ملت و جغرافیا

آنچه به نام ملت میشناسیم مفهومی است که از عناصر و سازههای مختلفی تشکیل میشود، از تاریخ تا فرهنگ، زبان، دین و..
در میان این سازهها، عینیترین، ملموسترین و واقعیترین آنها سرزمین و جغرافیای فیزیکی است. جغرافیای مشترک اولین خشت زیربنای تشکیلدهنده ملتهاست. بدون جغرافیای مشترک راهی به شکلگیری یک ملت وجود ندارد. در درون آن جغرافیا ممکن است تبارها و زبانهای مختلف، مذاهب و ادیان مختلف، و احزاب و گروههای مختلفی وجود داشته باشند، اما آن تفاوتها مانع ملتسازی نیستند. کشورهای باثبات دنیا توانستهاند آن تفاوتها را به تنوع و رنگارنگی دلپذیری تبدیل کنند که مایه غنا و بالندگی آنها باشد.
در این روزها که رنج مهاجران سرزمین ما روح و روان بسیاری از ما را به درد آورده است، اهمیت جغرافیای مشترک را بهتر از هر وقتی میتوانیم بفهمیم. ما با همسایگان خود مشترکات فراوان تاریخی، فرهنگی و تمدنی داریم، و باید برای تقویت آنها بکوشیم، اما به یاد داشته باشیم که نمیتوانیم با آنها ملت واحدی باشیم. مانع اساسی نبود جغرافیای مشترک است. ما با دو ملیارد مسلمان در جهان اخوت دینی داریم، و با هشت ملیارد بشریت اخوت انسانی، اما تنها با مردمان جغرافیای خود میتوانیم یک ملت باشیم. نادیده گرفتن این حقیقت آشکار سبب خواهد شد که دنبال سراب برویم، و نسل اندر نسل سردرگم بمانیم.
هنگامی که هموطن هزاره ما در ایران سیلی میخورد یا مویسفید پشتون ما به دست پلیس پاکستان توهین میشود، همه ما در هر جای جهان، از هر تباری که هستیم و با هر زبانی که سخن میگوییم، درد آن سیلی را بر صورت خود احساس میکنیم و تلخی آن اهانت را در کام خود میچشیم. آنچه این درد مشترک را ایجاد میکند جغرافیای مشترک است که به سرنوشت مشترک میانجامد. اگر نخواهیم دنبال سراب برویم باید بر آبادی، آزادی، و شکوفایی این جغرافیا تمرکز کنیم. دیگر ملتها نیز همین کار را کردهاند.
ـ
برگرفته از صفحه فیسبوک نویسنده