خبر و دیدگاه

‘معارف را مسخره نکنید’

education_ministery

 

خوشحالم که ریاست معارف بدخشان بلاخره پس از 35 روز توانست ورقی سیاه کند و به باور خود شان، پاسخی داده باشند به سوال های کلان که از سوی بنده  در مورد فساد و مشکلات معارف این ولایت و بروکراسی و مافیا گرایی که در وزارت معارف وجود دارد، مطرح شده بود.

نامه ی نشر شده در سه شنبه 24 حوت در شماره ی 531 روزنامه ماندگار از نشانی محترم الحاج عبدالغفار مدیر معارف ولسوالی یفتل پایان که گویا در پاسخ نامه ی من،  نشر شده در شماره ی 508 این روز نامه، نگاشته شده است، سراپا غلط و پر از تملق که آب آبرو را بر روی معارف بدخشان خشک می کند، از آدرس خود ریاست معارف نگاشته شده است؛ چون به اطمینان آقای غفار نظر به مشکلاتی سنی و درک و درایتی که دارد، جوابی به آن سوال ها ندارد.

با احترام به استادان راستین معارف بدخشان عزیز که یا از صحنه ی معارف دور داشته شده و یا در معارف، بدون کوچک ترین صلاحیت کاری موثر، مصروف ساخته شده اند. بی آن که من حرفی گزافی در مورد کیفیت سواد مسوولین برحال معارف بدخشان بگویم، جوابیه ی آن ها، خود گویای فهم و دانش آن ها است تا خوانندگان عزیز در موردش قضاوت نمایند.

در شرم نامه ی وارده از نشانی مسوول ریاست معارف بدخشان و مدیر معارف یفتل که به بی شرمی و سیاه کاری تمام، به مقام علما ی دین، قربانی 11 تن از خانواده ام در جهاد مقدس افغانستان در برابر تهاجم شوروی، سه سال مبارزه ام در برابر رژیم سیاه طالبان  و نیز اسناد تحصیلی من، هتاکی شده بود؛ باید پاسخ در خور شأن آن ها یی بدهم که با باند سازی و وارونه ساختن واقعیت ها، می خواهند سلطه ی شوم خود را بر معارف بدخشان،  ادامه بدهند.

خدمت باداران آقای حاجی غفار می نگارم که هنگامی که ایشان در کندز، از رژیم نور محمد ترکی وحفیظ الله امین، تغذیه می کرد و به همان خدمت گذاری به این رژیم، رییس صندوق تعاونی رژیم خونخوار امین در یفتل بدخشان مقرر شد؛ خانواده ی من نتنها در رأس  جهاد بدخشان؛ بلکه در رأس جهاد مردم شمال شرق افغانستان بود. من سه برادرم را، در یک هفته در برابر روس ها از دست دادم؛ اما از آقای غفار و آقای معبود پرسیده شود که آیا این مدعیان دین و جهاد، برای یک روز هم شده، سنگر جهاد را دیده اند؟ من از خدایم پوزش می طلبم که قربانی که در راه او خانواده ام داده است را، به خاطر یاوه های این افراد دوکان دار دین و جهاد، بیان می کنم؛ اما نا گزیر ام که در راستای بیان حقیقت، به یاوه های آن ها پاسخ بگویم.

در مورد تحصیلات من در پاکستان، این ها بی شرمانه به مهاجرت و جهاد مردم افغانستان هتاکی نموده و از نظر آن ها مهاجر شدن و درس خواندن در بیرون از افغانستان جرمی است نا بخشودنی. من با تهاجم روس ها به افغانستان که کودکی بیش نبودم، آن زمان آقای غفار  و مشاوران او که  امروز از یخن مجاهدین سر کشیده اند، بی خیال از رنج و قربانی مردم یا در همکاری رژیم بودند و یا نظاره گر قربانی مردم.  من آن زمان، با خانواده ام قریه به قریه با سنگر و قرار گاه مجاهدان، مهاجر می شدم و در آن زمان تنها مکاتب دهاتی تا صنف سوم در ساحت زیر نفوذ مجاهدان، موجود بود. من پس از اتمام مکتب دهاتی، به پاکستان رفته و در مهد خالد ابن ولید و سر انجام پایان دوره ی لیسه را، در سال 1371 در لیسه ی تقوی به پایان رساندم که سند فراغت بنده توسط وزارت معارف، ارزیابی شده و سپس صنف چهاردهم را در تربیت معلم بدخشان، به پایان رساندم که در سوانح بنده در وزارت معارف، درج است.

من به صورت واهی نگفته ام که 17 سال سابقه ی کاری دارم. من در سال 1372 پس از برگشتن از پاکستان به وطن، وظیفه ی معلمی را در مکتب ابتداییه ی بیخواه آغاز نمودم. شما که خدمت به معارف را دشمنی خوانده اید، امروز لیسه ی بیخواه، در کنار همیاری مردم شریف و معارف دوست آن دیار، به تلاش این حقیر به لیسه ارتقا نموده است که اکنون دارای 960 دانش آموز بوده و از لیسه های صاحب نام به شمار می رود که فارغانش در دانشکده های معتبر کابل و دیگر جا ولایت های کشور، مصروف تحصیل هستند.

در مورد سابقه ی طالبی بنده، با درد و رنج باید عرض کنم که موجودیت افرادی مانند شما ها در لایه های قدرت بدخشان و اغفال جناب استاد ربانی، به عنوان رهبر جمعیت اسلامی افغانستان -مسلط ترین جریان در بدخشان- شماری زیادی را از جمعیت راند و به هر سو پرتاب نمود که از این مجمل خود حدیث مفصل خوانید.

همین گونه ظهور طالبان، مصادف بود با درگیری های تنظیمی و ذات البینی، در آن زمان حتا دولت اسلامی افغانستان به رهبری جناب استاد ربانی، غافل از نیات باطنی آن ها، طالبان را کبوتران صلح خواندند. 

من در کنار درس مکتب در پاکستان،  آموزش یافته ی علوم اسلامی از مدارس مربوط به تنظیم های جهادی هستم. همان گونه که به شدت از گروه گرایی نفرت دارم، اما به آموزش اندکم از دروس اسلامی که شما جرمش پنداشته اید، فخر می کنم. حالا این که شما مرا طالب می خوانید یا هر چیز دیگر، بر می گردد به نحوه ی دید شما و انصاف تان.

از دید من، تفکر قرون وسطایی طالبان، یک طرف بحث است اما آموزش دروس دینی وجیبه ی هر مسلمان است، من دانش آموخته ی مکتبی هستم که آموزش و پروش برای هر مرد و زن، در آن تکلیف است نه اختیار.

شما آقایانی که امروز سنگ مبارزه علیه طالبان و داشتن پیشینه ی جهاد را بر سینه می کوبید، بنده با آگاه شدن فکر و دیدگاه تمامیت خواه و تلقی کور طالبان از دین و وحشی گری های این گروه، هنگامی که بدخشان در محاصره ی طالبان، قرار داشت؛ در آن هنگام شما مصروف به جیب زدن پول فروش گندم های سازمان غذای جهان در یفتل بودید که برای مردم بیچاره کمک می شد، من سه سال در خط کلفکان در صف مقاومت گران زیر قیادت مسعود شهید رزمیدم که فرماندهانی مانند جنرال داوود، سلطان محمد عبادی و داکتر قدم شاه و…همه به حمدالله در قید حیات هستند.

مردم شریف بدخشان و شمال شرق، من و خانواده ام را، با خدماتی که با دادن قربانی به مبارزات مردم افغانستان کرده ایم، می شناسند؛ اما شاید جناب شما را نشناسند. شما که همواره نان از طرح توطئه و تملق دربار ها خورده اید، در این نامه هم به خوبی تملق و چاپلوسی خود را به وزارت معارف و دیگر نهاد ها به نمایش گذاشته اید که تا سرحد اتهام قوم گرایی به من پیش رفته اید. همان ترفند آشنا که هر که از عدالت حرفی زد، باید متهم به قوم گرایی شود.

گناه من تنها این بود که خواستم با نشر نامه ی قبلی ام، وزارت معارف را متوجه نا بسامانی موجود در این اداره بسازم. من هر حرفم پیوسته با سندی بود که در تارنماهای انتر نیتی و روز نامه ی ماندگار نشر شد.

آقای غفار،  در شرم نامه ی منصوب به شما ادعا شده است که شما از طریق اصلاحات اداری مدیر معارف شده اید و هیچ کس حق برکناری شما را ندارد، یادتان باشد که آن زمان به دلیل همین مشکلات معارف، من و دوستانم شما را حمایت نموده و شامل امتحان رقابت نمودیم به این تصور که وضع معارف یفتل بهبود میابد، غافل از آن که گرگ را چوپان گرفته ایم. با این حال، شما متأسفانه در امتحان موفق نشدید و برنده ی امتحان، آقای عبدالعزیز از ولسوالی کشم بودند. در آن زمان همان گونه که امروز با تیم خود علیه من توطئه می چینید، او را هم با اخطار و تهدید از اجرای وظیفه در یفتل باز داشتید، تا این که به هر وسیله ی ممکن مدیر معارف شدید؛ اما پس از یک و نیم سال اجرای وظیفه نظر به فساد و نا توانی، در بررسی هیئت وزارت معارف از ولایت بدخشان، به ریاست محمد عظیم کربلایی ریس پلان وزارت، در سال 1388، که که متن گزارش هیئت وزارت در مورد کارهای شما چنین بود: ” تبدیلی مدیر معارف یفتل نسبت پایین بودن سویه ی تحصیلی و نداشتن کفایت کاری در امور تدریسی و اداری.” این بود که  طی مکتوب شماره  2563 مورخ 1/11/1388  به امضای محمد صدیق پتمن سرپرست وزارت و معین تدریسی وزارت معارف، از وظیفه برکنار و من که آن زمان مدیر لیسه ی بیخواه بودم، به عنوان مدیر معارف یفتل، عنوان وزارت، معرفی شدم و طی مکتوب3309 مورخ 22/9 /1388، به صفت مدیر معارف تا به رقابت گذاشتن پست مدیریت، مقرر شدم.

آقای غفار  شما پس از برکناری به خاطر اختلاس و ناتوانی، اما  باز هم به دلیل، مافیای قوی حامی تان در ولایت بدخشان، به عنوان مدیر لیسه ی بیخواه معرفی شدید که آن زمان از اجرای وظیفه در آن لیسه خود داری نمودید و پس از 21 روز غیر حاضری مطابق ماده 56 قانون مامورین و مکتوب 4924 بر 3149 به تاریخ 1/9/1388 از بست منفک گردیده اید، همین گونه  مدت 11 ماه را در انفصال از وظیفه سپری نمودید.

با برگزاری انتخابات پارلمانی و دادن وعده ی رای به شماری از نماینده ها، شما به کابل آمده و به حمایت آن ها خلاف قانون؛ وزارت معارف متأسفانه به شما همان گونه که مستند در نامه ی قبلی ام گفتم مکتوب صادر نمود. من آن زمان عارض شدم، وزیر معارف پس از مطالعه ی درخواست من، در امریه ی نوشت؛ “ریاست منابع بشری! در توظیف مدیر معارف یفتل پایان، در نتیجه ی یک امتحان سالم در حضور داشت معین تدیرسی، اقدام نمایید.”

فاروق وردک وزیر معارف 22 قوس 1389

ولی شما آن زمان، نسبت نداشتن سواد و کفایت لازم، از امتحان سرباز زده، دوباره به سوی وساطت و مافیا سازی رفتید تا خلاف قانون به وظیفه برسید که موفق هم شدید و همین وزیری که امر امتحان داده بود، دوباره امر داد که حکم امتحان لغو، آقای غفار مدیر معارف می باشد.

من دو باره اقدام نمودم تا به این حقیقت پی برم که مشکل در بدخشان است یا در وزارت معارف، همان بود که سند های اختلاس و فساد شما را، ضمیمه ی عریضه ی خود نموده به وزارت معارف رفتم که آن زمان، وزیر در خارج به سر می برد و آقای صدیق پتمن سرپرست وزارت معارف، نظر به ملاحظه ی سوابق شما، چنین نوشت؛

ملاحظه شد:

ریاست استخدام و ریاست معارف بدخشان!

به اساس مطالعه ی سوابق عبدالغفار مدیر معارف یفتل پایان که به اساس بررسی هیئت تحقیق سوء استفاده نموده و در قضیه ی اختلاس مجرم شناخته شده و از وظیفه سبکدوش گردیده، دوباره به حیث مدیر معارف به اساس P.R.R قبلی معرفی شده نمی تواند. محترم فضل حق حکیمی که قبلا اجرای وظیفه نموده مجددا، معرفی گردد و پست متذکره به رقابت آزاد، گذاشته شود. از اجراآت تان اطمینان دهید.

محمد صدیق پتمن، سرپرست وزرات معارف و معین تدریسی وزارت.”

حالا در مورد برحق بودن من و خودت، اگر اندکی وجدان در نزد مسوولین معارف بدخشان و چشم حق بینی در وزارت معارف باشد، خود باید تصمیم بگیرند چون من نه باند مافیایی واسطه دارم و نه توان تملق به کسی را تا دلی به دست آرم و غیر قانونی به وظیفه برسم.

در مورد قضیه ی اختلاس آدینه محمد معتمد ولسوالی یفتل، بنده در نامه ی دوم که در تارنماهای “جاودان” و “ام اس ام پرس” نشر شده است، نگاشته ام که جریان از چه قرار بود.

آقای آدینه محمد به حمایت مامایش دولت محمد مدیر مخابرات ریاست معارف و مدیر محاسبه و حاجی عبدالغفار به حمایت آقای معبود رییس معارف، اختلاس نمودند که در هنگام توزیع پول، ریاست امنیت بدخشان آگاه شد. آن زمان یک و نیم ماه از برکناری من از وظیفه می گذشت و خودم نیز در بدخشان حضور نداشتم؛ اما باند مافیایی مسلط در معارف بدخشان به جرم حقیقت گویی من، آدینه محمد را به حمایت آقای فضل احمد نظری مدیر جنایی فرماندهی امنیت، از بند رها نموده و این دوسیه را برای خموش سازی من، به من مرتبط دانستند.

من همان گونه به استعلام ریاست امنیت پاسخ گفتم، یک نیم ماه پیش از این قضیه از وظیفه برکنار شده بودم و نیز اگر می بودم هم روند بیرون کردن پول، توسط معتمد به امضای اعضای نظارت ریاست و شخص رییس، صورت می گیرد نه به صلاحیت مدیر معارف.

مورد دیگر، من در زمان عهده داری مدیریت معارف، با توجه به اختلاس قبلی آدینه محمد که در سارنوالی بدخشان پرونده اش موجود است و از سوی باند شما حمایت می شد،  طی مکتوب شماره 5690/ 3072 مورخ 10/11/1388 در زمان ریاست آقای قیس مهر آیین، خواستار برکناری او شدم؛ اما پس از آمدن آقای معبود در ریاست معارف، ایشان دو باره معتمد مدیرت یفتل شد و اختلاس بعدی را با شریک هایش، انجام داد.

در اینجا شوربختانه و با تأسف می نویسم که حالا دانستم که چرا افغانستان در میان سه فاسد ترین کشور دنیا قرار دارد، دلیل اصلی است که ادارات حکومتی به جای تطبیق قانون و حتا فرامین خود، طرف باند و باند بازی و مافیای مسلط فساد را می گیرند.

از خداوند برای مسوولین انصاف و برای مردم عزیزم آگاهی و عدالت می طلبم.

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا