خلیـلزاد در کابـل و غنـی در بلاتکلیـفی
همزمان با سفر زلمی خلیلزاد نمایندۀ ویژۀ امریکا در امور صلح افغانستان به کابل، رایزنیها برای دور ششمِ مذاکراتِ بینالافغانی آغاز گردیده است. این درحالیست که آقای خلیلزاد پس از اتمامِ دور پنجمِ مذاکرات که هفده روز به طول انجامید، سفر به کشورهای منطقه را آغاز نمود تا حمایتِ کشورهای دخیل در مسایل سیاسی افغانستان را برای یک صلحِ فراگیر جلب نماید. طی همین چند روز اخیر، آقای خلیلزاد با نمایندهگان کشورهای چین، پاکستان، ایران و روسیه دیدارهایی داشت که احتمال میرود اجماع نظرِ آنان را در حمایت از پروسۀ صلح جلب نموده باشد. اکنون که خلیلزاد وارد کابل گردیده، هدفش شکلگیری اجماعِ واحدِ گروههای سیاسی افغانستان است که به منظور آماده شدن برای دور ششمِ مذاکرات بینالافغانی در قطر که در واقع ادامۀ نشست مسکو است رایزنی کنند.
جریانهای سیاسیِ افغانستان با آغوشِ باز از تحقق صلح و همپذیری بینالافغانی استقبال کردند. احزاب سیاسی افغانستان هفت نفر نمایندهگانِ خویش را برای پیشبرد مذاکراتِ صلح آماده کردهاند و همهگی باورمند به ایجاد ثبات و تحول جدید در قالب گفتمان صلح اند تا از این مجرا بتوانند ثبات دایمیِ کشور را در بستر همپذیری رقم بزنند. مردم افغانستان با درکِ خساراتِ جنگ و اینکه این پدیدۀ شوم سببِ قربانیها و ویرانی فراوان در ممکلت شده، از پروسۀ صلح استقبال کردهاند. از برگزاری نشست مسکو تا کنون اما غنی به عنوان یگانه مخالفِ این پروسه، در برابر سایر رقبا و گروههای سیاسی برخاسته است. اشرفغنی از ابتدا به این باور بود که پروسۀ صلح از مجرایِ وی رقم میخورد و با تحقق آن، او لقبِ «سردار» و «بابا» را به خود اختصاص خواهد داد؛ اما بعد از اینکه متوجه شد مدیریتِ این پروسه توسط رهبران سیاسی و آقای خلیلزاد به پیش برده میشود، یکباره تغییر موضع داد و سازِ مخالفت با طالبان سر داد. قبل از آن، همه به یاد داریم که طالبان از دیدگاه غنی «مخالفین سیاسی» قلمداد میشدند و در سخنرانیهایش در قبالِ این گروه از ادبیاتِ انعطافپذیر و نرم استفاده میکرد؛ اما همین که موازنۀ سیاسی به سمتِ سایر رهبران سنگینی کرد و طالبان نیز به غنی روی خوش ندادند، ادبیات تند و سرکوبگرانۀ او در قبال گروه طالبان در رسانهها رونما گردید. تا قبل از ثبتنام کاندیداهای ریاست جمهوری، اشرفغنی متحدِ پُرنفوذ غیرپشتون به همراه نداشت، ولی بعد از اینکه نیاز شد تا موضعگیریهای سیاسیاش در قبال طالبان و سایر گروههای سیاسی توسط اشخاصِ غیرپشتون تقویت گردد؛ امرالله صالح را به عنوان معاون و متحد انتخاباتیِ خویش برگزید. صالح به عنوان شخصی که از آدرس قومِ غیرپشتون در کنار غنی فعالیت دارد، مواضع تند و سختی در قبال گروه طالبان از صفحۀ فیسبوکش اعلان مینماید و سایر گروهها و اشخاص سیاسی هم اگر خلافِ اهداف و پالیسی تیم غنی گام بردارند، با استدلال تقابلیِ امرالله صالح روبهرو میگردند.
غنی در ابتدا با محاسبۀ غلط و باورمند به این امر که خودش بهتنهایی حاکم بلامنازع افغانستان است، سیاست حذفِ سایر اقوام از بدنۀ دولت را به اجرا گذاشت و بسیاری رهبران سایر اقوام را با انگِ «زورمند و قانونشکن» به انزوا کشانید و خودش را در تقابل با بسیاری از مردم افغانستان قرار داد. ضربالمثلِ معروفی میگوید «چاه کن در چاه است». حال و روزِ فعلیِ غنی مصداق همین ضربالمثل است. او از اینکه در پروسۀ صلح، حمایت مردمی را با خود ندارد، سخت در رنج است. کنار گذاشتن رهبران مردمی و نزدیک شدن به تکنوکراتهایی که همه از یک تیره و تبارند و در کشور افغانستان در بین پشتونهایِ خودی نیز پایگاه مردمی ندارند، از اشتباهات فاحشی بود که انزوای غنی و تیمش را برجستهتر از قبل ساخت. غنی که با حمایتِ امریکا به قدرت رسیده بود و قبل از پروسۀ صلح بارها در سخنرانیهایش گفته بود که بدون حضور امریکا حکومت افغانستان ششماه دوام نمیآورد، اکنون ساز مخالفت با امریکا را سر میدهد؛ زیرا امریکاییها با درکِ واقعیتهای موجود که تیم غنی کارایی سیاسی و مدیریتیِ لازم را در افغانستان ندارد، او را از محراق حمایت و توجه خارج ساختهاند. بعد از اینکه غنی فهمید که امریکا از وی حمایت نمیکند، نحوۀ سخنرانیاش را با ساز مخالفت با امریکا رنگوبویِ دیگری بخشید. او طی همین ماههای اخیر در یکی از سخنرانیهایش گفت که اگر نیروهای امریکایی از افغانستان خارج شوند، کدام مشکلی وجود ندارد؛ زیرا نیروهای افغان از توانایی لازم برخوردارند تا بهصورتِ درست با طالبان مواجه شده و آنان را شکست دهند. چنین تغییر صدوهشتاد درجهیی در فاصلۀ دوماه هر شخص را به تأمل وامیدارد که باید به کدام گفتۀ غنی باور نمود: حکومت افغانستان بدون حضور امریکا ششماه دوام نمیآورد یا اینکه نیروهای افغان توانایی مقابله با طالبان را دارند و اگر امریکاییها خارج شوند در افغانستان کدام مشکلی به میان نمیآید؟
اکنون که در آستانۀ دور ششمِ مذاکرات بینالافغانی قرار داریم، به نظر میرسد که خلیلزاد آمده است تا یک بار دیگر به غنی بگوید که با حضور و بدون حضور تو، مذاکرات انجامشدنی است، پس بهتر است که به عنوان یک گروه سیاسی در مذاکرات صلح حاضر شده و همانند سایر افغانها نقشۀ راه صلح و همدیگرپذیری را تعقیب کنـد. مسلماً خلیلزاد و امریکاییها میدانند که غنی توانایی نمایندهگی از مردم افغانستان را ندارد و اگر او و تیم چند نفریاش در مذاکرات حاضر شوند مانعی وجود ندارد؛ اما اگر محوریتِ خودش در مذاکرات صلح را تأکید ورزید، احتمالاً با اقدامات جدی دیگری از سوی گروههای داخلی و امریکاییها مواجه خواهند شد. غنی قبل از این، یگانه راهِ اشتراک در مذاکرات را با پیششرط محوریتِ خودش عنوان کرده بود. البته او در این مورد با ادبیات عامتری که به باور خودش شمولیت فراگیر دارد، شرطش را مطرح ساخته بود. او از عنوانِ «دولت» در این مورد استفاده میکند که صلح باید با «محوریت دولت» به پیش برده شود. اما دولتی که هیچیک از گروههای سیاسی که آدرس مردم افغانستاناند در آن نقش ندارند، نمیتواند نمایندۀ مردم باشد و مردم افغانستان به گروهها و جریانهای سیاسیِ خودشان وابستهاند که از غنی و دولتش هنوز نفعی به آنان نرسیده است. لذا در این تنگنای سیاسی، غنی سخت در حیرت و پریشانی قرار گرفته و در صورت مخالفت و مقاومت در برابر مردم افغانستان و نمایندۀ امریکا، احتمالاً با واکنشهای تند و جدی مواجه خواهد شد. او شدیداً سردرگم است و نمیداند از کدام تاکتیک استفاده کند تا بقایش تأمین گردد.
سید لطیف سجادی