درباره کتاب” یا سوسیالیسم یا توحش”
تاریخ گواه آنست، هر زمانی که استعمار و امپریالیزم با همدستی ارتجاع سیاه در هر کشوری با تزویر، مداخله و منافقت برجنبش های عدالت خواهانه و دولت های های ترقی خواه پیروز شده اند، مشتی کاتب مجبور و مزدور وخود فروخته را در کنار جوی خون مبارزان و میهن پرستان نشانده اند تا ” فتح نامه ” ها بنویسند با فعال ساختن دستگاه های تبلیغاتی خویش تاریخ را تقلب و فریبکارانه به سود ستمگران و اشغالگران، تحریف نمایند، احزاب و شخصیت های درخشان تاریخ را افترا زده و جنبش های توده یی و بپاخاسته ای ستمدیدگان را با دروغ و بهتان بیالایند، در این تاریخ تقلبی و تحریف شده دزدان و جنایتکاران و اشغالگران را عادل لقب داده اند، ولی وطن پرستان و دادگران و ترقی خواهان را به هزار عیب و علت و وطن فروشی متهم نموده اند، آنچه که، با تاریخ معاصر جنبشها، احزاب مترقی و شخصیت های ترقی خواه افغانستان، نیز صورت گرفته و همین اکنون هم این پروسه جریان دارد.
کتاب ” یا سوسیالیسم یا توحش ” که اخیرا منتشر شد، گواه دیگری از تقلب تاریخ است که کین توزانه به چرک و دروغ آغشته می باشد و در غبار خودخواهی نویسنده و تفرقه اندازی و تحریف از جنبش های عدالت خواهانه افغانستان و رهبران بزرگ آن، غرق و فرورفته است، که در ذات خود توطئه ای است علیه سرشت انقلابی و میهن پرستانه ای نهضت ها و احزاب ترقی خواه کشور ما، زیرا آنها خوب میدانند تا وقتی که اندیشه های انقلابی در میان خلق ریشه دارد و روح پیکارجویی در مردم زنده باشد، پیروزی آنها موقتی، حاکمیت و غارت و استعمار و استثمار شان زودگذر و ناپایدار است، باید مردم را فریب داد، باید جوانان را گمراه و انسان را گرگ انسان ساخت، باید روح پیکار جویی را در وجود توده های مردم شکست، باید مردم را در لجن زار خرافات و بدختی ها غرق نمود، باید توده ها را نسبت به عدالتخواهی، ترقی و دموکراسی واقعی دچار تردید و بد بینی کرد، مردم را از خوشبختی نا امید و یا آنچه را که میتواند مایه ای پیروزی آینده باشد، معیوب و مشکوک جلوه گر ساخت و خلق را به بیراهه کشاند.
نویسنده کتاب ” یا سوسیالیسم یا توحش ” پیش از نوشتن این کتاب، باید ذهن خود را از رسوبات نظریات فلسفی بورژوازی و جامعه شناسی غربی و تاثیر نظریات مائو یستی – جهادی کاملا پاک می کرد و بعدا به نوشتن این کتاب می پرداخت، زیرا داوری هایش از درون همان تئوری های کهنه و آغشته و غرض آلود برخاسته و به همان ضوابط صورت می گیرد. که واقعیت های نوین و تکامل روند مبارزه در پرده ای غلیظی از دود و غبار آن پوشیده و در همان مواضع باقی مانده است.
بررسی و یا نقد وسیع و همه جانبه این کتاب از حوصله ای من خارج است، زیرا از آغاز، یعنی از عنوان که با متن هیچ رابطه ندارد باید شروع کرد، ولی تا اکنون مقالات من زیر عنوان: در باره برابری و عدالت اجتماعی، نگاهی به جنبش جوانان در افغانستان، ارتجاع سیاه و طیف های رنگارنگ آن در افغانستان، چپ بر روی امواج رای توده های مردم به قدرت برمیگردد، نام ببرک کارمل جاویدان است، روشنفکران و مسله مذهب، مسئله ای ملی، نقش شخصیت در تاریخ، در باره ای خدمات و اشتباهات حزب دموکراتیک خلق افغانستان، در باره ائتلاف احزاب و سازمانهای دموکرات و ترقی خواه و ده ها مقاله ای دیگرکه نوشته ام به مسایل طرح شده در کتاب” یا سوسیالزم و یا توحش ” پاسخ می دهد. اما اگر بسیار خلص بگویم:
یک – در این کتاب بجای تحلیل علمی پدیده ها، حوادث و واقعات به طور روشن و کوتاه و مستدل، به نشر مقالات دور و دراز برگرفته شده و کاپی اکتفا می کند، بجای انطباق قانونمندی ها بر واقعیت ها و رویدادهای سیاسی و اجتماعی هر دوره و زمان، واقعیت های همان زمان را به دلخواه خود دگرگون ساخته است، بجای برجسته نمودن تاریخ و تجارب گذشته ای جنبش چپ در افغانستان، به انتقادات واهی و کم اهمیت دادن چپ متوسل می شود و اکثرا فاکتها و به آنچه که تجسس و تکیه نموده است نهایت کهنه می باشد.
دو – پربها دادن بخود و تیوری های اپورتونیستی- رویزیونیستی و جهادی- مائویستی خویش و بی ارزش پنداشتن جهانبینی علمی مارکسیزم- لینینیزم و تیوری سوسیالیزم علمی.
سه – تحریف واقعیت های تاریخی بخصوص تاریخ پر افتخار حزب دموکراتیک خلق افغانستان. در این مورد نویسنده بجای منطق و استدلال به سفسطه و مغالطه متوسل می شود و اگر نوشته اش به پیش باز نشد اتهام می زند و ناسزا می گوید. زیرا نویسنده درک کرده است که در این فضای اختناق سیاسی هرکس حزب دموکراتیک خلق افغانستان را بدگفت تپ،تپ می شود و هر تلویزیونی که به این کار پرداخت چالان است و هرحزب، سازمان و یا گروه و شخصی که به خلقی و پرچمی و رهبران سرسپرده اش توئین نمود کمک شده و دکانش باز می باشد.
چهار – ارائه نظریات ضد و نقیض، یاد فراموشی ها و افتادن بطرف سازمان های چپی مائویستی و گروه های جهادی و تروریستی.
پنج – من بررسی نظریات نویسنده کتاب ” یا سوسیالیزم یا توحش ” را در مسائل تئوریکی نظیر طرح های فیلسوف آلمانی کارل کرش، دانشمند و فیلسوف ایتالیایی انتونیو گرامشی و خانم الن وود امریکایی و کاربست آن را در افغانستان، تئوری بافی های نگارنده کتاب در مورد انقلاب سوسیالیستی، طبقات، تولید و اداره ای شورایی و سوسیالیزم عملی؟ را به فرصت مناسبتری موکول می کنم، زیرا قسمت اعظم این نظریات با دانش سوسیالیزم علمی در تضاد است و یا به علت تنگی چارچوب دید سیاسی و اجتماعی و بی خبری درد ناک نویسنده از تحولات در جهان و شناخت نادرست از حوادث و واقعیت های سیاسی – اجتماعی یک قرن اخیر در افغانستان، با رویدادها برخوردی قشری، سلیقه ئی و کوتاه بینانه کرده است.
مشت نمونه خروار: آیا نویسنده ای کتاب” یِا سوسیالیزم و یا توحش” که مدعی است تاریخ مبارزات چپ را در افغانستان بصورت واقع بینانه و بطور خلاق بررسی نموده است. از واقعیت مبارزات حزب دموکراتیک خلق افغانستان با خبر است یا نه؟ اگر خبر ندارد چرا عجولانه در مورد حزب دموکراتیک خلق افغانستان قضاوت می نماید؟ و اگر با خبر است، پس با تحریف واقعیت مبارزات میهن پرستانه ح.د.خ.ا چه هدفی را میخواهد دنبال کند؟ پیش از طبع و نشر این کتاب هم ما شاهد تحریف های آگاهانه و لجن مال نمودن خدمات و مبارزات عدالتخواهانه حزب دموکراتیک خلق افغانستان از طرف اشخاص، گروه ها، تلویزیونها، دولتها و سازمانهای معینی بوده ایم، که کوشیده اند اذهان مردم و به خصوص جوانان ما را که متاسفانه از گذشته حزب دموکراتیک خلق افغانسان، خدمات و مبارزات ترقیخواهانه آن بی خبر اند گمراه و خراب نمایند، نویسنده در این کتاب نیز این هدف دنبال می کند. باید کوتاه بگویم که:تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان، تاریخ افتخار آمیز یک نسل سربلند و مردم سرافراز افغانستان است، تاریخ یک نبرد شرافتمندانه است که هنوز از آن خونابه می چکد، تاریخی است که به بهای یک نسل ساخته شده، نسلی که جانهای شرین خود را در راه دموکراسی و عدالت اجتماعی و دفاع از میهن و مردم خویش قربان نمودند، تاریخ خدمت به مردم، تاریخ سازندگی و آبادی میهن ما، تاریخ سرشار از کارنامه ها و دستاوردهای انسانی، تاریخی که برآن خون شهیدان و مبارزان خزب و تودهای ترقی خواه و عدالت پسند افغانستان گام به گام دیده می شود، تاریخ یک جنگ عادلانه خلق، حزب و دولت دموکراتیک افغانستان در مقابل متجاوزین داخلی و خارجی است، آیا نویسنده کتاب ” یا سوسیالیسم یا توحش ” میداند که حزب و دولت دموکراتیک خلق افغانستان جنگ را اول شروع نکرده، زمانی که اشرار بی فرهنگ و ویرانگر و مزدور بیگانه متوسل به اسلحه شدند، مردم و دولت و حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز به دفاع از میهن خویش برخاستند. و ریشخند تاریخ نگاری اینکه، نویسنده با چشمان خود می بیند، اکثریت آنانیکه در مقابل حزب و دولت دموکراتیک خلق افغانستان جنگیده اند نام های شان در لیست سیاه تروریزم در سازمان ملل، حقوق بشر و بطور رسمی از جانب کشورهای جهان به حیث تروریست های بین المللی شناخته شده اند، مگر نویسنده کتاب میتواند بگوید نه نشده اند؟ تاریخ دولت و حزب دموکراتیک خلق افغانستان تاریخ نبرد ترقی خواهان با تروریستان جهادی، القاعده و عقب گرا است. اکنون که بیست هشت سال از بزرگترین فاجعه ای تاریخ کشور ما، یعنی حاکمیت جهادی – طالبی می گذرد ومردم خدمات و دستاوردهای حزب و دولت دموکراتیک خلق افغانستان را، با کارنامه های سیاه و جنایت بار دولتهای جهادی، طالبی و تکنوکرات مزدور به قضاوت گرفته اند، محبوبیت پایدار و نفوذ ماندگار حزب دموکراتیک خلق افغانستان و جمهوری دموکراتیک افغانستان، بازتاب واقعیت تاریخی آن می باشد، در حالیکه هنوز هم مردم از خدمات ایثارگرانه و دوره درخشان عدالت، انسانیت و فرهنگ به احترام و به نیکی یاد می نمایند، برای من بسیار تاثر انگیز است که، نویسنده کتاب ” یا سوسیالیزم یا توحش ” بسیار ظریفانه، اما کین توزانه می نویسد:” همه می دانیم که امروز به مجرد آن که از کمونیزم، سوسیالیزم، سوسیال دموکراسی و در کل چپ حرف می زنیم، در ذهن اکثر مخاطبان مان نام خلق و پرچم نقش می بندد، تصور اکثر ما این است که کمونیزم یعنی آنچه که خلق و پرچم در پی اش بودند و بدان دست یافتند و آن را تطبیق کردند. مشتی خود فروخته که مردم را کوفتند و بستند و سرانجام با قیام مردمی و جهاد اسلامی مواجه شدند.” آیا نویسنده میداند که سردار بزرگ این جهاد اسلامی!! تروریستی بنام گلبدین حکمتیار بود و بعدا به ترتیب دزدان و جنایتکارانی بنام های سیاف، ربانی، گیلانی، اکبری، خلیلی، معلم عطا، تورن اسماعیل، حقانی و محمدی و قاچاقبران آشکار و پنهان دیگر که به ترتیب در کشتار و غارت بی بند و باری زحمتکشان و دسترنج مردم ما دست داشتن و تا امروزهم در پیش چشمان همگان ادامه می دهند. آیا نویسنده کتاب یک بار هم به بازار، میان مردم رفته و از مردم پرسیده است یا نه که نظرشان در مورد دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان چیست؟ آیا نویسنده کتاب سواد کافی برای تحلیل و تجزیه مقالات جراید خلق و پرچم که آن را در کتاب خویش به نشر سپرده است دارد؟ آیا نویسنده کتاب ” یا سوسیالیزم یا توحش ” میداند که جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان به دست یک مشت اوباش و قطاع الطریق به شکست مواجه نشده است، بلکه استعمار و امپریالیزم شب و روز با تمام قدرت و امکانات خویش در صدد بر انداختن و درهم شکستن پیروزی تاریخی مردم و دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان بود. این چنین نویسنده گان خونریز تر و ددمنش تر از جانوران جهادی- طالبی، داعشی و دولتی اند، اما نویسنده باید بداند که از یکطرف از این نظریات و نشرات گردی بر دامان پاک حزب و دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان نخواهد نشست و از جانب دیگر کاملا این دشمنی ها قابل فهم و طبیعی است و اگر چنین نمی نوشتن جای تعجب بود – بخاطریکه مورد لطف و نوازش حاکمیت کنونی و پشتیبانان جهانی و درونی اش قرار بگیری باید به نرخ روز نوشت و از حد و مرز، متانب و واقع نگری نگارندگی فرورفت.
در موضوع اشغال افغانستان توسط شوروی، اگر ادعای نویسنده کتاب را با ادعای خائنانه ای بنیادگرایان و ارتجاع سیاه ( مجاهدین – القاعده ) بسنجیم کوچکترین تفاوتی میان آن نخواهیم دید، آیا چه انگیزه ای نویسنده را واداشته است؟ غرض، مرض، مزدوری و یا شاید هم بی اطلاعی نویسنده از شرایط تاریخی آن زمان، به نظر من همینکه نویسنده کتاب در دوران سی سال اخیر حاکمیت ارتجاع و بنیادگرایی در افغانستان بزرگ شده و همه چیز را به چشمان خود می بیند و با گوشت و پوست خود احساس می نماید برای او توضیحات بیشتر درمورد مزدوران و دزدانی که جایگزین دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان شده اند، اضافگی است، نویسنده کتاب همچنان ادعا دارد که تاریخ کشور چین و اسناد انترناسیونال سوم را مطالعه نموده، آیا میداند که انترناسیونالیزم پرولتری چیست؟ آیا می داند که انقلاب چین چطور پیروز شد؟ چگونه انقلاب ویتنام قهرمان کامیاب گردید؟ چطور انقلاب در کوریا به پیروزی رسید؟ قیام مسلحانه ای کوبا چطور پیروز شد؟ آیا خبر است دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان یکسال در اول و نزدیک به چهارسال در اخیر بدون کمک سربازان انترناسیونالیست شوروی در مقابل امپریالیزم جهانی و ارتجاع داخلی و خارجی از میهن و مردم افغانستان مردانه و جانانه و مستقلانه دفاع نموده است؟ آیا میداند که یک گروپ پنج نفری سپاهیان انقلاب در یک پوسته دور افتاده با چند میل کلشنیکوف و چند بم دستی، در مقابل حملات جانیان جهادی و القاعده ماه ها از پوسته خویش دفاع نموده و می جنگیدند، ریشکی ها با همان تنه و توشه ای خویش، با ستنگر امریکایی، با بلوپایپ انگلیسی و با آوان و ماین های چینایی و اجیران ایرانی، پاکستانی، مصری، لیبیایی و سعودی نمی توانستند پوسته را تسخیر نمایند؟ باید آشکار سازم که من نمیخواستم کلمات رکیک، زشت و ناپسند را استعمال نمایم، اما آنچه را در این متن آورده ام عین واژه های سخیف، بی ارزش و ضعیف نویسنده کتاب” یا سوسیالیسم یا توحش ” است که آنرا بکار برده ام و این گذشتن از مرزی است که یک نویسنده آگاه به آن توسل نمی کند .
درقسمت اخیر این کتاب نویسنده عوامفریبانه خواسته است میهن پرستان چپ را با میهن فروشان راست و نوکران استعمار و امپریالیسم و ارتجاع عرب غلامان پاکستان و ایران، در دو پله ترازو مساوی نشان بدهد، نویسنده به همگی و همه چیز تاخته است تا جوانان را گیج و مردم را گنگس و گول ساخته، نقش ننگین استعمار و امپریالیسم و ارتجاع را در یک قرن اخیر در افغانستان پنهان و یا نیمه انسانی جلوه بدهد و بدین سان از پیوستن توده های مردم به احزاب مترقی در افغانستان جلوگیری نماید. نویسنده بالاخره طرح و طریق پیروزی و ساختمان جامعه سوسیالیستی و کمونیستی را می دهد و زیر عنوان ” اداره ی شورایی ” خواسته است که قیام مسلحانه هفت ثور را غیر علمی و پیش از وقت نشان بدهد و بدین سان خلق های میهن ما را از مبارزه در راه رهایی از ستم و ستمگران باز دارد و رسیدن به جامعه سوسیالیستی را آنقدر دور نشان بدهد که توده ها نا امید شده و به بردگی تن بدهند. باید برای نویسنده که خود را طرفدار مارکسیزم معرفی می نماید، بگویم که مارکسیزم یک دانش خشک و منجمد نیست، مارکس به این نظر بود که پیروانش تاکتیک ها و استراتژی خود را بر مبنای تحلیل های علمی روند انقلابی زمان و دوران تاریخی آن مدون سازند، لنین بر کار برد اصل بررسی تاریخی تاکید می نمود و مناسبات میان طبقات و ویژه گی های مشخص هر وضع تاریخی را توصیه می کرد، لنین مسله انقلاب و رسیدن به قدرت سیاسی را تنها مسله تئوریک و مجرد نمی دانست، لنین پیروزی انقلاب را هیچ گاه با مبارزه طولانی و دوامدار و آماده شدن تمام مردم برای انقلاب، پیوند نمی داد، لنین می نویسد: ” کسی که در انتظار انقلاب سوسیالیستی ” ناب ” باشد، هیچگاه آن قدر زنده نخواهد ماند که آن را ببیند، چنین شخصی ثناگوی انقلاب است بی آن که آن را فهمیده باشد.” به این ترتیب طرح” اداره ی شورا یی ” نویسنده کتاب” یا سوسیالیزم یا توحش ” نه تنها رهنمود نبرد مردم دربند کشیده و ستمدیده ای ما شده میتواند و راه برای آزادی را آسان تر و کوتاه تر می سازد، بلکه موانعی جدی در راه رسیدن به آرمان بزرگ و انسانی سوسیالیزم پدید می آورد.
امیدوارم که در چاپ بعدی نویسنده تهمت ها و افترا هات به حزب دموکراتیک خلق افغانستان را حذف نموده و با مطالعه دقیق تاریخ حزب حقیقت مبارزات میهن پرستانه آن را دریابد و از این عمل ریاکارانه و خصمانه و ” توحش” که دشمنی با تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغنستان و جمهوری دموکراتیک افغانستان می باشد، بپرهیزد.