تعهد کرزی به طالبان یا به آینده افغانستان؟
به روز شنبه،25 جنوری سال جاری، رییس جمهور کرزی در کابل اعلام کرد تا زمانی که ایالات متحده امریکا پیش شرطهای او را نپذیرد، وی پیمان امنیتی با آن کشور را امضا نمیکند. آقای کرزی با تداوم اظهارات ضد امریکایی خود، تاکید کرد که بازداشتگاه بگرام تبدیل به “فابریکه طالب سازی” شده است.او نیروهای امریکایی را به بازداشت و تحقیر شهروندان بی گناه افغان متهم کرد و گفت که آن زندانیان با توهین، شکنجه و آزاردر بگرام علیه مردم و کشور خود بسیج میشوند. از سخنان خشم آلود اقای کرزی آشکار بود که او؛ از نشر جزئیات مربوط به پروندههای زندانیان طالبان از سوی ایالات متحده امریکا و اداره امنیت ملی افغانستان مبنی بر وجود شواهدی که دلالت دارند بعضی از بازداشت شدگان بصورت بالقوه خطرناک هستند و در کشتن سربازان افغان و ناتو و همچنین غیر نظامیان متعدد نقش داشته اند، گامی به عقب ننشسته است.
مورخان ملی گرای افغان خط مرزی و معاهده خط دیورند و گندمک را معاهده ننگین و تحقیر کننده میدانند که تحت جبر و فشار خارجی ها به امضا رسیده بود. آقای کرزی در سخنان خود فقط یک گام فاصله داشت تا این پیمان را با معاهده گندمک برابر بداند، اما بصورت ضمنی و با اشارات غیرکلامی خود دقیقا روایتهای مورد تایید مورخان افغان را بیان کرد. وی با آنکه چنین کلماتی را به کار نبرد، اما لحن او چنین دلالت میکرد که امضای پیمان امنیتی با ایالات متحده میتواند به مثابه رفتن امیر یعقوب خان به کمپ بریتانیاییها در گندمک برای امضای سند و معامله تمامیت ارضی و حاکمیت ملی افغانستان ننگین و شرم آور پنداشته شود.
در طول سالهای گذشته، آقای کرزی هر از گاهی در رابطه با شکستها و ناکامیهای بیش از یک دهه گذشته در افغانستان، انگشت انتقاد را به سوی ایالات متحده نشانه گرفته است. اما اولین بار زمانی از خط قرمز عبور کرد که در اجلاس همایش سالانه ایالات متحده و جهان اسلام در 09-11 جون سال گذشته در قطر، امریکا را مسئول افراط گرایی در حال رشد در جهان اسلام دانست. بعدا کرزی در هفتم اکتوبر 2013 در گفتگو با بی بی سی، به شدت از عملکرد نیروهای ناتو در افغانستان انتقاد کرد و به دلیل کشتار غیرنظامیان، این نیروها را مایه درد و رنج برای افغانها خواند. و در دهم دسمبر سال گذشته وی در گفتگو با روزنامه فرانسوی “لوموند” گفت “ایالات متحده از جایگاه یک قدرت استعماری با افغانستان رفتار میکند.”
در 28 جنوری 2014، واشنگتن پست به نقل از یک مقام ارشد افغان گزارش داد که حامد کرزی معتقد است که حملات تروریستی اخیر در افغانستان توسط ایالات متحده امریکا سازماندهی شده تا دولت افغانستان را تضعیف کند. حدود سه سال پیش نیز زمانی که جرگه مشورتی صلح در ماه جون 2010 هدف حمله طالبان قرار گرفت، کرزی اتهامات مشابهی را مطرح کرد. پس از آن، وی رئیس امنیت ملی و وزیر داخله وادار کرد, تا به دلیل ناکامی در تامین امنیت لویه جرگه از مقام های شان استعفا دهند.
کشتار غیرنظامیان
در طول قرنهای متمادی، زشت ترین وجه جنگ، کشته شدن غیرنظامیان بوده است. منفور ترین حالاتی که در جنگ ها اتفاق می افتد کشتار دسته جمعی غیر نظامیان است که یکی از گروهای متخاصم از مردم بی گناه به عنوان سپر انسانی استفاده می کند. طالبان والقاعده از زمان تاسیس شان در برخورد وحشیانه و غیر انسانی با غیرنظامیان شهرت داشته است.
از زمان آغاز ماموریت ائتلاف بین المللی به رهبری امریکا در افغانستان در سال 2001، دهها گزارش مربوط به تلفات ملکی در افغانستان در رسانهها منتشر شده است. در این دوره، بسا حوادث دلخراش رخ داده که در آن غیرنظامیانی کشته و یا زخمی شده اند. با وجود تمام ادعاها در مورد هدف گیریهای دقیق در بمباران مواضع دشمن، گاهی مدرن ترین ارتشهای جهان نیز اشتباه عمل میکنند و مسبب رنج مردم عادی میشوند. اما تاکتیکهای جنگی نامتقارن طالبان و القاعده، بصورت تعمدی خطراتی را که متوجه غیر نظامیان است افزایش داده است. شورشیان آگاهانه از شهروندان به عنوان سپر انسانی بهره میگیرند.
با وقوع موارد تلفات غیر نظامیان، در ابتدا هم نیروهای ناتو و هم نیروهای امنیتی افغانستان تلاش کردند, تلفات غیر نظامیان را از طریق تاکید بیشتر بر کسب اطلاعات دقیق قبل از انجام عملیات کاهش دهند. اما در حوالی سال 2005 این موضوع یک جنبه دیکری را بخود گرفت. قبل از دومین انتخابات سراسری در افغانستان، روابط کرزی با جامعه بین المللی شروع به از هم پاشیدن کرد. این موضوع در سطح جهانی روشن شد که یکی از موانع در مسیر افغانستان مرفه و صلح آمیز، فساد گسترده و در حال رشد در کشور است. در حالی که طالبان تلاش میکردند در مناطق دورافتاده برای خود جای پایی باز کنند، واکنشها به موضوع فساد، بیش از پیش منجر به تقویت حمایت و جایگاه طالبان گردید. هم مقامات رسمی دولت و هم نهادهای مختلف غیر دولتی این موضوع را تایید میکردند که از لایههای مختلف دولتی تا کاخ ریاست جمهوری، همه در یک طیف گسترده ای از فساد دخیل اند. از آنجا که هیچ اراده ای برای مبارزه با فساد وجود نداشت، با گذشت زمان این پدیده بصورت تدریجی ,تقریبا درهمه بخشهای اداری و اجتماعی سرایت کرد و نهادینه شد. اغلب تحقیقات و گزارشها نشان میدهد که فساد در افغانستان اکنون فراتر از آن سطحی است که بتوان آن را با اتخاذ تدابیر تعارفی اداری محدود کرد.
آقای کرزی زمانی با چالش واقعی مواجه شد که خواستار مصرف کمک مالی بین المللی از طریق کانالهای دولت فاسد تحت اداره خود شد. جامعه جهانی تمایلی به این کار نداشت. این مشکل به دلیل کمبود ظرفیت وزارتخانهها در استفاده درست و به موقع از بودجههای عادی و انکشافی خود دوچندان شده بود.
در تناسب مستقیم با تقاضاها برای مبارزه با فساد و افزایش شفافیت در دولت افغانستان، کرزی موضوع تلفات غیرنظامیان را برجسته کرد. به این ترتیب آقای کرزی نیز درست مانند طالبان متوسل به استفاده از سپر انسانی شد.
از سال 2006 به بعد، در موارد متعددی اطرافیان رییس جمهور آمار تلفات غیر نظامیان را بیشتر از آنچه که گزارشهای قابل اعتماد از صحنه نشان میداد، اعلام کردند. در نتیجه این وضعیت ترغیب کننده، حتی کار به آنجا کشید که افرادی بی وجدان گورهای دسته جمعی جعلی حفر کردند تا بیشتر توجه رسانهها را جلب کنند و پول بیشتری به عنوان غرامت ادعا کنند. جدا از بازیهای سیاسی مرتبط با کشتار غیرنظامیان، این دستکاریها اهانت جدی به نفس موضوع تلفات غیر نظامیان بود .در همین مورد رسانههای محلی و بین المللی بارها گزارشهای تکراری از اختلافات بین حامد کرزی و متحدان بین المللی اش را نشر کردند اما هیچ اقدام فنی و دیپلماتیک نتوانست این تنش را کاهش دهد.
آخرین مورد عمده تلفات غیرنظامیان در 16 جنوری سال جاری در دره غوربند گزارش داده شد که در جریان درگیری شدیدی میان نیروهای افغان و ناتو از یک سو و طالبان از سوی دیگر واقع شده بود. طالبان و کرزی یک بار دیگر در اغراق میزان تلفات غیرنظامیان با هم موضع یکسان داشتند. کرزی عبدالستار خواصی، نماینده پارلمان که گرایش طالبانی دارد، را به منظور بررسی این موضوع به عنوان رئیس کمیسیون حقیقت یاب تعیین کرد. اما مدارک ارائه شده به شورای امنیت ملی افغانستان بصورت شگفت انگیزی از منابع طالبان تهیه شده بود. کرزی بار دیگر بر امریکا تاخت و از رویداد دره غوربند به عنوان دستاویز دیگری برای خودداری از امضای پیمان امنیتی با ایالات متحده بهره برداری کرد. اندک زمانی بعد از آن، والی ولایت پروان، یک عضو دیگر پارلمان و اعضای خانواده قربانیان درگیری دره غوربند نتایج کمیته تحقیق ریاست جمهوری را جعلی خوانده و رد کردند.
آزادسازی زندانیان طالبان
افغانها و جامعه بین المللی از اینکه میدیدند کرزی حتی بیشتر از طالبان در پیگیری موضوع زندانیان گوانتانامو که در جریان یک دهه گذشته بازداشت شده اند،تاکید میورزد، شگفت زده شدند. این زندانیان شامل فرماندهان بدنام طالبان میشود که در قتل عام سیستماتیک مردم در شمال و مرکز افغانستان دخیل بوده اند.
پس از آنکه سال گذشته اداره بازداشتگاه بگرام به دولت افغانستان انتقال یافت، آزادی زندانیان طالبان بدون طی مراحل قضایی بیش از پیش تبدیل به رویه معمول شده است. اما با آنهم، سالها قبل از اینکه دولت افغانستان اداره بازداشتگاه بگرام را در اختیار خود بگیرد، کرزی روند آزادی جنگجویان و تروریست طالبان را آغاز کرده بود. رئیس سابق امنیت ملی این موضوع را درجلسات متعدد حتی به پارلمان در گزارشهای امنیتی خود تذکر داده است.
اما واقیعت این است که کرزی هرگز “جنگ علیه تروریزم” را در هیچ مقطع جدی نگرفته. در تلاشها برای پیروزی بر طالبان، او هرگز به عنوان یک شریک قابل اعتماد جامعه بین المللی و نیروهای بیش از 100000 نفری ناتو عمل نکرده است. وی با ایجاد موانع در مسیر مبارزه نیروهای ائتلاف بین المللی علیه طالبان مانند اعتراض به بازداشت شبه نظامیان، جستجوی خانهها، حملات شبانه و پشتیبانی هوایی، برای محدود کردن تواناییهای نیروهای نظامی ائتلاف بین المللی به شدت تلاش کرد.
بازی کرزی این بود تا نیروهای خارجی را به جای طالبان در برابر جریانهای سیاسی شمال قرار دهد. او حتی با جعل گزارشی مبنی بر اینکه جنرال دوستم در شورش دخیل است، سعی کرد تا امریکاییها را بفریبد و به بمباران هوایی علیه این چهره شمال وادارد. اگر امریکاییها در تله این ترفند دروغ میافتادند، فاجعه تمام عیاری به وجود میآمد؛ البته مسلم است که آقای کرزی هم اشک تمساح میریخت.
و در حالی که ایالات متحده به صورت سخاوتمندانهمیلیاردها دالر را برای نیروهای امنیت ملی افغان به مصرف رسانده، کرزی هیچگاه بر ارتش خودش اعتماد نداشته و به جای اینکه نیروهای نظامی کشور را علیه طالبان بسیج کند، دغدغه اش بیشتر تصور دفع یک کودتای احتمالی بوده است. شگفت اینکه کرزی بیشتر طالبان را به عنوان نیروی نظامی قومی خود میشناسد. احتمالا وی در خلوت به تماشای فیلمهای تبلیغاتی طالبان مینشیند و از انفجار تانکهای امریکایی توسط شبه نظامیان خوشحال میشود. او رویای آن را دارد تا جنبش طالبان را تحت فرمان خود داشته باشد و توسط آنها بر افغانستان مسلط شود و جریانهای ضد طالبان را هم از لحاظ سیاسی و هم از نظر نظامی درهم شکند.
کرزی حتما باید این محاسبه را کرده باشد که با آزاد کردن شورشیان طالبان از زندان او به تقویت نظامی طالبان کمک میکند. تمامی عملکردهای او نشان می دهد که گویا؛ او فرمانده غیر مستقیم کل قوای طالبان باشد. او میداند که شبه نظامیان کشتار پیشه بعد از آزادی دوباره به خط مقدم جنگ بر میگردند؛ اما با وجود آن برای ازادی طالبان تلاش می ورزد.
خودداری از امضای پیمان امنیتی
در افغانستان، همه از اهمیت توافقنامه امنیتی دوجانبه با امریکا به خوبی آگاه اند. طیف گسترده ای از افکار عمومی معتقد است که این پیمان برای اقتصاد و امنیت آینده کشور بسیار مهم است و اینکه اگر افغانستان آن را امضا نکند، خطر واقعی سقوط دولت وجود دارد. اما کرزی تاکنون با مطرح کردن ایالات متحده به عنوان هیولا و نه یک متحد، از خام ترین تاکتیکها استفاده کرده تا امضای این پیمان را به تاخیر اندازد.
در مورد این نگرش تهاجمی رئيس جمهور کرزی نسبت به امریکا تئوریهای گوناگون پیچیده وجود دارد. اما واقعیت بسیار ساده تر از اینهاست. کرزی بر مبنای توهمات عمل میکند. او مانند یک نوجوانی عمل میکند که معتاد به نوارهای از دوران کودکی خود است و به شدت میخواهد مانند یک قهرمان بتمن-سوپرمن (Superman-/Batman) رفتارکند. کرزی در دنیای فانتزی خود تصویر کارتونی از قهرمانان تاریخ پشتون از جمله احمد شاه ابدالی را دارد که سلسله حکومت های قومی را در نیمه دوم قرن هجدهم بنا نهاد.
در افغانستان بسیاریها از رشد اظهارات ضد امریکایی و همسویی وی با طالبان انتقاد میکنند و میدانند که این عمل غیر از کمک به بلند بردن روحیه طالبان که آمریکا را دشمن درجه یک خود میدانند که به کمک دشمن دیگری آنها “ایتلاف شمال” در سال 2001 رژیم جنایت کار شان را سقوط دادند.
علاوه بر احساسات ضد امریکایی، کرزی همچنان رهبران شمال را که مناطق تحت نفوذ آنها حوزه ضد طالبان به شمار میآید، تهدید کرده بود که اگر وی از قدرت رانده شود، ممکن است مجبور به بازگرداندن طالبان شود. آقای کرزی از زمان رسیدن به قدرت در سال 2001 به عنوان رئیس اداره موقت افغانستان، این تهدید را به دفعات مطرح کرده است. پیام ضمنی کرزی به جوامع غیر پشتون این بود که سرنگونی نظام طالبان در تعادل اساسی قدرت در این کشور تغییری نمیآورد. بر این اساس، جوامع غیرپشتون بایستی تحت حکومت پشتون زندگی کنند و از اینکه یک پشتون ملایم قدرت را در دست دارد، باید خدا را سپاسگزار باشند. کرزی میخواهد تا غیر پشتونها این را درک کند که حکومت وی برای آنان داد خداوندی است و آنها باید خوشحال باشند از آزادی های نسبی که طالبان به طرز وحشیانه ای از آنها سلب کرده بود باز یافته اند حداقل دیگر پاکسازی قومی سیستماتیک، سیاست زمین سوخته و تفسیر عصر حجری از دین مخلوط با سنتهایی که به سبک زندگی شان سازگار نیست، وجود ندارد. تهدید به بازگرداندن طالبان نه تنها در برابر غیر پشتونها بلکه متوجه جامعه بین المللی به رهبری ناتو نیز بوده است.
کرزی تلاش کرد تا امریکا را متقاعد سازد به جای تمرکز بر طالبان، جنگ را علیه ائتلاف شمال باز کند. او همیشه به طالبان از جمله ملا عمر، رهبر فراری این گروه، به منزله برادران خود نگریسته است. او حوزه شمال ضد طالبان را به عنوان تهدید استراتژیک علیه نظام مطرح میکرد. این طرز فکر قوم محور رئيس جمهور در کتاب “وظیفه” نوشته رابرت گیتس، وزیر سابق دفاع ایالات متحده، نیز آمده است. نباید فراموش کرد که کرزی در اوایل تلاش کرد تا شامل جریان ملا عمر باشد و در این راه لابی گری کرد تا نماینده دائم امارات اسلامی افغانستان در نیویورک باشد. جالب اینجاست که طالبان او را به عنوان فرد بی کفایت و غیر قابل اعتماد نپذیرفتند. در زمان عقب نشینی طالبان از قندهار در سال 2001، او با ملا برادر ملاقات کرد و سعی کرد تا با رهبری طالبان مذاکره کند اما موفق نشد تا ایالات متحده را به پذیرش معامله ای که میخواست طرح کند، متقاعد سازد. برای مدتی کرزی و همکارانش به طالبان به چشم افراد به درد نخوری میدیدند که با برخورد و مدیریت نادرست وفرمان پذیری از شبکه القاعده و رویارویی با امریکا، از انجام ماموریت خود در تسخیر کل افغانستان باز ماندند.
کرزی احساس میکند که پیمان امنیتی با ایالات متحده، مانعیدر راه رسیدن به رویاهایش است. او دارای این توهم است که ایالات متحده با منابع عظیم مالی خود به او فرصت ماندن را در قدرت خواهد داد و این چیزی است که به وی برای رسیدن به اهداف قوم مدارانه اش کمک خواهد کرد. در هر صورت، از دید آقای کرزی، اگر بنابر این باشد که امریکا فقط در افغانستان بماند و در آموزش نیروهای امنیتی افغان و مبارزه با تروریزم نقش داشته باشد، پیمان امنیتی با این کشور بی فایده است. چه آنکه او به نیروهای امنیتی افغان اعتماد ندارد و تروریستها را برادران خود میداند.
انتخابات ریاست جمهوری
جامعه بین المللی به انتخابات 2014 برای تحکیم دموکراسی در افغانستان چشم دوخته اند. اما واقعیت تلخ این است که هیچ یک از انتخاباتهایی که کرزی و همدستان او از سال 2004 به این سو مدیریت کردند، انطباقی با معیارهای بین المللی نداشته است. انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 که تحت نظارت سازمان ملل در افغانستان برگزار شد، صرفا جنبه تشریفاتی داشت. دومین انتخابات ریاست جمهوری در سال 2009 با تقلبهای گسترده و نظام مند همراه بود. اما آقای کرزی هنوز هم اقدام کمیسیون انتخابات در ابطال یک میلیون آرای جعلی را در انتخابات در سال 2009، به عنوان “دخالت خارجی” تقبیح میکند. امتناع آشکار کرزی از اذعان به اینکه صندوقهای رای با آرای جعلی پر شده بود، یکی از ویژگیهای انتخابات دوره حامد کرزی به شمار میرود و نمونه روشنی است از اینکه میتوان انتظار داشت که این بار نیز به تیم خود دستور دهد تا صندوقهای رای را برای نامزد مورد نظر ارگ پر کنند.
با توجه به اینها، باید رهبران اپوزیسیون را برای رفتن به پای صندوقهای رای با وجود درک چنین واقعیتهایی تحسین کرد. شاید آنها میخواهند امید برای یک افغانستان دموکراتیک را برای آخرین بار آزمایش کنند.
بسیاریها امیدوارند که انتخابات ریاست جمهوری آینده بتواند راهی برای انتقال مسالمت آمیز قدرت در افغانستان باشد. اما با توجه به فرهنگ سیاسی حاکم بر افغانستان، این غیرمحتمل ترین نتیجه است. انتخابات آینده برای کرزی چیزی نخواهد بود ؛ جز دور دیگری ازتقلب نظام مند در انتخابات برای نامزد مورد نظر ارگ که در هفتههای آینده مشخص خواهد شد. به نظر میرسد کرزی ادامه روش حاکمان سلف خود را برای ماندن در قدرت غیر ممکن میبیند و بنابراین رویای تداوم حکومت را به طور غیر مستقیم در سر دارد.
کرزی میخواهد با دست باز دست به اعمال نفوذ در پروسه انتخابات بزند. بنابراین از امریکاییها خواسته تا به برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه در افغانستان متعهد شوند. پیام ساده این است: کنار بایستید تا من بتوانم هر طوری که مایلم دست به تقلب بزنم.
روند صلح با طالبان
حامد کرزی هرگز در مورد روند صلح برای پایان دادن به جنگ در افغانستان صادق نبوده است. برای او صلح چیزی بیش از وحدت جامعه بومی اش تحت فرمان شخص خودش نیست. چند غیر پشتون که کرزی ظاهرا در این فرایند شامل ساخته، بطور سیستماتیک به حاشیه رانده شده اند. او در برخورد با روند صلح یا از طریق اعضای خانواده خود و یا هواداران وفادار عمل میکند. به همین صورت، صلاح الدین ربانی رئیس شورای عالی صلح, پسر برهان الدین ربانی، رئيس جمهور غیر پشتون سابق که توسط طالبان در 20 سپتمبر سال 2011 به شهادت رسید، تا حدودی با درک اینکه رئیس جمهور عمدا او را به حاشیه رانده و از هر بحث جدی در مذاکرات صلح به دور نگه داشته، به جریان نامزد ریاست جمهوری اپوزیسیون پیوست.
کرزی میخواهد که ایالات متحده از تمام قابلیتها و ابزارهای موجود خود برای آوردن طالبان به میز مذاکره و وارد کردن فشار بر آنها برای پذیرش شرایط کرزی بهره بگیرد. اما واقعیت این است که چنین چیزی غیر ممکن است. کرزی هر کسی را که میگوید جنگ افغانستان جنبه های داخلی هم دارد تا تنها منطقه ای و بین المللی، هدف تندترین انتقادها قرار میدهد. صرف نظر از اینکه نود درصد از درگیری مسلحانه در حال حاضر شامل جنگ افغانها در برابر افغانهاست، اما کرزی میخواهد از خود یک قهرمان ملی به تصویر بکشد که در دفاع از مردم خود همزمان هم در برابر پاکستان و هم امریکا ایستاده است. او همچنین منکر آن است که طالبان بخشیهایی از کشور را در کنترول خود دارد و معتقد است که پناهگاههای شورشیان فقط و فقط در خارج از مرز میباشند. به باور آقای کرزی، این مسئولیت ایالات متحده است که با استفاده از حداکثر تواناییهای نظامی خود پناهگاههای تروریزم را در آنسوی مرز از بین ببرد و پاکستان را تحت فشار بگذارد تا طالبان را تحت فرمان او درآورد، کاری که باز هم غیر ممکن است.
نتیجه گیری
1) کرزی اظهارات ضد امریکایی خود را به هدف جلب حمایت پشتونها و به خصوص طالبان و حزب اسلامی ادامه خواهد داد. او علاقه مند است تا ثابت سازد که در درک و مراقبت از منافع قبیله ای خود، متعهد تراز طالبان وحزب اسلامی است.
2) با آنکه کرزی از هر فرصتی برای به تصویر کشیدن ایالات متحده به عنوان استعماربی رحم در افغانستان بهره برداری کرده است، اما بر عکس دیپلماسی امریکا بسیار انعطاف پذیر عمل کرده و امریکاییها تحمل حداکثری را از خود نشان داده اند. اما آندرس فوگ راسموسن، دبیر کل ناتو در 27 جنوری سال جاری در بروکسل هشدار داد که اگر رییس جمهور افغانستان پیمان امنیتی را با امریکا امضا نکند، این کشور ممکن است بستههای کمک مالی جامعه بین المللی را از دست بدهد. دیگر متحدان اروپایی امریکا نیز اظهارات مشابهی داشته اند. اما رییس جمهور کرزی در شرایط و مزاجی نیست که با این هشدارها تحت تاثیر قرار گیرد. اول، وی به این دلیل نمیتواند پیمان امنیتی را امضا کند که قبلا آن را با معاهدات شرم آور در تاریخ افغانستان مقایسه کرده است. ثانیا، اگر کرزی این پیمان را امضا کند، خود از آن چیزی به دست نمیآورد، زیرا امضای این سند جاه طلبیهای وی را در اینکه در فهرست قهرمانان تاریخ افغانستان ذکر شود برآورده نمیسازد. او امضای پیمان امنیتی را به چشم یک خیانت، به خصوص خیانت به جامعه بومی خود میبیند و اجتناب از چنین خیانتی فروختن کشور به طالبان و یا هم پیمان منفور آن حزب اسلامی است.
3) فشارهای گسترده داخلی و بین المللی بر تلاشهای کرزی برای کمک به طالبان از طریق آزاد کردن تروریستها تاثیر گذاشته است، اما مانع از ادامه این کار نخواهد شد. او هزاران نفر از جنگجویان طالبان را در طول یک سال گذشته آزاد کرده و به این کار ادامه خواهد داد.
4) جامعه بین المللی و افغانها که هنوز به یک افغانستان با ثبات، صلح آمیز و مرفه امیدوارند باید تعهد خود را جزم کنند که اگر این بار خواست و آرمان مردم افغانستان به هدر رود، مردم سکوت نخواهند کرد. حتی اگر انتخابات کامل و بدون عیب در سال آینده غیر ممکن باشد، افغانها و جامعه بین المللی باید در برابر وسوسههای دستبرد در انتخابات بایستند تا از بروز تقلب در انتخابات در سطحی که آینده دموکراسی را به تباهی بکشاند، جلوگیری گردد.
5) جامعه بین المللی و افغانها به ویژه حوزههای منطقه ای ضد طالبان باید آماده رویارویی با هر بحران مصنوعی پلان شده که از طریق آن کرزی ممکن است سعی کند طالبان را دوباره به قدرت بیاورد، باشند. اگر کرزی نمیتواند به وعدههای خود در رهبری افغانستان به سوی آینده ای بهتر عمل کند، ممکن است همانطوری که از قبل تهدید کرده، تلاش کند به عنوان آخرین چاره طالبان را به قدرت برگرداند.
ترجمه توسط: عبدل احد بهرامی
____
داکتر حسین یاسا مدیرمسئول روزنامه آوتلوک افغانستان است. وی در حال حاضر در تبعید خودخواسته در آلمان زندگی میکند. از طریق این ایمیل آدرس dr.yasa@munichprocess.com میتوان با وی مکاتبه کرد.