خبر و دیدگاه

٢٦ دلو، فصلى ماندگار در حافظه ى تاريخ

صفحات خونرنگ تاريخ حماسى كشور عزيز ما، مملو از فراز هاى غرور آفرينى است كه نقطه اوج ايثار و رشادت آزاده مردان مومن اين خطه را به تصوير كشيده است. ٢٦ دلو نقطه ى عطف و ماندگارى در تاريخ معاصر كشور ماست كه نه تنها پايانى براى تجاوز ابرقدرت شوروى در كشور محسوب ميشود، بلكه همزمان آغازى براى فروپاشى اتحاد جماهير اشتراكيه شوروى نيز بود. همانگونه كه تجاوز شوروى در افغانستان بحران زا بود، خروجش نيز، افغانستان جنگزده و مردم خسته از جنگ آنرا وارد فاز ديگرى از بحران نمود كه تا هنوز ادامه دارد. امسال در حالى از خروج ارتش سرخ ياد آورى بعمل مى آيد كه در رسانه ها و محافل سياسى، بحث ها و گمانه زنى ها نه تنها روى احتمال كمرنگ شدن حضور و حمايت حكومت جديد امريكا و تبعات ناشى از آن بر فرآيند سياسى كشور جريان دارد بلكه احتمال فروپاشى نظام سياسى مولود تقلب و فشار خارجى، نگرانى هاى گسترده ى را در مقياس داخلى و خارجى ايجاد نموده است.
پيرامون خروج این دو ابرقدرت از افغانستان و پيآمد هاى داخلى آن تحليل هاى زيادى ارائه گرديده ، ولی در خصوص جايگاه افغانستان در عرصه بین‌المللی، در فرآيند این دو خروج کمتر پرداخته شده است .
خروج ارتش سرخ در سال ۱۳۶۷۷، دو پيآمد ناگوار جنگ داخلى و انزواى بين المللى را براى افغانستان در قبال داشت . آیا با كاهش حمايت امريكا و يا تضعيف نقش جامعه جهانى در افغانستان، به عين موقعيت بر خواهيم گشت ؟
در بعد خارجى، نخست اينكه لشكر كشى شوروى سابق به افغانستان نه تنها فاقد مشروعيت بين المللى بود، بلكه با واكنش هاى تند جهانى نيز همراه شد. چنانچه شوراى امنيت سازمان ملل در اولين روز هاى تجاوز با ١٢٣ رأى مثبت آنرا تقبيح نموده، خواهان خروج سريع سربازان آن كشور از افغانستان گرديد. ثانياً همزمان بودن حضور ارتش سرخ در افغانستان در اوج تقابل دو ابر قدرت شوروی و امريكا در بستر جنگ سرد، بر پيچيده گى بيشتر ابعاد اين تجاوز افزود. سر انجام ارتش ١٢٠ هزار نفرى سرخ در نتيجه مقاومت يك پارچه وبينظير مردم افغانستان و تحت فشار هاى روز افزون سياسى، نظامى ، اقتصادى و ابعاد مترادف آن بعد از ٩ سال حضور نظامى ، با دادن تلفات سنگين جانى و مالى مجبور به ترك افغانستان شد .
ولی حضور نظامی آمریکا در افغانستان از اواخر سال ۲۰۰۱۱ با مشروعيت و همكارى جامعه جهانى ، در حالی آغاز شد که در عرصه بين المللى رقيبى كه اورا به چالش بكشد وجود نداشت . ضمناً مخالفت نا منظم، و تك قومى طالبان بعنوان گروه ى فاقد مقبوليت داخلى و خارجى در مقايسه با جنگهاى منظم و محبوبيت مجاهدين در دهه هفتاد خورشيدى قابل مقايسه نميباشد.
برنامه و پلان شوروی وقت، درهم شكستن اراده ملى و بقاى حکومت وابسته به خودش در افغانستان بود، در حاليكه هدف امريكايى ها ظاهراً تقويت اراده ملى در برابر گروه هاى متحجر و وابسته ى طالبان، شبكه القاعده، شبكه ى حقانى، حزب اسلامى و اخيراً داعش عنوان ميشود.
در آن زمان روسها با خروج كامل و عدم حمايت جدى سياسى و تقليل كمكهايشان ، دولت بازمانده از تجاوز را عملاً در سراشيبى سقوط سوق دادند. در حاليكه امريكا مصمم است تا در چارچوب توافقنامه امنيتى ميان امريكا و افغانستان به حمايت هر چند محدود شان از دولت كنونى ادامه داده، حتى در صورت وخامت احتمالى اوضاع به تمديد و تقويت حضور شان نيز بپردازد .
در دوره قبل افغانستان مورد بى مهرى و فراموشى هردو طرف قضيه واقع شد، در حاليكه امروزه افغانستان نه تنها در محراق توجه و نقطه تلاقى منافع كشور هاى متعدد قرار دارد، بلكه وعده هاى وسوسه انگيزى از كشور هاى كه از حضور امريكا در منطقه ناخشنود اند، مبنى بر پر كردن خلاء حضور امريكا نيز دريافت نموده و مينمايد. دلايل آشكارى هم دارد. زيرا مجاهدين خطرى به ساير كشور ها تلقى نميشد، در حاليكه قوت گرفتن طالبان بعنوان تهديدى بالقوه ، ميتواند امنيت بسيارى از كشور هاى منطقه را با چالش مواجه سازد.
با پايان جنگ سرد و خروج ارتش سرخ از افغانستان نه تنها امپراطورى شوروى فروپاشيد، بلكه جهان آبستن تحولات ژرفى در آسياى ميانه، جمهوريت هاى قفقاز، كشور هاى بالتيك و اروپاى شرقى نيز گرديد، حال آنكه در اوضاع و احوال كنونى جهان، امريكا پيروزمند و يكه تاز عرصه بين المللى است.
در مقياس داخلى، خستگى مردم از جنگ ، روى آوردن به باز سازى كشور و فراهم نمودن فضاى صلح آميز، كمرنگ شدن طالبان در برابر شعاع وجودى داعش، تسليم شدن حكمتيار به حكومت وحدت ملى، رويكرد كلى دولت افغانستان به معيار هاى مدرن جهانى، چون آزادى بيان، حقوق بشر، نقش زنان، ايجاد نهاد هاى مدنى و مشاركت هرچند ناپخته اقوام در عرصه حاكميت ملى، روزنه هاى اميدى به آينده ى بهتر است كه در دهه هفتاد خورشيدى با عقبگرد ارتجاعى رهبرى حزب و دولت وقت از مواضع دموكراتيك با برداشت ماركسيستى به سنتگرايى ناخواسته، غير قابل مقايسه ميباشد .
صاحب نظران امور بين المللى به این باور اندکه تبديل شدن دنيا به دهكده جهانى، بهم تنیده شدن روابط بین المللی مقتضيات و الزامات عصر جهانی شدن و وابستگی متقابل ملت‌ها و دولتها در عصر اطلاعات و ارتباطات، جهانى شدن مقوله هاى امنيت، اقتصاد و … اجازه نخواهد داد تا افغانستان يك بار ديگر به فراموشى سپرده شود . قدرت هاى مدعى رهبرى جهان نخواهند گذاشت شبكه هاى افراطى و دهشت افگن از آدرس افغانستان، نظم جهانى و دستآورد هاى ١٣ ساله را در افغانستان تهديد نمايند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا