خبر و دیدگاه
چالشهای هویتی و مدیریتی تقسیم خراسان بزرگ: تحلیل دیدگاههای خراسانخواهان و موافقان تقسیم

چکیده
خراسان بزرگ یکی از نواحی تاریخی و فرهنگی مهم ایران و جهان اسلام است که از دوران ساسانی تا دورههای معاصر، نقش محوری در شکلگیری مراکز علمی، ادبی و فرهنگی ایفا کرده است. تقسیم این منطقه در سال ۱۳۸۳ به سه استان خراسان رضوی، خراسان شمالی و خراسان جنوبی با هدف بهبود کارآمدی مدیریتی و توسعهٔ متوازن صورت گرفت و همزمان با انتقادهایی از سوی خراسانخواهان مواجه شد. این مقاله با استفاده از رویکرد تحلیلی، دو دیدگاه هویتی و مدیریتی را بررسی کرده و پیامدهای آن بر انسجام فرهنگی، توسعهٔ منطقهای و هویت تاریخی خراسان را تحلیل میکند.
مقدمه
—————
خراسان بزرگ، از شرق ایران تا بخشهایی از افغانستان و آسیای میانه گسترده بود و همواره مرکز مراکز علمی، ادبی و فرهنگی محسوب میشد. تقسیم این استان پهناور، در سال ۱۳۸۳، به سه استان، موجب بروز دو جریان فکری متفاوت شد. جریان نخست، خراسانخواهان، تقسیم را تضعیف هویت تاریخی و فرهنگی منطقه میدانند، و جریان دوم، موافقان تقسیم، آن را ضرورتی اداری و توسعهای برای بهبود کارآمدی و توزیع منابع ارزیابی میکنند. بررسی این دو دیدگاه، نشاندهندهٔ تقابل منطق هویتی و منطق مدیریتی در سیاستگذاری سرزمینی است و اهمیت تلفیق هر دو برای حفظ انسجام فرهنگی و توسعهٔ منطقهای را روشن میسازد.
چارچوب نظری
تحلیل این مسئله بر اساس دو منطق اساسی انجام میشود. منطق هویتی بر اهمیت پیوست فرهنگی و تاریخی در تصمیمگیری سرزمینی تأکید دارد و خراسان را یک موجودیت تمدنی و فرهنگی میداند که تقسیم آن به سه استان، انسجام تاریخی و شبکهٔ فرهنگی را گسسته میکند. منطق مدیریتی بر کارآمدی، توسعهٔ متوازن و توزیع عادلانهٔ منابع تأکید دارد و تقسیم را فرصتی برای مدیریت محلی بهتر، بودجهٔ مستقل و کاهش تمرکز منابع در مشهد میداند.
تحلیل دیدگاهها
خراسانخواهان بر این باورند که خراسان یک پیوستار فرهنگی چندصدساله بوده و تقسیم آن، انسجام تاریخی و هویت مشترک منطقه را تضعیف کرده است. آنان معتقدند تصمیم تقسیم بدون مشارکت مردمی انجام شد و موجب کاهش وزن فرهنگی خراسان در ایران فرهنگی شد. همچنین، تقسیم باعث شد برخی مراکز شهری از شبکهٔ تصمیمگیری و منابع دور شوند و هویت مشترک منطقه کمرنگ شود. از دیدگاه آنان، خراسان بزرگ جایگاه ویژهای در فرهنگ، ادبیات و تمدن شرق ایران داشت که با تقسیم نسبی از بین رفت.
موافقان تقسیم استدلال میکنند که وسعت خراسان بزرگ مشکلات مدیریتی جدی ایجاد کرده بود و ادارهٔ مناطق دورافتاده از مرکز دشوار بود. تقسیم استان موجب تمرکززدایی، توزیع بهتر بودجه و توسعهٔ متوازن شد و فرصت رشد برای مناطق پیرامونی فراهم آورد. آنان معتقدند تمرکز بیش از حد بر مشهد کاهش یافت و نمونههای موفق تقسیمات مشابه در دیگر استانهای ایران نشان میدهد که چنین اقداماتی میتواند کارآمدی حکمرانی را افزایش دهد.
مقایسهٔ این دو دیدگاه نشان میدهد که تعارض اصلی میان منطق هویت و منطق مدیریت است. خراسانخواهان بر حفظ انسجام تاریخی و فرهنگی تأکید دارند، در حالی که موافقان بر ضرورت بهبود کارآمدی و توسعهٔ متوازن توجه دارند. انتخاب تنها یکی از این دو منطق، بدون توجه به دیگری، موجب بروز شکاف اجتماعی و فرهنگی شده است و گفتمان خراسانخواهی را شکل داده است.
نتیجهگیری
تقسیم خراسان بزرگ نمونهای از چالشهای سرزمینی است که در آن ضرورتهای مدیریتی و توسعهای با هویت تاریخی و فرهنگی در تعارض قرار دارند. بررسی این مسئله نشان میدهد که برای مدیریت موفق پهنههای وسیع تاریخی، اتخاذ سیاستهایی که همزمان به کارآمدی اداری و حفظ پیوست فرهنگی توجه داشته باشد، ضروری است. این تحلیل، نه تنها به فهم بهتر مسئلهٔ خراسان کمک میکند، بلکه میتواند الگویی برای دیگر مناطق تاریخی و فرهنگی ایران ارائه دهد که با چالشهای مشابه مواجه هستند.
منابع
فارسی:
• التون دانیل، مسعود رجبنیا (مترجم)، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان، تهران: نشر [نام نشر].
• محمدرضا افشارآرا، خراسان و حکمرانان: تاریخ استانداری خراسان از آغاز تا پایان عصر قاجار، تهران: نشر [نام نشر].
• محمود فاضلی بیرجندی، تاریخچهای از فرمانروایان خراسان، تهران: نشر [نام نشر].
• آ. بلنتیسکی، پرویز ورجاوند (مترجم)، تاریخ خراسان و ماوراءالنهر، تهران
• هدی سیدحسینزاده، تاریخ سیاسی خراسان، تهران
• عزیز آریانفر، خراسان، تهران
انگلیسی:
• Barthold, W., Khurāsān, Cambridge: Cambridge University Press, 1984.
• Gammell, C. P. W., The Pearl of Khorasan: A History of Herat, Hurst Publishers, 2015.
• Beyond Long-Distance Nationalism: Khorasan and the Re-imagination of Afghanistan, Comparative Studies in Society and History, January 2025.
|
|



