سرگردانی تاریخی؛ عریانترین پدیدۀ یک سدۀ پسین
یکی از دریافتهای همیشگی من که ذهنم را همواره دچار کنجکاوی میسازد، این است که آیا حجم بیچارهگی و بیپناهی ما به مفهوم واقعی «کلمه» قابل روایت خواهد بود؟ مردمی که دردهایش بیپایان و رنجهایش بیشمار است. مردمی که زخمهایش ناسور و سینهاش چاک چاک است. قصۀ سرزمین ستم دیدۀ ما، قصۀ زخمهایناسوریست که منتهی به جاویدانهگی جنگ و جهالت شده است. قصۀ ما در واقع سوگنامۀ بیفرجام کشوری است که مغایر چرخش زمان در حرکت است. سوگنامۀ که ساکناناش سالها به انتظار فرجام آن نشسته اند. انتظار که دامن چند نسل را گرفت و تا کنون خبری از فرجام آن نیست. به سخن مولانا «سالها راه میرویم در مسیر، همچنان در منزل اول اسیر». این بیت مولانا عینیترین و بارزترین مصداق زندهگی مردم ماست. سالهاست که اسیریم و با هرکی از راه رسید هم مسیر شدیم و همیشه شاهد تکرار تاریخ بودیم. عریانترین و عینیترین پدیده در تاریخ معاصر سرزمین ما سرگردانی چند نسل است که میان حداقل یک سدۀ پسین دور باطل تکرار تاریخ را به تجربه میگیرند. واقعیت امر این است که، زندهگی انسان افغانستانی، بیشتر از هر امر دیگر به کاهبوسی شباهت دارد که حتا تصور کردن در موردش ترسناک و آزار دهنده است. زندهگی به مفهوم واقعی کلمه، سالهاست که در این سرزمین ستم دیده، تعطیل شده است. و پیشتر از هر رویداد دیگر، افتِ ارزشهای انسانی فربهتر و نمایانتر است. اینجا مردمان رنگ پریدۀ را میبینیم که بر بازوان بیرمقشان لمیده و با چشمان خیره در خود فرو رفته اند، انکار در لبۀ پرتگاه نفس میکشند.
به قول بیداد خراسانی «در شهر هر چه مینگرم غیر درد نیست»
انسان افغانستانی اگر با هزار یک بار افتیدن و برخواستن یک گامی به جلو داشته باشد، گزیر یا ناگزیر چند گام به عقب بر میگردد. اگر از دام یک حادثه نجات یافتیم به گونۀ سریع طعمۀ حادثۀ دیگری شدیم. مردم این کشور در موجی از وجد به قربانگاه تاریخ شتافتند. به سخن شوپنهاور قربانی، نمایش یک شوربختی بزرگ شده اند.
به رغم اینکه در ساحتِ تاریخ این مرز و بوم آرامش و آسایش گمشدهییست دست نیافتنی و پیدا نشدنی؛ اما متولیان این تراژیدی در موجی از فساد، خیانت و جنایت، همواره یابنده و پاینده بوده اند.
گاهی در خود فرو میروم و از خود میپرسم که ما در کجای تاریخ بشری قرار داریم. در جهان که به سر میبریم که دستکم ۸میلیارد تن همنوع ما در همین سیاره دارند زندهگی میکنند. اما از میان این ۸میلیارد تن ما نقطۀ سیاه در دل این سیاره خاکی هستیم. ما نه تنها دچار شدیدترین فروپاشی و آوارهگیهای ویرانگر شدیم. بلکه از هم پاشیدهگیهای شدید روانی نیز رنج میبریم که این همه از تکرار رویدادها و چرخش دور باطل نشأت گرفته است که دال بر سرگردانی تاریخیست.
تحریر جویا عمق از آنچه که در یک سر زمین فاجعه آفرین می باشد نشانه گرفته است
موفق باشید جویای گرامی