خبر و دیدگاه

گوگل بازی یا پالیدن تعداد دندان‌های اسپ در کتاب‌ها

 

یکی از بزرگترین چالش های نسل ما در حدود ۴۰ – ۵۰ سال پیش در کشور، عدم موجودیت منابع علمی – فرهنگی و یا عدم دسترسی به آنها بود؛ صرف نظر از اینکه شنیدن رادیوی بی بی سی و یا یک‌تعداد نشرات بسیار محدود چپی و راستی که بصورت مخفی وارد کشور می شد، جرم بزرگی پنداشته شده و دستگیری آن، حد اقل زندان و شکنجه بود… یگانه منابع موجود، تعداد محدود کتب چاپی برای وزارت معارف و یا دو – سه دانشگاه دولتی در کشود بود… یعنی ما در یک دنیای کاملا محروم از منابع علمی – فرهنگی قرار داشتیم و نمی دانستیم در «بی راهی ها» به کدام «راه» برویم؟

در مقابل، امروز یکی از بزرگترین چالش های نسل جوان کشور، زندگی در زیر بمباران روزمره منابع علمی و غیر علمی، رسانه های متعدد، فیسبوک، انترنیت و دسترسی به گنجینه های بزرگ علمی و غیرعلمی جهان است که تشخیص درست از نادرست و علمی از غیر علمی را نهایت مشکل ساخته و جوانان ما نمی دانند که در «چند راهی ها» به کدام «راه» بروند.

به گونه مثال اگر صرف واژه دموکراسی را در «گوگل» جستجو کنیم، به هزاران عنوان، مطلب، مقاله و معلومات به زبان های مختلف در باره آن مواجه می شویم (صرفنظر از تعداد کتاب ها، کنفرانس ها و سیمینار ها در این موارد) که بیش از ۸۰ فیصد آن معلومات انفرادی، گروهی، تجارتی، انحرافی و غیر علمی است (یعنی هر کسی هر چه دلش خواست، می نویسد و در «گوگل» می اندازد)! در یک «پژوهش با اعتبار» خواندم که فعلا «دموکراسی بیش از ۵۰۰ تعریف دارد»! یعنی اگر برای فکر کردن در مورد هر تعریف فقط نیم دقیقه مصرف کنیم، بیش از ۴ ساعت را در بر می گیرد… به این ترتیب، اگر در گذشته ها نسل ما در دنیای «بی راهی ها» دچار سرگردانی بودند، نسل امروز ما در دنیای «چند راهی ها» دچار سرگردانی اند!

در دوران ما هر کسی که بیشتر از رهبران چپ (مارکس، انگلز، لنین، مائو وغیره) و یا رهبران راست (سید قطب، محمد قطب، حسن البنا، مودودی وغیره) «نقل قول» می کرد، نشانه بزرگی و دانشمندی او پنداشته می شد… امروز هم این مرض دامنگیر یکتعداد جوانان ماست که در هر جمله خود، نام چند دانشمند غربی و یا شرقی را به رخ دیگران می کشند… بدون اینکه جنبه های تطبیقی و یا عملی آن را در شرایط کشور بیندیشند… منظورم این است که چیزی بنام مطالعه و تحقیق یا «پژوهش» در کشور ما اصلا یا وجود ندارد و یا ارزش ندارد… همانطوری که رهبران چپ و راست دیروزی خواستند تراوش های فکری و الگو های آزمایشی در دنیای دیگر را در جامعه ما تطبیق کنند (که نتیجه نداد)، وظیفه نسل جوان ماست که بدون نشخوار طوطی وار از مقالات یا آثار بدون اعتبار دیگران (شاید این هم مشکل دیگری باشد که با اعتبار و بی اعتبار را چگونه تشخیص دهیم؟)، کمی به مطالعه، تحقیق و پژوهش در مورد مردم، شرایط، اوضاع و احوال، خصوصیات و نوع نظام قابل تطبیق در کشور خود بپردازند و نتایج پژوهش یا «یافته» های خود را در میان بگذارند (چون فعلا شرایط دسترسی به این منابع وجود دارد)، نه معلومات «گوگلی» را…

امروز این مرض حتی دامنگیر نسل جدید در اروپا نیز شده و کسی علاقه زیادی ندارد که به دنبال مطالعه، تحقیق و پژوهش برود. در عوض، به هر گونه معلوماتی که نیاز داشته باشند، بدون مطالعه و پژوهش عمیق می گویند، «برو گوگلش کو»!

مثال دلچسب دیگری
امروز بحث های فراوانی در مورد سکولاریزم در کشور وجود دارد و اگر به حضرت «گوگل» مراجعه کنیم، در چند ثانیه عنوان صد ها مطلب و مقاله را در اختیار ما می گذارد که با مطالعه چند جمله یا یکی – دو مطلب، فورا آنرا لائیک، بی دینی، ضد دینی، دهری گری، کفر وغیره در می یابیم… اما اگر از این معلومات نادرست و «گوگل بازی» صرفنظر کنیم که فلسفه سکولاریزم چه بوده، بنیان گذار آن کی بوده و چه مراحل تاریخی را سپری کرده (چون تمام این «ایزم» ها محصول چند سده پیش بوده و فعلا به جز از بعضی نکات مثبت آنها، دیگر جنبه تطبیقی و یا اعتقادی – ارزشی ندارند)… و نگاهی به کشور های اروپایی بیندازیم، امروز سکولاریزم در اروپا و در «عمل» به معنای «برابری» تمام ادیان و مذاهب در مقابل دولت، فراهم آوری «شرایط مساوی» برای تمام ادیان و مذاهب از طرف دولت، «عدم برتری» یا ترجیح یک دین و مذهب بر سایر ادیان و مذاهب از طرف دولت و در نهایت، «جلوگیری از هر گونه مداخله» در امور دینی از طرف دولت است!

به همین علت در هر خیابان اروپا می توان مسجد، کلیسا، کنیسه، معبد، گودواره، عبادت خانه، میخانه، قمار خانه و رقص خانه را در کنار هم مشاهده کرد… هر کس اجازه دارد و «مختار» است با آزادی کامل به هر یک از مکان های برود که علاقه دارد و یا مورد پسند او است، بدون اینکه شخص دیگری او را وادار سازد و یا مانع گردد… هر کسی حق دارد در موارد فوق و یا هر موضوع عقیدتی در فضای دوستانه و احترام به عقاید و نظرات یکدیگر با هم بحث و گفتگو کند، ولی هیچ کسی حق ندارد به زور یا فشار متوصل شود و یا عقیده، باور و یا نظر خود را بر دیگری «تحمیل» کند!

به عین ترتیب دهها مثال در مورد هر «ایزم» و معلومات دیگری وجود دارد…

+ + +

لذا مشوره من به نسل جوان این است که: بیایید؛

به عوض فراگیری اندیشه ها، «اندیشیدن» را فرا گیریم!

و برای دریافت تعداد دندان های اسپ، به «دهان اسپ ها» مراجعه کنیم!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا