مجاهدین افغانستان کافرند- قسمت سوم
قسمت سوم
مجاهدین در افغانستان همواره ایمان و باور خود را بالاتر از مردم به تصویر کشیدهاند و مردم را نادان نسبت به خدا و دین اسلام به حساب میآورند و خودشان را مدافع دین میشناسانند که مستحق حاكميت و قانون گذاری زیر لوای شریعت اسلام میدانند و خود را اصلاح گر معرفی میکنند . اما سیستمی مافیایی را اداره میکنند که هیچ تعهدی در قبال حقوق مردم از خُرد تا کلان را ندارد و تمام آموزههای آنها از منبر مساجدی بر میخیزد که عالمان آن هیچ شناخت و اطلاعی از وضعیت جامعه و بحرانهای روحی آن ندارند . با آموزههای خود ساخته ، روز خود را سپری میکنند . نزدیک به ۸۰ فی صد از بحثهای آنان در مورد زنان است ، محصول این بحثها قبولاندن ناقص العقل بودن زن به جامعه است و بهشت ساختن زندهگی با بهره بردن از زنان است . هیچ گاه از حقوق کودک حرفی به میان نمیآورند ، دختر ۷ سال به عنوان زن بالغ ، به جامعه میقبولانند اما زن در طول زندگی او تا مرگ را نابالغ عقلی میدانند که نیاز به سرپرست دارد . برای معرفی زنان در جامعه واژههایی ” ضعیفه ، زنه که ، عاجزه ” را بکار میبرند که دو کلمه ‘ ضعیفه و عاجزه ‘ ریشه عربی دارد و ‘ زنهکه ‘ کلمهای فارسی با تصغیر قواعد عربی است که هر سه واژه برای تحقیر کردن ، بی ارزش ساختن و بی مسئولیت نشان دادن زن در جامعه است و ” سیاه سر ” بر گرفته از منشأ دینی به معنی سیاهی و تباهی است که این واژه وجود زن را عامل فلاکت و بدبختی مرد و جامعه معرفی میکند . البته در بعضی موارد زن را در ردیف حیوانات مفیدی چون سگ ، گاو و گوسفند به شمار میآورند که این مورد کمتر زن را آزار دهنده معرفی میکند . برای سرکوبی زنان که نصف جامعه اند نسخههای همچون ” بی حجابی زن از بی غیرتی مرد است ” را میپیچند . دیگر بحثها و خطبههای آنان در چهارچوب قیامتی خود ترسیم کرده است که همواره مخاطبان خود را میترسانند و با عذاب آشنایشان میکنند ، هدف آنان ساختن مردمی تسلیم شده در برابر آنان به نام تسلیم در مقابل الله است . کسان معترض خود را خدا نشناس و کافر مینامند که هدفشان لطمه زدن به ایمان مردم و تخریب قیامت مردم است . منطق کوتاه ملاها در مقابل برهان و دلیل مخالفان عاجز و ناتوان است و تنها را بستن چشم و گوش مردم و یا ساکت کردن و کشتن مخالفان است .
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ ۱۱ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۲﴾ _ و هنگامي كه به آنها گفته شود، در زمين فساد نكنيد ميگويند ما فقط اصلاح كننده ايم . آگاه باشید! اینان همان مفسدین اند اما شعور ندارند . – آگاهی به نتیجه کار خود ندارند – . ۱۱ و ۱۲ بقره .
قرآن دین اسلام را همان اسلام ابراهیم میداند و اشاره دارد که مسلمانان مانند مسیحیان و یهودیان حنیف و تابع ابراهیم هستند . و تمام اوامر الهی بر گرفته از صحف ( کتاب ) ابراهیم است . إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی ۱۸. صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی» ۱۹ «این دستورها در کتب آسمانی پیشین (نیز) آمده است. در کتب ابراهیم و موسی.» سوره اعلی . ابراهیم تنها پیامبری بود با اندیشیدن و فکر کردن دنبال خدا گشت خدایی نمرود را نپذیرفت ، بعد از ستاره ، ماه را خدا پنداشت و در آخر گمان کرد که خورشید خداست اما او معرفت خاصی با اندیشیدن و تفحص از خالق یافته بود . او خودش خدا را پیدا کرد که پیامبران بعد از او چنین نبودند . ( موسی قتل کرد و به سرزمین ابراهیم – بین النهرین- گریخت و در مدت ۱۵ سال خدمت شعیب پیامبر – پدر زنش – با خدا آشنا شد و هنگام رجعت در میانهی راه خداوند او را فرا خواند . مسیح هم در گهواره زبان به گویش گذاشت و از کودکی تا سن ۳۳ سالگی پیرو یحیی تعمید دهنده بود که خداوند در سن ۳۳ سالگی او را فرا خواند . پیامبر اسلام هم تا چهل سالگی در بین مکیان بت پرست بود و تابع آنها بود که خداوند او را پیدا کرد و هدایت داد. چنانچه در قرآن آمده است: وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَىٰ _ و ترا پیدا کردیم گمراه بودی ، پس هدایتت دادیم . ضحی ۷ ) .
ابراهیم در مقابل ادعای خدایی نمرود از ادلهی عقلی استفاده کرد که به نمرود بفهماند او خدا نیست ، زبان ابراهیم زبان منطق و برهان عقلی بود و هیچگاه از زبان زور استفاده نکرد . ابراهیم فقط بت شکن نبود بلکه باورهای ناروا در جهت پست کردن انسان را بزرگترین مانع سعادت بشر میدانست و آرزو داشت که مردم در آسایش باشند حتی با خداوند مجادله میکرد که قوم لوط را عذاب نکند او برای بی باوران هم زندهگی طلب میکرد نه مرگ آنها را ._ قرآن ذکر میکند زمانی ملائک مهمان ابراهیم بودند و بشارت تولد اسحاق را دادند ابراهیم با ترس با آنها برخورد میکند و «پس هنگامى که ترس و دلهره از ابراهیم برطرف شد و آن مژده به او رسید، با ما درباره قوم لوط [به قصد دفع عذاب از آنان] به گفتوگو پرداخت. براستى که ابراهیم بسیار بردبار و دلسوز و روى آورنده [به سوى خدا] بود. اى ابراهیم! از این [گفتوگو] درگذر؛ زیرا فرمان پروردگارت [بر عذاب قوم لوط] فرا رسیده و یقیناً آنان را عذابى بدون بازگشت خواهد آمد».[هود ۷۴ تا ۷۶ ] . در مورد تعبیر «یُجادِلُنا فی قَوْمِ لُوطٍ» آوردهاند: ابراهیم از فرشتگان خواست که عذاب قوم لوط را به تأخیر بیندازند به این امید که آنان ایمان بیاورند و صلاح کار خود را در پیش گیرند. چنانچه در تورات آمده است که به ملائک گفت اگر ۱۰۰ نفر ایمان دار در میانشان باشد آنها را نابود میکنید ؟ آنها گفتند نه بعد رقم را به ۵۰ و بعد به ۱۰ و بعد به ۵ آورد باز ملائکه گفتند نه و او امیدوار بود تا رسیدن ملائک یک نفر ایماندار به جمع خانوادهی طالوت افزوده شود تا از نابودی و مرگ نجات پیدا کنند غافل از آنکه فقط خود طالوت و سه دخترش ایمان دار بودند و زن طالوت باور به خدای طالوت نداشت با اینکه با طالوت زندهگی میکرد . دیدگاه خداوند در تضاد با نظرمُلاها و مجاهدین است ! خداوند اجباری بر زن پیامبران نگذاشته است که حتما تابع دین شوهرانشان باشند چنانچه در قرآن آمده است : ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ ۱۰ تحریم . اشارهی آیه به بیبباوری و کافر بودن زن نوح و زن لوط است که این پیامبران اجباری در قبولاندن دین خود بر زنان خود نداشتند و با آنها زندهگی کردند و از آنها هم فرزندانی داشتهاند ! _.
خداوند ابراهیم را به تنهایی ملت خواند و او را دوست و خلیل برگزید . و تمام ادیان ابراهیمی تابع و پیرو ابراهیم قرار داد . سه دین توحیدی بزرگ جهان، یهودیت، مسیحیت و اسلام به ابراهیم به عنوان پدر خود می نگرند. برای مسیحیان، این ارتباط یک رابطه روحانی است که خود میگویند ، باعث اتحاد بین مسیحیان در جهان است همچنانکه این وحدت در بین یهودیان مشهود است . هنگامی که ابراهیم فراخوانده شد تا وطن خود را در بین النهرین ترک کند، به او گفته شد که « و بركت دهم به آنانی كه تو را مبارك خوانند به وسیله تو همه ملت ها برکت خواهند یافت » پیدایش باب ۱۲ آیه ۳ – « و حال آنكه از ابراهیم هر آینه امتی بزرگ و زورآور پدید خواهد آمد، و جمیع امتهای جهان از او بركت خواهند یافت » پیدایش باب ۱۸ آیه ۱۸ – « و از ذریت تو، جمیع امتهای زمین بركت خواهند یافت، چونكه قول مرا شنیدی » باب ۲۲ آیه ۱۸-
یهودیان فرزندان و تابع ابراهیم اند : « امّا تو ای اسرائیل بنده من و ای یعقوب كه تو را برگزیدهام و ای ذریت دوست من ابراهیم » اشعیا باب ۴۱ آیه ۸ .
مسیحیان وارث و پیرو ابراهیم اند : « امّا اگر شما از آنِ مسیح میباشید، هرآینه نسل ابراهیم و برحسب وعده، وارث هستید » غلاطیان باب ۳ آیه ۳۹ .
قرآن خطاب به پیامبر اسلام : ملة ابيكم ابراهیم – تو ملت پدرت ابراهیم هستی – حج آیه ۷۸ _ اسلام دین ابراهیم است .. و لکن حنیفاً مسلماً .
هاجر كنيز بخشیده شدهی حاکم فلسطین به سارا زن ابراهیم بود که در کنار این خانواده دیگر کنیز حساب نشد و چون سارا نازا بود از هاجر خواست که با ابراهیم ازدواج کند تا ابراهیم صاحب فرزند شود . زمانی که ابراهیم به فرمان خدا هاجر و نوزادش اسماعیل را در بیابان بی آب و علف در امان خدا رها کرد برای مردمان آن سرزمین هم از خداوند طلب صلح و امنیت کرد . قرآن سوره ابراهیم : وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ ﴿۳۵﴾ رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ .
[ياد كن] هنگامى را كه ابراهيم گفت پروردگارا در سرزمين امنیت و آسایش قرار بده و مرا و فرزندانم را از بتان – سنت های ناشایست و ناروا – دور دار .۳۵ پروردگارا من [يكى از] فرزندانم را در دره اى بى كشت و برهوت نزد خانه محترم تو سكونت دادم پروردگارا تا نماز را به پا دارند پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى ده باشد كه سپاسگزارى كنند . _ جبرئیل اشاره داده بود که اینجا خانهی خدا خواهد شد و گرنه زمانی ابراهیم هاجر را جا گذاشت آنها در دامنهی یک تپهی شنی خشک روی زمین نشستند _.
آری ابراهیم خلیل الله است ، آتش بر او سرد شده بود و مردی بود که خدا را یافته بود پس برای او آسان است زن و نوزاد خُردش را در بیابانی برهوت در امان خدا رها کند اما هاجر چه ؟ به تعبیر بعضی ، او یک “زنهکه ی عاجزه” بود تازه بدتر از همه ‘سیاه سری کنیزه’ بود که قبل از بخشیده شدنش به سارا ، به امر صاحبانش کار میکرد و برده و کنیز بود پس بنا به استدلال رایج مُلا ها و مجاهدین افغانستان او هیچ شعوری نداشت و نیاز به سرپرست داشت پس رها کردن او کاری اشتباه و دور از عقل بود و به نوعی بی غیرتی مرد را نشان میداد . _ این استدلال توجیه ناپذیر را حتی نمیتوان عوض کرد زیرا خدای ابراهیم همین خدای ماست ، عوض نشده است و ابراهیم رهبر همهی ایمانداران به الله است . پس تنها راه فراموش کردن داستان هاجر است چون با ذکر آیات بیشمار نمیتوان آن را افسانه خواند .
آری باور هاجر همانند ابراهیم بود اگرچه آتش بر او سرد نشده بود و جبرئیل را هم ندیده بود اما صداقت و ایمان شوهرش برایش کافی بود . او آنقدر توانا و دلسوز بود وقتی نوزادش از فرط تشنگی گریه میکند هفت بار بین صفا و مروه را دوید . ( اگر کسی در بیابان یکبار پدیدهی سراب – تصور و خیال آب در بیابان – را ببیند برای بار دوم سنگین است دوباره آن راه بیهوده را بپیماید اما مسئول بودن و اوج دلسوزی یک مادر آن را نمیپسندد و تا هلاکت خود بارها و بارها آن فاصله را میپیماید و زندگی خود را فدای نوزادش میکند ) خداوند هاجر تشنه و خسته اما تسلیم ناپذیر را در هفتمین بار دویدنش بین صفا و مروه مورد ترحم قرار داد و زیر پای اسماعیل چاه زمزم را قرار داد . خداوند رفتار هاجر را جزو شعائر خود قرار داد. آیه ۱۵۸ سوره بقره: “ان الصفا والمروة من شعائرالله” یعنی”همانا صفا و مروه از نمادهای خداست” طبق آن نماد برهر حاجی واجب است بین صفا و مروه هفت بار بدود و گرنه حجش باطل است . حال هاجر از فلسطین ؛ سرزمین سرسبز و خوش آب و هوا بزرگ شده بود و نا آشنا به بیابان بود پس طبیعی است که اگر در صفا آب ببیند بدود تا آب برای نوزادش بیاورد و وقتی برسد آبی نباشد و به پشت نگاه کند در مروه آب ببیند وباز بدود زیرا نا آشنا به این پدیده در صحرا بود . به ظاهر حرکت بیهوده و بی حاصل هاجر نگاه کنیم و از دید مجاهدین و ملایان بنگریم آیا خداوند کار درستی کرده است که آن رفت و آمد دور از عقل یک زنه که را شعائر خود قرار داده است ؟! چرا حاجیان باید این هفت بار را بدوند ؟ پس براستی هدف الله چیست ؟
در روز قربان ، حیواناتی همچون گوسفند قربانی میکنند چون ابراهیم رهبر آنان قربانی کرده است. اما در حقیقت خدا به ابراهیم امر کرد که فرزندش را به قربانگاه ببرد که مادرش تابع امر خدا بود ، ابراهیم با خدا در ارتباط بود و به زنش گفت و او پذیرفت . آیا اگر خدا به زن امر میکرد که فرزندش را قربانی کند آیا مردش میپذیرفت ؟ آیا در این امتحان ابراهیم به خدا نزدیکتر است یا زن ابراهیم ؟ _ در مژدهی اسحاق به ابراهیم را در قرآن بخوانید و ببینید خداوند چگونه منطق سارا را به نمایش میگذارد با وجود پیامبری چون ابراهیم خلیل عليه السلام _
دقیقاً کعبه جای خیمه و خانهی هاجر است .که کنار خیمهی هاجر چشمهی زمزم روان بود و امروز زمزم کنار کعبه است و خانهی اسماعیل کنار آن بود که به حجر اسماعیل معروف است. حکمت در چیست که جایگاه زندگی کنیزی چون هاجر معبد مسلمانان است ؟ چرا خداوند به ابراهیم امر میکند که هاجر در جای خانهی تکریم شدهی خداوند خانه بسازد و زندگی کند؟ تعدادی از مورخين قبر هاجر را در خانهی خود یعنی داخل کعبه به امر ابراهیم ع میدانند ۱ اما تعداد دیگر اظهار کردهاند که اسماعیل نبی قبر مادرش هاجر را در خانهی خود در حجر اسماعیل که امروزه قسمتی از کعبه است دفن نموده تا قبرش زیر پای زائران نباشد . در هر دو حالت این وضعیت کاملاً آشکار میگردد که تمام زائران مکه دور قبر هاجر هم میگردند . آیا اگر زن ناقص العقل باشد گشتن حول یک ناقص العقل چه معنی میدهد؟ آیا این نامهای ناروا توهین به خود آنان نیست؟ _ اگر نقش خدیجهی تاجر در ووجدک عائلا فاغنی را هم نادیده بگیریم _.
به دقت به مسلمانان نگاه کنید تمام ارکان و آداب حج یعنی تمام شعائرش از ادای مناسک صفا و مروه تا قربانی کردنشان ، همه و همه از ابراهیم و خانوادهی او تقلید میکنند و روزانه به سوی کعبهای نماز میخوانند که ابراهیم و پسرش ساخت و… آیا میتوان یک حرکت دینی نام برد که حضرت محمد ص خود آن را گذاشته باشد ؟ اگر این چنین عملا تابع ابراهیم هستید به چه دلیل رفتارهای پرهیز از خشونت ، طلب صلح و امنیت برای همه اعم از مسلمان و غیر مسلمان در کار شما نیست ؟ وقتی قرآن مملو از دعاهای ابراهیم است براستی چرا نادیده گرفته میشود ؟ آیا اسلام دینی جدا از اسلام ابراهیمی است ؟ اگر یکی است پس این همه روایات و اخبار متضاد در چیست ؟ آیا بعد از پیامبر کمر تحریف بسته شده است ؟ آیا مسلمانان عرب در رساندن پیام خدا عمداً کوتاهی کردهاند ؟
مسیح در ناصریه – شهر خودش – هیچ معجزهای انجام نداد و فرمود در هر شهر و مکانی رسالت الهی اعلام رسالت کرد بدان که مردمان آن دیار احمقترین مردمان جهانند و به همین دلیل آن معجزاتی که در کفرناحوم کردم اینجا – ناصریه – انجام نمیدهم و اگرچه قرآن به زبان عربی و در میان عرب نازل شد اما قرآن اعراب را حقکش ترین ملتها در جهان معرفی میکند ! پس واضح است که تناقض گویی و کتمان حقیقت از کجا سرچشمه میگیرد .
آیا مجاهدین افغانستان تابع نمرود نیستند ؟ نمرود یکی را کشت و یکی را آزاد کرد تا ثابت کند زندگی مردم دست اوست . اما مجاهدین افغانستان براحتی جماعتی – مدنی – را قتل و عام میکنند و جماعت دیگر – دربندیان طالب – را آزاد میکنند تا اثبات کنند زندگی مردم در دست آنان است . اینها خود عامل از بین بردن امنیت و آسایش مردمند پس عادی است اگر در ارگ مجالس عزا برای قاتلی چون قاسم سلیمانی را تدارک دهند و در مقابل عاملان غرق کردن پناهجویان سکوت کنند و سوزاندن مهاجران را به فراموشی سپارند زیرا بر اساس آموزههای دینی تنها ظالمان پناه دهنده و یاری کنندهی ظالمان اند . اما آموزههای مجاهدین متاسفانه بر دیدگاههای مردم چنان اثر تخریبی گذاشته است که مردم کابل به فریاد دادخواهی و کمک وطن داران سیک خود در کابل پاسخی ندادند . و حتی کشتار آنها را محکوم نکردند !
ادامه دارد …
منابع و مأخذ:
۱ . ابن هشام ج١ ص٦ ، ابن سعد ج۱ ص۵۲ ، کلینی ج۴ ص۲۱۰ خزعلی ج۱۳ ص ۳۵۴ ، ابن طاووس و عسقلانی و ابن حجر و غیره اشاره به دفن هاجر توسط اسماعیل نبی در حجر اسماعیل دارند دور از زیر پای حاجیان و زائران .