خبر و دیدگاه

ترك خوردگي قومي اردوي ملي

afghan_soldiers_fascism

 

گروهء بين المللي بحران عدم آموزش اردوي افغانستان با تكتيك هاي مدرن جنگي، محدويت لوازم لوژستيكي و ناتواني دولت مردان افغانستان در تبلور ايدولوژي جنگي كه نظاميان بدانند روي جه هدف؟ و با كي؟ ميجنگند را ازنشانه هاي  ترك خوردگي ارتش دانسته از احتمال فروپاشي آن هشدار داده است.

هميشه قرينه هاي نا متناسب با حجم نقش تطاول خارجي در انحلال اردو هاي افغانستان بافته شده در ذهن مردم تزريق گرديده است و عوامل داخلي كه زمينه سازي نفوذ بيروني در اردو بوده روند زوال آنرا سرعت بخشيده است به نسيان گذاشته شده.

روشن است جهت ايجاد ارتش كه در نتيجه علالت و دگرگوني مزاج شاه توازن خويش را از دست ندهد اضمحلال متوارد نيرو هاي مسلح افغانستان كه تاكنون پيامد ها ي ناگواري بر سر نوشت مردم و مقدرت هاي كشور داشته است نياز به تحليل علمي و بررسي كارشناسانه دارد.

در حال كه عبور حوادث تاريخي از الزامات اصل تجربه اندوزي در پي ريزي آينده شناخته ميشود تنديس سازي جهان گشايان چكامه ء در كشور كه تاريخ شاهد بر قلمرو فرمانرواي آنها ندارد باعث اين شده است كه هرگونه بحث پيرامون شكستگي دروني ارتش هاي گذشته ء افغانستان فتنه انگيزي قومي پنداشته شده بر بانيان آن برچسپ تبعيض گراي بزنند .

تبارز ارگانهاي ملي در بحبوبه ء مدني سازي جامعه از افرازات هويت ملي محسوب ميشود كه نه در گذشته سراغ از آن داشته ايم تامرثيه ء اردو هاي مقتدر را سردهيم و نه از رژيم تماميت خواه وعقيم فعلي افغانستان نشانه هاي آن بر مي تابد.

اما از آنجاي كه سخن از زوال احتمالي و تصفيه ء قومي در اردوي فعلي افغانستان به ميان است بهتر است بطور فشرده ديده شود كه چه عوامل در فروپاشي ارتش هاي مختلف افغانستان منحيث دست واژگونگر ميخ برتابوت زده است.

گفته ميشود در مقطع زماني سال هاي 1747 و 1727م احمدشاه بابا بخاطر حفظ اقتدار نو بنياد خويش اساس اردوي مقتدري را در افغانستان گذاشت اما نحوه ء انحلال آن اردو كه عموما از قبايل متحجر جنوب تشكيل شده بود به وضوح نشان ميدهد كه ارتش هژموني احمد شاه بابا نه تنها فاقد معيار هاي ملي بود بلكه مشخصات يك اردوي قومي نيز در آن بخاطر حفظ شرايط موجود رعايت نگرديده بود به همين دليل بدون تاثير پذيري چندان از عوامل خارجي پس از غياب اهرم قدرت اركانهاي قبيله ء متن اردو بجان هم افتاده زمينه ء نابودي خود را مهيا ميكند. در مورد اردوي شيرعلي خان چنين قيد گرديده است كه ارتش نسبتا سازمان يافته ء امير شيرعلي خان در پي علالت ذهني امير پس از مرگ وليهعد وي عبد الله انسجام و توان مانور در برابر چالش هاي موجود را از دست داده از هم پاشيد و ارتش امير دوست محمد خان كه با عقيدهء پاسداري سقف شاهي آراسته بود زير آوار كاخ سلطنت دوست محمد خان نا پديد ميگردد.

الگوي هاي بالاي فروپاشي اردو هاي افغانستان ثابت مينمايد كه نبود عقيده ملي و منقسم بودن آن به محور حلقات دروني حاكميت ها و گره خوردگي عمر ارتش هاي پشين افغانستان به نفس هاي شاه زمينه ساز نابودي آنها بوده است نه عوامل خارجي آنطور كه حجيم جلوه داده شده است.

شايعه و قرينه پردازي هاي از نقش پاكستان در فروپاشي آخرين ارتش افغانستان در دهه هشتاد كه هسته آنرا دستجات اربكي هاي  نادر شاهي كه جهت تحكيم اقتدار نظام قبيله سالاري بر روي اقوام مختلف افغانستان بيرحمانه شمشير رانده بودند تشكيل ميداند  ميان مردم متدوال گرديده است البته پس از روداد هفت ثور بنا بر مقتضاي شرايط جنگي بافت قبيله آن دستخوش تحول شد اما اين دگرگوني ناشي از انكشاف منفي در جبهات جنگ بود كه رژيم وقت ميخواست باجذب اقوام ديگر  بطور مقطعي در نيرو هاي مسلح سرنوشت جنگ را به نفع خويش تغير دهد .

جاي ترديد نيست كه پاكستان جهت حذف ارتش افغانستان از معادله ء بازي هاي منطقه ء از فرصت هاي پيش آمده بهره جست اما اين بدان معنا نيست  كه واقعيت هاي پوسيدگي فكري و تماميت خواهي اراكين بالاي ارتش و دولت وقت افغانستان كه در پي تداول قدرت ميان قومي معيني با ايده لوژي هاي مختلف و متضاد برآمده زمينه ء انحلال اردو را مساعد ساختند ناديده انگاشته شود.

در پيوند تحول دراماتيك در روسيه و عدم دلگرمي مشعلداران روسيه ء نوين به رهبري بوريس يلتسين به مسايل افغانستان سقوط رژيم دكتور نجيب امر اجتناب نا پذير بود از اينرو سير تغيرات و تعينات بخصوص در اركانهاي نيروي مسلح ,تعين جمعه اخك به سمت رئيس اوپراتيفي اردو در شمال و تعين تاج محمد به سمت رياست امنيت دولتي بلخ و تلاش هاي منوكي منگل ,جنرال رفيع ,راز محمد پكتين ,جبار قندهاري و گفتگو هاي پنهاني انجينر شكيب نماينده حزب اسلامي حكمتيار با اسلم وطنجار در كابل ,ديدار جنرال شاه پور برادر نجيب در تنگي واجغان لوگر با نمايندگان حكمتيار  در راستاي زمينه سازي انتقال قدرت به باند خون آشام گلبدين عامل ايجاد شكاف هاي قومي در بخش هاي مختلف قواي مسلح افغانستان گرديده اسباب فروپاشي اردو را از درون مهيا نمود.

آنچه كه به عقيده كار شناسان بر علاوه ء نشانه هاي جمع  بندي شده از طرف گروه بين المللي بيش از هر عامل ديگر خطر احتمال فرو پاشي اردوي نو بنياد فعلي افغانستان را افزايش داده است عدم رعايت تناسب قومي در تركيب اردو و تصفيه ء قومي در نيروي هاي مسلح ميباشد.

حذف نام هاي هفت افسر بلند رتبه باشمول جنرال ضياء يفتلي از تركيب اردو و جاگزيني افراد منسوب به قبيله ء تماميت خواه بجاي آنها در اين اواخير بيانگر آن است كه روند تيهج نژادي و تصفيه ء قومي در پي جدول بندي زمان خروج نيروهاي ايتلاف از افغانستان در اردوي ملي بالا گرفته است زيرا حلقات تبعيض پسند و قوم گراي پيرامون نظام به اين عقيده هستند كه وجود ارتش متعهد به آرمانهاي قومي در كنار تثبيت طالبان در بدنه ء حاكميت پس از خروج قوت هاي ايتلاف ميتواند توانمندي خويش را در اعاده اقتدار صده هاي پيشين به نمايش بگذارد.

بنابرين تطبيق سياست تصفيه ء قومي در اردوي فعلي افغانستان كه بهدف ايجاد نظام محور گراي قومي در آينده صورت ميگيرد و به عقيده ء روستا تره كي ها قبيله ء غالب با اعمال قوه ء قهريه در كشور متعدد القومي نهاد هاي مدني و دموكراسي را ميسازد با در نظر گرفتن تجربه هاي گذشته به ترك خوردگي قومي در اردو انجاميده مسير زوال آنرا هموار ميكند.


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا