خبر و دیدگاه
پروندۀ ناپدید میراکبرخیبروتذکرچند نکته/ بخش پنجم
بخش پنجم
4 ـ موضع استاد مرحوم درمورد وحدت دوجناح
استاد مرحومی تمام هم وغمش این بود که وظایفی که ازسوی سرداربه او داده می شد، به خوبی وبدون کمی وکاستی اجرا کند. لذاطبیعی بود که محمد داود خان با شکل گرفتن یک نیروی منسجم بدیل که قدرت سرداررا به چالش بکشد، مخالف بود وطبعا استاد هم نمی توانست با این پروسه موافق باشد. همه می دانیم ومی دانند که وحدت دوجناح حزب دقیقا صف آرایی سیاسی قدرتمند دربرابرمحمد داود خان بود، پروسه ی وحدت ازحمایت کامل اتحاد شوروی برخوردار بود ورهبران حزب به طورصریح اعلام کرده بودند که بدیل رژیم اند. سرعت کاردرقوای مسلح وپیوستن سازمان جوانان انقلابی اردو به جناح خلق حزب در 1354 حکایت تمام ازاقدام نظامی حزب علیه محمد داود خان داشت.
استاد مرحومی به عنوان کسی که سال ها ازمحمدداود فرمان برده بود،درخدمتش شمشیر می زد وقاصد محمد داود برای جمع کردن نیروهای سیاسی زیرچتررژیم محمد داود خان بود، چگونه می توانست با وحدت حزب موافق باشد که به خطربالقوه وبالفعل برای رژیم تبدیل می شد؟ حتی یاران ومریدان استاد نتوانسته اند درنوشته های شان مخالفت استاد را با وحدت مجدد حزب پنهان کنند. در رمان کوچۀ ما دربرگه های مختلف این داستان وازجمله خواب خیبر( کوچه ما، برگ های 656 ـ 658) این مخالفت روشن است. دوستان نزدیک وخانوادگی خیبر، بانو ثریا بها( رها درباد برگ های 138،251،258،259) وداکترشاه زمان استانیزی( سهل انگاری محمد داود وکودتای هفتم ثور، برگ های24،30،63) مخالفت استاد، را از زبان خودش با وحدت مجدد حزب بیان داشته اند. اضافه برآن به گفتۀ خلیل زمر (ظاهرطنین، افغانستان در قرن بیست، مصاحبه با خلیل زمر، صفحههای 202 ، 203، 205، 207.) کنفرانس حزبی شهرکابل نظرخیبر،رادرمورد استحاله حزب درحزب داود خان رد کرد ومساله وحدت با جناح خلق را تصویب کرد. خوب همه به یک نقطه ختم می شود که استاد ضد وحدت دوجناح بود. این که استاد درمخالفتش حق به جانب بود یا خیر. این بحث دیگراست ودراین جا نیازبه پرداختن به آن نیست.
این که دوستان استاد مرحوم، می فرمایند که استاد،طرفدار وحدت دوجناح حزب بود، یک دروغ آشکاراست. وحدت مجدد حزب که حزب را در برابر داودخان قرار می داد، دست استاد را برای استحاله جناح پرچم درحزب انقلاب ملی می بست واز روند طرفداری ازمحمد داود خان به ضد آن می کشاند. منطق ومحاسبه سیاسی هم حکم نمی کند که استادگرامی طرفدار وحدت دوجناح حزب بوده باشد وبه دستۀ سرنگونی داود خان بپیوندد.هیچ آدمی علیه متحد دیرین وولینعمتش لشکر جمع نمی کند ووحدت خواهی مرحوم خیبرحرف پوچی بیش نیست.
5 ـ فرکسیون ووجاهت دینی استاد مرحوم
این که دوستان، ازداشتن فرکسیون درون حزبی استاد انکارکرده اند، نیزواقعیت ندارد. حرف ها وحدیث های که یاران بیان کرده اند وهمه اش بدون وکم وکاست درپرونده نا پیدید بازتاب یافته است، خودش نشان می دهد که استاد مرحومی ازآغاز تافرجام ترورش فرکسیونی نیرومندی درحزب داشت. فرکسیون ها در درون هردو جناح حزب وحزب واحد بیشترسلیقه ای وگروپ بازی های فردی بود، اما دراصول وبرنامه، این سرحلقه ها تفاوت نداشتند؛ اما اظهارات دوستان ومریدان استاد به طورروشن نشان می دهد که فرکسیون خیبردردرون حزب برخلاف دیگران برنامه محور( ملی گرایی نوع داود خانی) بود که درواقع سرش ازناسیوالیزم قومی بیرون شد. به عبارت دقیقتراستاد مرحوم، فرکسیون محمد داود خان دردرون حزب بود.
یاران، استاد مرحومی را شخصیت وارسته ی دینی وحافظ قرآن معرفی کرده اند، این درحالی بود که مرحوم خیبراستاد کورس فلسفه ی مارکسیستی وماتریالیزم دیالتیک درحوزه های آموزش حزبی بود وازهمین وجهه افتخار لقب استادی را داشت. موضع دوگانه فکری وسیاسی وتقسیم شدن یک شخصیت سیاسی ومتفکربه تضاد ها وتناقض های بیرونی ودرونی، جزریاکاری، تظاهر وفریبکاری، نام دیگری ندارد.
پایان