پاکستان نمی تواند در دو جبهه بجنگد
یا باید تغییر مسیر دهد و یا هم نابود شود
قوس ترس و اضطراب بر دایره ی استراتیژی های پاکستان در افغانستان حلقه زده و سیاست های آن کشور را با چالش های متعددی مواجه ساخته است که بر آیند آن تنها فضای ملتهب سیاسی، اقتصاد ورشکسته ویک سردرگمی امنیتی است.
این بار پاکستان باید تصمیم بگیرد که یا خودش را از نابودی نجات داده و حفظ کند و یاهم در مسیر منجلاب بازی های خونین خودساخته خویش، غرق شود. به همین ترتیب معلوم می شود که عمق خونبار یک استراتیژی خونین که کابوس ترسناک اش سال های سال است بر فضای ملتهب سیاسی افغانستان سایه افگنده است، حالا کم کم اثرات خود را بر وضعیت خود پاکستان، نشان می دهد. به نظر می رسد که پاکستان در حلقه ی که برای در کنترول داشتن افغانستان، ترسیم کرده بود، حالا خود گیر کرده است؛ چون این استراتیژی دیگر همخوانی با اجنداهای منطقه ای و جهانی ندارد و تنها در مسیر تامین منافع استراتیژیک و امنیتی پاکستان و در جهت رقابت این با کشور با هند در حرکت است. از این منظر، نه امریکا و انگلیس و نه هم متفقین آسیایی به اقدامات پاکستان در این عرصه ارزش می دهند؛ چون به درک این حقیقت رسیده اند که در این بازی تنها پاکستان برنده است.
از سوی دیگر، چون پاکستان همواره در یک بازی دو جانبه، همه را غافل گیر می سازد، پس گاهی با امریکا و گاهی با متفقین آسیایی، سر از یک گریبان می کشد. حالا می شود که تداوم این سیاست، دیگر به نفع هیچکس نیست و تنها راه باقی مانده در برابر پاکستان یا تعویض استراتیژی است که به معنی مرگ آن خواهد بود و یاهم همگام شدن با اجندا های بین المللی که در جهت مخالف آن، راهبرد های حیاتی بقا و حفظ پاکستان قرار دارد. تصور می شد که پاکستان در بازی ای پس از سقوط جمهوریت پیش قراول است و به عنوان منبع تغییر در منطقه حساب می شود، اما حقیقت های امروز، چیزی فراتر از تحلیل های این چنینی است. پاکستان در یک مثلث خطرناک، در ورطه نابودی است و امکان دارد این مثلث گلویش را در میان مدت خفه کند. اما این کشور با لجاجت تمام و توام با سیاست های ملیتاریستی، به تعقیب سیاست های امنیتی خود برای مقابله با هند در منطقه ادامه میدهد؛ باری کمر شکن و غیر قابل تحمل برای نظام سیاسی، امنیتی و اقتصادی این کشور.
در این مورد، یگانه سرمایه این کشور در منطقه ابزار تروریزم و تندرویی مذهبی است که منحیث سلاح اتومی آن در عرصه رقابت های منطقه ای به نفع اش عمل کرده است. حالا، این ابزار از کنترول پاکستان بیرون می شود و پاکستان با مدنظرداشت چالش های داخلی اش که در عرصه های سیاسی، اقتصادی و امنیتی دامن گیر آن شده است، نمی تواند همزمان دردوجبهه بجنگند. این کار موجب می شود تا قوس بی ثباتی در جغرافیای بنام پاکستان، پهن شود و بازی را در معادلات بعدی توزیع قدرت و امنیت، بر خلاف منافع آن بچرخاند.
سفر عجیب و غریب خواجه محمد آصف وزیر دفاع پاکستان، جنرال ندیم انجم رییس ای اس ای و سایر مقام های اطلاعاتی و امنیتی پاکستان به افغانستان، در شرایط عادی صورت نمی گیرد. در حال حاضر اوضاع بسیاری نگران کننده ای در پاکستان حاکم است و هیچ نشانه ای از تغییرات اساسی در چشم اندازی اقتصادی این کشور مشاهده نمی شود. فقط مساله بدهی های خارجی مطرح نیست، بلکه بحث بدهی داخلی وجود دارد که کشور را به ورشکستگی نزدیک کرده است. پاکستان اکنون در میان آسیب پذیرترین کشورها قرار دارد. تورم در این کشور به اوج خود رسیده و توان کشور برای گشایش اعتبارات اسنادی، تولید صنایع را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. بسیاری از واحدهای تولیدی تعطیل شده اند یا به صورت جزئی مشغول به کارند. در میانه افزایش بی ثبات سیاسی و بحران اقتصادی، بازگشت تروریسم به پاکستان، چالش های امنیتی این کشور را تشدید کرده است. تازه ترین موج تروریسم اکنون پایتخت را فرا گرفته و نشان دهنده ظهور مجدد شبکه شبه نظامی غیرقانونی فعال از آن سوی مرزهاست.
اگر به تحلیل سفر مقامات امنیتی و اطلاعاتی این کشور به افغانستان بپردازیم، متوجه می شویم که این سفر یک سفر عادی نیست. باید تحت شرایط خاصی و زیر بار مجبوریت های فوری، صورت گرفته باشد. زیرا چنین سفر ها آن هم با حضور مقام های امنیتی و استخباراتی، پاکستان در شرایطی صورت می گیرد که این کشور از لحاظ تهدیدات به منافع امنیت ملی خود، با چالش های مواجه می باشد؛ زیرا پاکستان با بازی که در همگامی باسایر قدرت های بزرگ در چهاردهه پسین انجام داده، دیگر نمی تواند از زیر باز مسولیت ها و عواقب آن، کمر راست کند. مثلا استحکامیت تروریزم در منطقه، وجود شبکه های وسیعی از قاچاق مواد مخدر و اسلحه، ایجاد ساحات خود مختار قبایلی و کمک برای رشد بی رویه تروریزم اعتقادی( هزاران مدرسه در داخل خاک پاکستان) وضعیت را برای نظام سیاسی و امنیتی این کشور، پیچیده و غیر قابل کنترول ساخته است. پاکستان نه توان دارد به مهار چالش های امنیتی، سیاسی و اقتصادی بپردازد و نه هم می تواند گروه های فرا مرزی تحت حمایت خود را کنترول و در تحت فرمان خود حفظ کند. نمونه بزرگ اش به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان است که نه حرف شنویی چندانی به پاکستان دارند و تحت کنترول اند و هم منبع الهامی به سایر گروه های تروریستی جهادی شده تا بر علیه نظام و دولت پاکستان قد علم کنند.
اما اگر مشخص به جنبه های سفر مقامات پاکستانی به کابل بپردازیم این سفر را ناشی از چند مسئله میتوان ارزیابی کرد:
اول- نگرانی عمیق پاکستان ازتشدید حملات بالای منافع و تاسیسات نظامی و ملکی پاکستان در ماه های اخیر. تروریزمی را که سال ها خود پاکستان پرورش داده بود، حالا برایش غیر قابل کنترول است. این حملات در زمانی صورت می گیرد که مرکز آن از پاکستان به افغانستان منتقل شده است. پاکستان حالا می خواهد بوسیله نفوذ بر طالبان افغانستان، طالبان پاکستانی را مجبور به معامله ی کند و نگذارد طالبان پاکستانی یا تی تی پی و گروه های بلوچ که در یک ائتلاف راهبردی در برابر پاکستان و دولت آن قرار گرفته اند، به نفع هند استفاده شوند. این سفر پیام های ممکن به طالبان در افغانستان بدهد که باید طالبان پاکستانی و سایر گروه های موتلف آن را وادار به آتش بس با ارتش پاکستان نماید. حالا طالبان افغانستان در یک دوراهی و در میان دوسنگ آسیاب قرار گرفته است. این اولین باری نیست که طالبان افغانستان در چنین موقعیت دشواری قرار می گیرند، بل در گذشته نیز در برابر خواست های چین نیز که می بایست در برابر ایغور های ضد دولت چین، اقدام کنند، در چنین موقعیتی قرار گرفته بودند. حالا دیده شود حاصل این سفر می تواند در جهت حفظ تامین ثبات امنیتی و کاهش حملات بالای آن، موثر واقع شود یا خیر؟
دوم- بی علاقه گی طالبان به سیاست های ارشادی پاکستان در چند ماه اخیر، پاکستان را سخت نگران ساخته و نشان میدهد پاکستان از این هراس دارد که مبادا پای هند در افغانستان تحت کنترول طالبان، باز شود. مخصوصا گروه های سیاسی طالبان مانند گروه ملابرادر و ملایعقوب تمایل بیشتر به نزدیکی با هند دارند و چون از سیاست های حمایتی پاکستان از شبکه حقانی در جهت حفظ ثروت و قدرت، مایوس و خسته شده اند، بنا در جستجوی بدیلی استند. پاکستانی ها هراس دارند مبادا در یک تغییر دراماتیک در وضعیت و نزدیکی و مشغولیت هند در تعاملات و قضایای مربوط به افغانستان، از جایگاه انحصاری پاکستان در قضیه افغانستان کاسته شود. این نگرانی زمانی بیشتر می شود که پاکستان در حمایت بی دریغ از یک گروه قرار گرفته و سایر گروه های طالبان را از نظر دور انداخته است؛
سوم- موضوع بسیار محتمل دیگری که ممکن پای مقامات امنیتی پاکستان را به افغانستان کشانده باشند، موضوع داغ شدن اختلافات میان طالبان است. تقسیم این گروه به سه جناح مانند شبکه حقانی، گروه ملایعقوب و ملابرادر و گروه ملاهیبت الله رهبر گروه طالبان، زمینه را برای از کنترول بیرون شدن این گروه از دست پاکستان مساعد می سازد و به هند و سایر رقبا موقع می دهد تا در میدان افغانستان تحت کنترول طالبان، موقع بازی پیدا کنند. اختلاف میان گروه های متعدد طالبان، حتی باعث شده این گروه بر سر دوراهی حکومت کردن و تداوم در قدرت باقی بماند و نتواند کاری به نفع اجندا های منطقه ای پاکستان انجام دهد. این موضوع به شدت موجب نگرانی سیاست های اسلام اباد و آی اس آی است و می تواند تمام دست آورد های این کشور در افغانستان را نقش بر آب کند؛
چهارم- اختلافات میان طالبان می تواند منجر به فروریخت پایه های حاکمیت شان گردد. این کار مورد نظر و رضایت پاکستان نیست و پاکستان نمی خواهد به هیچ صورت طالبان از قدرت خلع شوند. زیرا نبود طالبان افغانستان در قدرت این بار به معنای نابودی شان در عرصه سیاسی و نظامی خواهد بود. اگرچه تا حال کدام نشانه ی دال بر پیروزی طالبان در عرصه سیاسی دیده نمی شود واین گروه نتوانسته موفقیت در امر کسب مشروعیت بین المللی و شناسایی رژیم شان به دست آورد، اما تلاش و امیدواری پاکستان بر این است تا از تمام امکانات برای تحقق این امر که نتیجه سیاست های چهل ساله پاکستان است، کار بگیرد و این امر مهم را که به تجدید حیات پاکستان منجر می شود، به کرسی ثمر بنشاند؛
پنجم- درگیری های مرزی میان نظامیان پاکستانی و طالبان در چند ماه گذشته، موجب نگرانی پاکستان است. این کار از یک طرف پرستیژ سیاسی و حثیتی پاکستان را در نزد رقبایش در عرصه رقابت های منطقه ای زیر سئوال می برد و از سوی دیگر، به میزان تجارت پاکستان که هدف نهایی آن، اسیای مرکزی و خود بازار های افغانستان است، صدمات جبران ناپذیری وارد می کند. پس این سفر در بحبوحه این موج بی سابقه و عظیم بی ثباتی سیاسی، اشفتگی امنیتی و ورشکستگی اقتصادی که دامن گیر پاکستان شده، نیاز محسوب می شود و مقام های پاکستانی برای تحقق و مطرح ساختن نگرانی های خود با طالبان افغانستان که گوش به فرمان شان استند، به کابل سفر کرده اند. بنا نتایج و جزییات این سفر ممکن بعدا معلوم شود و اثرات آن در وضعیت افغانستان مشاهده گردد، اما عجالتا تحلیلی که می توان از این سفر و انکشاف وضعیت در منطقه بخصوص افغانستان و پاکستان نشان داد، همین است.