استقلال و قهرمان آن
بخش نخست
امیر عبدالرحمن با سرکوبهای خونین و کشتار بیرحمانه جوامع واقوام غیر پشتون، سلطنتی را روی اجساد خونین سرکوبشدگان به پسرانش امیر حبیب الله و سردار نصرالله به میراث گذاشت. پس از درگذشت امیر جلاد، مساله امارت در میان پسران امیر به گونۀ حل شد، که یکی پادشاه و دیگری نایب السطنه باشد و بعد از او پادشاه شود. تعهد هردوجانب در حاشیه قرآن بین دوبرادر مهر وامضا شد. جنگ کشورهای استعمارگر اروپایی بر سر هند از دهلیز افغانستان، مبارزه برای تصرف قدرت در دربار افغانستان را تشدید کرد و گروه بندیهای جدید را به وجود آورد. هر گروه تلاش کرد تا با استفاده از حمایت قدرتهای استعمارگر قدرت را تصاحب کند. سقوط امیر حبیب الله در فحاشی، فساد، زنبارگی و سر سپردگی به انگلیس، مدعیان قدرت را بیشتر کرد و درین میان انگلیس میخواست با انجام کودتای دو مرحله ای علیه امیر حبیب الله و سردار نصرالله نادرخان را پادشاه بسازد، در حالیکه روس و آلمان بر سر امان الله سرمایه گذاری کردند. برای انجام کودتا حزب سری دربار تشکیل شد، که دران سه جناح مختلف به کشتن امیر و انجام کودتا توافق کردند و این توافق نیز در حاشیه قرآن امضا و به نایب السلطنه سپرده شد. در توافق حزب سری دربار نایب السلطنه سردار نصرالله باید زمام امور را به دست میگرفت و اما پس از کشتن امیر حبیب الله دو مرکز قدرت کودتایی یکی در جلال آباد ودیگری در کابل به وجود آمد.
با کشته شدن امیر حبیب الله، امان الله اضافه برینکه در قتل پدر و کودتا علیه او دست داشت، به تعهداتش در برابر حزب سری دربار نیز پابند نماند و بار دیگر تعهد را شکست و به کودتای دوم علیه عمش سردار نصرالله نایب السطنه دست زد. اقدام امیر امان الله در تصرف قدرت نه از مشروعیت دینی، نه سنتی و نه قبیله ای( پشتون ولی و افغانیت) برخوردار بود. یعنی امیر امان الله با زیر پا گذاشتن تعهدش هم به وجایب دینی و مذهبی خود پشت پا زد و هم مشروعیت سنتی را نادیده گرفت؛ زیرا بر اساس تعهدات قبلی در زمان امیر حبیب الله و هم با حزب سری دربار، باید سردار نصرالله جای برادر را میگرفت و اگر پسر امیر مطرح میشد، باید جای امیر بر طبق سنتهای قبیله یی واشرافی در دربارها به سردار عنایت الله پسر ارشد امیر میرسید، که خود به سردار نصرالله بیعت کرده بود و امیر امان الله درین دایره قدرت جا نداشت.
ازینرو امیر امان الله برای پر کردن خلای مشروعیت سنتی ودینی، به موج سواری پرداخت و با پیکش کردن مساله استقلال سیاسی در پایتخت دست به کودتا علیه سردار نصرالله زد.انگیزه اعلام وجنگ استقلال بیشتر برای تعویض رهبری در کشور مد نظر بود، تا افکار عمومی درکشور از کودتا پشتیبانی کند. امیر امان الله به ارتش نیز رشوه داد و مدد معاش سربازان را از دوارزه روپیه به بیست روپیه افزایش داد و به همین دلیل در منازعه قدرت ارتش از امان الله حمایت کرد. اینکه امیر سفر بری عمومی را علیه انگلیس اعلام کرد و به جنگ یکطرفه برضد انگلیس اقدام کرد، جز تحریک احساسات دینی وملی مردم و استفاده ابزاری ازان در راستای تحکیم قدرت فردی، منظور دیگری دران دیده نمیشود؛ زیرا با اقدام یک جانبه امیر، باید انگلیس اعلام جنک میکرد ونه امیر. امیر درین هیاهوی صرف از احساسات مردم برای قدرت شخصی وفردی خود سوء استفاده کرد. امیر به استقلال و آزادی کشور نیز چندان پابندی نشان نداد؛ با عقب زدن مدعیان قدرت عم وبرادر در برابر انگلیس تسلیم شد. بر طبق مواد آتش بس، ارتش ملیشه ای امیر بیست میل پشت خط مرزی افغانستان با انگلیس، عقب نشینی کرد، ارتش انگلیس در خاک افغانستان باقی ماند، هواپیماهای انگلیس میتوانستند بر فراز کشور پرواز کنند، امیر متعهد شد شورشها را علیه انگلیس در قبایل بی خواباند و این مساله را در جرگه جلال آباد فیصله کرد، افغانستان از راه ترانزیتی به بحر محروم شد، شاه استقلال طلب! خط دیورند را به رسمیت شناخت و جای وابستگی در سیاست خارجی از انگلیس به روسیه شوروی وآلمان انتقال کرد و مداخله روسیه شوروی و آلمان چندین مرتبه بیشتر از مداخله انگلیس در امور داخلی کشور افزایش یافت. در واقع با اعلام استقلال صرف نوع وابستگی و جای کشورها برای تاثیر گذاری سیاسی واستخباراتی عوض شد.
قهرمان استقلال! شبکه های گسترده جاسوسی شوروی، آلمان و ایتالیا را در کابل و قبایل پشتون جا بجا کرد و افغانستان را به میدان رقابت سیاسی، استخباراتی قدرتهای استعماری بر سر هند تبدیل کرد، که تاکنون خون مردم آن جاری است. همین قهرمان استقلال! چند بار زمینه تجاوز ارتش سرخ را به کشور فراهم کرد و از هوا پیماهای روسی و پیلوتان آلمانی در سرکوب قیامهای داخلی استفاده کرد. امیر باری برای تصاحت تخت وتاج خانوادگی در یک معاهده ای مخفی از طریق صدیق چرخی شمال کشور را به روسها فروخته بود، تا سرزمین قبایل پشتون را در آنسوی خط دیورند به دست بیاورد.
امیر امان الله همان طوریکه تعهدات خانوادگی و تعهد با حزب سری دربار را شکسته بود، با روشنفکران ومشروطه خواهان نیز تعهد شکنی کرد و به جای نظام مشروطه، که قدرت دران به مردم سپرده میشد، سلطنت مطلقه خانوادگی را مستقر کرد و جز رویکردهای تفننی، هیچگونه اصلاحات سیاسی در کشور به وجود نیامد. فساد، رشوه ستانی، اخاذی و سوء استفاده های کلان مالی اداره افغانستان را به گند کشید و افزایش مالیات سرسام آور بر دهقانان کم زمین و بی زمین ومالیه سرانه، دهقانان را به ستوه آورد ومنجر به قیامهای دامنه دار دهقانان در کشور شد. اطرافیان وخانواده امیر در فساد و جمع کردن پول غرق بودند و خود امیر به روایت مستند، فیض محمد کاتب، شادروان فرهنگ و حتی منابع روسی طرفدار امیر همه خزانه و جواهرات را به بیرون از کشور انتقال داد. ل. پاولادا دپلمات وخاور شناس امریکایی و یکی از خبرگان با نام در تاریخ شرق وافغانستان، امان الله را یک « مستبد دموکراتیک» خوانده است. او به لحاظ دیدگاه وباورهایش دموکرات بود، اما در شیوه حکومتداری با دکتاتوری لجام گسیخته عمل میکرد.
امیر طی فرمانی جامعه برادر هزاره را از غلامی وکنیزی آزاد کرد، اما یک وجب ویک مثقال از همه دارایی ها، جایداد، زمین و خانه آنهارا برنگرداند. در واقع هزاره ها نوع دیگر بردگی را در پای حمامها، سرای ها ، مندوی ها و کار شاق تجربه کردند و به بیگاری در خانواده های اشراف و اعیان پرداختند. کشوری که تنها جیره ومواجبش از پوند استرلینگ به روبل طلایی روسی ومارک آلمانی تبدیل شده بود و به جای کمک به پیشرفت اقتصادی و رفاه اجتماعی، کمپنی های آلمانی وحاکمیت زحمتکشان روس اسلحه به قبایل پشتون تحویل میدادند، از کجا استقلال داشت؟! میهن ما نتنها اینکه در زمامداری امیر امان الله استقلال نداشت، بلکه از زمان نواده های احمدشاه تا کنون با رژیمهای وابسته و در شکل وشمایل مستعمره ونیمه مستعمره اداره و رهبری شده است.
( ادامه دارد)