خبر و دیدگاه
تناقض در تفکر سیاسی طالبان،قریشی نبودن امیر المومنین
تفکر سیاسی طالبان همیشه محل پرسش بود و پیوسته گفته میشد که این گروه مانیفیست مشخصی برای دولتداری ندارد. اخیرا کتابی به زبان عربی از سوی این گروه به نشر رسیده که به دست قاضی القضات کنونی آن، به نگارش در آمده است به نام: الامارة الإسلامیة و نظامها. این کتاب که گویا مورد تایید امیر المومنین این گروه نیز قرار گرفته، نمونهای تمامعیار از اندیشه سلفی، یعنی دنبالهروی چشم و گوشبسته از گذشتگان است، که از میان آرای آنان هر چه را مطابق سلیقه طالبان یافته است، به شیوهای التقاطی برگزیده است، بدون هیچ گونه نظر مستقلی از خود. وی در این کتاب گاهی به مذهب حنفی، گاهی به آرای اهل حدیث، گاهی به ترمینالوژی تکفیری سید قطب و مودودی در باره جاهلی خواندن جهان امروز و نظامهای کنونی دنیا، و گاهی به عملکرد خلفای اموی و عباسی متوسل میشود. این کتاب که از سوی بالاترین مرجع علمی این گروه صادر شده است، سندی معتبر از بند ماندن تفکر آن در پشت گردنههای قرون، و ناتوانی در عبور به روزگار کنونی است، که هم سطح علمی پایین رهبران این گروه را به نمایش میگذارد و هم جهل تمامعیار شان به عصر حاضر و مقتضیات آن را.
برای نشان دادن تناقضهای موجود در کار این گروه به ذکر یک نمونه که شرطهای اهلیت برای منصب امیر المومنین را بیان داشته است بسنده میکنیم. قاضی القضات طالبان با نقل قول از گذشتگان و با آوردن سه حدیث از صحیح بخاری، هفتمین شرط را قریشی بودن دانسته است. وی در توضیح حکمت قریشی بودن امیر المومنین این نظر شاه ولی الله دهلوی را نقل میکند: “واجب است که خلیفه از کسانی باشد که مردم از اطاعت وی سر نپیچند به خاطر نسَب و حسَب پرشکوهش، زیرا کسی که چنان نسَبی ندارد مردم خوار و حقیرش میشمارند، و واجب است از میان کسانی باشد که به ریاست و بلندی جایگاه شان معروف باشند، و قوم او تجربه گردآوردن مردان و راهاندازی جنگها را داشته باشد، و نیز نیرومند باشد تا به حمایت و نصرت وی کمر بسته، و به دفاع از او جانهای خود را نثار کند.. و همه این امور یکجا گرد نیامده است مگر در قریش، به ویژه پس از بعثت پیامبر اسلام (ص) که کار قریش با او بلندی گرفت.”
طبق دیدگاه نویسنده این کتاب و ملاهای همفکر او، این احادیث پس از قرآن در بالاترین مرتبه اعتبار قرار دارد. حال این پرسش به میان میآید که آیا امیر المومنین کنونی قریشی است؟ اگر قریشی نیست چگونه اهلیت قرار گرفتن در این منصب را پیدا کرده است؟ هنگامی که مردم را به اجرای احادیث ضعیف ملزم و مجبور میکنند، چرا خود اشان احادیث متفق علیه را نادیده میگیرند؟
طبیعی است که از منظر عقلانیت معاصر، تعیین معیارهای لازم برای رهبری جامعه کار قانون، و انتخاب کسی به این منصب کار مردم است، و هر شهروندی حق ورود به آن را دارد، بی التفاتی به ریشههای تباری و پیوندهای قبیلهای که در جهان امروز سخیف و نابخردانه به شمار میرود. البته در گذشته نیز جریانهای عقلگرا در تاریخ اسلام به قریشی بودن حاکمان باور نداشتهاند. اما سخن بر سر این است که اگر طالبان تا سطح رهبری شان از چنگ تناقضهای خود رهایی نداشته باشند، مردمان گرفتار در چنگ آنان چگونه راهی به رهایی پیدا خواهند کرد؟!
استاد محترم طالبان همان خوارج و گروه یزیدیان است که فقط برای سلطه گرایی غارتگر و وحشت پشتون ها کار میکنند و از دین اسلام چنان برای ترویج فرهنگ قبیلوی بدوی پشتونی خود کار میگیرند که نام و حیثیت این دین مبارک را در جهان لکه دار ساختند. سراج الدین حقانی رهبرشبکه تروریستی حقانی پیامبر مهربانی و رحمت را چه زیرکانه مورد توهین و تحقیر قرار داد که هیچ عالمی واکنش نشان نداد. کفر گویی و بدعت عبدالحمید حماسی که یکی از دلقک های همین گروه تروریستی طالبان است را شنیده اید که در روز روشن و علنی کفرگویی میکند و کتاب الهی را مورد تمسخر قرار میدهد.
این گروه تروریستی قبیلوی پشتونی برای بدنام سازی اسلام کار میکنند