ارسال مطالب
قوانین ارسال مطالب در نشریه «جاودان» به شرح زیر میباشد.
پُر واضح است مطالبی که شرایط زیر را نداشته باشند، تأیید نخواهند شد. لازم به ذکر است دلیلی برای عدم انتشار و سانسور به جز موارد زیر وجود ندارد و اکثر مطالب ارسالی منتشر خواهند شد. در صورت درخواست مطالب با نام خودتان منتشر خواهد شد. همچنین میتوانید درخواست کنید تا اطلاعات شما منتشر نشود. این پایگاه اطلاعات نویسندهگان خود را به جز با رضایت آنها به هیچ نحوی منتشر نخواهد کرد.
- پرهیز از تعصب، یک جانبهنگری، توهین و تهمت بیاحترامی نسبت به افراد حقیقی و حقوقی، مذاهب و ادیان مختلف، زبانها و گویشهای مختلف، قومیتها و ملیتهای مختلف؛
- رعایت اصل امانت داری و استنادهای صحیح در ارسال تحلیل و منابع آن؛
- اجتناب از شایعه پراکنی و تحریک افکار عمومی بر ضد مصالح و منافع عمومی؛
- رعایت ادب و احترام، ساده نویسی و استفاده از ادبیات قابل فهم و روان در تحلیلها؛
- عدم انتشار مطالب ارسال شده برای رسانههای دیگر قبل از درج در این پایگاه؛
- هدف از ارسال مطلب نباید تجاری و تبلیغاتی باشد.
تشخیص موارد مذکور به عهده سردبیر این نشریه میباشد؛ نشریه «جاودان» در پذیرش و رد و ویرایش مطالب مختار است.
شما میتوانید مطالب خود را از طریق ایمیل JAWEDAN.COM@GMAIL.COM برای ما ارسال کنید.
با احترام فراوان به شما، عرض می کنم : دنبال مقالات تازه از جناب استاد محمد محق و جناب نجیمی، بخش های مختلف سایت را مرور نمودم . در شش بخش ( اندیشه ) به ویژه، فقط نگاشته های شخص دیگری درج شده که هیچ شباهتی به نام آن دو نویسندۀ دانشمند ندارد . لطفا راهنمایی ام بفرمایید که چگونه مقالات جنابان استاد محق و نجیمی را در سایت تان خواهم یافت . بنده چندین مقالۀ این دو بزرگوار رابه نقل از سایت جاودان در جریدۀ امید نقل و منتشر ساخته ام . از کمک تان قبلاً و قلباً سپاسگزارم .
محمد طاها کوشان
۱۸ دسمبر ۲۰۲۱
شهر فریمونت.کالیفرنیا
سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ ﴿٥٨﴾ یس
خداوند به نیکو کاران پرهیزگار سلام می فرستد.
من، پناه بر رب رحمن الرحیم می برم از شر شیطان الرجیم
هم به بسم الله الرحمن الرحیم می کنم آغاز سرالعاشقین./
الحمد لله رب العالمين والصلاه والسلام على اشرف المرسلين وخاتم النبيين ورحمة اللعالمين سيدنا محمد وعلى اله وصحبه اجمعين .
سلام= امنیت. تندرستی و آزادی
قرءان کریم کتاب و دستور عشق است
حضرت یوسف علیه السلام پیام آورنده آرامش و آزادی بود
محمد مصطفی صلی الله و علیه وسلم پیام آور عشق و آزادی برابری تام و تمام انسان از هرگونه بند و زنجیر!
الله تبارک و تعالی از ازل عاشق بود و عاشق می باشد الی ماشأ
وجود آدمی، از عشق می رسد به کمال
گرین کمال نیابی، کمال نقصان است./ فروغی بسطامی
آیه ۹۴/ سوره ۴ نسأ
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا– الی آخر ﴿٩٤﴾ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که در سفر هستید نیک برسید و نگاه کنید و به کسی که به شما سلام کرد (و گفت مسلمانم ) نگویید تو با ایمان نیستی و غرض شما متاع این جهانی است که بدست آورید!./
سوره ۱۲ یوسف/ آیه ۱۰۸
قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿١٠٨﴾
بگو ای محمد!: این است راه و روش من که مردم را بسوی خدا می خوانم از روی بصیرت و دیده وری و درستی، و هم چنین کسی که مرا پی روی می کند، و پاک دانستن و پاک گفتن خدا راست، و من از همتا گیران برای خدا نیستم.
بزرگترین اعجاز ام الکتاب قرءان شریف و کریم این است که تفسیر و تشریح و توضیح آن تا جهان آفرینش هست ادامه دارد. سیر تفسیر قرآن کریم از زمان خلفای الراشدین آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد و تقریباً به تمام زبان های دنیا ترجمه شده و می شود برای هر انسانی که مایل به دریافت و درک و دانستن معانی قرآن است.
حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی(رح) دراین مورد فرموده ای بس ژرف و بکری دارد:
ما ز قرءان مغز را برداشتیم
پوست را، بهر خران بگذاشتیم./
اشاره مولانا به آیه پنجم- سوره ۶۲ جمعه است:
مَثَـلُ الَّذِينَ حُمِّـلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا ۚ بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿٥﴾
مانند کسانیکه گفتند تورات را بردارید و برنداشتند و نپذیرفتند، براستی بسان خر است که کراسّه هائی(جزوه ها) بردارند! بد مثلی است برای کسانی که نشانیها و پیغام خدا را دروغ شمرند! و خداوند قوم ستمگر را- راهنمایی نمی کند.
بگذارید تا تفسیر این آیه شریف و کریم را از خلاصه تفسیر ادبی و عرفانی قرءان مجید جلد دوم کشف الاسرار- اثر حضرت خواجه عبدالله انصاری (رح) – نوشته امام احمد میبدی(رح) را باهم بخوانیم:
مثل ایشان مثل خر است که بر گرده او دفتر و جزوه یی کتاب باشد، خر را از آن دفتر چی سود؟ که هوش و گوشی در نیافت! ایشان را نیز از دعودت چه سود؟
که بر گوش و بر دلشان مُهر بیگانگی است و بر دیده یی شان پرده غفلت!
نه زبانشان سزاواز ذکر ما است و نه دلشان بابت مِهر ما،
اگر نقد دین می جویی و سوزعشق ما می طلبی، از دلهای درویشان صحابه جوی!
که در دلشان سوز و شور عشق ما است، و در سرشان خمار شراب ذکر ما،
دل ایشان حریق مِهر و محبت، و جانشان غریق نظر لطف ما است.
این درویشان ز وصل، بویی دارند گویی ز شراب مِهر، جویی دارند
در مجلس ذکر، های و هوی دارند مَی، نعره زند کزو، چنوئی دارند./
چنانچه حضرت ابوالمعانی میرزا عبدالقار بیدل(رح) ژرف دُرسفته یی دارند:
بهره از کسب معارف کی رسد، بیمغز را
سرخوشیاز نشئهٔ می، قسمت پیمانه نیست./
هر مسلمانی که این چند اصل دستور قرءانی: تآمل، تفکر، تعقل و تدبر را سرمشق زندگی خویش سازد و خداوند بخواهد می تواند، آن معارف را درک نموده دریابد و بفهمند.
یکی آز این راه یافتگان پرهیزگار جناب داعی الی الله مولانا محمد عطاء الله فیضانی (رح) تشریف داشتند.
با مروری گذرا بر تراوشات خرد و اندیشه های مولانا فیضانی (رح) بنده به این باور رسیدم که بزرگترین خدمتی مولانا فیضانی (رح) را که میتوان به آن تأکید نمود آن: دو باره باز نمودن دروازه کنکاش و سگالش و گفتمان قرءانی است.
حضرت علامه اقبال (رح) چی پرمغز و دانه دار سروده:
زما بر صـــــــــــوفی و ملا سلامی که پیغام خـــــــــــــــدا گفتند مار
ولی، تحویل شان در حیرت اندخت خدا و ، جبرئیل و مصطفی را./
چون قرءان شریف تاجهان است حکمروا است، پس درهر زمان و مکان امر است تا در آفاق و انفس تأمل، تفکر، تعقل و تدبر نماییم.
آیه ۲۴- سوره ۴۷ محمد
اَفَلا یَتَدَبَّروُنَ القُرآنَ اَمْ عَلى قلوبٍ اَقْفالُها
آیا در قرآن تدبّر نمىکنند، یا بر دلهایشان قفلهاست؟
آیه ۲۹- سوره ۳۸ ص. چنین بیان می نماید
این کتاب پربرکتى است که بر تو نازل کردهایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند.
آیه ۸۲- سوره ٫ نسأ خداوند یگانه و بی همتا می پرسد
اَفَلا یَتَدَبَّروُنَ الْقُرآن -…﴿۸۲﴾
آیا درباره قرآن تدبّر نمىکنند؟
آیه ۱۲۸ سوره ۲۰طـه
أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَىٰ ﴿١٢٨﴾
آیا به ایشان باز ننمودکه ما پیش از آنان چی گروها را که در منزل هاشان راه می رفتند، هلاک کردیم؟ و در این کار نشانها برای خردمندان و زیرکان است!
به فرموده یی حضرت فردوسی (رح):
پراندیشه بُد مرد و، بسیاردان
شکیبادل و، زیرک و، کاردان./
درقرءان شرف و کریم مهمترین کاری که تحریم شده: تفتش عقاید است.
خداوند کریم همه کارهای دنیایی انسان ها را به خودشان واگذار نموده و به پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم بار بار الله دانا و بینا دستور فرموده: پیامبر تو مسئول مسلمان کردن مردم به زور نیستی! لهذا آن حضرت صلی الله و علیه وسلم وظیفه شان تبلیغ بود و ایمان و عقیده هیچ انسان را نمی پُرسید.
بنا براین، ما مسلمانها نیز هیچگاه باید به خود این اجازه را ندهیم تا هتک حرمت نماییم. از همین رو دین اسلام دین آزادی مطلق انسان، از انسان است و، انسان برسرنوشت دنیایی خویش حاکم و مختار هست.
چرا یک عده از دانشمندان اروپایی قانع شده اند که آنها مدیون مسلمان ها و قرآن هستند؟ چون آنها مغز قرآن را دریافته و به حقیت آن پی برده اند.
ا ما من مسلمان میخواهم که آبروی انسان و کرامت انسان و شرافت انسان را با پرس و پال بی جا و بی منطق پیش چشم مردم از بین ببرم؛ که قطعاً با دستورات قرآنی همگونی و سنخیت ندارد.
آیاتی از سوره مبارکه ۸۸غایشیه که شرح و تشریح پایان زندگی دنیا و آغاز زندگی بهشت و دوزخ را بسیار پوستکنده و بی پرده بیان می کند:
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاعِمَةٌ ﴿٨﴾
آن روز، روزهای است به ناز پرورده. (۸)
تفسیر این آیه مبارکه را که تا آیه ۱۶ را دربر دارد؛ می خوانم: آنگاه به یک چشم بهم زدن / در میان همه خلق حکم کنند! گروهی را به عدل باز دارند! و به زندان محبت برند! و گروهی را به فضل بنوازند و به سرای دولت فرودآرند و با رویهای تازه و گُـلِ پُربارشکفته به بوستان محبت برند.
گروه اول که در دنیا رنج ها برده، ریاضتها کشیده و همه هَدَر رفته بیان حال ارباب صومعه و دیر است! یعنی گروها و رنجوران اهل کتاب! که نه در ملت اسلامند و نه بر دین حق! وبا کفر و گمراهی ریاضت همی کشند، و بی ایمان و اسلام، عملهای فراوان همی کنند، لیکن آنها به هدر رفته و گمان می کنند که آنها کار نیک کرده اند، و اشاره به ایه ۱۰۴ سوره ۱۸ کهف است:
الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿١٠٤﴾
یعنی کسانی هستند که کوشش آنان در زندگی دنیا هَدَر رفته و خود گمان کنند نیکو کارند!.
و گروه دوم مؤمنانند که مشمول فضل خداوند گشته اند!
فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ ﴿٢١﴾
پس یاد کن (ای محمد) و پند ده، / تو پند دهنده هستی؛(۲۱)
لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ ﴿٢٢﴾
تو بر آنان (یعنی ناگروندگان) دست رسی نداری [که به قبول ایمان مجبورشان کنی،] (۲۲)
مُصَيْطِرٍ
در فرهنگ واژگان قرآن چنین تشریح شده:
غالب – داراي سيطره (اصل کلمه مصيطر از سيطره – با سين – است ، چيزي که هست گاهي سين آن را به صاد قلب ميکنند و سيطره به معناي غلبه و قهر است وقهر نوعي از غلبه را گويند که چيزي بر چيز ديگري چنان جلوه و ظهور کند که آنرا مجبور به قبول اثري از آثار خود نمايد ، اثري که يا بالطبع و يا به عنايت و فرض مخالف با اثر مقهور باشد ، مانند ظهور آب بر آتش که آنرا خاموش ميسازد )
إِلَّا مَنْ تَوَلَّىٰ وَكَفَرَ ﴿٢٣﴾
لیکن هرکسی که برگردد و کافر شود. (۲۳)
فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَكْبَرَ ﴿٢٤﴾
پس خدا اورا به عذاب مهینتر عذاب کند. (۲۴)
إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ ﴿٢٥﴾
همان بازگشت آنها بسوی ماست. (۲۵)
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ ﴿٢٦﴾
پس آنگاه حسابرسی آنها برماست. (۲۶)
می بینیم که خداوند دانا و بینا اجازه بی حرمتی کرامت انسانی را به هیچ کس بجز ذات بیچون یگانه خودش، نه داده و احدی را نشاید که احتساب ایمان و نماز و روزه و لباس اندام و خوراک و پوشاک مارا آنهم با چوب و چماق و تیر و تبر و تفنگ بنماید.
تنها امر بمعروف و نهی از منکر را با زبان و قلم امر و دستور فرموده و بس.
جواهر لعل نهرو از زندان به دخترش اندیراگاندی نوشته بود: در زمان تمدن شرق، اروپایی ها در جنگل ها و مغاره ها زندگی داشتند. نامه های نهرو به دخترش. خانم زیگرید هونکه (پیدایش ۲۶ آوریل ۱۹۱۳، مرگ – ۱۵ ژوئن ۱۹۹۹) نویسنده، شرق شناس و دانشمند مذهبی آلمانی نماینده یونیتارین پگانیسم (توحید گرایان چند خدایی) مدرن بود.
هونکه همچنین برای ادعاهایش درباره تاثیر مسلمان در اروپا و ارزش های غربی شناخته شده بود. او در کتابش«فرهنگ اسلام در اروپا» می گوید:
«ما تنها وارث یونان و روم نیستیم، بلکه وارث جهان فکری اسلام نیز میباشیم که بدون شک، مغربزمین مدیون آن است».
و نیز اروپایی ها خود را مدیون از چند نگاه به مسلمانان می دانند: علوم ریاضی، طبیعی، پزشکی، عقلی یا سلاح عقل، سیاسی و هنری.
زیگرید هونکه در این کتاب مسلمانان را پایه گذار علومی نظیر داروسازی، شیمی تجربی، نورشناسی و علوم دقیقه و مخترع علومی مثل علم حساب و جبر و ابزارهایی مثل قطب نما می داند.
برند روک یکی دیگر از دانشمندان سرشناس المان در یک مصاحبه با رادیو صدای آلمان دویچه ویلی میگوید : مسلمانها، چه فلسفه و طب و چه هم عرصه های نجوم، ریاضی و فزیک نور را همیشه به گونه سیستماتیک انکشاف داده اند. این مسأله به ویژه در مورد مراکز علم و دانش مثل بغداد و یا جنوب اسپانیا صدق میکند. کتابخانه ها در این مراکز چندین مرتبه بزرگتر از کتابخانه های کلیسا ها و صومعه ها در اروپای مسیحی بوده است. اگر اسلام نمی بود، هیچ دانشگاه، هیچ شیوه تعلیمی مسیحی (قرون وسطی) و هیچ علم و دانشی در شکل امروزی آن وجود نمیداشت.
قرآن شریف دستور فرموده:
۱- ای پیامبر گرامی! تنها پیام رسانی و، مانند دیگران یک انسان روی زمین هستی.
۲- ای پیامبر بگو راه و روش من و پیروانم عقلگرایی و دیده وری است.
۳- ای پیامبر تو نمی توانی همه مردم را به زور مسلمانی بسازی، اگر کسی خواست ایمان بیاورد در راه و رشته ای بس نیک و خجسته گام نهاده و چنگ زده
۴- ای پیامبر اگر من می خواستم، همه را مسلمان می آفریدم. و نیز فرموده که وظیفه تو ای پیامبر تنها تبلیغ است، حسابگر و پرسشگر منم یعنی الله دانا و بینا.
۵- ای پیامبر به خدای دیگران توهین نکنید، تا آنها ناآگاهانه به خدای شما توهین نمایند.
می خواست با خود عشق بازد
تشریف بشر بهانه سازد./
پس ما اگر پیرو تام و تمام حضرت محمد مصطفی صلی الله و علیه وسلم هستیم باید به هیچ کسی و به هیچ دینی و به هیچ مذهبی با جمله های خشن و طعن و لعن و خورد کننده چیزی نگوییم و ننویسیم.
اگر خداوند اراده می فرمود که جانشینی برای پیامبر از پشت خودش باشد یکی از فرزندان او (قاسم، عبدالله یا ابراهیم) را عمر دراز ارزانی می فرمود.
دین اسلام، از کار های سیاست زندگی ما جدا است
خداوند کریم بار بار به پیامبر خود دستور فرمودند که کار تبلیغ امر به معروف و نهی از منکر را با زبان شیرین بفرما؛ اما حسابگر یا محتسب من خود هستم؛ کار گناه و ثواب شان را به من واگذار و، در مسائل زندگی بایکدگرخود به ویژه دانشمندان و دیده وران و متفکران واندیشگران باب های علوم دینی و دنیایی، با شور و مشوره سیاست های روزمره زندگی خویش را صاحبان رأی با چاره اندیشی پی ریزی نمایند.
میان عاشق و معشوق رمزیست
کرامٌ کاتبین را هم خبر نیست./ ؟ (منصوب به مولانا)
مسئله دین باوری و ادای پنج گانه ارکان دستوری قرءان:
اول کلمه: گفتن به زبان و تصدیق به قلب است. باور نمودن به یگانگی خداوند و پیام آوری پیامبربزرگوار. یعنی صیقل زدن آئینه دل.همین کلمه طیبه است که هر مسلمان به وحدت یعنی یک دست خواهر برادر مسلمان برابر و برادر می گردند.
دوم نماز: وقت شناسی، پنج بار اظهار بندگی و درخواست هدایت و راز و نیاز بنده با آفریگار.
به فرموده حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی (رح)
ای که در مسجد روی بهر سجود
دل نجنبد، سربجنبد، این چی سود./
وبه فرموده ای حضرت حافظ (رح)
واعظان، کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند، آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم: ز دانشمند مجلس بازپرس؟
توبه فرمایان، چرا خود توبه کمتر میکنند./
سوم: ذکات و صدقه و خیر جاریه
این نه برای نمایش و خود نمایی است، بلکه درخفا و حتی هنگام دادن به دست نیاز مند، شما به چشمانش باید نگاه نکیند تا آن شخص، خود را مدیون شما نداند. یعنی به گونه تام و تمام با فروتنی وبی ریایی، دستگری نماییم.
چهارم: روزه (صوم)
تنها بستن راه دهن نیست، بل کندن دل از اندیشه های فرومایه و بد، بستن چشم از دیدن پلشتی و عیب دیگران، نگهداری دست از خیانت و جنایت و ویران کردن و، دادن و گرفتن رشوت است ./
پنجم: حج خانه ای خداوند است برای تلاش به نیکی و نیکو کاری و تمرین پرهیز و توبه از گناهان صغیره و کبیره و راندن وسوسه های شیطانی از درون دل و ایثار و فداکاری. یعنی صیقل زدن آینه دل از همه زشتی هاو پلشتی ها و رذایل بد اخلاقی وسوسه ها وغریضه های شیطانی است.
کسائی که رحمت خدا بر اوباد چی نغز گفته یی دارد:
با دل پاک مرا، جامهٴ ناپاک سزاست
بد، مرآن را که، دل و جامه پلید است و پلشت ./
که عمل به این پنچ رکن بین بنده و آفریدگاراست و، بستگی به هیچ کس دیگری ندارد.
آفریدگار دانا و بینا در آیه ۴ سوره۱۴ ابراهیم میفرماید: و ما هیچ رسولی در میان قومی نفرستادیم، مگر به زبان آن قوم … الی اخیر آیه
در این باب شرح پیام الله یگانه را که رسول کریم به زبان قومش بیان نموده، مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی (رح) به فارسی چی آسان و پرمغز و نغز بحر را در کوزه یی جا داده و به ما می رساند:
ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را./
ادای این پنج رکن، کاریست که ما برای آخرت خود هیزم می چینیم . اما اگر بعد برگشت از زیارت و گردش دَورِخانه خدا به شهر و دیار خود باز به بدی و زشتی و پلشتی روی می آوریم به این امیدکه باز حج رفته توبه میکنم.نه خیر این همه کلمه ، و نماز، روزه، ذکات و صدقات و خیرات و حج شما همانند پول سیاه یا خرده پولهای است که به کیسه (جیب) سوراخ می ریزیم! در روز محشر کیسه تهی و نامه سیاه، در پایین ترین مقام دوزخ تشریف خواهیم رفت.
به ما در هیچ جای قرءان شریف امر به نگهداری قرءان و دین یا مذهب، دستور نداده، بلکه ما را دستور به نگهداری خودما از شرک و گناه و پلشتی و زشتی ها فرموده.
حضرت فروغی (رح)
از پی قـتل مردم دانــــــا تیغ در دست طفل نادان است./
فاعتبرو ا یا اولی الابصار
ای دارندگان نوردانش با نور خرد تان از سرگذشت رفتگان پند و اندرز بگیرید!
خداوند کریم بار بار فرموده که من نگهدارنده (ام الکتاب) در لوح محفوظ هستم.
بگذارکه نا باوران و ناگروندگان، هزار ها جلد قرءان را بسوزانند، ولی آنها با صدها ترجمه و تفسیر و شرح وبیان قرءان عظیم الشأن در اینترنت، چی کار کرده می توانند؟
آن پیامبر اکرم صلی لله و علیه وسلم نزد آن دوستش که هر روزه خاک روبه خانه یی خود را از بام فرومی پاشید؛ بعد سه روزغیبت او، آنجناب ازبهر پرسش حال و احوال او به خانه اش تشریف بردند چرا ؟
این از کمال و جمال خلق و خوی ستوده و نیکوی سرور و سردار و آقا و بادار ما بود!
از این است که مسلمان ها بجز الله و پیامبر، دیگر سرور و، سردار و، آقا و باداری ندارند. و در مسایل وکارهای دنیایی خویش، بربنیاد شور و مشوره اولی الابصار، اولوا الالباب و اولی النهی متفکرین خردمند کاوشگر پژوهشگر درشوری صاحبان رأی، تدبیر کارحکومت را می نمایند.
تاکید اکید قرءان شریف در کار و بار روزمره سیاسی و اجتماعی مسائل خلق الله بر صاحبان دانش و فرهنگ، دارندگان خرد، درک و دارای اندیشه؛ یعنی سیاستدان،داکتر، انجنیر، اقتصاد دان معدن شناس، هواه شناس و غیره ./ در برابر جاهلان، نادانان و کوردلان در پذیرش حق، می باشد.
از نشریات خوب تان اظهار امتنان مینمایم ولی یک شکایت دارم امید است آنرا بخوانید
چندی است که شخص بنام عید محمد عزیز پور که خود را به اصطلاح دکتر حقوق بین الملل و دباره اسلام چیزی نمیداند به دین مقدس اسلام توهین میکند و همیشه علیه اسلام تاخت تاز مینماید که همه دروغ و شایعه بیش نیست
لطفا از نشر چنین مطالب خودداری کنید و افراد عقده مند را نگذارید تا از ِآزادی بیان سو استفاده نکنند
سلام دوستان و هممسلکان گرامی من!
خواستم با فرستادن این نامهی برقی مراتب سپاس خود را به خاطر نشر سیاهه هایی از من در تارنمای وزین تان ابراز کنم. ارادتمند تان محمد عثمان نجیب
Keep up the brilliant work guys great news site.
نشر کتاب خورشید شرق علامه شید جمال الدین افغانی
جناب مسئول محترم مطالب رسیده به سایت ارجمند جاودان! سلام، بنی آدم بیچاره یی هستم به نام محمدقوی کوشان، ازلطف شما ممنونم که معروضۀ ناقابلم را درسایت مبارک گذاشتید. باور دارم دراین فضای ناباوری های کُشندۀ مردم مظلوم ما که ازسوی به اصطلاح بزرگان خود ضربه های مدهش خورده راهی است، بهترخواهدبود تااین عرایضم را درجملۀ مقالات اصلی سایت بگذارید تا خواننده با مطالعۀ حی علی الدفاع متجسس شود که این چگونه دعوتی است که به سیاق اذان مبارک حی علی الصلواه و حی علی الفلاح، مردم را ندا درمیدهد که: حی علی الدفاع ؟! دوستانی نود ساله به من تلفونی فرمودند که این مقاله در خور این می باشدکه بیشترین هموطنان آنرا مطالعه بفرمایند. هیچ عکسی هم لازم نیست ازین حفیرکنارش بگذارید تا مبادا با دیدن این چهرۀ ناخراشم عطای مقاله رابه لقایش ببخشند! آرزو دارم تا نوشتۀ این کمترینه را درصفحۀ اصلی بگذارید، ممنون می شوم . خاک محمدقوی کوشان
یادداشت مدیرهفته نامۀ امید چاپ امریکا
حّی علی الدّفاع
دربرابرچهارمین ایلغار و شبیخون قبایل جنوب برشمال
کمال ناصراصولی خطاب به قبایل جنوبی : کفر و هندو و یهود راقبول دارم، امایک سقاوی تاجیک رابه عنوان رئیس مجلس قبول ندارم !
خوانندۀ ارجمند! پیش ازبیان عرایضم دربارۀ تدارک چهارمین ایلغار و شبیخون قبایل جنوبی برشمالی، لازم است چندنقل قول مستند ازیکی ازکتب مؤثق تاریخ معاصرکشور برای شرح مبنای معروضه ام بیآورم .«محمدنادرخان روز23 میزان 1308 ه ش مطابق 15 اکتوبر1929م به کابل واردشد وسرراست به سلامخانه رفته درحضور سران لشکرسمت جنوبی و وزیری وبعضی ریش سفیدان کابل… (پادشاهی خویش را اعلان کرد.) پیش از رسیدن اوبه کابل، لشکریان قومی سمت جنوبی ساختمانهای دولتی ازجمله ارگ شاهی وقصر دلکشارا باخانه های ارکان دولت حبیب الله چپاول نموده مال ومنال آنانرابه غارت برده بودند. این حادثه درذهن باشندگان شهرکه چندماه پیش نظم و نسق لشکرسقاوی رادرهنگام ورودبکابل باخودداری ایشان ازتجاوزبه دارایی مردم به چشم خود دیده بودند، انتباه خوبی دربارۀ دستگاه جدید بجانگذاشت، بخصوص پس ازهنگامیکه معلوم شد چور وچپاول مذکورنتیجۀ توافقی بودکه قبلا درین مورد بابعضی ازسران قبایل حاصل شده بود. (افغانستان، فریزر تتلر ص 226) نقل ازصص 629-630 کتاب افغانستان درپنج قرن اخیر، میرمحمد صدیق فرهنگ)
اکثرمردم ما قضایای بعدی نادرغدار واهل یحیا رابخاطردارندکه چطورآن غدارنامسلمان، برحاشیۀ کتاب الله، قرآن مجیدعهدکردکه امیرحبیب الله رادر صورت تسلیمی وآمدن بکابل، نمی کشد، وآن دلیرمرد متقن به همان کتاب الله مجید، قسم نادرقسمخور را باورنمود وبکابل آمدوخود راتسلیم کرد، واین حیله ورقتل پیشۀ عاری ازشرف دینداری، امیررابدست نیروهای اشغالگرکابل، یعنی قبایل جنوبی ونامردان وزیری که ازآنسوی سرحدبا نادرآمده بودند، داد که بلافاصله امیر وارکان دولت مستعجلش به شهادت رسیدند، اجساد آن شهدا رابه امر نادرغدار روزهای متوالی درچمن حضوری کابل بر دارها آویختند.
پیامد این قصابی های نادرغدار نیز معرف حضوراکثرخوانندگان است، که چگونه لشکرخونخوار ووحشی قبایلی را بجان مردم مظلوم شمالی وشمال کابل انداخت وبه اصطلاح پشتو (ونیسی پلاره) گویان! آن جانیان را به آنسوی اورکش کش کرد، وآن وحشیان قرون وسطی کردند از نابکاریها و زمین سوزی هاوقتل عام ها و اسیرگرفتن دختران وزنان ونوجوانان آن سرزمین که هلاکو وچنگیز ودیگر خونخوران گیتی هم نکرده بودند.
اکثریت مطلق وحشیان طالب امروزی فرزندان ملعون همان قبایل خونخوار اند، که سومین یورش وایلغار جنوب برشمال رادرکشور ما عملی ساختند، ویک قتل عام مردم بیگناه، چور وچپاول دارایی مردم آن سرزمین، اجرای سیاست زمین سوخته راازسال 1996 تا2001 دنبال کردند وبه ناموس معصوم آن مردمان تجاوزهای شیطانی نمودند. به هرحال، برمی گردم به دومین ایلغار وحشیان قبایل جنوبی برشمالی وشمال، بازهم به نقل قول ازهمان منبع معتبرتاریخی (افغانستان درپنج قرن اخیر) .
شادروان میرمحمدصدیق فرهنگ دومین قیام مردم کوهدامن وشمالی را در صفحۀ 635 کتابش چنین ثبت کرده است: «قیام مردم کوهدامن درتابستان 1930م= 1309 هش بشدت هرچه تمامتر سرکوب گردید. انگیزۀ اصلی این قیام روش نادرست مأمورین دولت بودکه به جمع آوری اسلحه وپولهایی که گفته میشد حبیب الله باخود به کوهدامن برده موظف شده بودند! اینان از ابهامی که در تعیین وظیفۀ شان وجودداشت سوءاستفاده نموده در بهره کشی ازمردم بیداد میکردند. چون حکومت مرکزی نیزبه علت بدبینی اولیای امور راجع به مردم آن سامان به عریضه ودادخواهی ایشان گوش نمیداد، درآخر کارمردم به ستوه آمده اسلحه برداشتند وبرای حمله بکابل آماده شدند. اردوی نوتشکیل دولت ازجلوگیری ایشان عاجزآمد وسرلشکرآن نایب سالار عبدالوکیل خان نورستانی به قتل رسید. حکومت چون خطر را نزدیک دید، دوباره به قبایل سمت جنوبی روآورده از ایشان برای مقابله بامردم کوهدامن کمک خواست وباز یکباردیگر دست ایشان را درچور وچپاول آزادگذاشت. دراثراین اعلان، عدۀ زیادی ازمردم آن سمت بکابل ریختند وپس ازگرفتن سلاح به کوهدامن سرازیرشده بدنبال مغلوب ساختن شورشیان نه تنها مال و منال، بلکه یکتعداد ازافراد خانواده های شانراهم بعنوان غنیمت باخودبه سمت جنوبی انتقال دادند.کوهدامن مغلوب شداماین پیشآمدخاطرۀ تلخی ازتبعیض و تفرقه افگنی دولت دربین مردم مناطق واقوام مختلف دراذهان بجا گذاشت.»
تااینجا بصورت بسیار فشرده ازتهاجمهای قبلی قبایل وحشی(پدران طالبها) به مردم متمدن وبا فرهنگ شمالی (شامل سرزمین پربار شمال کابل و ولایات شمال وغرب کشور) مطالب کوتاه اما مستند به اسناد تاریخی یاد کردیم. حالا بجاست تا از ایادی شیطان رجیم که مفکورۀ برتری نژادی و اکثریت قومی واهی وبی بنیاد را علم ساختند، وبدین مبنا تحقیر اقوام تاجیک، هزاره، اوزبک، ترکمن، ایماق، نورستانی، بلوچ وسایرتیره های نژادی راپیشۀ خویش گردانیدند، نیزباتلخیص ممکن، یادآورشویم. برای اتکا برحقایق موجود، سخن را ازیادداشت مختصرشادروان فرهنگ، مؤرخ ثقۀ معاصر، مندرج درکتاب مستطاب خاطرات میرمحمدصدیق فرهنگ (انتشارات تیسا، تهران 1394 صص 98 و99) آغازمی کنم. آن مرحوم مرقوم فرموده اند:
«…شورش جدیدی درکوهدامن رخ داد. علت این شورش بیدادگری های بی حدوحصرعمال دولت، خصوصاٌ محمدگلخان وزیرداخله بودکه بنام جمع آوری اسلحه وطلای متعلق به همکاران دولت سقاوی، تمام مردم کوهدامن را درزیرشکنجه های وحشیانه وطاقت فرسا قرار داده بودند. محمدگل خان همان شخصی است که به روایت میرغلام محمدغباردرکتاب افغانستان درمسیر تاریخ، درجنگ استقلال درمحاذ دکه فرارکرد ودر اواخر عهدامان الله خان درجلال آباد علیه اوکارمیکرد. پس ازورودمحمدنادرخان به افغانستان، محمد گلخان درجنوبی به اوپیوست و به اتفاق شاه ولیخان واردکابل شد وبه مقام وزارت داخله منصوب گردید.
خاصیت بارز او دوچیزبود: یکی دشمنی باتمام ملت های غیرپشتون در افغانستان وزبان وفرهنگ آنان، و دیگری دشمنی باتمدن عصری! درقسمت اول وی به درجۀ غلو میکردکه میتوان اورا بانی اولی حرکت تفوق پسندی پشتونهادرکشوردانست. ازجملۀ مظاهربسیار زنندۀ این تفوق خواهی اویکی آنست که هنگامیکه بحیث رئیس تنظیمیه درترکستان افغانی اجرای وظیفه میکرد،درحالیکه درقانون اساسی هردوزبان فارسی وپشتوبحیث زبانهای رسمی قبول شده بود، وی اعلان کرده بودکه تنها عرایضی رامی پذیردکه به زبان پشتو تحریرشده باشد. درین وقت یکهزار تاجیک واوزبک عریضۀ بزبان فارسی به اوفرستادند. وی بدون آن که آنرامطالعه کند ویا راجع به محتوای آن هدایت بدهد، در ذیل آن به پشتو وبه تعقیب یک دشنام رکیک نوشت: “پشتو زده کره!”
درکوهدامن هم محمدگلخان(مومند)سعی داشت تازمینداران و روشنفکران تاجیک را بنام سقاوی ازبین برده املاک شانرابه مهاجرین پشتوزبان بسپارد. چون به اثربیدادگریها طاقت مردم طاق شد، به یک قیام جدید دست زدندکه حکومت راسخت پریشان ساخت وعلاوه براعزام قوای نظامی به آن سمت، قبایل جنوبی را برای سرکوبی مجدد مردم کوهدامن دعوت کرد وبه ایشان دست آزاد داد تا مردان کوهدامن را قتل نموده وزنان واموال شانرا غارت کنند. به اثراین دعوت هزاران تن ازقبایل جاجی، احمدزی، منگل وغیره به سوی کوهدامن سرازیرشدند. اهالی که ازپیش خلع سلاح شده بودند تاتوانستند دربرابراین تهاجم مقاومت کردند اماعاقبت مغلوب شدند، و قبایلیان پس از قتل عام مردان کوهدامن هزاران زن و دختررا بااموال شان باخود به جنوبی بردند وبه این طریق صحنۀ هجوم عبدالرحمن خان را بر هزاره جات یکبار دیگر تثبیت کردند…»
خوانندگان ارجمند مطلبی کوتاه ازسومین هجوم وایلغارقبایل جنوبی برشمالی، یعنی سیاست زمین سوختۀ طالبان وتمام نابکاریهای آن وحشیان قرن بیست ویک را دربالا مطالعه کردند. دراینجا ریشۀ این افکار غیرانسانی چنین اعمال را باید دردماغ ومخیلۀ کثیف بنیاد گذاران فاشیسم قومی در افغانستان جستجو وپیدا کرد. اگرازشخص احمدخان درانی که ازنوکری نادر قلی پادشاه ایران شروع بکارکرد وپس ازکشته شدن نادرشاه افشار، به برکت اموال وثروت چپاول شدۀ مردم هندوستان که درراه رسیدن به مشهدنزدآن شاه کشته شده بود، ازسوی احمدخان درانی غارت وچپاول شد واسباب به حکومت رسیدن ویرادرقندهار فراهم آورد، بگذریم، چراکه احمدخان قوم پشتون را بطورعام و قبیلۀ سدوزایی و ابدالیان رابصورت خاص امتیازات ویژه بخشیدوازآنچه غارت ثروت واموال نادرافشاربدست آورد وبعد ازهربارچپاول هندوستان فراچنگ میآورد میان آنان تقسیم میکرد، بزرگترین جفاهاوقتل و غارت را امیرعبدالرحمن درحق هزاره هامرتکب شد. اینها بصورت مکتبی و فرمولبندی شده جنایات شانراعملی نساخته بودند، مگرنادرغدار بانی وایجادگر قوم پرستی ونژادگرایی وجنایت درحق سایراقوام کشور شمرده می شود، که هیئت ظلمه وسیاهکارش شامل محمدهاشم خونخوار، شاه محمود متکبرو ظالم، شاه ولی محیل بودندکه فاسدالاخلاق آدمخوری بنام محمدگل مومند حلقۀ شان راتکمیل کرده بود.
اینهم لازم است بخاطرآورده شودکه قبل ازآنان، میلان قوم پرستی ملایمی ازمرحوم شاه امان الله هم گاهگاهی دیده شده، ولی آنچه درتخلیق برتری قومی وزبانی ازسوی محمودطرزی درکشورآغازشد، بسیارخطرزا ومشئوم بود، یعنی برکشیدن (زبان افغانی) به اصطلاح اوکه بصراحت میگفت فارسی زبان ایران است، و دولتمردان ماباید بکوشند تازبان افغانی راتقویت ورشد بدهند، در حالیکه خودآن بدبخت کلمه وسطری به زبان افغانی اش ننوشت وبیان نداشت!آنهمه داستانهانوشت ورومانهاترجمه کردوبه نگارش مقالات پرداخت اماهمه به زبان ایرانی! هم درینجا بایدپرسید چرا بر پیشانی آن قومپرست فاشیست صفت “پدر ژورنالیسم افغانستان” را حک کرده اند؟!
و اما چرا ندا در دادم: حی علی الادفاع ؟ !
تدارک چهارمین حملۀ قبایل جنوب به شمال وشمالی، امروزه درشرایط خیلی خیلی متفاوت ترصورت می گیرد. درزمان احمدخان ابدالی تضادهای میان قبایلی بسیارملایمتر ازتضادهای امروزی بود، سلاح ووسایل جنگی بسیار محدودتر ازامروز بودودایرۀ عمل آنها نیز گستردگی چندانی نداشت، وسایل خبررسانی وآگاهی دهی درمقایسه باوسایل امروز اصلا قابل قیاس نیست و نبود. جهان بینی ونگاه به جامعه درآنزمان بسیارتنگ و محدود بود. کار گزاران سیاهکاربرتری طلب درآن وقت تعداد محدودی ازشیاطین بودند. اما درحملات دوگانۀ نادرغدار توسط قبایلیان جنوبی برشمالی، استفاده ازسلاح های ابتدایی افزونترشده وبه ویژه که درحملۀ اول شان بر شمالی، مردم شمالی تقریبا بطورکلی خلع سلاح شدند وبه همین سبب حملۀ دوم قبایلیان کشنده تر و مخربتر وتعداد اسرای زنان و دختران شمالی نزدقبایلیان چندمرتبه بیشترشد. به همین قیاس سلسله جنبانان و تفتین کنندگان فاشیست وبرتری طلب فزونی بیشتریافت، ازشخص نادرغدار وبرادران رذلش تامحمدگل مومند شیطان صفت وخونخور، تا قوماندانان نظامی وکوتوال و احوالدار نادری لاتعد ولا تحصی شدند.
درحملۀ بعدی که توسط جانوران طالب وبازهم بیشتر مرکب ازقبایلیان جنوبی وپاکستانی در1996 به عمل آمد، وسایل حمل ونقل و اتصالات تلفونی ومخابروی، کثرت وتنوع سلاح های قتاله اتومات و دور زن، توپ وتانک و راکت وماین ها، استفاده ازمخابرات بین المللی وستلایتی، کثرت حضور آدمکشان عرب وپاکستانی وغیره، شرکت اکثریت خلقیان وطنفروش که درروسیه آموزشهای نظامی زیادی دیده بودند، همۀ اینها یکطرف، حضور استخبارات پاکستان وانگلیس وعرب باتمام امکانات مالی وپولی وبشری، حالتی راایجاد کردکه مردم وسرزمین کابل وشمالی وشمال وشمالغرب و غرب کشورچنان فجایع وجنایات را ندیده بودند .
حامیان ومشوقان جنایتکاران طالبی ومنادیان برتری قومی وزبانی وفاشیسم اوغانی این باراز ایالت رودآیلند امریکا توسط انورالحق احدی گمراه ارشد و معلم افغان ذلتی، ازایالت مریلندامریکاتوسط اشرف غنی احمدزی کوچی، در واشنگتن دی سی توسط خلیلزاد ناجوان (برعکس نامش زلمی است، گویا برعکس نهند نام زنگی کافور!) ازکانادا توسط زاخیلوال واظلام بسیاری ازسایرکشورهاوسورخلقی های بی دین ونوکر شوروی ملعون ومدفون بودند، و ازهزارها راه و روش به جنایتکاران طالب سلاح وپول وخوراک ذهنی را فراهم می آوردند.
اما ومگر، این حمله وایلغارچهارمی که برمردمان کابل وشمالی و شمالشرق وشمال وشمالغرب وغرب ومرکزکشور درراه است، ازهرنگاه غیرقابل قیاس با حملات گذشته می باشد، وبرهمین مبنا باید صدا وندا در انداخت که: یا ایهاالناس! حی علی الدفاع، حی علی الدفاع، حی علی الدفاع !
ابوالخبایث ملک سعودی وآلش، شیخ های دیوس خلیجی، سازمانهای جاسوسی انگریز وامریکا وپاکستان وایران وروس وکجاهای دیگردست در دست زی های چندگانه ازکرزی واحمدزی، ام الخبایث رولاغنی احمدزی و ستانکزی و اتمرزی، ووردک زی، و خرمزی و خلیلزی (که به غلط خلیلزادش خوانند!) محب زی، اصولی زی وافعی زی و گژدم زی و غندل زی و صدها زی و خیل دیگر داده اند، گلۀ طالبان والقاعده وداعش و ده هاگروه مردارخور وجنایتکار پاکستانی وعرب و عجم دیگر را پیش انداخته اند، ثروت بیکران رادراختیارشان گذاشته، همه نوع وسایل قتاله ومخابره ونقشه های ستلایتی را نثار مقدم شان ساخته اند، و “ونیسه پلاره” گفته آنان را برسرمردم بینوا و بی دفاع کشور ما اورکش کش کرده راهی هستند !
این درحالیست که غنی کوچی احمدزی را دهسال پیش دستگاههای جاسوسی انگریز وفرنگ مسئول دی دی آر یاخلع سلاح عام وتام شمال ومرکزوغرب کشور ساختند، واین ناکس هم به زور فرنگیان چشم سبز همه انگورهای تاک ها را تاراج کرد وتفنگ موش کشی هم به آنان نگذاشت، تا درچنین ایام نحسی در سرزمین خود از ناموس خویش پاسداری کنند.
ازاینجاست که باز به پشتونهای وطندوست وملت دوست وهمه اقوام مظلوم ومحکوم کشورم میگویم: حی علی الدفاع! خدا بامظلومین است و ظالمان روزخوشی نخواهند داشت !/
نخبه گان تاجک، ازبک، هزاره بیدار شوید
نخبه گان تاجک، ازبک، هزاره اگر اشتباه دیگر را مرتکب شویم باز دشمن فاشیست در خانه خود ما موضع مستحکم بنا میکند و درد سر برای نسل های آینده ما خواهد بود. باید جلو ساختن این موضع دشمن فاشیست را به هر قیمتی که باشد باید گرفت. رهبران تاجک، ازبک، هزاره این قوم فاشیست اوغان فاشیست = پشتون فاشیست به خاطر سلطه جوئی خویش هر روز و شب با هم گرد هم میایند و پلان نابودی ما تاجکها، ازبکها، هزاره ها را طرح میکنند. چرا این کمب فاشیستی در مناطق اوغان نشین = پشتون نشین اعمار نمیشود؟؟؟؟؟ .وقتیکه مهاجرین مردم تاجک، ازبک، هزاره دوباره به داخل افغانستان امدند کدام یک از ارکان دولت برای شان شهرک ساخت؟؟؟؟ این پلان همان پلان نادر سفاک، امان الله سفاک وعبدالرحمن سفاک است که شمال و مناطق تاجک نشین را در مرحله اول و بعد مناطق هزاره نشین و ازبک نشین را بار دیگر مورد تهاجم ناقلین بی فرهنگ اوغان های خر = پشتونهای خر قرار دهند. این قوم فاشیست اوغان خر = پشتون خر، بار دیگر سران تاجک را میخواهند نابود کنند و مال و زمین های شان را مانند زمان نادر سفاک و امان الله سفاک و عبدالرحمن سفاک تاراج کنند، تا در اینده کسی نباشد که در مقابل این قوم فاسد و قران خور اوغان خر = پشتون خر به مقابله برخیزد. قوم ازبک و هزاره به همین دوچوکی بی صلاخیت معاونیت اول و دوم خوش است. این دو قوم خوب درک کنند که یک بار اگر کار تاجکها را یکطرفه ساختند بعد هزاره و ازبک را به چک چک میپرانند. اما این را قوم فاسد اوغان خر = پشتون خر خوب درک کند که هیچ نیروی در مقابل حق و حقیقت که همین ملیت تاجک از ان نمایندگی میکند انشاالله در مقابل شان هیچ کاری را کرده نخواهند به پیش برد. قوم فاشیست اوغان خر = پشتون خر ما مهمان کار نداریم لطفا” بروید در مناطق خود با پنجابی ها یک جا زندگی کنید. منطقه شمالی مربوط شیران و مدافعان راستین و همسنگران مسعود است نه جای هر خاین و نوکر پلید پاکستان. گلبدین این بار انشاالله که به زور خداوند نابود و تباه میشوی. فاشیستان کثیف هر یک غنی خاین، کرزی خاین، اتمر شادی بار لغمانی فاشیست، فاروق وردک یک از دزد های معروف کشور، خلیلزاد خاین یک فاشیست مکار، احدی فاشیست یکی از سگ های پاچه گیر اوغان خر، استانکزی همان خلقی گرد پای گردن کلفت گردن چرک، لالی سگ باز دیوانه، نا اصولی بیسواد خوستی فاشیست، باری جهانی فاشیست و دیگر فاشیستان خاین و متعصب خوب درک کنید که با این کار تان وطن را نابود خواهیند کرد. ای قوم پلید اوغان خر = پشتون لطفا” از ملیت تاجک، هزاره، ازبک، همپذیری را یاد بگیرید. ای قوم فاشیست اوغان خر = پشتون خر دیگر زمان نادری سفاک، امانی سفاک، عبدالرحمانی سفاک گذشته و مردم شما قوم لوط خاین را خوب شناخته، لطفا” همپذیری را از دیگرن یاد بگیرید. مردم ازبک، هزاره به این دو چوکی بی صلاحیت دل خوش نکنید. بخدا قسم که اگر این قوم فاشیست اوغان خر = پشتون خر ترس از تاجکان نداشته باشد، برای شما موقف یک ریاست را هم نمیدهند. قوم هزاره ایا به یاد دارید که مردم هزاره در زمان نادر سفاک، ظاهر سفاک حق رفتن به مکتب را نداشتند. مردم ازبک و هزاره به صفت نفر خدمت در خانه های صاحب منصبان این قوم فاسد اوغان خر = پشتون خر توظیف میشدند. هزاره هیچ حق داخل شدن در مکاتب نظامی را نداشتند. باز هم برای شما ازبکها و هزاره ها میگویم که با یک شدن تان با تاجکها میتوانید یک سیستم عدالت اجتماعی را در کشور اساس خواهید گذاشت و این قوم فساد پیشه ا.وغان خر = پشتون خر را در جایش خواهید نشاند. مردم هزاره، ازبک لطفا” بگوئید که در یک صد و چند کشور که ما سفارت داریم چند تن از سفرا از قوم ازبک، و هزاره میباشند؟؟؟؟؟ دقیقا” که هیچ ازبک و هیچ هزاره به صفت سفیر در کشور های خارجی نیست. چند تن تاجک اگر است آن هم به زور خود گرفته اند و کسی برای شان خیرات هم نداده اند. در این قسمت هم ظلم و بی عدالتی در مقابل تاجکان صورت گرفته است که باید حد اقل 50 فیصد سفیران باید از قوم تاجک میبود.
موضوع دیگر که چرا در این کشور این طلسم شیطانی شکستانده نشود که همیشه در راس قدرت باید یک اوغان=پشتون خاین باشد؟؟؟؟؟ ما در این کشور افراد بسیار صادق، با تجربه، راستکار، با خدا، با دیانت، وفادار به منافع ملی از قوم ازبک، هزاره و تاجک داریم. چرا ازاین قوم کسی نمیتواند در راس قدرت قرار گیرد؟؟؟؟؟ چرا در دو دوره انتخاباتی کرزی خاین و زمان غنی خاین دزد، انتخابات بردگی توسط داکار عبدالله را به بیراه بردند و جلو وی را گرفتند. همه دنیا به این حقیقت پی بردند که داکتر عبدالله انتخابات را برده بود اما قوم فاسد اوغان خان، پشتوو خاین جلو داکتر عبدالله را گرفتند و نخواستند که نفر اول مملکت شود.
موضوع دیگر را میخواهم تذکر دهم و ان این که موضوع شناسنامه های الکترونیکی توسط پارلمان تصویب شد و غنی دزد خاین ان را توشیح کرد که هویت یک قوم یعنی اوغان=پشتون بالای دیگر ملیت ها تحمیل نشود. اما دیدیم که این قوم فاشیست این کار را به کجا بردند و نخواستند که هویت و ملیت هر کس معلوم شود. این قوم فساد پیشه اوغان فاشیست= پشتون فاشیست میخواهد با این کار شان جلو حقیقت را بگیرند که گویا اوغان ها = پشتونها اکثریت هستند. این یک حقیقت مسلم است که این قوم اکثریت نیستند و همیشه درچشم مردم خاک پاشیده اند.
چرا در این کشور همه چیز به نام یک قوم باشد، مانند سرود ملی، واحد پولی، نام کشور. اگر این قوم خاین اوغان=پشتون میخواهند در یک جغرافیای واحد زندگی کنند بایدهمه چیز ها از سلطه قوم اوغان فاشیست = پشتون فاشیست خارج ساخته شود. سرود ملی به زبان فارسی که زبان ملی است باید ترتیب داده شود. واحد پولی ما در گذشته بنام روپیه کابلی بود که این قوم فاسد اوغان فاشیست=پشتون فاشیست انرا به اوغانی=پشتو تبدیل ساختند، چرا؟؟؟؟ نام کشور ما خراسان بود، که این نام نمایندگی از هیچ قوم خاص نمیکرد و یک نام فرا گیر همه ملیت های ساکن کشور بود. چرا این قوم سفاک اوغان=پشتون انرا به نام فعلی یعنی افغانستان که نام قوم اوغان=پشتون است تبدیل کردند.
چرا وقتیکه افراد از این قوم تا وقتی که زنده هستند از همه امکانات دولتی مستفید هستند. وقتیکه از قدرت خلع میشوند باز نام بابا، غازی، و و و ده القاب دیگر را به خود میگیرند و صد ها هزار دالر را بنام وی مقبره و قبر مجلل میسازند که نمونه ان را میتوان از مقبره داود دیودانه نام برد که کرزی خیان چهارصد هزار دالر امریکائی را برای ساختن قبر ان دیوانه مصرف کردند. ظاهر سفاک 40 سال عیاشی کرد و بعد از خلع قدرت توسط داود دیوانه در ایتالیا به سر برد و وقتیکه مرد، وی بنام بابای ملت؟؟؟؟؟؟؟ شد؟؟؟؟ اما وقتیکه اگر کسی از تبار تاجک، یا ازبک یا هزاره باشد حق ندارند که یک قبر داشته باشند و دفن شوند و برعکس بنام دزد و رهزن و و و و معرفی میشود. در تدفین امیر حبیب الله کلکانی که یک شاه بود هیچ یک از ارکان دولتی از قوم فاشیست اوغان=پشتون در مراسم جنازه و تدفین وی اشتراک نکردند، حتی استاد سیاف که خود یکی از همسنگران مسعود میشمارد. سیاف هم از تبار اوغان=پشتون است و همیشه در این چنین قضایا به کوچه حسن چپ زده است. اگر سیاف واقعا” طرفدار عدالت بود، چرا در مراسم جنازه حبیب الله کلکانی شرکت نکرد؟؟؟؟ سیاف یکی از مهره های اوغان=پشتون میباشد که برای روز مبادا در کنار تاجکان قرار گرفته است که این هم یک تکتیک است و هیچ وقت از حق و حقیقت دفاع نکرده است.
در اخیر میخواهم بگویم که راه که این قوم فاشیست اوغان=پشتون فاشست گرفته است همه ملت را به طرف تباهی سوق میدهد. این قوم سرتمبه که بسیار شوق و علاقه را ریاست جمهوری دارند باید کشور به دو قسمت تحزیه شود. قسمت جنوبی مربوط قوم فاشیست اوغان=پشتون که همیشه رئیس جمهور از خود شان باشد. قسمت شمالی که میشود به یک نطام فدرالی عرض اندام کند و همه اقشار آن برادارنه در فضای برادری، عدالت، همپذیری زندگی کنند. قوم فاشیست اوغان = پشتون فاشیست از مرکب جهالت خود پائین شوید و به حق و حقیقت پی ببرید.
نهضت
21/09/2016
سدنی-آسترالیا
انجینر صاحب انوری: وقتیکه انجینر به سیاست قدم میماند چنین حماقت ها را مینویسد. باور کنید با وجود اینکه زیاد دشنام داده بودی باز هم برایت دلم سوخت بخاطریکه چقدر در اتش تعصب میسوزی. و مطین باش همیشه در این اتش خواهد سوختی و هیچ را بدست نخواهد اوردی. ما در زبان ملی و رسمی خویش یک متل داریم ( سپی غاپی خو کاروان درومی) معنی این است که هر چند سګان غپ غپ کند باز هم کاروان به راه خویش ادامه میدهد.
انجینر صاحب : اګر در کابل هستید در ساحه مکروریان یک داکتر خوب عصبی و روانی وجود دارد یکبار نزدش بروید، خداوند جل جلا له مهربان است شاید از این مرض نجات بیابید. دلم برایتان سوخت که چقدر به تکلیف هستید. صبر داشته باشید ان شا الله یک روز صحت میابید ګر چه میدانم که علاج امراض روانی بسیار زمان ګیر هست
ملیت های تاجک، ازبک، هزاره آیا هنوز هم خوش باور هستید و هنوز هم دسته تبر اوغان ملتی های فاشیست هستید؟ آیا هنوز هم کرزی خاین را نشناختید؟؟؟ آیا هوز هم غنی دزد را نشناختی؟؟؟
ملبیت های تاجک، ازبک؛هزاره خداکند که دیگر از این خوش باوری های تان بالای قوم قران خور اوغان=پشتون دیگر پای بند نباشید. آیا هنوز هم درک نکرده اید که پلان های خانمانسوز نادر سفاک، ظاهر سفاک، اما ن الله سفاک به شیوه و طریقه های دیگر بالای شما تطبیق میشود و هر روز جان های شیرین فرزندان تاجک، ازبک، هزاره، ایماق، ترکمن را توسط برادران انتحاری خود میگیرید. آیا در طول 14 سال هنوز هم از سیاست های فاشیستی اوغان های فاشیست=پشتون های فاشیست آگاه نشدید؟؟؟؟ آیا ندید که شهید استاد ربانی چگونه قدرت را به یک شخص مریض، متعصب، فاشیست، مداری، خاین، وطن فروش، ضد تاجکها، ازبکها، هزاره یعنی کرزی خاین به صورت بسیار صلحجویانه و محترمانه تسلیم کرد. این گونه تسلیمی قدرت در تاریخ کشور فعلی بنام اوغانستان =افغانستان برای اولین بار از ظرف یک رئیس جمهور فارسی زبان به یک فاشیست دو اتشه خاین یعنی جامد خان کرزی صورت گرفت. تاریخ گواه این حقیقت است که هیچ کس افتاب را به دوانگشت پنهان کرده نمیتواند. مردم بسار مطمین بودند که رنج های چند دهه جنگ در کشور خاتمه می یابد. مردم دیگر در فضای صلح و صفا زندگی میکنند. دیگر هیچ قومی بالای قوم دیگر حاکمیت خود را تحمیل نمیکند. انتخابات صورت میگیرد. عدالت تامین میشود. در سر تاسر کشور مکاتب به روی پسران و دختران باز میشود. شرایط کار برای همه مهیا میشود. سفارت های کشور های خارجی در کشور دوباره بازگشائی میشود. درواره دانشگاه ها برای همه باز میشود. دیگر طالب ها جرئت نمیکنند که دست به انتخار و انفجار بزنند و هموطنان بی گناه ما را به خاک و خون بکشد.
اما دریغا که همه و همه رویا ها توسط یک فرد پلید، خاین، مزدور، کاذب، متعصب، وطن فروش، خاین، کثیف، یعنی جامد کرزی خان و دیگر شرکای جرمی اش مانند: خلیلزاد فاشیست، انورالحق احدی فاشیست رئیس حزب فاشیستی اوغان ملت، جلای فاشیست، کریم خرم فاشیست، داودزی فاشیست، حنیف اتمر فاشیست، فاروق وردک فاشیست، یون فاشیست بی سواد، خورد ضابط ناطاقت ، سلیمان نالایق فاشیست، فاروقی فاشیست، معین مرستیال فاشیست و دیگر فاشیست های خاموش به خان و خون برابر شد.
هموطنان تاجک، ازبک، هزاره، ایماق، نورستانی، بلوچ بعد از تسلیمی قدرت توسط شهید استاد ربانی دیدید که فاشیست های خاین اوغان=پشتون فقط و فقط پلان های اوغان ملتی های کثیف و متعصب خود را که کشتار نخبه گان ما بود یکی پی دیگر به صورت بسیار پلان شده تطبیق کردند و جان های شیرین نخبه گان که ذیلا” نامبرده می شود به شهادت رسانیدند:
– شهید ساختن شاه جهان نوری توسط فاشیست های اوغان ملتی در ولایت تخار توسط عملیه انتحاری.
– شهید ساخنت مولانا سید خیلی توسط اوغان های فاشیست در ولایت کندوز توسط عملیه انتحاری
– شهید ساختن جنرال داود داود توسط اوغان های فاشیست=پشتون های فاشیست توسط عملیه انتحاری
– شهید ساختن سید مصطفی کاظمی توسط عملیه پلان شده اوغان ها=پشتونها در ولایت بغلان
– شهید ساختن استاد ربانی در خانه اش در کابل توسط کرزی خاین و استانکزی خاین و دیگر اوغان های فاشیست=پشتونهای فاشیست در منزلش در وزیر اکبر خان
-شهید ساختن مارشال محمد فهیم قسم توسط زهر که توسط کرزی و دیگر اوغان های فاشیست=پشتونهای فاشیست در مراسم شب شش دختر کرزی در ارگ صورت گرفت و مارشال فهیم را به شهادت رسانیدند.
– شهید ساختن رهبر مقاومت یعنی شهید احمد شاه مسعود که توسط خائنین اوغان=پشتون و همکاری باداران خارجی شان صورت گرفت. بعد از اینکه مسعود در ماه اپریل به اروپا دعوت شد و مسعود و تیم همراه اش مورد استقبال بسار گرم کشور های اروپائی قراز گرفت و بعد اوغان های فاشیست=پشتونهای فاشیست دیدند که مسعود یک قوماندان عادی نیست بلکه یک رهبر است و یک شخصیت ملی است و باید هر چه زود تر جلو رشد وی گرفته شود، همان بود که اوغان های فاشیست=پشتونهای فاشیست بسیار وارخطا شدند و به دامن بادران خارجی شان شتافتند و تا هرچه زود تر جلو مسعود را بگیرند. اوغان های فاشیست=پشتونهای فاشیست توسط لابی های نوکر و خاین خود مانند خلیلزاد، انورالحق احدی رئیس حزب فاشیستی ، اشرف غنی دزد بسیار جدی کوشیدند و ذهنیت باداران خویش را در مقابل مسعود تغیر داند که گویا مسعود کسی است که به ضد منافع شما (امریکا؛ انگلیس، فرانسه، جرمنی و و و) میباشد باید هر چه زود تر وی را از از سر راه خویش بردارید و به هر نوع که میشد باید نابود شود. همان بود که اوغان های فایشست=پشتونهای فاشیست طرح پلان قتل مسعود را موفقانه به انجام رسانید و وی را شهید ساختند. دهنیت اوغان های فاشیست=پشتونهای فاشیست در مقابل تاجکها همیشه منفی بوده و به گونه یک حقیقت به سخانان کرزی خاین بیبیند که به رابرت گیتس در کتاب خود نوشته کرده که کرزی خاین به وی چه گفته است:
رابرت گیتس وزیر دفاع پشین امریکا در کتاب خاطرات خود نوشته است که آقای کرزی ( ملا عمر اصلی ) در یک نشست محرمانه در ارگ کابل از من خواست تا در از بین بردن سران جبهه شمال وتضعیف آنها همرایش همکاری نمایم.
کرزی به من گفت بزرگ ترین تهدید در برابر حکومت من جبهه شمال است نه طالبان.
وکرزی افزوده که حد اقل دست مرا در تقویه طالبان باز بگذارید تا بتوانم از آنطریق تفنگ سالاران را از بین ببرم.
صفحه 212 کتاب خاطرات رابرت گیتس.
آقای کرزی ( ملا عمر ) از همان سالهای دور دوم حکومتش به جا بجایی طالبان به شمال آغاز نمود.
کرزی ( ملا عمر ) افراد مسلح طالبان را به کمک کشور انگلیس وهمکاری سازمان مواد خوراکی جهان ملل متحد از پاکستان انتقال طالبان را با فامیل های شان بنام عودت کنندگان وبیجا شده کان آغاز نمود.
اولین جابجای آنها در منطقه کیله گی ،دند غوری ، چشمه شیر وخواجه الوان ولایت بغلان بود.
اگر به خاطر داشته باشید که بدون شک مردم پلخمری فراموش نکرده اند درگیری های شدیدی در همان روز ها بین افراد جدید الورود عودت کنندگان ( طالبان) و مردم پلخمری صورت گرفته بود.
حتی کرری هییت از مرکز فرستاد وآنها را جابجا نمود.
بعدآ این پروژه را در ولسوالی های چهاردره ودشت ارچی ولایت کندز نیز عملی نمود.
و الی اخیر دوره حاکمیت خود آنها را تمویل وتجهیز نمود.
این کار در زمان وزارت داخله اتمر و پتنگ صورت گرفت.
شاید همه به یاد داشته باشید که از شمال کشور صدا های بلند شد که شبانه هلیکوتر های ناشناس در مناطق طالبان نشت وبرخاست دارند.
واین هلیکوپتر ها مربوط نیرو های ویژه انگلیس ها بود که سلاح وتجهیزات آنها را ا کمال مینمود.وامریکایی ها هم نظاره میکردند.
https://fbcdn-sphotos-d-a.akamaihd.net/hphotos-ak-xtp1/v/t1.0-9/12074786_758849077575601_9096123528083041652_n.jpg?oh=4fa1c63d8a83929476700827e806f340&oe=56931563&__gda__=1452013397_9f4f2903ca14dcf26b5d90e79dec3d97
ملیت های تاجک، ازبک، هزاره اگر دیر بجنبید و هنوز هم خوش باور باشید و در کنار این فاشیست های کل و کور قرار گیرید به زود ترین فرصت مانند ان نخبه گان تان یکی پی دیگر تباه میشوید و نسل های در نسل بار دیگر این فاشیست های اوغان=پشتون به حکومت استبدادی خویش ادانه خواهندد داد و بار دیگر دود از دماغ نسل های شما تاجکها؛ هزارها، ازبکها، ایماقها، ترکمنها، بلوچها و و و خواهند کشید.
در وطول دوصد و چند سال در این کشور کجا عدالت اجتماعی برقرا بود. صدها جنایات دیگر که به قسم نمونه نام میگیرم توسط فاشیست های اوغان=پشتون در کشور صورت گرفته است:
– سر به نیست نمودن نخبه گان تاجک، ازبک؛هزاره، ایماق، ترکمن توسط اعمال ه=خاین اوغان=پشتون
– مهر نمودن در قران و بعد پای کثیف خود را بالای قران گذاشت (نادر سفاک)
– شهید ساختن عبدالخالق هزاره همراه با همه اعضای فامیلش به حالت بسیار فجیع و بی رحمی
– غضب زمین های مردم شمال و جابجا ساختن اوغانها=پشتوها در شمال
-تعیر نامهای فارسی، ازبکی، ترکمنی به اوغانی توسط اعمال فاشیست های اوغان=پشتون مانند ذیل:
نامهای اصلی مناطقی که بزبان شیوای فارسی دری/ازبیکی بوده و توسط محمد گل مومند تغییر داده شده.
سبزوار ولسوالیست در هرات شیندند
شافلان ولسوالیست در هرات پشتون زرغون
قره تیپه مرز رسمی هرات با کشور ترمکنستان تورغندی
چهارباغ گلشن محله یست در شمال کشور شینکی
قلعه چه محله یست در شمال کشور اسپین کوت
بنگی آرق محله یست در شمال کشور نوی کوت
دکبرجین محله یست در شمال کشور شلخی
هزاره چقیش محله یست در شمال کشور استول گی
رحمت آباد محله یست در شمال کشور جرگی
یول بولدی محله یست در شمال کشور لیندی
ده دراز محله یست در شمال کشور غشی
قوش تیپه محله یست در شمال کشور منگولی
سمرقندیان محله یست در شمال کشور زرغون کوت
حصارک محله یست در شمال کشور اوغز
چهارسنگ محله یست در شمال کشور سلورتیگی
پلاسپوش محله یست در شمال کشور زوزان
عباد محله یست در شمال کشور دیره گی
چهل ستون محله یست در شمال کشور غندان
کودوخانه محله یست در شمال کشور باندگی
کشک عبدل محله یست در شمال کشور بانده
کول انبو محله یست در شمال کشور منده تی
قریه بهأوالدین محله یست در شمال کشور اشپوله
ایلمانی محله یست در شمال کشور وچه ونه
سلطان خوجه ولی محله یست در شمال کشور میروندی
باغ وراق محله یست در شمال کشور حاجی کوت
زاموکان محله یست در شمال کشور کاکاکوت
بنگاله محله یست در شمال کشور ورخی
آق تیپه محله یست در سرپل اسپین کی
تخت سلطان منطقه یست در شبرغان شین کوت
حسین تابین منطقه یست در شمال کشور غزگی
آقچه نمای منقطه یست در شمال کشور بتی کوت
گومک صالح منقطه یست در شمال کشور بتی
بوینی قره منقطه یست در شمال کشور شولگره
گل قشلاق منطقه یست در سمنگان جوغی
کته قشلاق منطقه یست در سنمگان جگه بانده
مینگ قشلاق منقطه یست در سمنگان زندی کوت
لرغان منقطه یست در سمنگان کلای وزیر
جوی زندان منطقه یست در سمنگان جوی ژوندون
دره زندان منطقه یست در سمنگان دره ژوندون
ضمن دستبرد نامهای تاریخی در مناطق شمالی کشور توسط محمدگل مومند، نام بعضی از محلاتیکه در شهر کابل که از قدیمها مردم کابل آنها را نامگزاری نموده بودند نیز توسط مومند و مومندیان دیگر تغییر داده شده که در زیر شمه ی از آن آمده است:
1. منطقه یی “کوته سنگی” که بنام یکی زنان شاعر بنام (بی بی سنگی) که از کابل بود، او اولین زن سیاستمدار است که توسط عبدالرحمن خان در اتاق یا کوته “سنگی” محبوس شد، منطقه ی مذکور حالا بنام “میرویس میدان” مسما گردیده است .
2. تغییر نام منطقه ی “ده بوری” به “جمال مینه”.
3. تغییر نام منطقه ی “شاه شهید و سیاه سنگ” به “سیدنورمحمدشاه مینه”.
4. تغیر نام منطقه ی “ده افشار” به “سپین کلی”.
5. تغییر نام منطقه ی قلعه ی جرنیل به “خوشحال مینه”.
6. تغییر نام قسمت های از کابل قدیم را که بنام “کوجه ی بازار ارگ، خیابان، پل خشتی، کوچی علی رضاخان، و شوربازار” یاد میشده به بنام “جاده نادرپشتون”.
7. نامگزاری منطقه یی بنام “وزیرمحمد اکبرخان”.
8. نامگزاری منطقه یی بنام “نادرشاه مینه”.
9. نامگزای منقطه یی بنام “غازی امان الله خان”.
10. نامگزاری منقطه یی بنام “احمدشاه بابا مینه”.
– دادن رتبه های اعزازی تنها به قوم انتحاری و مزدور اوغان=پشتون
– غصب نمودن پست های کلیدی مانند ریاست جمهری، و همه وزارت ها به صورت کل و وزارت دفاع، داخله، خارجه، مالیه، تجارت، سفارت های کلیدی حتما” توسط قوم اوغان=پشتون
– تاسیس وزارت مفت خوران به نام وزارت اقوام و قبائل که همیشه یک وزارت مصرفی و مفت خوران بوده و ضرورت این وزارت در کشور هیچ ضرور نیست.
– ایچاد دولیسه مفت خوران به نامهای رحمن و خوشحال در کشور که برای اوغان های ان طرف سرحد است هیچ درد مردم را دوا نمیکند باید عوض افراد ان طرف سرحد یک برادر ازبک، تاجک؛، ترکمن، بلوچ، ایماق، نورستانی درس بخواند. نمیدانم که اوغان ها=پشتونها چرا این قدر بی وجدان و نمک حرام هستند.
– خیانت همیشگی این قوم در هر شرایط کشور مانند غنی دزد و کرزی خاین که عوض رای مردم گوسفند هعای امر خیل را به صندوقها ریختند.
هموطنان عزیز جنایات این قوم انقدر زیاد است که از نمیتوانم همه را یک شبه خدمت تان برسانم. انشاالله که در اینده خدمت تان مینوسم.
راه بیرون رفت:
-تعیر نام کشور به نام اصلی ان یعنی خراسان
-تغیر سرود ملی به زبان که اکثریت مردم ما بلدیت دارند.
– تغیر نام واحد پولی ما دوباره به رویپه کابلی که از قید اسارت یک قوم یعنی اوغان=پشتون خارج ساخته شود.
– تغیر سیستم اداری کشور سیستم فدرالی.
– ختم اشغال چوکی ریاست جمهوری توسط یک قوم یعنی اوغان=پشتون.
– دیگر مردم را به نام فارسی و دری گفتن متهم نکنند. هر سه زبان یعنی فارسی، دری، تاجکی یک زبان واحد به سه لهچه مختلف میباشد.
– هیچ اوغان=پشتون حق ندارد که ترافیک زبان سعدی، مولانا، حافظ و و و شوند.
-ناقلین باید از مناطق که به زور زمین های مردم را گرفته اند خارج ساخته شوندو زمین های مردم دوباره به مالکین اصلی شان داده شود.
راه بیرون رفت نهائی:
– در نهایت همه کوشش خواهند نمود که یک پارچه و یک دست باشیم اما در صورت که قوم فاشیست اوغان=پشتون از سر مرکب جهالت خود پائین نشوند راه و چاره نهایئ تنها ئ تنها تجزیه است وبس.
بناا” رهبران تاجک، ازبک، هزاره دیگر دیر است و ازموده زا ازمودن خطا است و این قوم اوغان=پشتون دیگر به هیچ چیز پای بند نیستند و تنها و تنها قدرت را برای خود میخواهند و بس.
قسمت دوم:
فاشیستان قبیله گرا همیشه در تلاش بودند، هستند و خواهند بود تا همیشه در چشم مردم خاک بپاشند، دروغ بگویند، انتحار کنند، حق مردم را بخورند که ثبوت این ادعا ها را طی سه دوره انتخابات کرزی خاین و غنی دزد فرد فرد ملت دیدند. کرزی خاین در دو دوره انتخابت تقلب گسترده نمود که حلقه های داخلی و خارجی در دسیسه انتخابت دخیل بودند که همه چیز را به نفع کرزی خاین تطبیق کنند.
کرزی خاین در طول 13 سال زمامداری خود که امید های مردم صلح، امنیت، ایجاد شرایط کار، شرایط بهتر تحصیل، ختم ترور و انتحار بود برعکس آن عمل کرد:
– نخبه گان مقاومت را یکی پی دیگری از کار برکنار ساخت
– تروریست های فاشیست و مرده را دوباره زنده ساخت، تجهیز و کمک مالی کرد.
– تعصب و عقده را بین مردم به اوجش رسانید.
– انسان های بی هویت و فاسد را مانند خرم، داودزی، فاروق وردک و و و را خارج لیاقت شان در پست های بلند توظیف و مقرر نمود.
– در دو دوره پارلمان وکلا را در سر کلمه دانشگاه مصروف ساخته بود که گویا دانشگاه کلمه ایرانی است. یکی از وکلای بی هویت، متعصب بنام کمال ناصر اصولی؟؟؟؟” و دیگری شکریه بارکزی مردم را در قسمت کلمه دانشگاه توهین و تحقیر میکردند.
– خورد ضابط ناطاقت مردم را از طریق تلویزیون حرامی خطاب کرد.
– در قسمت مسئله امضای پیمان راه بردی با امریکا لویه جرگه با مصارف گزاف پولی دایر شد که پیمان راه بردی باید امضا شود اما کرزی خاین همه مصارف و تائید نمایندگان لویه جرگه را نادیده گرفت و از امضا خود داری کرد. این خود داری هم در صلاحیت کرزی خاین نبود بلکه همانطور پلان و طرح شده بود که از کرزی دزد و خاین یک شخصیت قلابی بسازند که نشد و کرزی را خدا شرماند.
کرزی در اخیر دوره دوم خود تعدادی از همسنگران مقاومت را به شهادت رسایند مانند جنرال داود داود، مولانا سید خیلی، کاظمی، شاه جهان نوری. کرزی به آن اکتفا نکرد استاد ربانی را هم توسط سور خلقی خود معصوم استانکزی به شهادت رسایند. کرزی خاین مارشال فهیم را هم توسط زهر به قتل رسانید.
کرزی خاین هنوز کار های دیگری در پلانش داشت که قبل از رفتن از ارگ باید عملی میکرد و چوکی را یه همتبار دیگر خود خالی میکرد. چوکی ریاست جمهوری باید به تاجک، ازبک، هزاره نرسد. همان طور بود که در کمیسسیون نا مستقل انتخابا ت افراد مجهول الهویه مانندامر خیل، ستارسعادت یوسف نورستانی و ده ها کمیشنر فاشیست بی هویت دیگر را نصب کند تا انتخابات را به نفع غنی دزد ختم کنند.
در قانون اساسی که خود قبیله گرایان ترتیب و توشیح کرده اند که فرد یکه خانمش خارجی باشد ویا شوهرش خارحی باشد و تابعیت کشور خارجی را داشته باشد هیچگونه کاندید ریاست جمهوری شده نمیتواند. همچنان نمیتوانند در اردو، پولیس و قضا کار کنند. اما کدام قانون بود که به غنی دزد و تقلب کار که زنش خارجی، خودش تابعیت امریکایئ وحالا رئیس جمهور تقلبی بر امده از یک تفاهم سیاسی توسط جان کری نصب شد؟؟؟؟؟؟؟ غنی کجا شد قانون که هر روز به خاطر تطبیق قانون دهن پاره میکردی؟؟؟؟؟؟ غنی دزد چرا امرخیل دزد ازاد گشت و گذار میکند؟؟؟؟؟ غنی دزد چرا سعادت که در تقلب قهرمان است و ساکنین اصلی این مرزو بوم را مهاجر میخواند و خودنش ناقل است هنوز در کمیسیون است؟؟؟؟؟ غنی دزد چرا نورستانی دزد محاکمه نشد. غنی دزد چرا قومندان امنیه کابل ( جنرال ظاهر ظاهر) را که دزد زا با پشتاره (امرخیل) را با دو ملیون کارت های انتخاباتی دستگیر کرده بود مورد تهدید قرار دادی و از سمتش برکنارش کردی؟؟؟؟؟ غنی دزد چرا تذکره های الکترونیکی را که شورای ملی کشور تائید و تو خاین غنی دزد توشیح کردی چرا اجازه توزیع انرا نمیدهی؟؟؟؟؟؟؟ غنی دزد تقلب کار چرا هنوز هم به همان خیال پوچ هستی که یک تاجک، یک ازبک، یک هزاره، یک ایماق، یک نورستانی، یک بلوچ و و و را به زور اوغان=پشتون بسازی. غنی دزد به این سند نگاه کن : این هم کاپی شناسنامه 100 سال قبل که ملیت هم تاجک نوشته شده و همه به زبان فارسی است نه به زبان اوغانی=پشتو=جهنمی:
غنی خان با دزدی و تقلب و به زور جان کری و برامده از یک توافق سیاسی بالای گرده های مردم به صفت رئیس جمهور نصب شدی. یگانه کار که اعاده حیثیت میدهد قرار ذیل است:
-استعفا از موقف
-اقرار به تقلب خود و افشای افراد وابسته به تو که تقلب کرده اندمانند امر خیل دزدف ستار سعادت، نورستانی و ده ها کمیشنر.
– پذیرش و قبول نتیجه انتخابات که به زبان خود بگوئی که دکتر عبدالله برنده دور اول و دوم بود اما من دزدی و تقلب کردم.
غنی ملت را رنج زیاد ندهید. مناطق را مانند دهنه غوری به تروریست ها تسلیم نکیند. مردم حق و حقوق خود را از دهان شما به زور و به رضا گرفتنی هستند. حق گرفته می شود داده نمیشود. سیاست برتری جوئی عبدالرحمانی را تکرار نکن. یک انسان دوبار از یک سوراخ گزیده نمیشود. اگر تکرار شودو دوبار گزیده شود آن انسان یا جاهل است یا اصلا” انسان نیست. بگذار هر کس که رای ملت رابرد انرا باید بپذیریم و لو که هزاره باشد، تاجک باشد، ازبک بلشد، ایماق باشد، نورستانی باشد. این سیاست دروغین را دفن کنید که اوغانها=پشتونها اکثریت هستند. اگر چنین موضوع در در نزد شما قبیله گرایان است لطفا” اجازه توزیع شناسنامه های الکترونیکی را بدهید تا ملیت هر کس نوشته شود که تبر زن و ….زن معلوم شود. حتی در زمان داود سر شماری که صورت گرفته بود همین قوم قبیله گرا در مناطق خود تان مانند لغمان و جلال اباد اکثریت نبود. همان بود که خرم وزیر پلان داود را روی همین ملحوظ به شهادت رسانیدید. برای اینکه خرم حقیقت را دریافته بود که قوم اوغان=پشتون اکثریت نیستند.
یگانه رای نجات ما و مردم ما:
– تامین عدالت اجتماعی
– پذریش اقوام دیگر توسط اوغانها= پشتونها
– تغیر سیستم ریاستی به سیتم فدرالی
– اعاده نامهای اصلی مکانها که در زمان نادر و ظاهر از فارسی، ازبیکی، ترکمنی به اوغانی تغیر بگونه مثال سبزوار هرات که حالابنام شیندند هرات تغیر نام یافته
-تعیر سرود ملی از زبان یک قوم به زبان که اکثریت مردم تکلم و اشنائی دارند.
– تغیر نام کشور از اوغانستان یا افغانستان به خراسان یا اریانا
– تغیر نام واحد پولی ما مانند سابق به روپیه کابلی
– مسدود ساختن دو باب مکتب بنامهای خوشحال خان و رحمن بابا که برای قوم اوغان=پشتون های دوطرف سرحد است و هیچ هموطن ازبک، تاجک، هزاره ما در ان حق شامل شدن را ندارند.
– کشیدن استخوانهای عبدالرحمن، نادر، ظاهر، داود، اما ن الله ، محمد طرزی، محمدگل مهمند و محاکمه شان.
– عذر خواهی و معذرت از اقوام غیر اوغان=پشتون در اثر جنایات حکام اوغانها=پشتونها.
درصورتیکه چنین پیشنهادات عملی شود و قوم اوغان=پشتون از مرکب جهالت خویش پائین شوند و به تامین عدالت اجتماعی باورمند شود امید صلح و امنیت در کشور است در غیر آن انشاالله که این وطن به زود ترین فرصت تباه و برباد میشود.
انجنیر انوری- استرالیا
فرشته های اسمانی هم اگر در خاک ما برای کاندیدی ریاست جمهوری پایئن شوند برای اینکه اوغان=پشتون نیستند نمیتوانند رئیس جمهور شوند و به برخورد فاشیستان روبرو میشوند
قسمت اول:
طوریکه ما شاهد هستیم اکثریت کشور های جهان بطرف ترقی و تعالی روان هستند. همه اتباع چنین کشور ها با همدیگر در فضای صلح و برادری زندگی میکنند. افسوس و صد افسوس که ما در چنین یک جغرافیای با یک قوم سرتمبه و جاهل (اوغان=پشتون) سردچار هستیم. این قوم از سال های سال همیشه در پی حفظ قدرت برای قوم و تبار خور بوده اند و هر گز دیگر اقوام و اتباع کشور را در تصمیم گیری مملکت نقش ندادند.
دومین بار در تاریخ کشور ما بود که رهبری کشور به دست یک تاجک یعنی شهید استاد ربانی به صفت رئیس جمهور و شهید احمد شاه مسعود به صفت وزیر دفاع قرار گرفت. این کار قوم قبیله گرا (اوغان=پشتون) بسیار عقده مند ساخت و هر فرد ان بسیار ناراحت شدند که چرا یک تاجک رئیس جمهور شود و یک تاجک دیگر وزیر دفاع شود. با وجودیکه همه رهبران جهادی در پشاور تعهد به یک حکومت موقت کردند که سه ماه صبغت الله مجددی و بعد به فقید استاد ربانی تسلیم شود ودر قدم بعدی باید انتخابات صورت گیرد. اما افسوس که فرزند ناخلف و ناقل شیطان صفت این کشور و جاسوس معلوم الحال آِی-اس-آِی گلبدین با تعهد که با باداران خود نموده بود برخلاف دیگر رهبران عازم کابل نشد بلکه به چهار آسیاب رفته و علیه حکومت اسلامی که در راس آن یک پارسی زبان صادق (شهید استاد ربانی) که متعهد به تامین عدالت اجتماعی در کشور بود و آن شخص ناخلف و مزدور هزار ها راکت کور بالای همشهریان کابل فیر نمود که تعداد زیادی از همشهریان کابل ما شهید و همه ساختمان ها به خاک یکسان شد. این مزدور سفاک به آن اکتفا نکرد و عقده دلش ارام و سرد نشد و افراد وابسته به این فرد فاسد و مزدور همه فابریکه جات مانند ترکانی تصدی، فابریکه جنگلک را همه تخریب و به نزد باداران خویش انتقال داد. در این جرم نابخشودنی فرد ناخلف دیگر و مزدور ملقه بگوش شان حقانی به تعداد 70 بال طیاره های فعال نظامی ن-28 و ن-32 را که در میدان هائی خوست قرار داشت همه را توسط ماین ها تخریب و به نرخ آهن کهنه به پشاور انتقال داد. قسم به ان ذات که هستی و نیستی دنیا به فرمان وی است که یک انبار چنین آهن های انتقال شده به آن طرف سرحد را که هر کس میدید کلاه وی از سرش به زمین میافتید و من به چشم خود ان انبار اهن ها که همه توسط افراد گلبدین و حقانی تخریب و انتقال داده شده بود چنیدن بار دیدم. برای اینکه من در یک دفتر به حیث انجنیر کار مینمودم و اکثرا” جهت بازدید پروژه ها ی از آن مسیر همرای دیگر همکارانم داخل افغانستان می شدیم. به خدا باورکنید که موتر های ملی بس را از کابل برده بودند و در دو طرف آن بسها نوشته کرده بودند گورمنت گرلز های سکول.
گلبدبن فاسد موفق نشد و این همه فاشیستان مرتد تحصیل کرده، بیسواد، عالم و ناعالم شان مانند: کرزی خاین، غنی دزد،احدی فاشیست، زلمی خلیل زادفاشیست، ظاهر شاه فاشیست، حاجی قدیر فاشیست، سیاف فاشیست، اتمر فاشیست، یون فاشیست، فاورق وردک فاشیست، استانکزی فاشیست، فاروقی فاشیست موسس شهروند درجه اول و دوم، معین مرستیال پشاوری دنباله رو غنی دزد، رحیم وردک فاشیست، کریم خرم فاشیست، داود زی فاشیست، این سمارق نو پیدا فاشیست بنام گلاب منگل، گلبیدین نوکر فاشیست، ملا عمر گمنام بی هویت نوکر و صد ها تن دیگر این قوم مزدور اوغان=پشتون همه پلان شان همین بود که شرایط را برای حکومت استاد ربانی تنکتر و تنکتر بسازند و به مردم و جهان طوری وانمود کنند که بیبییند که فارسی زبانها لیاقت و استعداد حکومت نمودن را ندارند و حتی مردمان بی گناه را به قتل میرسانند و تمام تاسیسات را را تخریب نمودند. این موضوع را کی ها و کدام وجدان ها و عقل های سلیم قبول میکند. همه میدانند که افتاب به دو انگشت پنهان نمیوشد. گلبیدین ناخلف ومزدور با تباهی دیگر لابی های تنککظر و فاسد شان که در فوق اسمای پلید شان ذکر شد همین پلان شان بود که استاد ربانی و مسعود و همه فارسی زبانها، هزاره ها، ازبکها را نام بد کنند و همین کار را کردند وتای جای بعضی از افراد که اگاهی از اصل قضیه نداشتند قبول کردند که مجاهدین در راس ان جمیعت اسلامی کابل را تحریب کرد. این موضوع یک سوالیه است که چرا بعضی از هموطنان ما هنوز هم از حقیقت واقف نیستند و نمیدانند که علت همه این جنگها نام بد ساختن استاد ربانی شهید و مسعود شهید بود.
لابی های بی فرهنگ شان وقتیکه دییدند که فرزند های نا خلف شان این چوچه سک های پاکستانی شان یعنی گلبیدین، حقانی موفق نشدند که حکومت استاد ربانی را سقوط دهند و ان لابی های ناخلف نکتائی دار شان در داخل و خارج کشور مانند خلیلزاد، کرزی، احدی، ظاهر، جلالی، داود زی ، خرم، اتمر، فاروق وردک و دیگر فاشیستان بی فرهنگ و دزد در صدد ان شدند که پلان ایجاد پروژه دیگر گروپ دیگر بنام طالبان را ایجاد کنند و حکومت خدا را در روی زمین ایجاد کنند و رهبران حکومت اسلامی را حکومت شر و فساد می خواندند. پروژه طالبان هم 99 فیصد تنها از یک قوم خاص اوغان=پشتون بودند. این پروژ شئونیستی از قندهار شروع شد و تمام ولایات اوغانشین=پشتونشین یکی پی دیگر به طالبان تسلیم میشندند و پلان شان هم تحکیم سلطه قدرت تک قومی اوغانها = پشتونها در کشور بود. پروژه طالب یک پروژه فاشیستی بود و هر گروه از این قوم به بسیار اسانی شامل پروژه میشدند. وقتیکه طالبان مزدور به کابل نزدیک شدند و مسعود نظر به درایت، فهم، درک، تجربه و دانش جنگی داشت لازم دید که نیرو های خود را از شهر کابل به سمت شمال انتقال دهد. مسعود کسی بود که وجدانش آرام نگرفت و در صدد آن شد که برای نجیب که در دفتر سازمان ملل متحد پناه برده بود یک نفر روان کند و وی را با خود ببرند تا از تهدید طالبان دور شود. بناا” مسعود فقید مارشال فهیم را دنبال نجیب روان کرد که وی را با خود ببرند. اما غیرت پشتونولی=اوغانولی شان برای نجیب اجازه نداد که چگونه همرای یک فارسی زبان برود. این گفته را هموطنان ما در یوتیوب میتوانید دریافت کنید که توخی رئیس دفتر نجیب به زبان خود اقرار میکند که یک نفر بنام فهیم قسیم امده و به نجیب پیام دارد که وی را به خاطر حفظ جانش از تهدید طالبان با خود به شمال ببرند. اما ان غیرت بی جا وشئونیستی نجیب باعث مرگش توسط همتبارانش شد. نجیب اصلا” در این فکر بود که طالب ها همه اوغان=پشتون هستند و من راچیزی نخواهند گفت و حتی نجیب بسیار خوش باور به این بود که با امدن همتبارانش (طالبان) رها شده و دوباره به قدرت خواهد رسید. نجیب با تصمیم عجولانه باعث مرگ خود برادرش شاپور شد. حکومت ملای یک چشمه خدا میداند که وجود هم داشت یا نی بنام امارت اسلامی اعلان شد و تنها دو کشور حامی شان یعنی عربستان و پاکستان حکومت غلامان شان را به رسمیت شناخت. ظلم و استبداد طالبان روز به روز بالایی مردم شدت میگرفت. در استدیوم ورزشی کابل عوض فوتبال و بازی های دیگر مردم اعدام میشدند و دست و پای مردم قطع می شد. در یوتیوب بیبیند که یک زن در زیر چادری توسط طالبان مراد چگونه توسط مرمی در فرق سرش کشته میشود. مقاومت مسعود روز به روز مستحکمتر می شد. مسعود با تجربه و دانش نظامی که داشت جنگ را در جبهات مختلف در مقابل طالبان گسترش داد. طالبان مزدور با تبانی لابی های شئونیستی شان مانند خلیلزاد، غنی دزد، کرزی خاین، اتمر یک پایه، استانکزی قاتل، فاروق وردک جاسوس، داود زی گلبیدنی شدت جنگ را به شما شمالی تند تر ساخته و در هر حمله خود هر زنده جان را سر به نیست میکردند، درختان و تاکستانهای شمالی را به آتش میکشیدند که خودم باچشم خود شمالی را دیدم که هر نطقه شمالی ظلم و استبداد طالبان بی فرهنگ را برای هر کس حکایه میکرد. سربند های آب را طالبان مزدور تخریب میکردند و مانع رسیدن اب به زراعت و کشت و کار مردم می شدند تا مردم را مجبور به ترک خانه و کاشانه شان کردد. طالبان هم مانند گلبیدین سفاک اجیران پاکستانی، چیچینی، عربی را با خود داشتند که ثبوت این ادعا دستگیری صد ها طالب در شمال توسط نیروهای جنرال دوستم بود که همه بعد ازشکست طالبان در شمال توسط صلیب سرخ دوباره به پاکستان و دیگر جا ها انتقال داده شدند.
لابی های بی فرهنگ و نمک حرام شان مانند خلیلزاد فاشیست، غنی دزد، احدی فاشیست، اتمر یک لنگه فاشیست، فاروق وردک جاسوس ای-اس-آی، داود زی فاشیست، خرم فاشیست دهنیت مردم را انقدر تغیر داده بودند که گوبا مسعود کافر است و مسعود عامل همه بد بختی های کشور است. من در یک دفتر در پشاور کار می نمودم و مسئولیت من ارزیابی پروژه های ساختمانی در داخل کشور بود. دفتر طالبان مزدور در نزدیکی دفتر ما در اّبدره پشاور قرار داشت. معمولا” به دفتر کار خود پای پیاده رفت و آمد میکردم. یک قصه واقعی که خودم شاهد بودم برای خوانندگان می نویسم. یک روز صبح طرف دفتر روان بودم که در سرک آبدره یک جوان بی سن 20 الی 25 را روبرو شدم و وی از من به اوغانی سوال کرد که دفتر طالب ها کجا است؟ من دوباره از وی سوال کردم که دفتر طالبان چه کار داری؟ وی گفت میروم جهاد در افغانستان در مقابل مسعود. بار دیگر سوال کردم که آیا تو پاکستانی هستی یا از افغانستان؟ : وی گفت که نی من پاکستانی هستم و میروم جهاد که مسعود کافر شده. بار دیگر گفتم که کی ها میگوید که مسعود کافر شده؟ گفت ملا ها. من به خاطر اینکه طرف دفتر نزدیک شدم وی را گفتم که نی مسعود کافر نشده اما کوشش کن که در راه حق جهاد کنی و در راه حق مبارزه کنی . مسعود یگانه کسی است که در راه اسلام و عدالت مبارزه کرده و این همه پلانهای شیطانی است تا مسعود را نام بد نمابند.
یک واقعه دیگر را هم خدمت خوانندگان می خواهم بگویم. حکومت نجیب اخرین روز های خود را سپری میکرد و نیرو های اردو، پولیس و امنیت یکی پی دیگری تسلیم مجاهیدین میشدند. اکثرا” تسلیم های قوت های نجیب به سوی مسعود میرفتند و بعضی ها طرف گلبیدین میرفتند. از هر کس میشنیدی که فلان منطقه به مسعود تسلیم شد و فلان منطقه به گلبدین. اکثرا” مردم از مسعود نام میگرفتند و میگفتند که زیادتر قوت ها به مسعود تسلیم میشوند. من با تعداد 50 نفر از انجنیران بعد از سقوط حکومت موقت مجاهدین در کمپ پبی که مربوط سیاف بود استخدام شده بودیم و در هان کمپ در یک دفتر روزانه میرفتیم و کدام کاری انجنیری وجود نداست همه روز در قصه های مفت سپری میشد. باالاخره نجیب سقوط کرد و حکومت تسلیم مسعود شد. در موتر سوار و طرف خانه روان بودیم که در داخل موتر هم موضوع تسلیم شدن های قوت های نجیب سر زبانها همه بود حتی موتروان، کلینر هم مصروف این جنجال های بود. یک بار کلینر به همان لهجه و استعداد خود از موتروان پرسید که ایا مسعود پارسیوان (فارسی زبان) است یا اوغان (پشتون)؟ دریور در جواب گفت که مسعود فارسیوان دی یعنی فارسی زبان است. یکبار کلینر هر دودست خود را با هم زد و به بسیار نا امیدی گفت که افسوس چه مسعود پارسیوان دی. دا چه پشتون=اوغان وی خو عجب کار شوی وه. یعنی همه این قوم از با سواد و بی سوادش گرفته همه در آتش تعصب، عقده و نفرت دفن هستند.
خوب هر چه بود مسعود به مبارزات خستگی نا پذیر خود ادامه داد. قوم قبیله گرا با همکاری بادران خارجی شان درک کردند که پروژه طالبان هم کار ساز نیافتید باالاخره دست به پلان دیگر زدند که حلقه های فاشیستی و استخبارات منطقوی و فرا منطقوی در پلان از بین بردن وی دست به کار شدند. احمد شاه مسعود رهبرو قومندان برجسته مقاومت به ساعت 12:20 دقیقه روز 18 سنبله سال 1380 در قریه خواجه بهاء الدین ولایت تخار در یک سوء قصد انتحاری توسط دوعرب که خود را خبرنگار معرفی نموده بودند به شهادت رسید. همه میدانند که در پلان قتل مسعود فاشیستان بی فرهنگ قبیله گرا ها با همکاری باداران خارجی شان دست مستقیم داشتند.
مطابق دستور اوغان ملتی های فاشیست بی فرهنگ مسعود باید از بین میرفت و کشته میشد تا پلان دیگر شان تطبیق شود و آن تعین یک فاشیست اوغان=پشتون در راس اداره کشور بود. این خیانت را اوغانها=پشتونها با تبانی غرب کرد ند و گفته بودند که در راس اداره کشور باید یک اوغان=پشتون قرار گیرد و همان طور هم شد. در جلسه بن طی انتخابات داخل مجلس شتار سیرت از وزرای زمان ظاهر رای اکثریت را برده بود اما حاجی قدیر کبار (اهن فروش) وقتیکه متوجه شد که ستار سیرت رای برده و وی یک ازبک است دفعتا” پتوی خود را مانند اینکه از میدان قمار بازی برخواسته باشد گفت چه زه نه منم یعنی من قبول ندارم و در راس اداره کشور باید از تبار اوغان=پشتون باشد. در آنصورت رهبران شرکت کننده از خود گذری که داشتند گفتند بگذار که هر چه که میگویند همان طور شود تا اینکه ما به صلح برسم و مردم امید به صلح و امنیت دارند. کرزی مهره غرب را در را ساداره موقت نصب کردند تا اینکه لوی جرگه قلابی دایر و قانون اساسی ترتیب و انتخابات صورت گیرد. خلیلزاد جاسوس غرب در تالار لویه جرگه بستره انداخته بود و در مورد قانون اساسی نظارت میکرد. قانون اساسی ترتیب شد و برای توشیح برای کرزی خاین فرستاده شد تا توشیح کند. در همان قانون اساسی هم در مسیر راه مورد حمله انتحاری قرار گرفت بعضی موضوعات ما مصطلحات ملی؟؟؟؟؟؟؟؟ باید حفظ شود در ماده 16 ان در مسیر راه توسط فاشیستان دستبرد شد.