مقام
سر زباله نشسته ترا خیال چه است
بگو خروجی این مسند به فال چه است
تباه مکن ملتت را به استشاره غیر
عروس بد گهرو زشت و بی وصال چه است
ازین لجن که تو خود را نمیتوان رهید
فرو روی همه روز اندر ان کمال چه است
اگر به سوی گلستان توان رفتن نیست
بگو مصلحت تو ازین وصال چه است
اگر حضور خیال تو زشت بد گهر است
چرا فریب دهی این همه مثال چه است
همه نگاه به تو دارند همه همی دانند
تو خود فریبی _بگو این فریب وچال چه است
تو در درون لجن از چه شاد و مسروری
به دور خود منشان خار_بگو که حال چه است
مگر احساس تو مرده درین حباله به غیر
واگر نه پر شده از زهردرین جوال چه است
وگر که خود نتوان داد جواب مردم را
بکش به پیش خبیران که ان سوال چه است
بیا ز حلقه فاسد تو وارهان خود را
به توده تکیه بکن نی به چند شغال_چه است
هزار ادله بگو کس نمیکند باور
صدای تو همه بشنیده قیل و قال چه است
مطیع تو نکند کس از انکه باور نیست
به خلق تحفه تو جز غم و ملال چه است
هر انکه دور بر توست ترا کنند اغفال
به روی دیده تو پرده ضلال چه است
به نوک قلعه کوه گرکه میرسد خورشید
پیام او به همه جز سِر زوال چه است