فدرالیسم متضمن تمامیت ارضی افغانستان است
با گذشت زمان در افغانستان کثیرالقومی، زبانی، مذهبی و منطقوی ضرورت یک ساختار غیرمتمرکز برجسته تر میگردد که آنرا اصل فدراسیون مینامیم و برخی ها اعم از طرفداران و مخالفین این ساختار طبق دلخواه خود از آن تعبیر و تفسیر میکنند. بنآ لازم دیدم تا این مهم را در حد ممکن مختصر،عینی و ساده تر به ترتیب ذیل بیان کنم: فدرالیزم از لغت لاتینی فئودوس (foedus) مشتق شده است که به معنی اتحاد یا قرارداد میباشد.
درینجا لازم به تذکر است که باییست تفاوت معنی دقیق و مورد استعمال اصطلاح (فدرالیزم) و (فدراسیون یا فدرالی) در نظر گرفته شود. یعنی اگر ما اصطلاح فدرالیزم را استفاده کنیم، منظور ما تیوری یک “اندیشه” در مورد یک ساختار است. ولی اگر ما اصطلاح فدرالی، فدراتیف ویا فدراسیون را بکار ببریم منظور ما همانا “ساختار” یک سازمان سیاسی که دولت عالی ترین شکل آنست.
اصول فدرالیسم نه تنها منوط به ساختار های دولتی است بلکه سازمانهای کلتوری و حتی مذهبی میتواند بر مبنای اصول ساختار فدراسیون تشکیل گردد. مثلآ بعضی از فرقه های مسیحیت با اصول فدرالیسم اداره میشود که آن بنام فدراسیون دینی یا الهی یاد میشود.
شکل کلاسیک و معاصر ساختار های فدراسیون دولتی همانطوریکه برای غیرمتمرکز سازی قدرت کاربرد دارد همچنان به خاطر تمرکز قدرت بکار رفته است که هدف اصلی آن جلوگیری از استبداد از یکطرف و جلوگیری از هم پاشیدن خلق ها از جانب دیگر بوده است.
مثلآ در ایالات متحده امریکا، فدرالیسم در ابتدآ برای تمرکز بخشیدن قدرت خلق های پراگنده طرح شد که در آغاز با متحد و متمرکز ساختن 13 ایالت مستقل و نیمه مستقل موفقیت اندیشه فدرالیسم آغاز گردید.
اندیشه فدرالیسم در کانادا در مدارا با جنبش های جدائی طلب اعمال گردید.
در دیگر ممالک از قبیل بلژیک، هسپانیه، هند، مکسیکو،عراق و بعضی های دیگر اندیشه فدرالیسم به خاطر غیرمتمرکز ساختن قدرت با هدف ایجاد مشارکت، اداره بهتر امور دولت و جلوگیری از استبداد اعمال گردیده است. برای امروز تعمیل اندیشه فدرالیسم برای بیلانس و توازن عادلانه مشارکت و ایجاد مناسبات خودمختارانه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی عمودی و افقی تحت قانون اساسی مرکزی میباشد. یعنی تحت مناسبات عمودی – مناسبات ایالت ها با مرکز قدرت و در مناسبات افقی – مناسبات ذات البینی ایالت ها تعریف میگردد.
مودل یا نمونه ساختار های فدرالی دولت های فدرال را بطور عموم به دو قسمت تقسیم کرده اند:
بخش اول تقسیم اداری ارضی مملکت بر مبنای جغرافیه یعنی تقسیمات جغرافیائی (Distribute Geographical) که امریکا، آسترلیا و آلمان از آن جمله است. این مودل را دولت های فدرال ملی هم میگویند زیراکه سوبجکت ها یا تشکیل دهندگان این مودل فدرالی در زمان تشکیل آن از زبان و فرهنگ مشترک برخوردار بودند.
بخش دوم تقسیمات اداری و ارضی نه تنها تفاوتهای قومی و زبانی را به رسمیت میشناسند، بلکه این تفاوتها را در ایدئولوژی و مبانی خود لحاظ میکنند. این گونه دولتهای فدرال را دولتهای فدرال قومی مینامند که بلژیک، کانادا، بوسنی هیرزوگوین و عراق مثالهای برجسته این مودل است. البته لازم است که گفته شود، گاهی در تشکیل این مودل تآثیرات عمیق دینی و مذهبی را نباید نادیده گرفت.
البته بر اساس مطالعات نظری وعملی اینجانب نویسنده این مقال، باید افزود که در تقسیم بندی فوقآ مذکور کوتاهی قابل توجه وجود دارد که باید در نظرداشت:
مودل ساختار فدرالی صرفآ در تقسیمات “جغرافیائی” و “قومی” خلاصه نمیشود، بلکه دولت هائی وجود دارد که هردو ساختار هم معماری و تجربه شده است هم تقسیمات جغرافیائی و هم تقسیمات قومی ! مثال بارز آن دولت فدرالی روسیه است. ایالت های والگاگراد، لیننگراد (سنسپترزبورگ)، بلگراد، ایالت مسکو و بسیاری دیگر تقسیمات آن به اساس جغرافیه است. اما ایالت های تاتارستان، باشقرتستان، چچینستان، قلمقستان، یهودیه، آلتای و بسیاری دیگر بر اساس قوم و زبان تقسیم بندی شده است. با درنظرداشت این واقعیت میتوانیم مودل (مختلط) را به مثابه مودل سوم تقسیمات اداری و ارضی ساختار فدرالی پیشکش کنیم.
البته من باور دارم که تطبیق این مودل مناسب حال ساختار جغرافیائی، قومی، زبانی و مذهبی افغانستان است.
در مورد تعدد سوبجکت یا عاملین تشکیل دهنده یک دولت فدرالی باید گفت که کوچکترین آن پادشاهی بلژیک است که از دو قسمت بنام فلاندری و والونی تشکیل شده است و همچنان بوسنی هیرزگوین است که از نامش نیز پیداست که از دو بخش تشکیل شده است.
بزرگترین دولت فدرالی از لحاظ تعدد سوبجکت یا واحد های فدرالی دولت فدرالی روسیه میباشد که اگر در شمارش بنده اشتباهی رخ نداده باشد از 142 سوبجکت یا واحد فدرالی تشکیل یافته است.