خبر و دیدگاه

چرخش طالبان به آسیای میانه: عمق استراتژیک در آینه تهدید

 

طالبان پس از کشمکش‌های اخیر با پاکستان، به‌دنبال راه‌های بدیل سیاسی، اقتصادی و امنیتی برای تداوم حضور خود در قدرت‌اند. علاقه‌مندی فزاینده این گروه به محور شرق و نزدیک‌شدن به روسیه، چین و ایران نشان می‌دهد که اسلام‌آباد دیگر تنها محور جذاب برای طالبان نیست. البته این تغییر نگاه، به معنای اجماع کامل در درون طالبان نیست؛ هنوز طیفی از رهبران و فرماندهان این گروه، رابطه با پاکستان را سرمایه‌ای راهبردی می‌دانند. این وابستگی، ریشه در پیشینه مهاجرتی طالبان در پاکستان، اثر مدارس دینی تندرو که این گروه را ساختند و به آن انگیزه جنگیدن دادند، پیوندهای فامیلی و قومی، تمرکز سرمایه‌های مالی رهبران طالبان در خاک پاکستان، و در نهایت، اتصال عمیق این گروه به ساختارهای استخباراتی و نظامی آن کشور دارد.

با این حال، در شرایط کنونی طالبان در تلاش‌اند تا از زیر سایه اسلام‌آباد بیرون شوند و خود را به‌عنوان بازیگری مستقل، قابل چانه‌زنی مستقیم با غرب و کشورهای محور شرق معرفی کنند. بر همین مبنا، گسترش روابط دیپلماتیک، تعاملات امنیتی و پیوندهای تجاری با گزینه‌هایی جدا از پاکستان، در قالب یک رویکرد چندبعدی، در دستور کار این گروه قرار گرفته است. اگرچه این تلاش‌ها تاکنون به کسب مشروعیت بین‌المللی رسمی برای طالبان منجر نشده، اما در چارچوب منطق استخباراتی و امنیتی، از یک گروه صرفاً جنگی، چهره یک شریک «قابل استفاده» برای قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ساخته است؛ شریکی که می‌توان او را هم مهار کرد و هم به‌کار گرفت.

آسیای مرکزی، به‌ویژه کشورهای هم‌مرز با افغانستان، در این محاسبه جدید طالبان جایگاه ویژه‌ای یافته‌اند. این توجه، چند لایه امنیتی و ژئوپولیتیکی دارد. نخست آن‌که انرژی، آب، برق و مسیرهای ترانزیتی‌ای که این کشورها از طریق افغانستان برای جنوب آسیا فراهم می‌کنند، برای رژیم مصرف‌محور طالبان اهمیت حیاتی دارد. در منطق طالبان، کنترل بر این شریان‌ها می‌تواند هم منبع درآمد باشد و هم ابزار فشار سیاسی و امنیتی. دوم آن‌که نزدیکی این کشورها به محور شرق، زاویه دید طالبان را برای وصل‌شدن به مسکو و پکن، از مسیر شمال، واقعی‌تر کرده است. طالبان به‌گونه‌ای محاسبه‌گرانه باور دارند که نگاه مثبت کشورهای آسیای میانه به آنان، می‌تواند بخشی از تردیدهای روسیه و چین را نیز تعدیل کند و برای این گروه، جغرافیای شمال را به سکوی لابی‌گری در برابر محور شرق بدل سازد.

در سطح عمیق‌تر امنیتی، طالبان از ارتقای تدریجی مخالفان‌شان – به‌ویژه گروه‌های مقاومت – به بازیگران فعال در محاسبات قدرت‌های منطقه‌ای و سرویس‌های استخباراتی، نگرانی جدی دارند. تجربه خود طالبان که از دل همکاری امنیتی با پاکستان، با تکیه بر پایگاه‌های امن در آن کشور، به قدرت برگشتند، اکنون به‌صورت یک کابوس معکوس در ذهنیت امنیتی آنان عمل می‌کند. آن‌ها به‌خوبی می‌دانند همان الگویی که زمانی برای سقوط جمهوری افغانستان به‌کار رفت، می‌تواند در صورت فراهم‌شدن عقبه استراتژیک برای مقاومت، علیه خودشان نیز فعال شود. از همین رو، طالبان تلاش می‌کنند تا با نزدیک شدن به کشورهای آسیای میانه و تعویض تدریجی نقش پاکستان در برخی حوزه‌های سیاسی و اقتصادی، این کشورها را به‌جای «زمین بازی مخالفان»، به «میدان مهار و کنترل مخالفان» تبدیل کنند و از آن‌ها به‌عنوان ضامن‌های امنیتی برای استمرار حاکمیت خود سود ببرند.

چرخش دراماتیک طالبان به سوی تاجیکستان، ازبیکستان و ترکمنستان، از عمق نگرانی این گروه نسبت به انزوای چندجانبه از سوی همسایه‌ها پرده برمی‌دارد. کشورهای شمال افغانستان، برای طالبان هم مسیر بالقوه داد و ستد اقتصادی در صورت فروپاشی کامل روابط با پاکستان‌اند و هم توانایی فوق‌العاده‌ای در لابی‌گری نزد چین و روسیه برای تغییر یا نرم کردن نگاه آن‌ها نسبت به رژیم طالبان دارند. در این میان، تاجیکستان جایگاه ویژه‌ای دارد؛ کشوری که تا امروز با قاطعیت سیاسی در برابر رژیم طالبان ایستاده و با تکیه بر دیپلماسی فرهنگی و تمدنی در چارچوب زبان فارسی، نوعی فاصله انتقادی با افغانستانِ تحت سلطه طالبان حفظ کرده است. اکنون اما، به موازات شکل‌گیری بعضی کانال‌های امنیتی و اقتصادی، جایگاه تاجیکستان در محاسبات طالبان به‌طور محسوس ارتقا یافته است.

طالبان از تاجیکستان خواست‌های مشخص امنیتی دارند؛ در مرکز این خواست‌ها، حذف امکان سازمان‌دهی هر نوع مقاومت مسلحانه ضدطالبان در خاک افغانستان با حمایت دوشنبه قرار دارد. این خواست، بیانگر ترس عمیق طالبان از تبدیل‌شدن تاجیکستان به عقبه استراتژیک مقاومت است. در مقابل، دولت تاجیکستان نیز با تمام ارتباطات جاری، اعتماد کامل به طالبان ندارد و حضور گروه‌های تروریستی در داخل افغانستان را تهدیدی بالفعل و آینده‌ساز می‌داند. به همین دلیل، دوشنبه سعی کرده است میان احتیاط امنیتی و جلوگیری از دشمنی علنی با طالبان، موازنه‌ای شکننده برقرار کند. این کشور تا کنون در سطوح مختلف – استخباراتی، امنیتی، تجاری و دیپلماتیک – کانال‌هایی را با طالبان باز نگه داشته است؛ از تبادل اطلاعات استخباراتی تا تسهیل برخی روندهای اقتصادی و تجارتی، از ایجاد کانال‌های تماس امنیتی تا زمینه‌سازی برای گفت‌وگوهای محرمانه میان طالبان و روس‌ها. این‌ها همه بخشی از بازی چندلایه‌ای تاجیکستان است تا هم تهدید را مدیریت کند و هم در معادلات بزرگ‌تر منطقه‌ای، برگ‌های خود را نسوزاند.

امتیاز ویژه طالبان در وضعیت فعلی این است که به‌دلیل التهاب نظم منطقه‌ای و نگرانی از بازگشت جنگ‌های کنترل‌ناپذیر، تقریباً هیچ کشوری حاضر نیست به‌طور کامل این گروه را منزوی کند. این هراس مشترک از فروپاشی کامل نظم در افغانستان و پیامدهای فرامرزی آن، باعث شده است که روابط طالبان با همسایه‌ها، منطقه و فرامنطقه، در قالب شبکه‌ای از کانال‌های امنیتی و استخباراتی حفظ شود. اما این روابط، بیشتر در چارچوب یک منطق محدود امنیتی و مدیریت تهدید قابل تفسیر است، نه در قامت یک چشم‌انداز راهبردی و ژئوپولیتیکی پایدار. طالبان در این شبکه، بیشتر به‌عنوان «عنصر تهدیدکننده قابل معامله» دیده می‌شوند تا شریک راهبردی بلندمدت.

در این میان، تاجیکستان برای طالبان اهمیت مضاعف دارد. از یک‌سو، این کشور توان بالقوه بسیج و سازمان‌دهی گروه‌های مخالف طالبان، به‌ویژه نیروهای تاجیک، را در صورت تقابل آشکار داراست و می‌تواند به‌عنوان عقبه استراتژیک مقاومت عمل کند. از سوی دیگر، هم‌مرزی با افغانستان و امکان تأمین هر نوع تسلیحات و لوژستیک برای چالش‌سازی امنیتی علیه رژیم طالبان، برگ برنده‌ای در دست دوشنبه است که در دستگاه محاسباتی طالبان به‌عنوان یکی از نقاط ضعف حساس این رژیم ثبت شده است. طالبان خوب می‌دانند که اگر تاجیکستان از موضع بی‌طرفی نسبی عبور کند و به حامی صریح مقاومت بدل شود، ساختار امنیتی این گروه در شمال به‌سرعت شکننده خواهد شد.

فراتر از این سطح، نقش تاجیکستان در نگاه قدرت‌های بزرگ شرق و غرب به منطقه، و جایگاه این کشور در آینده امنیتی و ژئوپولیتیکی حوزه هارتلند و ریملند و در امتداد خطوط کراسلندی، آن را به یکی از بازیگران تعیین‌کننده در آینده افغانستان و سرنوشت نهایی رژیم طالبان تبدیل می‌کند. در واقع، هر اندازه که تقابل یا رقابت قدرت‌های بزرگ در این جغرافیا تشدید شود، وزن تاجیکستان – به‌عنوان گذرگاه، سپر، و گاه سکوی فشار – در معادلات افغانستان افزایش خواهد یافت. طالبان این واقعیت را به‌خوبی حس کرده‌اند و تلاش می‌کنند تا با نزدیک شدن حساب‌شده به دوشنبه و همسایگان شمالی، از یک‌سو «عمق استراتژیک معکوس» علیه مخالفان خود ایجاد کنند و از سوی دیگر، در بازی بزرگ امنیتی و استخباراتی منطقه، از مهره مصرف‌شونده به بازیگر محاسبه‌گر ارتقا یابند؛ هرچند هنوز فاصله میان این آرزو و واقعیت، بسیار ژرف است.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا