خبر و دیدگاه
موضوع چهارم : استراتیژی سیاسی

استراتیژی مفاهیم گسترده و دیرینه دارد و از گذشته های دور در میان قدرتها موقعیت شایان توجه داشته است بنا به شرایط، زمان و موقعیتهای قدرتها، تعبیرهای گوناگونی در این موردارائه شده است. باتوجه به قدامت و متنوعبودن برداشتها از استراتیژی سیاسی این پدیده اساسا خاستگاه نظامی داشته وتنها در همین چارچوب، درک و تفهیم شده است. بحث این است که تعریفها و نگرشها از مفهوم اندیشه استراتیژی، هرکسی با توجه به کاربرد مورد نظر خود وبدون توجه به تعاریف دیگر آن را درک و فهمکرده و این وضعیت باعث ابهام و پیچیدگی روزافزون موضوع ودشواری درک جامع و مانع از آن گردیده است.
تعیین خط مشی کلِّی یک کشور یا سازمان و یا حزبیکه برنامه را در دراز مدت تطبیق کند، استراتیژی سیاسی گفته میشود. برای مثال: سازمان همکاریهای شانگهای در سال ۱۹۹۶ ایجاد شد که هدف آن، حل وفصل اختلافات سیاسی میان کشورهای آسیای میانه، چین و روسیه بود. این نهاد، چندینبار اجلاس خود رابه اشتراک نماینده افغانستان برگزار نمود و هدف ازایجاد پیمان شانگهای همچون یک نهاد سیاسی، دولتهای آسیای میانه بوده که محوریت اصلی ان را چین و روسیه داشتند.
گستردگی مفاهیم استراتیژی از آنجا سرچشمه می گیرد که به همه تحولات تاریخی استراتیژی توجه نشده و تنها با مفهوم مقطعی بهکار رفتهاست. هرچند مطالعه علمی استراتیژی، مقوله مربوط به سده بیستم میلادی است، اما اندیشه استراتیژی پیشینه تاریخی دارد که ریشه در سده های گذشته دارد. نخست این که ميان مفهوم و اندیشه استراتیژی و مطالعه استراتیژی تفاوت آشکار وجود دارد و باید به بررسی آنها و روابط شان با یکدیگر پرداخته شود.
مفهوم استراتیژی و همچنان مطالعات استراتیژیک، پدیدههایی مبتنی به زمان و مکان که در تعامل ورویارویی با تحولات سیاسی، اقتصادی و حتی اجتماعی و فرهنگی جوامع انسانی شکلگرفته و به پختگی رسیده اند. این ویژگی سببشده تا مفهوم واندیشه استراتیژی و مطالعات استراتیژیک، ماهیت ثابت اما اشکال متفاوت از خود نشان دهد که برای شناخت آن باید روش مطلوب و خردورزانه یی در نگاه گرفته شود.
مفهوم استراتیژی بهگونه کاربردی و علمی آن از سده هژدهم به پس رونق یافت که در نتیجه، بهرهگیری ازتجارب فرماندهان نظامی در جنگهای این سده بود ونخستینبار از سوی هنری لوید استراتیژی نظامی تدوین شد و اصول و مفاهیم مربوط آن ترویج یافت وسپس کلازویتس آن را تأیید کرد.
“شاید شایان توجهترین اندیشمندی که به متمایز کردن استراتیژی در میان سطوح و ابعاد گوناگون تصامیم وپویاییهای جنگی پرداخته، هنری لوید انگلیسی است. او هنگامی که در ارتش روسیه خدمت میکرد، در مقدمه ایکه بر کتاب خود با عنوان “تاریخ جنگ هفت ساله” نوشت، یک رشته اصول و مفاهیم تئوریک عمومی مربوط به استراتیژی نظامی را مطرح کرد و از آن پس، متون نظامی به گونه فزاینده یی، مفهوم استراتیژی را موردبهره گیری قرار داده و آن را به عنوان سامانه ای ازدانش که در برگیرنده مفاهیم عمومی بر جنگ میشود، تلقی کردند.
در میانه های سده هژدهم و در ابتدای رواج، واژه استراتیژی با معنایی کم و بیش همانند با معنای استراتیژی کلمه یونانی بهکار میرفت که به ابزاری آن، فرمانده تلاش میکرد با طرحهایی که برای “عملیات” راههایی که برای حرکتدادن و موضعگرفتن نیروها ی خودی بر می گزید، دشمن را فریب دهد. بنابراین، بامساویدانستن استراتیژی نظامی به عنوان هنرپیشبردن و هدایت عملیاتها، این واژه در همه عرصه فرماندهی، جز میدان نبرد را در بر میگرفت.”
پیش از هنری لوید و پس از آن، مفهوم استراتیژی درهمان معنای نظامی و “هنر جنگ” مورد بهره گیری قرارمی گرفت که متمرکز به نحوه بهره گیری نیروهای نظامی در صحنه جنگ بود، بدون این که به اهداف جنگ توجه داشته باشند، اما مفهوم یادشده از ترویج دید گاه های “کارل فون کلازویتس” متحول شد ومفاهیم استراتیژی از صحنه جنگ فراتر کاربرد پیداکرد.
به باور “بوفر” استراتیژی، ذات و مایه اصلی از برخورددر ارادە مغایر و متضاد به استراتیژی یک تأثیر و تأثرمتقابل است که بهوجود میآید. لذا میتوان چنین گفت که استراتیژی عبارت از هنری است که انسان را قادرمیسازد تا قطع نظر از روشی که به کار میگیرد، مسائلی را که در نتیجه برخورد دو خواست مغایر بروزنموده، خوب بشناسد و پس در نتیجه شناخت کامل این مسایل ، تکنیک و روشی را اتخاذ نماید. لذا هنراستراتیژی در واقع هنر مجادله و برآورد نیرو یادیالکتیک نیروهای نظامی است که اگر بخواهیم بهطوردقیقتر بیان کنیم، باید بگوییم که هنر دیالکتیک، یعنی دو خواست مغایر است که مخاصمه نظامی و قدرت ارتش های خود را برای حل اختلافات و یا پایان آن به گرفته اند.”
مهمترین تفاوتهایی که رفتار استراتیژی با بسیاری دیگر از رفتارهای اجتماعی دارد، ایناست که در هربازی استراتیژی، همیشه حداقل دو طرف رقیب حضوردارند و هر کدام کوشش میکند با بهکارگیری حداکثرامکانات ممکن و ضروری، رقیب خودش را از میدان بیرون براند و هدف را از چنگ آن بیرون کند. با این وجود میتوان برداشت کرد که استراتیژی، اساسمحاسبه و حرکت رقابتی میباشد. یعنی هیچ استراتیژی نمیتواند بدون در نظر گرفتن دشمن، تواناییها و حرکتهای احتمالی آن، استراتیژی منطقی و کارآمدی را پیریزی نماید.
ادامه دارد …..
مهمترین تفاوتهایی که رفتار استراتیژی با بسیاری دیگر از رفتارهای اجتماعی دارد، ایناست که در هربازی استراتیژی، همیشه حداقل دو طرف رقیب حضوردارند و هر کدام کوشش میکند با بهکارگیری حداکثرامکانات ممکن و ضروری، رقیب خودش را از میدان بیرون براند و هدف را از چنگ آن بیرون کند. با این وجود میتوان برداشت کرد که استراتیژی، اساسمحاسبه و حرکت رقابتی میباشد. یعنی هیچ استراتیژی نمیتواند بدون در نظر گرفتن دشمن، تواناییها و حرکتهای احتمالی آن، استراتیژی منطقی و کارآمدی را پیریزی نماید.