشنویم و خواندنی ها را بخوانیم و خود مان را در یک محصوره برای درک یک موضوع قرار نه دهیم. در بارهی همان موضوع مورد بحث ما به ده ها مرجع دگر علمی و دینی مراجعه کنیم، درک داشته باشیم که ما حق نه داریم دیدگاه خود را بر دگران تحمیل کنیم که نعوذوباالله خدا وجود دارد یا نه دارد. ما به احساسات دگران حرمت نهیم. من برای آگاهی خوانندهی گرامی نوشتهی خودم در مورد نیوتن را اینجا بازرسانی میکنم. البته که این نوشته ها گسترش مییابند تا کمی و کاستی های شانتا آنجا که مقدور است مرتفع گردند.(( اهمیت بیتالمقدس نزد نیوتن چه بود؟از اندیشهگاه خردورزی یا مکتب فلسفی ( من، بیشتر از این نه میدانم ).پیوست بخش پیشین:نیوتن در بعد فرضهای نگاه هایش به افتادن سیب از درخت، افکارش را تنها معطوف به افتادن سیب ساخت. او در اولین واکنش هایش نه گفت و یا نه توانست بفهمد و بگوید که غیر از کشش قوهی جاذبهی زمین و آنچه من در بخش گذشته یادکردم، قوهی رویانیدن درخت سیب از زیر زمین به سوی بالا مربوط کدام قوهی کشش به سوی بالاست. و قدرت این بالاکشی را کی دارد؟ چون بحث ما در مورد درخت سیب و افتادن سیب در گویا باغ مادر بزرگ نیوتن است، بیشتر به درهت میپیردازم. نیوتن نه گفت که چرا درختان سیب یا هر درخت دیگر وقتی کهن میشوند، ریشه های شان از دل زمین همه موانع را بریده و به اطراف و ساحات قابل دید پهن میشوند؟ من و شما صدها این چنین موارد را در روی جاده هایی دیده ایم که درختی در کنار آنها بوده، ریشه هایش تا دورتر ها دویده اند. یا در باغ های محله های مان میتوانیم از این نمونه ها فراوان ببینیم. من در پی آن نیستم که دانش نیوتن، یا ارسطو یا افلاطون یا گالیله یا کانت یا هر دانشور، دانشمند و فیلسوف را رد کنم. من در پی آن استم تا بگویم که دستآوردهای دانش هریک از آنان در زمان خودشان به ویژه اخترشناسان تا زمان اختراع و ساخت دوربین هابل مربوط به همان زمان شان و به صورت قطع شامل اشتباهاتی هم بوده است و با گشایش روزنه های جدید در دانش نوین، آن اشتباهات امروز بیشتر برملا میشوند. ما هر روز و در پی کشفیات تازه از مریخ نوردان، کیهاننوردان، اخترشناسان، کاوشگرانی که هم اکنون در فضای لایتناهی ما گردش دارند و فعالانه گزارش میفرستند، گاهی به لحظاتی بر میخوریم که درک میکنیم، دانشمندان دیروز علیالرغم کشفیات ماندگار و جاودانه، اشتباهاتی هم در کشفیات شان داشته اند که به دلیل نه بود امکانات بیشتر راستی آزمایی دیدگاههای شان، تا امروز همان دیدگاه ها مورد قبول است. فردا ولی این دیدگاه ها با اکتشافات و سازه های جدید و پیشرفتهی تکنولوژی بازنگری میشوند. چنانی من بار ها در مقالات تاریخی خودم یاد آوری کرده ام که تاریخ کشور ما باید همه از سر نوشته شوند و تاریخهای فرمایشی همه سوزانیده شوند. این مقایسه از لحاظ عقلی درست نیست، ولی بشر، دیر یا زود امکاناتی را دستیاب خواهد شد که به شب تواناییهای کاوشگری و پژوهشی، همه یا بخشی از دیدگاه های اختر شناسان دیروز را تا مرحلهی بازنگری مفکورهی انفجار بزرگ رد کند که بشر انتظار آن را نه داشت. آنچه از تعریف فلسفه زیباست، همان بخش قابلیت انکشاف علم است. و آنچه در فلسفهی غیر اسلامی زشت است، انکار اگر نیست، اقرار نه کردن صریح به خالق همهی این مخلوقات جاندار و بیجان از سوی فلاسفه است. فلاسفهیی که بیشترین های اصحاب کتب آسمانی اند. همین نیوتن خودش متخصص الاهیات و مفسر بزرگ کتاب مقدس بود، تا آنجا که خودش را نعوذبالله برگزیده شدهی خدا برای تفسیر کتاب مقدس میدانست. مثلاً ویکیپدیا، دانشنامهی آزاد در مورد نیوتن مینویسد:«…هرچند نیوتن بیشتر برای آثار علمی شهرت دارد اما تعدادی از رسالههای وی دربارهٔ تفسیر کتاب مقدس شهرت دارند. وی خود را از اندک افراد زمانه میدانست که از سوی برای تفسیر کتاب مقدس برگزیده شده بودند. وی مانند بسیاری دیگر از هموطنان همعصرش از ستایندگان آثار جوزوف مید، ود. نیوتن تأکید زیادی بر تفسیر مکاشفه یوحنا داشت و یادداشتهای فراوانی دربارهٔ این بخش از انجیل دارد. وی تثلبث را باور نداشت.[۱۱] او نیمی از عمر خود را به کیمیاگری و کارهای خودسرانهٔ دینی گذراند و سالهای سال به مطالعهٔ نقشهٔ طبقهٔ همکف معبد گمشدهٔ سلیمان در بیتالمقدس گذراند (و زبان عبری را هم برای همین فرا گرفت) تا سرنخهای ریاضی برای پیداکردن تاریخ دومین بازگشت مسیح و پایان جهان را در آن پیدا کند.[۱۲] او به کیمیاگری دلبسته بود تا جاییکه تجزیهٔ یک رشته از موی سر نیوتن در دههٔ ۱۹۷۰ میلادی نشان داد که جیوهٔ مانده در آن، چهل برابر میزان عادی است،[۱۲] که این، حواسپرتی او را نیز توجیه میکند که گاهی هنگام بیدارشدن، ساعتها فراموش میکرد که باید از رختخواب برخیزد و نشسته در تختش در اندیشههای خود غرق میشد.[۱۰ ]»… ببینیم که اهمیت بیتالمقدس چقدر نزد اهل خرد هم بلند بوده است. ولی نیوتن با داشتن این همه موارد برتری دینشناسی و در آغاز دین دوستی، در هیچ جایی نه گفت که روییدن درخت سیب، بارور شدن درخت سیب، حاصل دادن درخت سیب، نگهداشتن سیب در درخت بدون هیچ استنادی غیر از ساختهی خود درخت سیب کار قدرت فوق قدرت بشر است که نیوتن به خاطر خود خدایش میخواند. ولی از همه قدرت های دگر او انکار دارد. نیوتن با یادکرد امور ریاضی و اختر شناسی در بارهی قدرت جاذبهی زمین، بحث قدرت خدا را کنار گذاشته است. برنامهیی در یوتیوب وجود دارد زیرنام فلسفه. ارچند از ارابهی برنامه توسط مجری آن به خوبی هویداست که آن برنامه برای خداناباور ساختن یا خدا ناباوران است و کاری به خالق خود نه دارد و در پی رد آن است. آغازی به نام خدا نه دارد و انجامی هم که دارد، میگوید: خرد یار تان. نه میگوید خدا یار تان. من نه صلاحیت بازپرسی چرایی این کار از گرداننده را دارم و نه محتسب ام. ولی آنچه را میدانم این است که جهان فلسفهی غیر اسلامی به زودی در تاریخ بشریت ناگزیر به اقراری میشوند که صدها و هزاران سال آن را در اذهان و قلوب شان پنهان کردند و به آن کفر ورزیدند. و آن اقرار صحیح به موجودیت قادر متعالیست که ما خدایش مینامیم و خدا ناباوران هر چه خواستند تمسخرش میکنند. نعوذوبالله. فرق فیلسوفانی چون نیوتن و خدانا باوران آماتور آن است که هیچ فیلسوف غیر مسلمان و خدا ناباور نسبت به خدا هیچ بدی نه گفتند. گردانندهی برنامهی فلسفه، برنامهی جالبی در مورد حرص نیوتن داد که …))دنباله دارد…
درود به عثمان نجیب! تشکر که اظهار نظرم به ارتباط نوشته شما، مورد توجه شما قرار گرفت.
عرض کنم که بحث خدا نا باوری یک افتخار کاذب نه بلکه یک افتخار بزرگ و نمایانگر عشق به آزادی انسان میباشد. و خدا نا باوری محصول مطالعه و توجه و به کار انداختن فکر با چشمان باز میباشد. فیلسوفان همیشه به هر پدیده ای به چشمان باز مینگرند و فکر خودرا بکار می اندازند و به سبک و سنگین نمودن می پردازند و هرگاه انرا به نفع آزادی و سعادت انسان و ایجاد جامعه سالم یافتند، به آن نظر مثبت میدهند. و اگر به سود انسان و اجتماع نیافتند مورد انتقاد قرار داده و راه درست را پیشنهاد می کنند. البته در دنیا فیلسوفی پیدا نخواهد شود که تمام طرح ها و نظراتش بی عیب و درست باشد. چیزیکه مهم است نظر دادن و فکر کردن و راه بهبود را در همنوائی خواست زمان، نشان دادن است. اگر شما دقیق به پیدایش و مقام و هدایات خدای ادیان ابراهیمی دقیق متوجه شوید، به سادگی درک خواهید کرد که اگر یهوه دین یهودی و اگر لارد دین عیسویت و یا الله دین اسلام و یا خدای دین زرتشتی همه توسط ذهن بشر خلق شده اند. دانشمندان میدانند که علم بشر تا اکنون قادر شده است تا در باره حدود پنج فیصد این عالم هستی معلوماتی پیدا نماید، در حالیکه به نودو پنج فیصد باقی آن که بنام های انرجی تاریک و ماده تاریک یاد میشوند، تا هنوز هیچ معلومات معینی بدست ندارند.این نفهمیدن دانشمدان در مورد 95 فیصد عالم هستی نباید سبب آن شود که ما نیروی خیالی ای را در ذهن خود بنام الله خلق نمائیم و درک این عالم را به او یعنی کسیکه ماخود خلق نموده ایم بسپاریم.
شما از ملا صدرا یاد نمودید. ملا صدرا هم در وقتش بخاطر بکار انداختن فکر و اظهار نظر هایش به کفر گوئی محکوم شد. با آنکه فکر او هم در اخیر باز هم تکیه به الله ذهنی اش میکرد. مثلا در مورد روح اعتراف میکرد که روح از مغز بیرون می آید. به این فکر که از هیچ چیزی پیدا نمی شود، مغز انسان است که روح را می سازد. تا اینجا نظرش کاملا در مطابقت با پیشرفتهای علم میباشد. اما میگفت که روح به حالت پختگی که رسید مستقل گردیده و بقا می یابد. در حالیکه واضح میباشد که هرگاه مغز از کار افتاد روحی دیگر تولید نمی شود. همینکه انسان مرد روح او هم میمیرد. یا نظر خوب دیگر ملا صدرا درمورد معاد میباشد که ملا صدرا به این باور بود همینکه انسان میمیرد به ذرات تجزیه میشود و در اینصورت معاد جسمانی معنی ای نمی تواند داشته باشد. تا اینجا درست و لی باز به اشتباه میرود که معاد که در قرآن گفته شده است، معاد روحانی میباشد یعنی روحا” بعد از مرگ همه زنده میشوند. در حالیکه در قرآن به معاد جسمانی تاکید شده است. ازان هم بد تر اینکه قران میگوید که وحوش و طیور هم زنده میشوند.این دیگر خیلی مسخره معلوم میشود. بدلیل اینکه معاد به انسان بخاطر سوال و جواب از اعمال او و جنت و دوزخ مطرح میباشد. پس وحوش و طیور به چه دلیل دوباره زنده خواهد شوند؟ می بینید هرچه که باشد کسیکه بخدای ذهنی و قرآن پر از تناقض و پریشان گوئی معتقد باشد، میتوان روی او حساب کرد؟ به این حساب ملا صدرا هم ملا است. بالای ملاها و شیخ ها و مولوی و حجت الاسلام ها هرگز نباید حساب کنید.
من یقین دارم که بالاخره باهم نزدیک خواهیم شد. من هم ده سال قبل مثل شما فکر میکردم. ولی حالا خورسندم که آزاد آزاد ام.
پدرود.