قمار اشرف غنی با ‘قصاب کابل’
(برای رئیس جمهور افغانستان این معامله یک پیروزی اساسی است اما ممکن ثبات سیاسی را در پی نداشته باشد)
نجیب شریفی/ الجزیره
برگردان به فارسی: همایون بهمنش
هفته گذشته دولت افغانستان قرار داد صلح را با گلبدین حکمتیار؛ جنگسالار بدنام و نخست وزیر پیشین افغانستان امضاء کرد که امیدها و نگرانیهای زیادی را در پیداشت. این قرار داد برای آن امید آور است که برای نخستین بار یک گروه عمدۀ شورشی با بر زمین گذاشتن سلاح خود، قانون اساسی کشور را پذیرفته و وارد جریان سیاسی میشود. اما بازگشت حکمتیار میتواند مشکلات سیاسی، نظامی و اجتماعی را باخود بیاورد که ویرانی آن بیشتر از مفدیت اش برای آینده کشور است.
حکمتیار با لقب ‘قصاب کابل’ پیشینۀ بحث بر انگیزی دارد. در سه دهۀ گذشته او حد اقل در دو کودتا با رهبران کمونیستی شکست خورده است. او برای رسیده به قدرت در جریان جنگهای داخلی افغانستان در سالهای ۱۹۹۰ با تقریبا تمام رقبای خود ائتلاف های را شکل داده بود – حتا با دشمنان خطر ناک خود مثل جنرال عبدالرشید دوستم رهبر اوزبیکها و عبدالعلی مزاری رهبر هزارهها.
شخصیت جاه طلب
در جریان سی سال گذشته او (حکمتیار) در فهرست مزد بگیران سازمان های استخباراتی کشورهای مختلفی وجود داشت. حکمتیار یک شخص به شدت جاه طلب و مدعی بیرحمانۀ قدرت است. در جنگ اش برای رسیدن به ریاست جمهوری در جریان جنگهای داخلی، کابل را زیر هزاران راکت قرار داده و هزاران تن از پاشنده گان آنرا کشته و زخمی کرد.
او (حکمتیار) همچنان متهم به دامن زدن به تنشهای قومی برای تضعیف مخالفین خود برای رسیدن به قدرت است. اگر به رفتارهای پیشین او توجه شود، حکمتیار بیرحمی و عطش خود برای قدرت را در قرار داد صلح با خود خواهد آورد. فضای سیاسی کنونی کابل با تهدیدات متداوم امنیتی کشور هرلحظه در تغیر است و تنشهای داخلی حکومت وحدت ملی این تهدیدات امنیتی را بیشتر ساخته و سطح تنشهای قومی را بالا برده است.
ضعف دولت مرکزی باعث ایجاد خلای قدرت شده است که جنگسالاران به سرعت در پی پر کردن آن هستند. برگشت حکمتیار فضای سیاسی کشور را بیشتر پیچیده خواهد کرد و آغاز موج جدیدی از تنشهای سیاسی، قومی و جناحی خواهد بود. اگر حکمتیار مثل گذشته برای رسیدن به قدرت و تضعیف مخالفان خود از گزینههای قومی استفاده کند، او بیشتر تنشهای قومی را تشدید خواهد کرد. حکمتیار رهبر حزب اسلامی، یک گروه تندرو عمدتا پشتونتبار است. از سال ۱۹۸۰ به این سو حزب اسلامی رقیب جمعیت اسلامی است، گروهی که عمدتا متشکل از تاجیکها میباشد. با وجود که رقابتهای سیاسی یک عنصر اساسی دموکراسی است، اما هر دوی این گروهها مسلح اند و برگشت حکمتیار نه تنها رقابتهای سیاسی میان آنها را بیشتر خواهد کرد، بلکه احتمال درگیریهای خشونت آمیز را میان این دو گروه افزایش میدهد. حکمتیار ثابت نهکرده است که آیا او با افغانستان مدرن که در آن آزادی بیان، آزادی مطبوعات، حقوق زنان و رقابت صلح آمیز سیاسی وجود دارد، تمکین میکند یانه.
انگیزههای سیاسی
انگیزۀ رئیس جمهور اشرف غنی برای آوردن حکمتیار به فرایند صلح عمدتا سیاسی است. در توافق نامۀ تقسیم قدرت که باعث ایجاد حکومت وحدت ملی شده است، غنی فاقد قدرت تمام عیار است تا حریف خود، عبدالله عبدالله، رئیس اجرایی را در اردوگاه خود نگهدارد. برگشت حکمتیار میتواند قدرت غنی را در مقابل عبدالله بیشتر کند که ذریعۀ جمعیت اسلامی رقیب اصلی حکمتیار حمایه میشود.
حکمتیار در میان پشتونهای غلزایی شرق افغانستان نفوذ دارد. گروهی از پشتونهای که غنی نیز به آنها تعلق دارد و این مسئله میتواند در فشار آوردن به عبدالله و جمعیت برای غنی مفید تمام شود. برگشت حکمتیار همچنان غنی را در حفظ موازنۀ قدرت در برابر رئیس جمهور پیشین که در سال ۲۰۱۴ قدرت را ترک کرد و بی صبرانه منتظر بازگشت به قدرت است، کمک کند. بسیاریها به این باور اند که و خامت اوضاع سیاسی و امنیتی امروز افغانستان حاصل نبود همکاری در حکومت وحدت ملی است. با در نظر داشت پیشینۀ سیاسی حکمتیار که خیلی مشابه با کرزی است، در صورتی انتقال سیاسی و یا برگزاری لویه جرگه، حکمتیار میتواند نقش اساسی در جلوگیری از بازگشت کرزی به قدرت داشته باشد.
مسئلۀ گیج کنندۀ دیگری که باقی مانده است، علاقۀ پاکستان به زمینه سازی این موافقعتنامه است. پاکستان حمایه گر طولانی مدت وحفاظت گر حکمتیار است که فعلن به او و خانواده اش پناه داده است. پاکستان به این تواق نامه واکنش نداشته مگر خاموشی آن به هیچ وجه به معنای بی تفاوتی نیست.
خواست پاکستان
حکمتیار بدون خواست پاکستان این تصمیم بزرگ سیاسی را گرفته نمیتواند. در وضعیتی که رابطۀ کابل و اسلام آباد در حد خیلی پایان است وحکومت وحدت ملی از زمان تشکیلش با چالشهای فراوان سیاسی و امنیتی رو برو است. چرا پاکستان چنین یک قرار دادی را بدون نفع اجرایی کند.
دو امکان وجود دارد. پاکستان ممکن است حکمتیار را برای تضعیف نفوذ رو به رشد هند در افغانستان استفاده کند. پاکستان رابطۀ نزدیک میان هند و افغانستان را تهدیدی برای امنیت خود میپندارد. پس از آغاز مقاومت در برابر نیروهای شوروی در سال ۱۹۸۰ حکمتیار یگانه کسی بود که به شورش گری در کشمیر تاکید کرد.
امکان اول این است که پیشینۀ ضد هند بودن حکمتیار، اسلام آباد را قانع کرده است که او را می تواند برای تضعیف منافع هند در افغانستان استفاده کند. احتمال دوم بر توانایی پاکستان در اعمال قدرت بر رژیم ضعیف کابل بر میگردد. پاکستان شاید باور دارد که وضعیت درهم و برهم سیاسی در افغانستان با عث افزایش نفوذ اسلام آباد به کابل میشود.
برای غنی آوردن حکمتیار میتواند یک برد سیاسی باشد اما باید منتظر بود که آیا برگشت او باعث ثبا سیاسی میشود یانه. اگر حکمتیار در گذشتۀ خود باقی بماند و دموکراسی فعلی افغانستان را با در نظر داشت قرار داد صلح نه پذیرد، او به یک مسوولیت به ادارۀ غنی تبدیل خواهد شد و بجای بهتر سازی فضای سیاسی، آن را سمپاشی خواهد کرد.
حکمتیار هنوز خود را ثابت نه کرده است. در اعتماد به یکی از بیرحمانهترین جنگسالاران کشور، غنی، قماری زده است که در آن امنیت ملی و پایه داری سیاسی هر دو در خطر اند.
سوابق حکمتیار نشان میدهد که غنی در این قمار خود نه تنها بازنده است بلکه بی حرمتی زیادی را به هزاران کابلیانیکه توسط راکتهای حکمتیار به قتل رسیده اند، روا داشته است و افغانستان را به مشکلات تازه ای روبرو خواهد ساخت.