خبر و دیدگاه
فارسی ستیزی یا فارسی دوستی!
نوشته: دکتر حمیدالله مفید
نخست بنگریم که فارسی ستیزی چیست:
فارسی ستیزی به رفتار و کردار ستیزه جویانه یی گفته می شود که از سوی دولتمردان و شخصیت های با صلاحیت فرهنگی علیه زبان و ادبیات ومظاهر فرهنگی زبان فارسی و فارسی زبانان آنجام می شود.
تاریخچه ی فارسی ستیزی :
فرهنگ و زبان پدیده های همبودگاهی اند که نخستین مجموعه ی اداب ، سنن و اندیشه ها ، باور ها ، آموزش و پرورش و آثار علمی و ادبی یک سرزمین را می سازد ودومی یعنی زبان به گفتاوردHans-Georg Gadamer هانس گیورگ گادامر(۱۹۰۰-۲۰۰۲ ترسایی) که در کتاب (حقیقت و روش) خود نوشت: زبان بهترین روشی است که با آن می توان به معنای زندگی و واقعیت هستی پی برد .
در حقیقت زبان فرجامین ترین افق هستی شناسی هرمنوتیک برای دانستن و شناخت جهان است.( هرمنتیک به معنی دانستن). پس زبان افق هستی انسان است.
آیا میتوان این افق را به دشمنی و ستیزه جویی کشاند؟
در این جستار به این پرسش پرداخته می شود.
کوتاه نگرشی به پیدایش زبان فارسی :
مایکل ویتسل (زاده ۱۹۴۳) فیلولوژست واسطوره شناس امریکایی آلمانی در نگارش خود ( کتابخانه آریاییان) به این باور است که زبان اوستایی زبان بلخی ، مرو، هرات و باختر است. این زبان همان زبان فارسی یا آری است که فرهنگ جاودانه یاز (Yäz-Cultur) با آن هستی گرفته است.
بخش های اوستا به ویژه گاتها یسن های ۳۵ تا ۴۱ و نیز چهار دعا از یسن ۲۷ از قدیمترین بخش های اوستا اند که پیشینگی آنها میان ۶۰۰ تا ۱۲۰۰ پیشا ترسایی می رسد.و از زبانهای بلخی و مروزی متآثر اند.
گرنوت ویندفور( زادروز۲۰ اوت ۱۹۳۸)زبانشناس دانشگاه هامبورگ آلمان (انستیتوت شرقشناسی) ، کریستین بارتولمه(۱۸۵۵- ۱۹۲۵)زبانشناس و خاور شناس آلمانی ،کارل هوفمن ودیگر اوستا شناسان به این باور اند که زبان اوستایی میان قبایل شرق ایران و زبان سنسکرت و فارسی باستانی نزدیکی دارند.
پس زبان فارسی دری فرزند و وارث واقعی زبان اوستایی ، باختری ، بلخی و مروی است.
نام فارسی در اوستا رامیاشت . بندهشن فصل دوم فقره ۱۷ به گونه ( اوپایسری سنن) یعنی فرازتر از پرواز شاهین یعنی باشنده گان دو سوی کوه های هندوکُش آمده است ، که این واژه به مرور زمان فارسی شده و از پشته ای شرقی به به پشته غربی یعنی دولت هخامنشی ، سپس به جنوب ایران امروزی ره گشوده است.
نخستین کارکرد های فارسی ستیزی در گهنامه جهان :
با تازش الکساندر مکدونی به بلخ در سال ۳۲۸ پیشا ترسایی . به گفتاورد یونان شناسان ، الکساندر دستور داد تا تمام آثار اوستایی به یونان فرستاده شوند و مانده های آن که به صد ها هزار برگه پوست گاو می رسید، به آتش کشیده شوند و آتشکده ای نوبهار بلخ نیز ویران گردد.
برای مدت نزدیک به ۸۲ سال در بلخ و سراسر آریانای باستان زبان و خط یونانی حکمروایی می کرد .
پس از به میان آمدن دولت سلوکی های یونان باختری حس فرهنگ وزبان گرایی به زبان نیاکان اوج گرفت و زبان بلخی یا نیایی زبان فارسی دری دوباره زنده شد و آثار گرانبهای به خط یونانی به زبان بلخی یعنی مادر زبان فارسی دری نگاشته شد، دیری نپایید، که نه تنها زبان بلخی ایدون فارسی دری دوباره به زبان سراسر قلمرو دولت آشکانی ها و کوشانی ها پذیرفته شد و حتی خط و دبیره یونانی را نیز کنار گذاشتند و به خط ویا دبیره خروشتهی ، شارادا- ناگری و اوستایی ودر فرجام پهلوی روی آوردند.این دشمنی و فارسی ستیزی یونانیان نه تنها بر پیکر زبان فارسی -دری آسیبی نرسانید، بلکه زبان یونانی نیز با صد ها وامواژه از زبان بلخی اوستایی – فارسی دری به سوی تکمیل شدن رفت.
دومین گهنامه فارسی ستیزی در جهان :
پس از پیروزی تازیان یا عرب ها در جنگ های پیاپی با دولت های ساسانی ، یفتلی ها و کابل شاه هان به ویژه شکست( شری جیه پاله دیوه) فرجامترین شاه کابل و رفتن او به لاهور ، تازیان دشمنی با زبان فارسی را آغاز کردند.
به روایت ابوریحان البیرونی در آثار الباقیه عن قرون الخالیه که چنین است:((وقتی قتیبه بن مسلم سردار حجاج بار دوم به خوارزم رفت و آن را بازگشود، هرکسی را که خط خوارزمی می نوشت واز تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت ، از دم تیغ درگذاشت و موبدان و هیربدان قوم را یک سره هلاک نمود و کتاب شاهان همه بسوزانید و تباه کرد ، تا آن که رفته رفته مردم امی ماندندو از خط و کتابت بی بهره گشتند و اخبار آن ها اکثر فراموش شد واز میان رفت.)).دشمنی با زبان فارسی بار دوم آغازید و در فرایند تنها در شهر بلخ صد ها هزار گونی کتب و آثار زبان فارسی را به بغداد فرستادند و باقی مانده را آتش زدند.
عبدالملک بن مروان در سال ۶۸۵ پسا ترسایی یامیلادی زبان فارسی را از دفاتر جمع کرد و زبان عربی را زبان دفتری در خراسان و جهان خلافت ساخت.
به روایت تاریخ واژه عجمی که به مردم آریانای پیشین اطلاق می شد ، معنی آن گنگه بود ، اگر در شهر بخارا کسی فارسی سخن می گفت ، زبان او رامی بریدند و او گنگه یعنی عجم می شد.
همچنان واژه سلام نیز هنگامی که تازیان با فارسی زبانان روبرو می شدند ، آنها بجای درود و تندرستی پرسانی می گفتند سلمنا ، یعنی تسلیم شدیم ) .
پس از به میان آمدن دولت های سامانی(۸۷۴-۱۰۰۴ پساترسایی) ، صفاری(۸۶۱-۱۰۰۲پسا ترسایی) ، طاهری(۸۲۱-۸۷۳ ترسایی) وغزنویان(۹۷۵-۱۱۸۷ ترسایی) یکبار دیگر زبان فارسی زنده شد و با دبیره جدید ۳۳ واژی که از دبیره مانوی ۳۰درصد ، از دبیره سطرنجلی ۲۰ درصد ، از دبیره کوفی ۴۰ درصد و از دبیره های اوستایی و نسطوری ۱۰ در صد توسط ابن مقله ، محمد بن سمسان و محمد بن اسعد ساخته شد بود و خواجه ابوالمال با افزودی واک های (پ.چ،گ و ژ ) نظام واژی زبان فارسی را از آن ساخت ، کار برد یافت .
دشمنی با زبان فارسی -دری نه تنها به فرایند مثبتی نرسید ، بلکه این زبان با وام دادن نزدیک به ۲۷ واژه یا لغت به گفتاورد پروفیسور جفری آرتور( ۱۸۹۲-۱۹۵۹ پسا ترسایی )( آسترالیایی زبان شناس زبان های سامی) به قران ره گشود.
به گفتاورد ابومنصور جوالیقی زبانشناس عراقی(۱۰۷۳-۱۱۴۴ ترسای) و ادی شیر(۱۸۶۷-۱۹۱۵ ترسایی) ( زبان شناسان زبان عربی وفارسی اردبیلی). از زبان فارسی نزدیک به۳هزار واژه به زبان عربی رفته است . که می توان واژه های سجیل= سنگچل . ابریق= ابریز . مسک= مشک . کورت = تاریک، ورده = پرده . زنجبیل = زنجبیل ، قاضی = کادیک . تاریخ = تاریک . فیل = پیل. کنز = گنج .جناه = گناه . خندق = از کندک . جس = گچ وغیره را نام برد.
پسان ها اوضاع چنان با هم آمیخت ، که زبان فارسی زبان رسمی چهار دولت بزرگ اسلامی که از شاخ افریقا یعنی صحرای غربی تا بنگله دیش گستردگی داشتند چون دولت بزرگ سلسه عثمانی(از ۱۲۹۹ تا ۱۹۲۲ ترسایی) ، دولت بخارا یا شیبانیه(۱۵۰۰ تا ۱۵۹۹ ترسایی) ، دولت صفوی ایران( ۱۵۰۱ -۱۷۳۶ ترسایی) و دولت بزرگ گورگانی هند(۱۵۲۶-۱۸۵۸ ترسایی) گردید و برای سه صد سال در تمام کشور های دو قاره آسیا و افریقا و حتی بلغارستان در اروپا زبان فارسی کاربرد داشت . شعر ابو گویج شاعر سده نهم پسا ترسایی البانیایی شاهد این مدعای ماست:
رُخت ز آه دلم گر نهان کنی چه عجب+ کسی چگونه نهد شمع در دریچه ای باد .
سومین گهنامه فارسی ستیزی در افغانستان:
دور سوم و چهارم فارسی ستیزی در افغانستان:
دور سوم فارسی ستیزی در افغانستان باآمدن محمود طرزی ( ۱۸۶۵تا۱۹۳۳ترسایی ) آغاز می یابد. محمود بیک که با خود جمال پاشا را از ترکیه آورده بود و زیر تآثیر جدی پان ترکیسم اتاترک وفاشیسم هتلری قرار داشت سردبیر جریده سراج الاخبار افغانیه شد و نخستن بن مایه های فارسی ستیزی را او پی نهاد .
در یک شماره جریده سراج الاخبار افغانیه چنین نوشت:(( ما را ملت آفغان و خاک پاک وطن عزیز ما را افغانستان می گویند. چنانچه عادات و اطوار اخلاق مخصوص داریم و زبان مخصوص را مالک می باشیم که آن زبان را زبان افغانی می گویند. ) در حقیقت این بن مایه ها آغاز فارسی ستیزی در افغانستان بود.
در پی آن سردار محمد هاشم خان صدراعظم وقت در ۱۲ حوت سال ۱۳۱۵ خورشیدی برابر سوم مارچ ۱۹۳۷ پسا ترسایی از نام صدارت فرمان تعلیم وآموزش در معارف سراسر را به زبان پشتو صادر نمود. که باید در مکاتب تدریس به زبان پشتوصورت گیرد.
درپی آن انجمن ادبی کابل به نام پشتو تولنه نامگذاری شد.
درقانون اساسی سال ۱۳۴۳ خورشیدی که در ۱۱ فصل و ۱۲۸ ماده به تصویب رسید نام زبان فارسی به زبان دری مسمی شد ودر فصل سوم آن زیر عنوان حقوق و وظایف اساسی مردم درمورد زبان های افغانستان تنها زبان پشتو یگانه زبان ملی معرفی شد وسپس در ماده ۳۵ نگاشته شد: دولت موظف است پروگرام موثری برای انکشاف وتقویه زبان ملی پشتو وضع وتطبیق کند.
در این دوره سیلی از واژه های خود ساخته پشتو مانند: لویه جرگه ( لوی در زبان مغولی به معنی ماهی بزرگ و جرگه یا یورگه واژه ترکی به معنی مجلس). ولسی جرگه ( ولس یا یولس ومواژه تاتاری به معنی باشنده گان ) ، پوهنتون ( ترکیبی از پوه وامواژه هندی گجراتی به معنی دانش ، تون نیز اسم یا ظرف مکان ) . درملتون ،سارنوالی و زیژنتون و غیره از سوی پشتوتولنه بدون رعایت اصول ریشه شناسی واژه ها با عجله ساخته و در همبودگاه کشانیده شد.
افزون بر آن نام های اغلب شهرستان ها و علاقه داری ها از زبان فارسی به واژه های گویا پشتو تغییر خوردند ، مانند: سبزوار که در آثار بسیار باستانی ، چون : تاریخ طبری ، صوره الارض ابن حوقل و غیره آمده است به پشتون زرغون ،
تغییر نام خراسان به افغانستان در سال ۱۲۹۸ خورشدی توسط امیر امان الله خان .
گمارش جمال پاشا از سوی حزب اتحاد وترقی کشور ترکیه به عنوان مشاور امیر امان الله خان که اندوخته های کافی در زدودن زبان فارسی از روم یعنی ترکیه داشت.
طی سال ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۲ جایجا کردن پشتون های آن سوی مرز در در شمال و مرز غربی با ایران .
تغییر نام روپیه کابلی به پول افغانی در سال ۱۳۰۴ در دوران امیر امان الله خان ..
درسال ۱۳۱۲ خورشیدی رسمی شدن زبان پشتو بجای زبان فارسی .
در سال ۱۳۱۵ خورشیدی در زمان ظاهر شاه برداشته شدن زبان فارسی از نظاماموزشی و آموزش جبری به زبان پشتو به دستور این شاه تمام کتاب های معارف که به زبان فارسی بود گردآوری شد و در صحن وزارت آتش زده شدند . در همین زمان هیچ دانش آموزی حق نداشت تا در صحن مکتب به زبان فارسی سخن براند. این دستور تا سال ۱۳۲۵ ادامه داشت ، تا اینکه از سوی نجیب الله توروایانا وزیر معارف وقت در وقت صدارت شاه محمود خان نسبت دشواری های آموزشی و پایین افتادن سطح سواد عمومی مکاتب و آموزش، دوباره زبان فارسی این بار به نام دری در کنار زبان پشتو وارد سیستم آموزشی شد.
در سال ۱۳۱۸ خورشیدی متن بانک نوت ها از زبا فارسی به زبان پشتو تغییر داده شدند.
با همه حال دور نخست فارسی ستیزی نیز بنا بر نبود امکانات مانند دو دوره پیشین به ناکامی گذاشت و دوباره زبان فارسی دری وارد چرخه حیات فرهنگی وادبی گشور گردید و در این مدت هزارها عنوان کتاب چاپ و تهیه شدو یکبار دیگر زبان فارسی مانند گذشته زبان آموزش دانشگاه ها ، رسانه ها و ادارات دولتی گردید.
در سال ۱۳۵۲ خورشیدی سردادر محمد داوود خان ( که خودش زبان پشتو نمی دانست)و گرایش های ناسیونالیستی داشت ، یکبار دیگر تلاش نمود تا دوباره بازار زبان فارسی را سست نماید، که به فرایندی نرسید.
در سال ۱۳۵۷ در زمان حاکمیت نور محمد ترکی و حفیظ الله امین یکبار دیگر آتش نهفته فارسی ستیزی جولان کشید و دوباره بازار فارسی ستیزی در همبودگاه گرم شد، با تغییر نام وزارت ها ، نام پولیس یه سارندوی وتغییر نام برخی روزنامه ها و مجله ها از فارسی به پشتو دور جدید فارسی ستیزی آغاز یافت ، مگر به زودترین فرصت پس از ششم جدی وبه قدرت رسیدن ببرک کارمل تمام این تلاش ها وتلاش های صد سال پسین فارسی ستیزی به خاک یکسان شدند، تغییر نام مرستون به پرورشگاه وطن ، نامگذاری تمام وزارت ها به زبان فارسی . چاپ اغلب مجلات و نشریه و پخش سرود ملی و نشرات به زبان فارسی شد. وتمام تلاش های فارسی ستیزی به ناکامی انجامید.
دردوران حاکمیت مجاهدین و دوره ربانی حتی نام لویه جرگه نیز به شورای اهل حل وعقد تغییر داده شد. با به میان آمدن امارت طالبان یکبار دیگر زبان ادارات و دفاتر به زبان پشتو شد و هنوز این آرمان به ثمر نرسیده بود ، که طالبان توسط امریکا سقوط داده شدندو دولت کرزی به قدرت رسید .
کرزی نیز با استفاده از تکتیک ها و روش های مخفیانه و زبان ستیزی به حذف زبان فارسی توسط یک عده وزیران فارسی ستیز چون : خرم ، غنی ، ودیگران پرداخت که بسیار آهسته وبطی بود.
با به قدرت رسیدن اشرف غنی احمد زی به عنوان رییس جمهور افغانستان ، یکبار د یگر آتش زیر خوریج فارسی ستیزی تازه شد و دشمنی با زبان فارسی شدت بیشتر یافت.
دولت به منظور جلوگیری از کاربرد واژه های پذیرفته شده زبان فارسی مانند: دانشگاه ، دانشکده ، بیمارستان ، دبستان ، دبیرستان ، دامداری ودیگر واژه ها ممانعت ایجاد نمود و دانشگاهیان و استادانی را که این واژه ها را به کار می بردند ، مجازات نمود.
یکبار دیگر با تغییر نام های خیابان ها ، شهرستان ها یا ولسوالی ها از زبان فارسی اقدام نمود. تغییر نام کوچه پنجشیر شهر مزار شریف به ( پنزه زمری )
در بانک نوت ها تغیرات به زبان پشتو آورد.
اختراع واژه ملت افغان و درج آن در شناسنامه های برقی خلاف تصامیم کمیسیون های موظف پارلمان به زور و جبر.
آوردن فوتوی کوچی ها در شناسنامه برقی . در حالی که در افغانستان کوچی ها در فیصدی کمتر از ۰،۵ در صد قرار دارند.
حذف نام فارسی از نام زبان و با زور و جبر ذکر نام دری بجای فارسی در کتاب های آموزشگاه ها تا زبان فارسی که نام جهانی و پذیرفته دانشگاه های جهان است . به نام دری که گویا یک زبان کوچک و محلی در افغانستان است ، به زور وجبر از ادارات و معارف بردارند.
حذف نام فارسی از دفاتر وزارت شؤن اسلامی و اوقاف و از کنفرانس های آن و نشر مطالب به زبان انگلیسی و پشتو .
آموزش زبان انگلیسی از صنف یا کلاس سوم آموزشگاه ها یا مکاتب همراه با زبان پشتو و جلوگیری از آموزش زبان فارسی دری از آموزشگاه ها و دیگر کارکرد ها و اقداماتی که قلم از بر شماری آنها می شرمد.
ایدون بنگریم که آیا این کارکرد ها در نابودی زبان فارسی و گستردگی زبان پشتو مؤثر وکارگر افتاده است؟
پیش از همه لازم است تا به این سروده آدم الشعراء رودکی سمرقندی با دیده ای ژرف بنگریم:
هرکه نآموخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار .
تاریخ و آموزه های آن به ما آموخته است ، که هر گونه فارسی ستیزی در سرزمین پیدایش و پرورش زبان فارسی به فرایندی نمی رسد. زیرا:
نخست:به گفتاورد ویکی پیدیا دانشنامه آزاد در برآورد جدیدی که در سال ۲۰۱۷ سازمان سیا به صورت پیمایشی انجام داده است واز شهروندان دو زبان نخست را مورد پرسش قرار داده است زبان فارسی به عنوان زبان مادری و زبان میانجی و زبان رابط مورد استفاده ۷۷ درصد مردم افغانستان معرفی شده است. همچنان زبان پشتو ۴۸ درصد ، زبان ازبکی ۱۱ در صد زبان ترکمنی ۳ درصد ، زبان هندی و اردو ۳ در صد ، زبان پشه یی یک درصد ، زبان نورستانی یک درصد و زبان بلوچی نیز یک در صد زبان گویشوران مردم افغانستان شناسایی شده اند، در این گزارش بدون شک مجموعه در صد ها ذکر شده از ۱۰۰ بیشتر می باشد، زیرا مناطقی زیادی در افغانستان دو زبانه می باشند.
این گزارش بیانگر حاکمیت زبان فارسی در کشور به حیث زبان میانجی و ورسمی می باشد که باید به آن تمکین کرد.
دوم: در هنگام تازش یونانیان، تازی ها یا عرب هاو تازش های نخستین فارسی ستیزی از سوی دولت های امان الله خانی ، نادرخانی ، ظاهر خانی ، نورمحمد ترکی ، حفیظ الله امین وطالبانی رسانه های گروهی به پیمانه ایدونی گستردگی و فراخنایی نداشت. فارسی ستیزی دوره کرزی خانی و غنی خانی که شعور سیاسی و سنجش فرهنگی ندارند، نیز نتوانست و نمی تواند تا به فرایند ، نابودی زبان فارسی بیانجامد. هیچ دیکتاتوری در سده ای انقلاب رسانه یی مجازی نمی تواند ، تا یک زبان را که ۷۷ در صد مردم با آن سخن می رانند، زبان میانجی میان تبارها وزبان ها است و گستردگی و عظمت تاریخی دارد، به این ساده گی نابود کند. این خیال است ، خواب است و محال!
این کارکرد ها و اقدام ها موجب شد ، تا جنبش پرجهشی برای پالودگی و گستردگی زبان فارسی به گونه ای طبیعی و گیتایی آن پدیدار گردد. بی گمان اگر جنبشی که ایدون به گونه ای پراگنده برای پالایش و آرایش زبان فارسی- دری-تاجکی در افغانستان ، ایران ، تاجکستان ، ترکمنستان ، ازبکستان ، هندوستان و حتی پاکستان پدیدار گردیده است ، به گونه ای سازمانی سازماندهی شود و به یک جنبش پر خروش و به یک نیروی شگفت و گسترش شگرف مبدل شود بدون شک زبان فارسی همانگونه که در میان چهار زبان باستانی جهان همراه با زبان های سنسکرت ، لاتین ، یونانی جایگاه درخشانی دارد. می تواند به مثابه زبان میانجی در منطقه و در فرجام در قاره آسیا مبدل شود و می تواند رقیب و یا یاور خوبی برای زبان انگلیسی شود.
سوم: در فرجام آیا لازم است تا به منظور گستردگی زبان شیرین و شیوای پشتو با زبان فارسی ستیزید؟
این پرسش را بدبختانه هیچ دولتمدار افغانستان و فارسی ستیزان به آن نپرداخته اند.
این پرسشی است که زبان شناسان جهان به آن پاسخ بسیار ساده داده اند؟
آیا دولت آمان الله خان تا غنی از کدام دانشمند و زبانشناس ، افغانستان و یا جهان پرسیده اند که به منظور گسترش زبان پشتو در افغانستان چی باید کرد؟
پاسخ ساده است :
زبان افغانی یا زبان پشتو فرزند دلبند و یار ویاور زبان فارسی است ، به گفتاورد استاد پوهاند عبدالحی حبیبی ( تاریخ خط و نوشته های کهن افغانستان رویه ۵۳) زبان پشتو از جمله زبان های ایزو گلاس (I-so-Glas ) ترکیبی از چند زبان می باشد. که نقش زبان فارسی به مثابه زبان مادر با واژه هایش در زبان پشتو چشمگیر و برازنده است چگونه و با کدام منطق این فرزند دلبند با پدرش که قدامت نزدیک ۱۴۰۰ ساله با الفبای ایدونی و پیشنگی ۲۸۰۰ ساله با الفبای آرامی ،یونانی ، اوستایی و پهلوی دارد در ستیز و مجادله قرار بگیرد؟
این بی منطقی را کسی نمی پذیرد ، به جز یک مشت ناسیونالیست و فاشیست کم سواد و بی دانش که از اصول زبانشناسیک و دانش زبانی چیزی سر در نمی آورد.
پس چی باید کرد؟
بدون شک چی بخواهیم یا چی نخواهیم پیدایش خط و نوشته های زبان پشتو در سده های نهم تا یازدهم هجری خورشیدی در پشاور و مستنگ یا وزیرستان در دوران خوشحال خان ختک ، پیر روشان و اخوند درویزه به سه گونه خط پا می گیردو به گفتاورد پوهاند حبیبی :
(( اما قدیمترین کتاب دارای تاریخ کتابت که به زبان پشتو باقیمانده همان نسخه واحد خطی خیر البیان تالیف بایزید انصاری مشهور به پیر روشان است ( ۹۳۱ تا ۹۸۶ ق) که به خط ( فقیر بهارتویی به تاریخ ۲۰ رمضان ۱۰۶۱ قمری برای بی بی خیر خاتون نوشته شده و نسخه خطی واحد آن اکنون در کتابخانه توبنگن آلمان حفظ است.))(برگرفته از کتاب تاریخ خط و نوشته های کهن افغانستان حبیبی رویه ۱۱۹ طبع دوم ۱۳۷۷ قصه خوانی پشاور) در افغانستان شیوه نگارش و کاربرد نگارشی خط و زبان افغانی یا پشتو به زمان امیر امان الله خان و جریده سراج الاخبار افغانی بر می گرددو به گونه ای رسمی پس از تغییر نام آن از افغانی به پشتو در سده گذشته وابسته است ( در زمینه پیدایش و پرورش زبان پشتو به جستار دیگری خواهم پرداخت) ، بدون شک، به دلسوزی و نگرش جدی نیازمند است ، دولت با وظایفی که در برابر این زبان ها دارد باید ، به دستور زبان ، فرهنگ واژگان برگردانی آثار علمی به این زبان توجه نماید. نه با فارسی ستیزی .
دانش سیستماتیک زبان شناسیک به این باور است ، که با تقویه زبان فارسی و پرداختن به نظام واژگانی آن و رویکرد به زبان پشتو همزمان با زبان فارسی و با حفظ و رعایت اصول زبان شناسیک می توان و به سادگی به رشد و تقویه زبان پشتو پرداخت .
این روش را تا ایدون دولت های پشتونتبار افغانستان امتحان نکرده اند.
روش فارسی ستیزی و دشمنی با زبان فارسی نه تنها به تقویه زبان پشتو نیانجامید ، بلکه به دشمنی با زبان پشتو به گونه ای گیتایی در میان ۷۷ در صد مردم کشور ما انجامید.
روش فارسی ستیزی و دشمنی با زبان فارسی نه تنها شیرازه ای زبانی کشور ما را درهم وبر هم زد ، بلکه فرایند آن به دشمنی میان تبار ها نیز انجامید. اکنون شیرازه همگرایی تبار ها درهم وبر هم شده و در فرایند آن دولت های پشتونتبار کرزی و غنی مورد لعن ونفرت ۸۰ در صد مردم افغانستان قرار گرفته اند.
بیاید تا از تاریخ بیاموزیم و به دشمنی با زبان فارسی و فارسی ستیزی پایان بدهیم و کشور خود را از پرتگاه جدال های تباری و قومی نگهداریم. در غیر آن تاریخ چهره های ما را مانند هتلر ، موسلینی ،و چنگیز با خط سیاه ناسودگی خواهد نوشت.
بادرود ومهر